تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815283359




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فتيان در حلقه ي اهل تصوّف


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 فتيان در حلقه ي اهل تصوّف
فتيان در حلقه ي اهل تصوّف   نويسنده:رضا براتي ناييني*     چکيده:   «جوان مردي» که ريشه در فطرت پاک انسان دارد، تداعي کننده ي صفاتي چون«راستي»، «صفا»، «انصاف»، «شجاعت»، «سخاوت»، «وفاداري»، «ايثار»، «غريب نوازي» و «برآوردن نياز نيازمندان» است. اين آيين پسنديده در سير تاريخي خود به صورت هاي گوناگون جلوه نموده است و گروه هاي مختلفي آن را سرلوحه ي زندگي و يا حرفه ي خويش قرار داده اند چنان که در دوراني، بارزترين صورت جوان مردي را بايد ميان «عيّاران» جستجو کرد، در دوران ديگر ورزشکاران و قهرمانان به يُمن آراستگي به صفات جوان مردي، لقب «پهلواني» يافته و جاودانه شده اند، زماني نيز آميختگي جوان مردي با زهد و تصوّف، خودنمايي مي کند و در دوراني ديگر، پيشه وران مختلف در گرايش به اين آيين پسنديده، بر يکديگر پيشي گرفته اند. در اين ميان پيوند آيين جوان مردي با آداب و اصل مورد قبول اهل طريقت و تصوّف، چنان چشم گير است که هر گونه پژوهشي در آيين جوان مردي بدون مطالعه ي ارتباط تنگاتنگ و دو سويه ي آن با تصوّف کامل نخواهد بود. واژه هاي کليدي: جوان مردي، فتوّت، فتيان، فتوّت نامه، تصوّف، آداب و تشريفات جوان مردي، ملامتيه، نام جويي. مطالعه ي زندگي جوان مرداني هم چون «نوح عيّار» و يا «حمدون قصّار» که متمايل به تصوّف بوده اند و نيز مردان مشهور و بلند مرتبه اي چون «علي بن احمد پوشنجي» و «احمد بن خضرويه» که پيش از آن که صوفي شوند، جوان مرد بوده اند حاکي از آميختگي جوان مردي و تصوّف است. سخنان بزرگان صوفيه در تعريف فتوّت نيز، دليلي محکم بر پيوند و امتزاج جوان مردي و تصوّف است، چنان که ابوالقاسم قشيري(465-376هـ ق) باب سي و چهارم رساله ي قشيريّه را به فتوّت اختصاص داده و به بيان و تعريف«اصل فتوّت» از قول بزرگان تصوّف پرداخته و از جمله آورده است: «عمرو بن عثمان المکّي گويد: جوان مردي خوي نيکوست. حارث محاسب گويد جوان مردي آن بود که داد بدهد و داد نخواهد. استاد ابوعلي دقّاق گويد – رحمة االله – کمال اين خلق رسول صلّي الله عليه و سلّم که روز قيامت همگنان گويند: نفسي نفسي و رسول صلي الله عليه وسلّم گويد: امتي امتي. جنيد گويد: رنج باز داشتن است و آنچه داري بذل کردن. و گفته اند فتوّت آن است که چون سائلي به ديدار آيد (از او) بنگريزي.» (1) خواجه عبدالله انصاري نيز در کتاب «صدميدان» که در آن به شرح منازل و ميادين سلوک پرداخته از فتوّت و جوان مردي سخن گفته است. در تذکره الاولياي عطّار هم از قول «ابوالحسن خرقاني» آمده است: «جوان مردي دريايي است به سه چشمه: يکي سخاوت، دوم شفقت، سوم بي نيازي از خلق و نيازمندي به حق.» (2) دکتر زرّين کوب با تذکر اهميّت جوان مردي نزد اهل تصوّف مي گويد: «فتوّت در نزد صوفيه و ملاميته اهميّت خاصّي داشته است چنان که بعضي از مشايخ... قبل از ورود به حلقه ي اهل تصوّف در شمار فتيان بوده اند و حتّي مشايخ و مشاهير صوفيه مانند سُلَمي و قشيري و ابن عربي در باب فتوّت بحث و تأکيد کرده اند و نه فقط صوفيه، علي بن ابي طالب و سلمان فارسي را از فتيان و مخصوصاً علي را «شاه مردان» و «فتي مطلق» شمرده اند بلکه حسن بصري را نيز «سيد الفتيان» خوانده اند و در باب جوان مردي اقوالي از او و از ديگر متصوّفه نقل کرده اند.(3) گستردگي و عمق پيوند تصوّف و جوان مردي را هنگامي بهتر در مي يابيم که بدانيم نخستين و مهمترين آثاري را که در شرح منش و توضيح آداب و اصول جوان مردي پرداخته شده و به «فتوّت نامه» موسوم است، بزرگان اهل تصوّف به رشته تحرير کشيده اند. از جمله ي اين آثار مي توان به فتوّت نامه هاي ابوعبدالرّحمان سلمي، عبدالرزّاق کاشاني، شمس الدّين آملي، شهاب الدّين سهروردي، نجم الدّين زرکوب و ... اشاره کرد. در برخي از اين فتوّت نامه ها، جايگاه جوان مردي با تصوّف و طريقت سنجيده شده که به خوبي روشنگر منزلت اين آيين نزد بزرگان تصوّف است؛ در بعضي از اين آثار، جوان مردي يکي از صورت ها و شکل هاي تصوّف دانسته شده و در برخي ديگر فتوّت جزوي از تصوّف و طريقت ناميده شده است چنان که سهروردي معتقد است همان گونه که کسوت جوان مردان يعني «زيرجامه» بخشي از پوشش اهل تصوّف، يعني«خرقه» مي باشد به همان قياس فتّوت نيز بخشي از طريقت است. از نظر نجم الدّين زرکوب اين «ولايت» است که گاه حقيقت و گاه طريقت و گاه شريعت و گاه فتوّت خوانده مي شود. او تأکيد مي کند که به جاي آوردن شرايط و مراتب شريعت و طريقت و حقيقت که آنها را مراتب عام و خاص الخاص مي خواند و شرط تحقّق آن را حفظ راستي در گفتار و رفتار و ديدار و حال بر مي شمارد، فتوّت را به دنبال خواهد آورد. (4) چنان که مي بينيم در ابتدا او فتوّت را از جمله جلوه هاي ولايت بر مي شمرد همان گونه که حقيقت و طريقت و شريعت را نيز جلوه هاي ديگري از ولايت مي خواند يعني اين صورت هاي مختلف را در کنار هم قرار مي دهد اما در توضيح اين موضوع رابطه ي عمودي برقرار مي کند و مي گويد انجام شرايط شريعت و طريقت و حقيقت، فتوّت به دنبال مي آورد، از جمله ي اخير چنين استنباط مي شود که فتوّت نزد او مرتبه اي بالاتر از شريعت و طريقت و حقيقت دارد و تحقّق اين هر چهار است که ولايت را محقّق مي سازد. واعظ کاشفي، جوان مردي را «علم» مي خواند و علم فتوّت را شاخه اي از علم تصوف و توحيد مي داند. او نيز همچون سهروردي معتقد است همان گونه که سروال (زيرجامه) يک جزو از خرقه است، فتوّت نيز يک جزو از طريقت است. او در اثر خود تأکيد مي کند که مروّت جزوي از فتوّت و فتوّت جزوي از طريقت است.(5) برخي نيز تصوّف را براي خواص و فتوّت را براي عوام دانسته اند. حتّي در برخي فتوّت نامه ها پيشينه اي نيز براي اين موضوع ذکر شده و گفته شده است که در عهد«شيث» بين فتوّت و طريقت جدايي نبود امّا در زمان ابراهيم(ع) گروهي از پاک دلاني که خود را از انجام تکاليفي که طريقت بر دوش آنان مي گذاشت ناتوان مي ديدند، از وي خواستند راهي ساده تر پيش پاي آنان بگذارد: «در عهد شيث- عليه السلام- ميان طريقت و فتوّت فصلي جدا نبود... چون به دور خليل الله رسيد، جماعتي از والهان و عاشقان و مشتاقان حضرت باري تعالي به خدمت خليل الله آمدند و گفتند: يانبي الله، ما مي خواهيم که قدم در ميان ميدان مردم نهيم، اما بار خرقه نمي توانيم کشيدن که ضعيفانيم. قال الله تعالي: خلق الانسان ضعيفا. طريقي ساز که ما نيز از آن مردان بهره اي يابيم که مشتاقانيم» (6) ابراهيم در پي برآوردن خواست آنان« در درياي طريقت براند تا به جزيره ي فتوّت برسيد» و از آنان خواست تا در اين جزيره مسکن سازند تا از غارت شيطان در امان بمانند. اين تمثيل بيان کننده جايگاه شيث و ابراهيم – عليه السلام- نزد اهل فتوّت و نيز روشنگر ارتباط طريقت و فتوّت است و از اين جا روشن مي شود که چرا ابراهيم را «ابوالفتيان؛ پدر جوان مردان» مي خوانند. دکتر زرّين کوب در باره ي ارتباط جوان مردي و تصوّف، توجه ما را به شباهت آداب و سلسله مراتب جوان مردان و صوفيان جلب مي کند و مي گويد: «جوان مردان نيز مانند صوفيه براي خود آداب و سلسله ي مراتب داشته اند چنان که تازه کاران را «ابن» و سابقه داران را «أب» و «جد» مي ناميده اند و مقدّم خود را نيز«اخي» مي خوانده اند. هم چنين به جاي خرقه که شعار صوفيه بوده است، فتيان سند سراويل خود را- مثل خرقه صوفيه- به شاه مردان مي رسانده اند. فتوّت خانه يا محل تجمّع شبانه ي فتيان که «زاويه» يا «لنگر» خوانده مي شده است تا حدّي به منزله ي خانقاه صوفيه بوده است و در قرن هشتم در اکثر بلاد آسياي صغير و ايران، فتوّت خانه ها وجود داشته است.» (7) از مهمترين نکاتي که بايد بدان توجه داشت آن است که بزرگان طريقت، بيشتر از آن که بر شيوه هاي عملي جوان مردي که در ميان گروه هايي چون عيّاران رايج بود تأکيد کنند، همّ خود را بر پررنگ کردن جنبه هاي اخلاقي و آميختن آن با آموزه هاي مذهبي و اصول طريقت متمرکز نمودند، براي نمونه چنان که دکتر قاسم انصاري در توضيح تغيير شکل اصول و آيين جوان مردي پس از آميختگي با تصوّف متذکر مي شود«شيوه ي دفاع از عِرض و مرز ميهن و جنگ و گريز با کافر و دشمن که طريقي اخلاقي و عملي بود، حياتي معنوي يافت و جوان مردي عاميانه به جوان مردي معنوي و روحي و صوفيانه متّصف و مزيّن گرديد.» (8) به دليل همين تغيير نگرش مهم نسبت به اصول جوان مردي، هنگامي که عبدالرزّاق کاشاني در فتوّت نامه خود از «شجاعت» که از مهمترين ارکان جوان مردي است سخن مي گويد، منظورش دلاوري در ميدان جنگ نيست بلکه وي تواضع و فروتني و شکستن بت نفس را شجاعت مي خواند و جوان مرد مورد نظر وي، شيرمرد عرصه ي نبرد دائمي با نفس خويش است. دکتر زرّين کوب معتقد است مي تواند آيين جوان مردي را ترکيبي از اصول عيّاري و مبادي صوفيه دانست. وي هنگام سخن گفتن از «تصوّف اهل فتوّت» متذکر مي شود که تصوّف ايشان بيشتر جنبه ي اخلاقي و تربيتي داشته است. (9) از آثار مهم آميختگي تصوّف و جوان مردي، گستردگي دايره ي شرايط و آداب و رسوم ورود به جرگه ي پيروان اين آيين است. از نظر اهل تصوّف هر کسي شايسته ي ورود به حلقه ي جوان مردان نيست، علاوه بر اين، حتّي مريداني که به تأييد«پير» يا «صاحب» شايستگي لازم را کسب کرده اند بايد با به جا آوردن آداب و رسوم و تشريفات خاصّي به اين گروه بپيوندند. در فتوّت نامه هايي که بزرگان تصوّف به رشته تحرير کشيده اند، علاوه بر ذکر شرايطي که پير (صاحب) و مريد طالب پيوستن به سلک جوان مردان(تربيه) بايد داشته باشند، به دقّت و تفصيل از آداب و تشريفات خاص ورود به جرگه ي جوان مردان از جمله نوشيدن آب و نمک و بيعت و کمر بستن و پوشيدن جامه ي مخصوص و اوراد و اذکار خاصّ اين مراسم سخن گفته اند. در بسياري از اين آثار به «اثبات» راه و رسم و آداب رايج ميان جوان مردان نيز توجّه شده، يعني از اساس و پيدايش و سابقه ي اين آداب سخن گفته شده است و پيشينه ي اين آيين با سلسله سندي- که به يقين بعدها ساخته شده- به پيامبران و امامان و مقدّسان نسبت داده شده است. نگارنده اعتقاد دارد آداب و تشريفات و سلسله مراتب خاصّي را که در اين دوران جزو آيين جوان مردي قلمداد شده است و افسانه ها و اسطوره هايي را که در زمينه ساخته شده، بايد در راستاي گرامي داشت جوان مردي تلقّي کرد. در حقيقت متصوّفه با کشيدن هاله اي از تقدّس گرد جوان مردي کوشيده اند براي اين گوهر شهوار، حقّه اي لايق و درخور فراهم آورند تا مريدي که قصد دست يافتن به آن را دارد با آگاهي از ارزش و قيمت اين لعل گرانبها، با آداب و تشريفات خاصّ خود، درب اين دُرج را بگشايد. جوان مردي و ملامتيه   در بررسي ارتباط طريقت و فتوّت، پيوند نزديک جوان مردي و ملامتيه را نبايد نيز از ياد برد. صوفيه ي ملامتيه در نيشابور ظهور کردند و با استشهاد به آيه شريفه ي «و لايخافون لومه لائم» (10) ايثار و تحمّل ملامت را شعار خويش قرار داده بودند. بنيان گذاران اولّيه اين آيين «ملامت را نوعي از جواني و مردانگي مي شمردند و خويشتن را جوان و مرد مي خواندند».(11) با مطالعه ي رساله ي سُلَمي که در آن چهل و پنج اصل و ادب مهم ملامتيه بيان شده است مي توان دريافت که اشتراکات زيادي بين اصول ملامتيه و فتوّت وجود دارد که به طور خلاصه ميتوان به اصول مهمّي چون اداي حقوق ديگران بدون چشم داشت پاداش، دشمني با هواي نفس، پوشاندن عيب ديگران، نفي غرور و کبر و خودخواهي، و غيره اشاره کرد. «عبدالباقي گولپينارلي» آميختگي فتوّت و ملامت را نتيجه شباهت جهان بيني و نزديک بودن اساس اعتقادات اين دو گروه ميداند و مي گويد: «اهل ملامت که براي تفکيک از مردم لباس خاص، اوراد معيّن، ذکر و آيين را نپذيرفته بودند، و مردم را چنان که بودند به خود مي پذيرفتند، حتّي فراتر از دين و مذهب نيز همه را به يک چشم مي ديدند و در وحدت وجود تلقّي پيشرفته اي داشتند، از نظر اساس معتقدات، چون فتوّت و مروّت را شعار خود قرار داده بودند، جوشش با اهل فتوّت بسيار زود و به حالتي پرمغز به حصول پيوسته بود». (12) با اين که بسياري از تعاليم ملامتيه از شيوه ها و رسوم فتوّت اخذ شده است، امّا نبايد اين نکته را نيز ناگفته گذاشت که ملامتيان طريق خير و نيکي و محبّت و از خودگذشتگي را در سکوت و خاموشي پيموده و صدق و صفاي باطن خود از نظر ها پوشانيده اند چرا که دوست نداشته اند کسي از احوال و اعمالشان آگاه گردد. ملامتيان، از اين پنهان کاري و رياضت زاهدانه که در بسياري از موارد با آزار و طرد و نفي جامعه همراه بوده است، لذّت مي برده اند و اين ويژگي، مهمترين تفاوت آشکاري است که ميان ملامتيان و برخي گروه هاي جوان مردان- چون عيّاران- ديده مي شود. در افسانه ي «سمک عيّار» - که اطلاعات با ارزشي از اعتقادات و رسوم جوان مردان عيّار را در اختيار ما مي گذارد- قهرمان داستان تأکيد مي کند که اين کارها را براي «نام» انجام مي دهد نه براي «نان». حتّي اگر بپذيريم توجّه عيّاران به باقي گذاشتن نام نيکو به انگيزه ي ترويج اصول و آيين جوان مردي در جامعه انجام مي شده است نه با انگيزه شخصي، باز هم بايد اذعان کرد اصل «نامجويي» همان تفاوت چشمگيري است که ميان ملامتيان عياران جوان مرد وجود دارد چرا که ملامتيان از هر شکل نامجويي- با هر انگيزه که انجام شود- پرهيز دارند و پايه و اساس طريق خود را بر مبارزه ي با آن قرار داده اند.     پی نوشت ها :   *گروه زبان و ادبيّات فارسي مشهد 1- عبدالکريم هوازن قشيري، رساله ي قشيريه، ترجمه ابوعلي حسين ابن احمد عثماني، ص 356 2-عطار نيشابروي، تذکره الاولياء، ج2، ص205. 3- عبدالحسين زرين کوب، ارزش ميراث صوفيه، ص 170. 4- ر.ک: مرتضي صراف، رسايل جوان مردان، صص 168-170. 5-ر.ک: واعظ کاشفي سبزواري، فتوت نامه سلطاني، ص5. 6- مرتضي صرفا، رسايل جوان مردان، ص 93. 7- عبدالحسين زرين کوب، ارزش ميراث صوفيه، ص 171. 8- ابوعبدالرحمان سلمي، جوان مردي و جوان مردان (کتاب الفتوه سلمي) ترجمه دکتر قاسم انصاري، مقدمه، صص 9و10. 9- عبدالحسين زرين کوب، ارزش ميراث صوفيه، ص 169. 10- سوره مائده (5)، قسمتي از آيه 45. 11- ر.ک: ترجمه کتاب الملامتيه و الصوفيه؛ تاليف عبدالرحمن سلمي، ص136. 12- عبدالباقي گولپينارلي، فتوت در کشورهاي اسلامي، مترجم دکتر توفيق سبحاني؛ ص 94. منابع و مآخذ: 1-زرّين کوب،عبدالحسين:ارزش ميراث صوفيه، انتشارات امير کبير، تهران، چاپ هشتم،1377 2-سلمي، ابوعبدالرّحمان: جوان مردي و جوان مردان(کتاب الفتّوه سلمي). ترجمه ي دکتر قاسم انصاري، حديث امروز، قم، چاپ اوّل، 1380 3-صرّاف، مرتضي: رسايل جوانمردان(شامل هفت فتوّت نامه)بامقدمه اي از هانري کرين، انتشارات معين، تهران، چاپ دوم، 1370 4-عطّار نيشابوري: تذکره الاولياء، تصحيح محمد استعلامي، انتسارات زوّار، تهران، چاپ دوازدهم، 1380. 5-قرآن مجيد، ترجمه محمد مهدي فولادوند. نشر دارالقرآن کريم، تهران، چاپ چهارم، 1382 6-گولپينارلي، عبدالباقي: فتوّت در کشورهاي اسلامي، مترجم دکتر توفيق سبحاني، انتشارات روزنه، تهران، چاپ اوّل، 1379 7- هوازن قشيري، عبدالکريم: رساله قشيريه، ترجمه ابوعلي حسن بن احمد عثماني، با تصحيحات و استدراکات بديع الزّمان فروزانفر، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي،تهران، چاپ هفتم، 1381 پايگاه نور- ش 18  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 631]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن