واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رازمندي باد صبا در شعر حافظ (2) نويسنده: حسن نصيري جامي* يکي ديگر از نکات جالب و درخور توجه درباره ي کارکرد و اهميت باد صبا در شعر حافظ اين است که بخش قابل توجهي از غزليات حافظ با خطاب و يا توجه به «صبا» آغاز مي گردد. حضور باد صبا در مطلع بسياري از غزل هاي حافظ نشان از اهميت بلاغي و ميزان توجه شاعر به اين عنصر طبيعي در گستره خيال و عاطفه ي شعري است. بعضي از مطلع هاي نامدار و دلنشين، عبارتند از: بر مبناي مصراع هاي آغازين- •اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار/249 •اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر/248 •اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس/267 •صبا به لطف بگو آن غزل رعنا را/4 •صبا اگر گذري افتدت به کشور دوست/61 •صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار/247 •صبا به تهنيت پير مي فروش آمد/175 •صبا وقت سحر بويي ز زلف يار مي آورد/146 •صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داري/466 •اي هدهد صبا به سبا مي فرستمت/90 •نسيم باد صبا دوشم آگهي آورد/147 •چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش/280 •سحر بلبل حکايت با صبا کرد/130 •مژده اي دل که دگر باره صبا باز آمد/174 •بوي خوش تو هر که ز باد صبا شنيد/243 •چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش/280 و ابيات مطلع: •دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد تکيه بر عهده تو و باد صبا نتوان کرد/136 •به دور لاله قدح گير و بي ريا مي باش به بوي گل نفسي همدم صبا مي باش/274 مي بينيم که هجده غزل حافظ با «صبا» (باد صبا) آغاز گرديده است که در هشت مورد آن، صبا مورد خطاب شاعر است و در ديگر موارد نيز کارکردي کارساز و محوري دارد. اين مطلع ها از نظر محل و جايگاه خطاب به باد صبا نيز درخور توجه است. تنها در دو مورد از اين مطلع ها باد صبا در مصراع دوم قرار گرفته است و در بقيه ي موارد مجموعاً در مصراع اول است که البته در همين چينش و ماهيت خطابي مطلع ها، بيشترينه ي آن با «صبا» آغاز گرديده است. اين نمايه ي مطلع ها بيانگر ويژگي هاي بلاغي و جايگاه خيال محور باد صبا در زبان و ذهنيت شاعرانه ي حافظ است. ناگفته نماند که بخشي ديگر- و البته قابل توجه- از مطلع غزل هاي حافظ مربوط به ترکيبات مترادف با باد صبا است. ترکيباتي مانند: •«نسيم سحر» (اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست/19) •«نسيم بهشت» (کنون که مي دمد از بوستان نسيم بهشت/79) •«باد نوروزي» (ابر آزادي برآمد باد نوروزي وزيد/2240) •«نسيم شمال» (خوش خبر باشي اي نسيم شمال/302) •«نسيم باد نوروزي» (ز کوي يار مي آيد نسيم باد نوروزي/454) و نيزگاه منظور شاعر از «باد»- به سبب حضور و هم نشيني عناصر ديگر- «باد صبا»ست. مانند هم نشيني با: •«سحر»: (سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي/440) که البته اين مطلع ها را مي توان به مجموع مطلع هاي «صبايي» حافظ افزود و آن ها را از جنبه هاي بلاغي و معاني در همين مقوله مدنظر قرار داد. •اهل ادب براي باد صبا صفات و کارکردهاي چندگانه اي ذکر کرده اند که مهم ترين آنها عبارتند از: «خوش بويي»، «پيام رساني» (پيغام دلبر و دلداده را به يکديگر مي رساند)، «غمازي (شرح زيبايي يار)»، «آهسته خيزي و بيماري» و «شکوفاندن غنچه»(1) اما به نظر مي رسد حافظ گسترده ترين و در عين حال ظريف ترين و خيال انگيزترين تعابير و کارکردهاي ممکن درباره ي «باد صبا» را در شعر خود آورده است و اين باد را تا منزلت يکي از قهرمانان شعري و عناصر پايدار شعرش- در کنار مي و ساقي و يار- گسترش داده است. مسلماً در نظرگاه حافظ باد صبا مي تواند فراتر از صفات و منش هاي عادي و متعارف در ذهن و زبان ديگر شاعران باشد و هم چنان که گفتيم، باد صبا يکي از «قهرمانان شعري» حافظ است؛ پس طبعاً منش و اوصاف اين قهرمان و اسطوره ي شعري حافظ از مرز تلقي هاي عادي ديگر شاعران برتر و فراتر است. در اين جا با توجه به شواهد شعري، به بررسي منش ها و گونه هاي مختلف کارکرد باد صبا- از جهت درون مايه- مي پردازيم: 1- وسيله ي ارتباط دلداده با دلبر است. متعارف ترين و بزرگ ترين هنر باد صبا خوش خبري و پيام رساني است و البته اين تلقي و روي کرد عام در شعر اکثر شاعران- و بالطبع حافظ- ديده مي شود. يکي از بهترين و گوياترين تعبيرات حافظ از باد صبا در منش ارتباط و پيام رساني، تعبير و تشبيه باد صبا به هدهد داستان حضرت سليمان است. مرغي خوش خبر، آگاه، نيک نفس و پيام رسان که رايحه اي دوستي و محبت را به مشام جان گلشن و ديار سبا برد: اي هدهد باد صبا به سبا مي فرستمت بنگر که از کجا به کجام مي فرستمت /(90) صبا به خوش خبري هدهد سليمان است که مژده طرب از گلشن سبا آورد /(145) مژده اي دل که دگر باد صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد /(174) اما در اين منش و کارکرد باد صبا نيز در شعر و نگاه حافظ داراي جلوه ها و حالات گوناگوني است. از جمله: الف) پيام و عرض حال شاعر (دلداده) را مي رساند: اين حالت، وجه غالب هنر باد صبا است و بيشترين بسامد را دارد. در اين هنر، باد صبا تنها به واگويه ي شرح حال مشتاقي و مهجوري و حتي دل گيري هاي شاعر مي پردازد. - از نوع مشتاقي: ز دلبرم که رساند نوازش قلمي کجاست پيک صبا گر همي کند کرمي /(471) صبا خاک وجود ما بدان عالي جناب انداز بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازيم /(374) يار من چون بخرامد به تماشاي چمن برسانش ز من اي پيک صبا پيغامي /(467) - از نوع عرض ارادت: حافظ مريد جام مي است اي صبا برو وز بنده بندگي برسان شيخ جام را /(7) اي صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو کاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما /(12) گر به سر منزل سلمي رسي اي باد صبا چشم دارم که سلامي برساني ز منش /(281) اي صبا بر ساقي بزم اتابک عرضه دار تا از آن جام زر افشان جرعه اي بخشد به من /(39) - از نوع گلايه و مهجوري: صبا به لطف بگو آن غزل رعنا را که سر به کوه و بيابان تو داده اي ما را /(4) حافظ ز گريه سوخت بگو حالش اي صبا با شاه دوست پرور دشمن گداز من /(400) ب) بشارت بخش و خوش خبر است. باد صبا وجهه اي از فرخندگي و تيمن دارد. نويد و اميد مي بخشد و بشارت بخش خوشي ها و خوبي هاست: صبا به خوش خبري هدهد سليمان است که مژده طرب از گلشن سبا آورد /(145) بعد از اين دست من و دامن سرو و لب جوي خاصه اکنون که صبا مژده فروردين داد /(112) مژده اي دل که دگر صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد /(174) ج) خدمت رسان (= عرض ارادت و محبت رسان) است. باد صبا به خصلت تيز روي و آزادگي و آزادي، به نيابت از شاعر عرض ارادت و محبت و سر سپردگي را مي رساند و شاعر ناتوان را با اين محبت کامروا مي سازد. اي صبا گر به جوانان چمن بازرسي خدمت ما برسان سرو گل و ريحان را /(9) هر صبح و شام قافله اي از دعاي خير در صحبت شمال و صبا مي فرستمت /(9) د) پيام و محبت دلبر را به دلداده (= شاعر) مي رساند. در اين منش باد صبا مايه ي پيوند و ارتباط دو سويه است و مي تواند از جانب معشوق پيام آور نيکي و دلبري باشد. هم عفا الله صبا کز تو پيامي مي داد ورنه در کس نرسيديم که از کوي تو بود /(210) صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار وز او به عاشق پي دل خبر دريغ مدار /(247) صبا زان لولي شنگول سرمست چه داري آگهي چونست حالش /(279) با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته اي بو که بويي بشنويم از خاک بستان شما /(12) 2- افشاگر (بيانگر) زيبايي محبوب است. شاعر دلداه، به خصلت غيرت و رشک دلدادگي نمي خواهد وصف زيبايي و دلربايي يار، حديثي بر سر هر کوي و بازار باشد و در ديگر سوي اين تضاد و غيرت، صبا نيز- به بد عهدي و نامهرباني- حد و سر نگه نمي دارد و شرح و وصف دلبري را افشا مي نمايد و از اين روي عاشق خونين جگر و دلداه (شاعر)، هميشه با وي در جدل و محاکات است: از بهر خدا زلف مپيراي که ما را شب نيست که صد عربده با باد صبا نيست /(69) تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند با صبا گفت و شنيدم سحري نيست که نيست /(73) 3- خوش بوست و زنده کننده ي مشام جان. خاستگاه باد صبا- در قاموس دلدادگي و انتظار- از کوي يار و جواز گيسوي مشکين اوست و از اين روي عاشق دلداده هميشه منتظر صباست و از او رايحه اي کوي و بوي يار را تمنا مي نمايد. نمونه هاي دو وجه اين کارکرد عبارتند از: الف) تمناي نکهت کوي يار از صبا: اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر زار و بيمار غمم راحت جاني به من آر /(248) اي صبا نکهتي از خاک ره يار بياز ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار /(249) ب) تمنا و ذکر پايمردي صبا در آوردن بوي خوش زلف و گيسوي يار به رهاورد: صبا کجاست که اين جان خون گرفته چو گل فداي نکهت گيسوي يار خواهم کرد /(135) صبا وقت سحر بويي ز زلف يار مي آورد دل شوريده ما را به بو در کار مي آورد /(146) صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داري به يادگار بماني که بوي او داري /(466) 5- بيانگر غم و خونين دلي و تنگدلي هاي عاشق (شاعر) است: صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورقهاي غنچه، تو بر توست /(58) پی نوشت ها : *دانشجوي دکتراي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد 1. حافظ نامه، 120/1. منبع:پايگاه نور- ش18 ادامه دارد...
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 903]