واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تب تند اعتراضات به يک سريال تلويزيوني رفتار و لهجه مازندراني سريال "پايتخت" باعث واکنش شد باز اعتراضات به مجلس، نهادهاي دولتي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي رسيد، تا بار ديگر همان داستان هميشگي تکرار شود که فلان سريال به فلان فرهنگ و قوم توهين کرد. داستان از اين قرار است که اينبار لهجه مازندراني شخصيتهاي «پايتخت» به مذاق مسئولان آن منطقه خوش نيامد و سيل اعتراضات حتي در تعطيلات نوروز به نهادهاي گوناگون گسيل شد که البته دفتر رئيس سازمان صدا و سيما همبي نصيب نماند.
سال گذشته اصفهانيها به لهجه سريال «در مسير زايندهرود» اعتراض کردند و دامنه اعتراضات به حدي بود که دستاندرکاران مجبور به حذف بخشي از کار شدند. خيلي قبلتر هم کارمندان ثبت احوال به شخصيت «مرد هزار چهره» اعتراض کردند که به گفته خودشان از شغل آنان تصويري نابه جا ساخته بود و در همان دوره خبرنگاران ورزشي اعتراضات خود را به تصوير اغراقآميز و توهينآميز از خبرنگاران ورزشي، به گوش همه رساندند و البته خيلي قبلتر بايد رد اين اعتراضها را در فيلم «شوکران» جست که طيف پرستاران از شخصيتپردازي فيلم گلهمند بودند.راستش اين داستان سر دراز دارد و کسي در اين بين به ياد نميآورد که در سريال «مسير زايندهرود» قهرمان اصلي که از پايتخت به اصفهان رفته بود، خون جوان اصفهاني را به ناحق ريخت و اين بزرگواري خانواده اصفهاني بود که از خودخواهي اين جوان تهراني گذشتند، يا در همين سريال پايتخت، ميبينيم که نقي، ارسطو و هما شخصيتهاي دوست داشتني شهرستاني چه ويژگيهاي انساني دارند و درمقابل اهالي پايتخت مدام ديو سيرتي ميکنند؛ گوسفند نقي را يک پايتختنشين ميدزد و درمقابل، نقي و هما به دزد گوسفند در تهيه شام کمک ميکنند تا آبروي او مقابل صاحبکارش حفظ شود. نقي و خانوادهاش باعث دستگيري دزداني ميشوند که روبهروي کاميون ارسطو، امنيت را از اهالي پايتخت سلب کردهاند و از همه مهمتر اين اهالي پايتخت هستند که به او خانهاي را ميفروشند که در بزرگراه واقع شدهاند تا اهالي پايتخت باعث دربهدري اين خانواده شهرستاني شوند.نشان دادن لهجه و فرهنگ بخشي از وظايف تلويزيون است تا بينندگان مختلف را با فرهنگهاي متعدد ايران آشنا کند تا از اين مسير سريالهاي ايراني تنها متعلق به قشري خاص نباشد. بهنظر ميرسد که اين موج اعتراضات تبديل به نوعي تب شده است که با نشان دادن نخستين قسمتها ي اثر بدون در نظر گرفتن مسائل مختلف شروع ميشود.معمولا اين اعتراضها با ديدن نخستين قسمت شروع ميشود، به همين دليل پيام داستان در لابهلاي اعتراضات گم ميشود و فراموش ميشود که قرار است با ديدن اين داستانها به ياد بياوريم که صفايي که در زندگي ساده شهرستانيها هست هرگز با زندگي در پايتخت برابري نميکند و زندگي در پايتخت جز بيچارگي چيزي بهدنبال ندارد. خانواده ساده نقي خصلتهايي دارند که اهالي پايتخت فاقد آن هستند؛ نقي پدري مهربان است که با همسرش هما و بچههاي کوچکش با انسانيت کامل رفتار ميکند. او درست برخلاف داماد کلاهبردار صاحب ملک، که چک را از کمد به بهانه طلب خود از پدرزنش ميدزد، پدر پير و بيحافظه خود را با تمام سختيها همچون جانش نگه ميدارد.
نشان دادن لهجه و فرهنگ بخشي از وظايف تلويزيون است تا بينندگان مختلف را با فرهنگهاي متعدد ايران آشنا کند تا از اين مسير سريالهاي ايراني تنها متعلق به قشري خاص نباشد. بهنظر ميرسد که اين موج اعتراضات تبديل به نوعي تب شده است که با نشان دادن نخستين قسمتها ي اثر بدون در نظر گرفتن مسائل مختلف شروع ميشود. شايد اگر اين روال ادامه پيدا کند کارگردانان و دستاندرکاران سريالهاي تلويزيوني ترجيح بدهند که داستانها و شخصيتهاي خود را از اهالي پايتخت انتخاب کنند که در اين مدت نشان دادهاند چقدر در مقابل اينگونه مسائل صبورند، که اگر صبور نبودند بايد در اين سالها به تمام شخصيتهاي معتاد، قاچاقچي، دزد، فرزندان بيمهري که پدر و مادر خود را رها کردهاند و يا سر خواهر و برادر خود کلاه گذاشتهاند و تمام تصويري که از آنان در طول اين سالها ساخته شده است، اعتراض ميکردند.سينما و تلويزيون تبيان ندا انتظامي / همشهري جوان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]