تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 18 مرداد 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):روزه‏دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه‏اش به چه كارش خواهد آمد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1810137236




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به شخصيت پردازي در«تنها دو بار زندگي مي کنيم»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به شخصيت پردازي در«تنها دو بار زندگي مي کنيم»
نگاهي به شخصيت پردازي در«تنها دو بار زندگي مي کنيم»   نويسنده: مهرزاد دانش   بررسي هر مايه اي از يک فيلمنامه(از جمله شخصيت پردازي) در درجه اول منوط به منطق دروني اي است که در چهارچوب ساختاري و مفهومي آن اثر شکل گرفته است. براي همين نمي توان مثلاً با الگوهاي تحليل کلاسيک به بررسي شخصيت و يا روايت فيلمي متعلق به حوزه پست مدرن پرداخت. فيلم تنها دو بار زندگي مي کنيم از آن دست آثاري است که با لحني دوگانه و البته به ظرافت موقعيت شخصيت هايش را رقم مي زند و از اين رو تحليل آنها بسته به اين که از کدام زاويه به اين آدم ها نگاه کنيم، مي تواند متفاوت باشد. اين زاويه ديد مي تواند هم قالب رئاليستي داشته باشد و هم رويکردي فانتزي. اگر روي نقدهايي که بعد از جشنواره دو سال قبل در مطبوعات درج شد مروري اجمالي کنيم، مي بينيم که برخي از دوستان با ديد واقع گرايانه به فيلم و شخصيت هايش نگريسته اند و سيامک را به عنوان مردي که در آستانه مرگش دنبال انتقام و برآورده کردن حسرت هاي گذشته اش است و نيز شهرزاد را به مثابه دختري سرخوش و پر نشاط در نظر گرفته بودند. اما دوستاني ديگر رهيافت فانتزي را در اثر تشخيص داده بودند و سيامک را به عنوان يک مرد مرده و شهرزاد را هم در مقام شاهزاده اي از جزيره اي دور تحليل کرده بودند. در اين مجال قصد بر آن نيست که به طور مطلق يکي از اين دو گزينه انتخاب شود(و اتفاقاً گمان مي کنم بهزادي چنان هوشمندانه تار و پودهاي شخصيتي اثر را شکل داده است که هر يک از اين دو برداشت در جايگاه خود مي تواند درست هم باشد)، بلکه غرض اشاره به دو ديدگاه کم و بيش متفاوت است که مي تواند روي تحليل ها تأثير خاص خود را بگذارد. البته نظر خود نگارنده بيشتر نزديک به ديدگاه فانتزي ماجراست و به نظرم مثلاً اگر بخواهيم براي روند روايت در هم ريخته متن پشتوانه اي استدلالي بيابيم، اين نگره غير واقع گرايانه، مناسب ترين وجه فلسفه کار به شمار مي آيد. شخصيت اصلي فيلمنامه، سيامک انتصاري است. او را در اولين سکانس در فضايي برفي مي يابيم که پرسان پرسان در جست و جوي روستايي است که البته بعداً مي فهميم که اين آخرين سکانس متن است. کارها و برخوردهاي سيامک را مي توان در سه وجه رفتاري و رواني دسته بندي کرد. نخست عنصر پاک نهادي، دوم عنصر گره هاي انباشته ذهني و وجودي اش که از ماجراهاي گذشته زندگي اش تثبيت شده است و سوم درون گرايي مفرطي که برخلاف ظاهر سرد مرد، حکايت از غوغايي پر احساس دارد. پاک نهادي سيامک از همان چند سکانس اول معلوم مي شود؛ پرهيز از مطالعه دفتر يادداشت داخل کوله پشتي و اجازه ندادن اين کار به ديگران، و همچنين نوع رفتاري که با زن خياباني دارد. البته فيلمنامه نويس در جايي وسوسه او را در خواندن و يا نخواندن دفتر هم مورد اشاره قرار مي دهد تا اين ويژگي چندان قالب پاستوريزه و غير قابل باور نيابد. اين پاک نهادي در واقع شاکله منش سيامک را بازگو مي کند. انگار رنج هايي که او در گذشته ديده به مثابه فرايند پالايش کننده اي بوده که در کوران آن بدين وصف نائل آيد. در بسياري از انگاره ها، رنج و پارسايي در کنار هم هستند که معنا پيدا مي کنند. سيامک مي خواهد رنج هايش را در دو مسير جبران کند. يکي از طريق انتقام و ديگري از طريق بازآفريني موقعيت هاي گذشته. طريق اول با خشونت معنا مي يابد و طريق دوم با عطوفت. اين که او اسلحه اي تهيه مي کند تا با آن افرادي مانند پاژنگ و نيز همسر منيژه را بکشد، مصداق هايي از اين رهيافت نخست است. اما انگار از اين طريق طرفي نمي بندد. بار اول ناتوان از قتل مي شود و پاژنگ خودش خود را مي کشد و نفر بعدي هم به واسطه وساطت همسرش از مرگ مي رهد. انگار آن پاک نهادي اينجا هم خود را نشان مي دهد و برخلاف ادعاي خود سيامک که مي گويد با انتقام دلش خنک مي شود خيلي هم کار ساز نيست. سيامک که زماني دانشجوي رشته پزشکي بوده(اين داده اطلاعاتي فيلمنامه اي نيز با ظرافت ارائه مي شود؛ او هم کلاسي دختري بوده که حالا پزشک است) و به خاطر موقعيت هاي منقبضانه اي که- البته فيلمنامه نويس به درستي با ابهام از کنارشان مي گذرد تا ايده هستي شناسانه متن تبديل به ايده هاي ژورناليستي سياسي نخ نما نشود- در دوران دانشجويي اش داشته از دانشگاه اخراج شده، حالا يک راننده ميني بوس است. شغل او جدا از آن که به شکل نمادين مفهوم طي طريق را تداعي مي کند، به لحاظ اجتماعي هم قرينه اي کنايه آميز است به آن چه که بايد مي بود و حالا نيست. جالب اينجاست که در فصل هاي اوليه متن او را در مراجعه به پزشک مي يابيم؛ شغلي که مي توانست در صورت رخ ندادن موقعيت هاي قبلي از آن او هم باشد. پزشک مشکل او را عصبي تشخيص مي دهد. طبيعي است که اين عصبيت مي تواند در ارتباط با ناکامي هاي گذشته او باشد، اما يک وجه ديگر هم دارد که ذهن ما را روي عنصر سوم شناسه هاي شخصيتي اين مرد متمرکز مي کند. او يک آدم به شدت احساسي است. ظاهر سرد و کم حرف و کم کنش سيامک نقابي است بر درون پر تلاطمش. همين که او در خلوت سرمستانه کمانچه مي نوازد- ولو با همراهي سازي که صدايش از پخش صوت به گوش مي رسد- و به دنبال گپ با زني است تا حسرت دوران جواني اش را متبلور سازد- يا به قول خودش بازي اش را درآورد- و خاطره هاي گم شده اش را در عکس ها و متن هاي قديمي باز مي جويد و ارتباطي مردانه را با ناصر- هم سلولي قديمي اش- برقرار مي کند و گريه فروخورده اش را بعد از پياده شدن منيژه از ميني بوس منفجر مي کند و... حاکي از همين رويکرد عاطفي است و همين رويکرد است که در نهايت راه او را از انتقام و خشونت به همدلي و عشق معطوف مي کند. او خود را مردي مرده معرفي مي کند که در فراگردي واقع گرايانه مي تواند يک جور فرافکني باشد بر رهيافت نخستي که در انتقام جويي برگزيده است و البته در فراگرد فانتزي اش هم که ديگر جلوه اي عيني دارد. در هر حال نمود مرگ براي او جلوه اي از خشونت و يأس است. اما در اوايل کار که او ابراز مي دارد قرار است دفنش در روز تولدش باشد، معماي وجودي او هم شکلي ديگر به خود مي گيرد و با توجه به پيش آمدن مقوله عشق بين او و شهرزاد، اين وضعيت مرگ نما تبديل به تولدي دوباره مي شود. به راه افتادن او به دنبال شهرزاد عينيتي بر اين تغيير موقعيت است. فيلمنامه نويس به خوبي پيوند سيامک با محيط پيرامون حسي اش را در ارتباط با وسايل کارش ترسيم کرده است. اصلاً همين که تصميم او را در سه مرحله نسبت به ميني بوسش مي بينيم(اهداي ميني بوس به ناصر، شستن آن و در نهايت آتش زدنش) انگار داريم وجه نمادين روند تکاملي شخصيتي اش را به نظاره مي نشينيم؛ يأس و خشم و عشق... شخصيت ديگر فيلم شهرزاد است؛ دختر عجيبي که ادعا مي کند از جزيره اي دور آمده که در آنجا پدرش سلطان بوده است و او هم اينک شاهزاده است. شهرزاد اگرچه هم زمان با سيامک در روايت ظاهر نمي شود، ولي حضورش با توجه به ماجراي کوله پشتي از همان اوايل محسوس است. چه ادعاي شهرزاد را باور کنيم و چه او را موجودي خيال باف بينگاريم، تفاوتي در اين موضوع نخواهد کرد که تولد دوباره سيامک با حضور مؤثر اوست که شکل مي گيرد. دخترک از هر قاعده مرسومي رهاست تا اين رهايي از گره هاي گذشته را در ذهن سيامک متبلور کند. معصوميت(محتويات ساده و بچگانه کيفش)، بي غل و غشي(ديالوگش مبني بر آرزو دارم عروسي کنم)، پاک نهادي(امتناع اوليه از حضور در منزل سيامک)، آزادي(هر کاري دوست دارم انجام مي دهم)، گرمي(دوست داشتن آفتاب که البته در پازلش هم نمود دارد)، گريز از ساحت هاي آشنا(دوست داشتن غريبه ها) و... از او شمايلي دوست داشتني ساخته است که دقيقاً مبتني بر صحبت هاي افسانه اي است که در باب جزيره و شاهزادگي مي کند. حضور او آبي است بر آتش التهابات دروني سيامک. (صحنه آب ريختن دختر روي محتويات مشتعل سطل جلوي خانه سيامک را به ياد آوريم). سرخوشي او البته الکي خوشي نيست؛ چه آن که زن ساکن در عمارت نيمه مخروبه هم که همسايه او بوده بر ظاهر خوشحال و باطن ناراحتش گواهي مي دهد. عبارت«دوستت دارم سيامک» که در پايان مکالمه تلفني از زبان او شنيده مي شود، انگار پاداشي است بر سکوت زاهدانه و پارسامنشانه سيامک در طول ماجرا. نمي دانم چرا وقتي فيلم را براي بار دوم مي ديدم، از ارتباط بين سيامک و شهرزاد به ياد ارتباط بين رابرت دنيرو و جودي فاستر در فيلم راننده تاکسي مارتين اسکورسيزي افتادم. البته مي توان تفاوت هاي زيادي را در شکل و حتي ماهيت ارتباط اين دو زوج سينمايي ابراز داشت، اما انگار تجربه دشواري که تراويس آن فيلم در برخورد با گذشته و حال خود مي يافت و با حضور دختر نوجوان سائقه اي نوين پيدا کرد، حالا به نوعي ديگر در زندگي(يا مرگ!) سيامک قابل جست و جوست؛ منتها با پاياني کاملاً متفاوت که در يکي خون آلود است و در ديگري به سپيدي برف. شخصيت پردازي بهزادي در خصوص پاژنگ و منيژه و ناصر هم داراي ظرايف خاصي است. مکالمه عصبي تلفني پاژنگ و نيز اشاره اي که به زن مردگي و رفتن«توله هايش» و همچنين موقعيت اداري اش دارد، به قدر کافي گوياي فلک زدگي اين مرد به آخر رسيده است تا خود کشي اش را هم باور کنيم؛ فصل سيامک و منيژه که اصلاً يکي از بهترين سکانس هاي فيلمنامه است و ديالوگ هاي زن که از ترس شروع مي شود و به اعتراض و سپس بهت و در نهايت حسرت و همدلي ختم مي شود، روندي هوشمندانه را در تبيين اجمالي شخصيت ناکام او نشان مي دهد و در نهايت ناصر نيز که بر عبارت«آرامش انساني» اش دو بار تأکيد مي شود، از طريق داده هايي مثل«از همه آدم ها بدم مياد» و... وضعيت گريزانش به خوبي تجلي مي يابد. اين امر حکايت دارد بر اين که در يک فيلمنامه خوب مانند تنها دو بار زندگي مي کنيم، شخصيت هاي فرعي هم هماي شخصيت هاي اصلي اهميت دارند و فرعي بودنشان به منزله کم اهميت تر بودنشان نيست. منبع:فيلم نگار، شماره 87 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن