واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پایتخت،ضد کلیشه ترین سریال نوروزنوروز امسال هم به پایان رسید. این بهار هم مثل سالهای گذشته، تلویزیون با مجموعه ای از برنامه های متنوع همراه بود که البته برخی از انها جذابیت چندانی برای نشاندن مخاطب در مقابل تلویزیون نداشتند. از میان تعداد سریالهای تلویزیونی که نوروز امسال پخش شدند،پایتخت موفق تر از سایرین بود.
نوروز امسال هم به پایان رسید. این بهار هم مثل سالهای گذشته، تلویزیون با مجموعه ای از برنامه های متنوع همراه بود که البته برخی از انها جذابیت چندانی برای نشاندن مخاطب در مقابل تلویزیون نداشتند. از میان تعداد سریالهای تلویزیونی که نوروز امسال پخش شدند،پایتخت موفق تر از سایرین بود.اما دلیل این موفقیت چه بود و چه عواملی موجب محبوبیت این مجموعه در میان سایر برنامه های تلویزیون بود؟پایتخت،قصه یکرنگی و صداقتدر نظر سنجی خبرآنلاین، سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم در صدر انتخاب کاربران قرار گرفت.مجموعه تلویزیونی «پایتخت» حاصل نگاه و تجربه مشترك «محسن تنابنده»، بازیگر و فیلمنامهنویس خوش ذوق و «سیروس مقدم» مجموعه ساز موفق سریالهای با موضوعات اجتماعی از تلویزیون است.پایتخت ضد کلیشه ترین سریال هایی است که اخیرا از تلویزیون پخش شده اند. پایتخت روایت گر زندگی خانواده ای صمیمی و مهربان است که به دلایلی تصمیم به مهاجرت به کلان شهر تهران را می کنند و از همان ابتدای ورود به شهر تهران با انواع و اقسام مشکلات مواجه می شوند و در نهایت به این نتیجه می رسند که روستای خودشان بهترین مکان برای سکونت و زندگی آنهاست.آنچه مشخص است اینکه در همان زمان که این مجموعه در حال پخش بود این احتمال وجود داشت که مثل گذشته صدای اعتراض مردمی که شخصیت های این سریال به گویش انها سخن می گفتند، به زودی شنیده شود و همین اتفاق رخ داد به این صورت که به نقل ازخبرگزاری مهر: معاون استاندار مازندران اینطور بیان کرده که: سریال تلویزیونی پایتخت، سبب ایجاد خدشه در عزت اجتماعی مردم این استان شده است. این خبرگزاری در ادامه از قول معاون استاندار مازندران چنین می گوید که: یکی از تاسفبارترین سوء گیری های رسانه ملی در هر یک از شبکه های سراسری، موضع گیری قومی و ناسیونالیسم های کور از جمله تعصبات دگماتیسمی شهری و تزریق شبهه برتری نژادی و یا همان آپارتاید شهری به نفع خود و علیه اقوام موجود در یک ملیت و یا شهرهای موجود در یک مملکت است.حقیقتا تصور می رود که اغلب مخاطبان مجموعه پایتخت با مشاهده این جملات دچار نوعی ابهام و شاید تعجب شوند.چرا که به نظر میرسد تا حد زیادی اغراق و کمی بی انصافی در این زمینه رخ داده است. اینبار هم که سیروس مقدم می خواست حرفی از نماز در سریالش باشد آنرا به پیرمردی حواس پرت، عقب افتاده و بدریخت نسبت داد. پدر قصه پایتخت تنها کسی بود که نگران قضا شدن نمازش بود و دیگران همواره از اینکه او باید نمازش را در بدترین وضعیت می خواند کلافه بودند.همانطور که همه ما شاهد بودیم تاکنون سریالهای مختلفی از سیما پخش شده اند که نمایش دهنده گویش های مختلف بوده اند و یا در ارتباط با شهرستان های موجود در کشور ساخته شده اند. اما اغلب اوقات پس از پخش این مجموعه ها موجی از اعتراضات مردم آن شهرستان بلند شده مبنی بر اینکه پایتخت نشینان در صدد تخریب سایرین و برتری جویی نسبت به خویش هستند.آنچه مشخص است اینکه همه روزه شاهد پخش اغلب سریالهای تلویزیونی با نقش آفرینی تهرانی ها و نمایش خصلتهای متفاوت شهر تهران هستیم. همه چیز اعم از فساد،دزدی،قاچاق،قتل و انواع آسیب های اخلاقی و اجتماعی با نقش آفرینی شخصیت های تهرانی بارها و بارها دیده شده است.اما کمتر دیده شده که نقدی با این مضمون تهیه شود که قرارگرفتن یک تهرانی در نقش مثلا دزد و قاتل قرار است حیثیت تهرانی ها را خدشه دار کند.بهتر است کمی واقع بینانه و البته منصفانه به موضوع نگاه کنیم. اصلا چرا نقاط مثبت و امتیازات متعددی که مجموعه پایتخت از ان برخوردار بود،دیده نمی شود؟ چرا از فضای محبت آمیز و سرشار از صفا و صمیمیت افراد این مجموعه تقدیر نمی شود؟نکته بارز سریال پایتخت این بود که بعد از مدتها این امکان برای خانواده ایرانی به وجود امده بود که مجموعه ای شاد ومفرح را به همراه تمامی اعضای خانواده تماشا کنند. اینکه لحظاتی به تماشای طنزی نشینند که انواع و اقسام کلمات و عبارات زشت و ناسزا در آن وجود نداشته باشد و رفتار و اعمال شخصیت ها دون شان و مملو از بدآموزی نباشد. بهتر است به جای اعلام موضع گیری در رابطه با لهجه و گویش شیرین مازندرانی به این قسمت از داستان نگاه عمیقتری داشته باشیم که خانواده مازندرانی در این مجموعه، معرف خانواده ای پاک،سالم و صادق بودند.
«پایتخت»، برخلاف بسیاری دیگر از سریال های خانوادگی مولفه های مثبتی در معرفی زیبایی های خانواده ی ایرانی دارد و در مقابل درام ها و کلیشه های تکراری و اعصاب خورد کن ایرانی که سرشار از دیالوگ های خاله زنکی است، گرم و دوست داشتنی است. پایتخت از میان انبوهی از مجموعه های تکراری،بی محتوا و سرشار از توهین و هجو و لودگی که در قالب طنز ساخته می شوند و در برابر دیدگان مخاطب قرار می گیرند، به بیان قصه غیرت مندی مردی می پردازد که برای پدرش پسری وفادار و مهربان است و برای همسر و فرزندانش نیز از هیچ محبتی دریغ نمی کند و تمام هم و غمش، خانواده اش هستند. مجموعه پایتخت زیبایی های بسیاری داشت که هر کدام به تنهایی درسی اموزنده برای مخاطب بود و نمایش دهنده رفتارهای ارزشمندی که شاید برای برخی از ما فراموش شده باشند. مثل صحنه ای که پسری با نهایت عشق و محبت به شستن پاهای پدر پیرش می پردازد و یا اینکه دائما نگران خراب شدن شادی همسرش است و برای حفظ شادمانی زنش حاضر به قبول هر زحمتی می شود.به نظر می رسد،تمامی این موارد همانی است که باید به مخاطب منتقل شود. القای حس زیبایی،همدلی و محبت است که به مخاطب آرامش می دهد و انتظار می رود که عرصه هنر و هنرمندان بپذیرند که تعهد دارند در قبال انتقال ارزشها به مخاطبانشان. هرچند نقدهایی بر سریال پایتخت وجود دارد که بسیار مهم و قابل توجه است.مثل مواردی که وحید یامین پور در نقد خود بر این سریال ذکر کرده در رابطه با اینکه تصویر سازی نامناسب از متدینین در این فیلم،یکی از نکاتی است که باید قابل توجه قرار گیرد. نکته بارز سریال پایتخت این بود که بعد از مدتها این امکان برای خانواده ایرانی به وجود امده بود که مجموعه ای شاد ومفرح را به همراه تمامی اعضای خانواده تماشا کنند. اینکه لحظاتی به تماشای طنزی نشینند که انواع و اقسام کلمات و عبارات زشت و ناسزا در آن وجود نداشته باشد و رفتار و اعمال شخصیت ها دون شان و مملو از بدآموزی نباشد.اینکه علیرغم دغدغه های مستمر در خصوص تبلیغ نماز و مناسک دینی در رسانه ملی، همچنان شخصیت های موثر و دست اول قصه های تلویزیونی زندگیی بدون صبغه دینی دارند و به ندرت اثری از تقید آنها به شرعیات، بویژه نماز دیده می شود. از آن فاجعه بارتر اینکه تلویزیون هرگاه خواسته سراغ نمایش نمایشی نماز برود دست به دامن مادربزرگ های زمین گیر رفته است که فارغ از همه دنیا روی سجاده های پر از گل یاس شان می نشینند و برای فرزندان ناخلفشان دعا می کنند! به گفته یامین پور در سریال «پایتخت» به گونه ای نمازخوان ها مورد تمسخر واقع شدند. یامین پور می گوید: اینبار هم که سیروس مقدم می خواست حرفی از نماز در سریالش باشد آنرا به پیرمردی حواس پرت، عقب افتاده و بدریخت نسبت داد. پدر قصه پایتخت تنها کسی بود که نگران قضا شدن نمازش بود و دیگران همواره از اینکه او باید نمازش را در بدترین وضعیت می خواند کلافه بودند. «بابا پنجعلی» پیرمردی مبتلا به آلزایمر بود که دو نگرانی بیشتر نداشت: اول اینکه ناهار نخورده است و دوم اینکه نماز نخوانده است! نمازخواندن این شخصیت پرت از مرحله همیشه مایه دردسر بود و بطور آشکاری خلاف جریان جاری قصه به نمایش در میآمد.حقیقتا باید اینطور گفت که آنچه مهم است توجه جدی به مواردی از این دست است. اینکه شخصیت های یک سریال به چه صورت سخن می گویند چندان مهم نیست.مهم این است که هر فردی با هر گویش و قومیتی که دارد نمایش دهنده چهره یک مسلمان واقعی باشد که با صبغه ای دینی و مذهبی،معتقد است که باید در هر جایگاهی بهترین باشد و شایسته ترین رفتارها را داشته باشد.فاطمه ناظم زادهبخش سینما و تلویزیون تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]