تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826665997




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بعضي اعلام در مقالات شمس(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بعضي اعلام در مقالات شمس(2)
بعضي اعلام در مقالات شمس(2)   نويسنده:مجيد آقاخان پور سرخاب*   براساس حکايات و روايات مناقب العارفين ،به دو دليل به نظر مي رسد کمال الدين امير محفل بايد همان کمال الدين معرف باشد . الف:علاوه بر حکايت فوق -که در آن به شغل کمال معرف و چگونگي آن اشاره شده است -در مناقب العارفين حکايت ديگري وجود دارد که در آن ،به «معرف »بودن کمال الدين امير محفل اشاره شده است : «همچنان روز زيارت ،کمال الدين امير محفل برسر راه ايستاده ،القاب هر يکي را مي گفت و دعايي مي کرد .همانا که چون خدمت شيخ صدرالدين رسيد خطاب کرد که بسم الله ملک المحققين ،شيخ السلام في العالمين و دعا مي گفت ...»(افلاکي 1961م،ج دوم :594) ب:در مناقب چهره موجه و مثبتي از کمال الدين معرف ديده نمي شود :«کمال معرف در سماعي رعايت صوفيان کرده ،پشت به طرف ياران کرده بود و اصحاب را ملتفت نمي شد .حضرت مولانا بانگي بر وي زد که هي کمال ناقص !پشت به کمال کرده اي ،هش دار؛از ناگاه بيفتاد و سرش شکافته شد .»(همان :152) باز به روايت افلاکي :   «روزي در خانه پروانه مجمعي عظيم بود و حضرت شيخ در سماع مستغرق گشته ،مگر کمال الدين معرف که معروف کَل کمال گفتندي و هنوزکمال کلش دست نداده بود ،پشت به سوي روي مولانا کرده ،با منکران فسوسي به افسوس مشغول گشته بود .ياران او را بر گرفتند و ازصفه خانه زير انداختند و آن ديگران از و هم ياران گريزان شدند .»(همان :457) هم او حکايت ديگري را -شبيه به حکايت فوق -نقل مي کند که در آن ،اين بار کمال الدين امير محفل به غيبت و بدگويي از مولانا و ياران او مي پردازد : «روزي معين الدين پروانه در زاويه شيخ صدرالدين جمعيتي عظيم ساخته بود و حضرت مولانا هم در آن مجمع حاضر شده بود و چون به سماع شروع کردند از عظمت گرمي و شور او قيامتي برخاست و حضرت مولانا در عالم استغراق مستغرق شده .مگر کمال الدين امير محفل در جنب امير پروانه ايستاده به خبث ياران مشغول شد که مريدان مولانا عجايب مردم اند ،اغلب عالمي و محترفه و اعيان شهراند ،مردم فضلا و دانا گرد ايشان کمتر مي گردند .هر کجا خياطي و بزازي و بقالي که هست او را به مردي قبول مي کند .از ناگاه حضرت آن سلطان آگاه درميان سماع چنان نعره اي زد که همگان بي خود گشتند .فرمود که اي غرخواهر !منصور ما نه حلاج بود .شيخ ابوبکر بخارا نه نساج بود و آن کامل ديگرزجاج،حرفتشان به معرفتشان چه زيان کرد ؟»(همان :151) محتواي حکايات فوق اين احتمال را تقويت مي کند که کمال الدين امير محفل و کمال الدين معرف ،هردو ،نام يک نفر است . نظام الدين :   «عين الدين فرزند ما ،درست همچنان غرور جواني او و کبرنظام الدين هيچ نماند ».(شمس تبريزي ،1377 :865) افلکي از شخصي به نام نظام الدين خطاط اسم مي برد که داماد شيخ صلاح الدين زرکوب بوده است : «منقول است که چون دختر شيخ صلاح الدين ،هديه خاتون را رضي الله عنها و عن ابيها مي خواستند که به شوهر دهند ...حضرت سلطان ولد و چلبي حسام الدين سعي مي فرمودند که او را به خدمت سلطان الکتاب و استاد السلاطين ،ابن بواب ثاني ،مقله ابن مقله جاني ،مولانا نظام الدين خطاط دهند و از قلت منال و جهاز در تردد مانده بودند .به اتفاق اين قضيه را به حضرت مولانا عرضه داشتند ...»(افلاکي ،1961م،ج 2 :7-726) به گفته گولپينارلي :«اين نظام الدين ،همسر هديه خاتون ؛خواهر فاطمه خاتون زوجه سلطان والد است .»(گولپينارلي ،1382: 65،پاورقي ) با توجه به ارتباط تنگاتنگ شمس تبريزي با اطافيان مولانا ،بعيد نيست که نظام الدين مذکور درمقالات شمس ،همين شخص باشد ! همام الدين :   «همام الدين کو ؟اول هر که در نظر آدمي خوش مي آيد بر همان مي ماند .اگر چه در ميان مانع مي آيد ،همان نظرآن مانع ها را بر مي گيرد .و هرکه در اول نظر خوش نمي نمايد ،برعکس آن .»(شمس تبريزي ،1377 :238) «اکنون آنچه گفتي که پدر همام الدين مرد نيک بود ،خود او نيک نيک بود .»(همان :339) «همام الدين با همه عالم حجت گويد .بعد از اين گفتن من مي گويم و پابندان مي شوم .و مولانا آن روز از سر رقت مي گويد :آخر نه روزي مرا وعده کرده بودي که من همام الدين را دوست مي دارم ؟مرا حق نباشد که با وجود اين قوم در کاروانسراي روم ؟با بيگانه خوشتر که با اينها .» (همان :860) در مناقب العارفين از فردي به نام همام الدين اسفهسالار ياد مي شود که باغي در قونيه داشته است .چنان که روزي استر سيد برهان الدين او را بر زمين زده و پايش مي شکند .ياران سيد او را بر گرفته و به باغ همام الدين اسفهسالار مي برند .افلاکي مي نويسد : «...بعد از مصاحبت بسيار ،حضرت سيد از خداوندگار اجازت خواست که جانب قيصريه رود و مدتي آن جايگاه مقيم شود ؛و حضرت مولانا نمي خواست که سيد از قونيه برود .دم به دم اين خطرت در ضميرش مي گذشت و فرصت نمي يافت که غيبت کند .مگر روزي جماعتي از اصحاب ملازم حضرت مولانا ،سيد را بر استري سوار کرده به تفرج باغ ها روانه شدند و در آن ساعت در آينه ي ضمير سيد خيال قيصريه صورت بسته ،منسلخ گشته ؛در حال استربرجست و سيد را بينداخت .همانا که پاي مبارکش دراندرون ساق موزه بشکست .آهي بکرد و بي خود شد .ياران استر را گرفتند و بازسيد را سوار کرده تا به باغ همام الدين اسفهسالار بردند و سيد آنجا از کيفيت حال هيچ نفرمود ...»(افلاکي ،1959م،ج1 :60) فرانکلين دين لوئيس (1384: 327)احتمال مي دهد اين شخص از بستگان فريدون سپهسالار باشد . نتيجه :   هر چقدر ابهامات و دشواري هاي مقالات شمس بيشتر گشوده شود باعث شناخت بهتر و بيشتر زندگي و شخصيت پيچيده و پررمز و راز شمس تبريزي به تبع آن مولانا و نيز پي بردن به چگونگي ارتباط آن دو خواهد شد .در اين ميان دانستن نقش افراد و شخصيت هاي دخيل و اثر گذار -چه مشهور و چه گمنام و ناشناخته -در ماجراي حيات و ممات آن دو بزرگ و شناسايي و معرفي آن افراد بسيار مهم است . پی نوشت ها :   * کارشناس ارشد ادبيات فارسي (کتابخانه ملي تبريز )   کتابنامه : 1-افلاکي ،شمس تبريزي احمد ،(1959-1961م)مناقب العارفين (2جلد )،با تصحيحات و حواشي و تعليقات تحسين يازيجي ،آنکارا،انجمن تاريخ ترک . 2-تبريزي ،شمس الدين محمد ،(1377)،مقالات شمس تبريزي ،تصحيح و تعليق دکترمحمد علي موحد ،تهران ،خوارزمي ،چ دوم . 3-دهخدا ،علي اکبر ،(1372-1373)،لغتنامه دهخدا (15جلد )تهران ،دانشگاه تهران ،چ اول . 4-گولپينارلي ،عبدالباقي ،(1382)،مولويه پس از مولانا ،ترجمه و توضيح دکتر توفيق ه سبحاني ،تهران ،علم ،چ اول . 5-لوئيس ،فرانکلين دين ،(1384)،مولانا ديروز تا امروز ،شرق تا غرب ،ترجمه حسن لاهوتي ،تهران ،نامک ،چ اول . 6-مولوي ،جلال الدين ،(1371)مکتوبات مولانا جلال الدين رومي ،تصحيح دکتر توفيق ه سبحاني ،تهران ،مرکز نشر دانشگاهي ،چ اول . منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 11.  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1163]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن