تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798413915




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به دو فيلمنامه ک -19 و پدر خوانده


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به دو فيلمنامه ک -19 و پدر خوانده
نگاهي به دو فيلمنامه ک -19 و پدر خوانده   نويسنده :افشين ابراهيمي   در بين فيلمهاي آمريکايي نمايش داده شده در جشنواره فيلم فجر امسال، فيلمنامه هاي سه فيلم بولينگ براي کلمباين ،پدر خوانده و ک-19 جلب توجه مي کرد.بولينگ ...(بهترين فيلم جشنواره امسال)به عنوان نقطه عطفي در تاريخ فيلمسازي مستند(که نامزد و شانس اصلي جايزه اسکار اين رشته است)،عليرغم مستند بودن ،چنان روايت روان وسنجيد اي دارد که مي توان ساختار،اوج و فرود، نقطه عطفها و ... آن را مثل يک فيلم داستاني داري فيلمنامه بررسي کرد. کما اين که نامزد شدن آن براي دريافت جايزه بهترين فيلمنامه ازسوي انجمن نويسندگان آمريکا (WGA)درحالي صورت مي گيرد که تا به حال سابقه نداشته يک فيلم غيرداستاني نامزد دريافت اين جايزه شود. ويژگيهاي ک-19 ازلحاظ شخصيت پردازي و محدود بودن درقالب يک واقعه تاريخي هم آن را تبديل به يکي از قابل توجه ترين فيلمنامه ها دربين فيلمنامه هاي نمايش داده شده مي کند. وپدر خوانده هم که نه تنها بهترين فيلمنامه سال 1972 است(جوايز اسکار، گلدن گلوب و انجمن نويسندگان آمريکا به اين فيلمنامه تعلق گرفت)،بلکه بدون شک يکي از درخشانترين فيلمنامه ها تاريخ سينماست که هنوز کمتر فيلمنامه اي توانسته جزييات ظريف، شخصيت پردازي و گفت وگوهاي به يادماندني آن را تکرار کند. باتوجه به اين که بولينگ براي کلمباين- عليرغم تمامي ارزشهايش- به دليل ساختار خاصش کاملاً از ساختار کلاسيک فيلمنامه دور است، دو فيلمنامه ديگر مختصراً مورد بررسي قرار گرفته اند: ک-19؛ تقابل دو فرمانده   فيلمنامه ک-19 ؛بيوه ساز بر مبناي يک ماجراي واقعي نوشته شده و طبعاً دست فيلمنامه نويسان در روايت مأموريت اين زيردريايي و وقايعي که برآن گذشته بسته بوده است. معمولاً در چين شرايطي بخشي از جذابيتهاي دراماتيک بالقوه فيلمنامه، فداي وفاداري به تاريخ مي شود. اما فيلمنامه نويسان ک -19؛بيوه ساز تمهدي مناسبي انديشيده اند تاهم ب هتاريخ وفادار باشند و م فيلمنامه اي جذاب بنويسند، آنها در روايت ماجراهاي زيردريايي تنها وقايع رخ داده را روايت کرده اند و در مقابل حضور شخصيتهاي داستان( ازفرماندهان ارشد گرفته تا ملوانان جزء) و روابط بين آنها را با دستي باز و بدون محدوديت ساخته و پرداخته کرده اند تا ساختار و جذابيت لازم براي فيلمنامه از طريق آن ايجاد شود. ضمن اين که همين واقعي بودن ماجرا، باعث رهايي آنها از اتهام سرقت ادبي هم شده است: ماجراي يک کشتي که با آخرين ومدرنترين تجهيزات روز، زيرنظر يک فرمانده جوان ولي مسلط ساخته مي شود، ولي در آستان حرکت يک فرمانده مسنتر به فرمانده جوان تحميل مي گردد، عيناً مشابه فيلمنامه سفر ستاره اي: فيلم سنيمايي(در ايران معروف به «پيشتازان فضا») است! کريستوفر کايل ، فيلمنامه نويس ک -19 ، ابتدا بزرگي ، اهميت ويگانگي زيردريايي را مطرح مي کند وسکانس افتتاحيه ما را در حد ناظري قرار مي دهد که غرق در تحسين اين زيردريايي مي شود. اما در ادامه و به تدريج، درکنار عوامل وفرماندهان آن قرار گرفته و ضعفهايش را آشکار کرده واين احتمال را مطرح مي کند که ممکن است ک-19 به دردسر بيفتد. عليرغم اين که از اينجا تا نيمه فيلم ، زيردريايي را در دشوارترين مأموريتها هم موفق مي بينيم، اما توالي مناسب آشنايي با قدرت و ضعف آن ، تعليقي ضعيف اما ممتد را در دل مخاطب ايجاد مي کند که حتي بدون رخداد هيچ اتفاقي ناخوشايند هم ادامه مي يابد، کايل در ادامه، با توجه به محدوديتي که در روايت مسير و وقايع سفر زيردريايي دارد، سعي مي کند از هر واقعه حداکثر استفاده را بنمايد تا فيلمنامه اش افت نکند. به عنوان مثال پايين رفتن زيردريايي در کنار کرد بسيار خوبش در شخصيت پردازي ناخدا واستريکف- فرصت بسيار خوبي براي ايجاد کشش و تعليقي جذاب است .اما از آنجايي که سير وقايع تاريخي فرصت کافي براي ايجاد تعليقهاي پياپي را نمي دهد؛ پس کابل از اين واقعه دوباره استفاده ميکند:يک بار افزايش عمق زيردريايي تا حد خطرناک وله شدن بدنه آن و بار ديگر بالا ا»دن بسيار سريعش همراه با اصابت به يخهاي ضخيم قطبي و شکستن يخ. نقطه قوت ديگر کار او اين است که از فرصت به دست آمده بار ديگر استفاده کرده و بلافاصله در سکانس بعدي به سراغ آزمايش فوق موشک مي رود تا مخاطب را کاملاً در داستان اسير کند. اما اينجاست که بعد از چند اوج پياپي، نوبت به فرود مي رسد و سکانس فوتبال روي يخ -هرچند به عنوان حلقه اي از زنجيره وقايع زيادمهم نيست وحتي مي تواند حذف شود-اما استراحت مناسبي براي رسيدن به نقطه اوج بعدي است و ضمناً جنبه انساني زندگي ملوانها را فارغ از سرباز بودنشان نشان مي دهد که همذات پنداري بيننده را برمي انگيزد. اما دربين ملوانها و ديم شخصيت برجسته تري است که فيلمنامه از همان آغاز روي او تأکيد مي کند. جايگزيني ناگهاني او ، دلبستگي شديد به نامزد تنها مانده اش وترسي که در مواجهه با مرگ بروز مي دهد بخشي از فيلمنامه است که روي «تاقل انسان با شرايط »تأکيد دارد. ارزش اين بخش در محکوم نکردن وديم است و اين که وقتي او در نهايت ترس و ذلت از انجام وظيفه اش سرباز مي زند،وقايع و موقعيت به گونه اي پرداخت شده که ما هم او را محکوم نمي کنيم.ضمن اين که در ادامه شرايطي فراهم مي شود که او هم خودش را فدا کند و مقهور ترس باقي نماند. اما مهمترين وبزرگترين امتياز فيلمنامه ک-19 دربخشي است که به «تقابل انسان با انسان » مي پردازد.از همان ابتداي فيلم ، عمده جذابيت دراماتيک داستان به رويارويي ناخدا و استريکف و کاپيتان پولنين است ؛ نه ماجراي يک زيردريايي که در آستانه انفجار و نابودي دنيا است .کايل تعمداً بخش عمده اي از جذابيت اين واقعه تاريخي (قرار گرفتن جهان در آستان جنگ اتمي ناتو با شوروي)را فدا کرده و از آن گذشته تا بيشتر بتواند به دو شخصيت اصلي اش بپردازد. تقابل وتضاد دو فرمانده، از نخستين سکانس حضور و استريکف و اولين برخورد آنها آشکار مي شود. درحالي که واستريفک را از همان ابتدا در حال پوشيدن لباسهاي رسمي، آويختن مدالها و در نهايت خشکي مي بينيم، پولنين در اولين برخورد با او روي تخت خوابيده و زيرپوش به تن دارد. در چند سکانس پياپي، برخوردهاي خشک و مقرراتي و استريکف را با خدمه مي بينيم و دلسوزي پولنين را براي آنها در حالي که واستريکف در تلاش است تا با تمرينات فراوان ، خدمه و زيردريايي را در شرايط ايده آل نگه دارد، پولنين به فکر آزار نديدن افرادش است . خوشبختانه فيلمنامه درايجا هم توازن را رعايت کرده و بيش از حد به سمت پولنين متمايل نشده است. اين که ما نمي توانيم حق را به او بدهيم و واستريکف را محکوم کنيم، يکي ديگر از امتيازات ک -19 است. در تضاد دو فرمانده اين را مي بينيم که پولنين اصلاً خودش را بالاتر از ملوانهايش نمي بيند. او به راحتي با آنها برخورد مي کند ، آچار به دست گرفته و با آنها اژدر را جابه جا مي کند و حتي وقتي لازم است چند نفر جانشان را براي جلوگيري از انفجار راکتور به خطر بيندازند داوطلب مي شود،اما واستريکف نقطه مقابل او است ودر سير وقايع و ديالوگهايش به وضوح مي بينيم که خودش را از سايرين بالاتر مي داند. اما در ادامه داستان شاهد تحول دو فرمانده ونزديک شدنشان به يکديگر هستيم و تدريجي بودن و منطقي بودن اين تحول، باعث باورپذيرشدن آن مي شود؛ در نيمه دوم فيلم سکانسي داريم که واستريکف دست يکي از ملوانان مصدوم را گرفته و چند قدمي به او کمک مي کند تا به گروه پزشکي برسد؛ يا در ادامه به جايي مي رسيم که او دستور تخليه کليه خدمه را مي دهد تا خودش وظيفه غرق کردن زيردريايي را به عهده گرفته و زندگي اش را هم فدا کند . اين تغييرات ، به قدري تدريجي و با فاصله مناسب در فيلمنامه قرار داده شده اند که در پايان به راحتي مي پذيريم که اين شخصيت حاضر است تبعيد به گولاک را به جان بخرد تا خدمه اش نجات پيدا کنند. اما در مقابل تحول پولنين نقطه ضعف فيلمنامه است. تا پيش از سکانسي که او فرماندهي را به اوستريکف برگرداند، فقط شاهد تنش بين آنها و نارضايتي پولنين هستيم. او مرتباً به مافوقش غر مي زند، دستورات او را زير سؤال مي برد و حتي در حضور ديگران با او بحث وجدل مي کند. هرچند با تکامل و استريکف و کارهايي که براي خدمه اش مي کند،حمايت همگاني آنها و پولنين از فرمانده شان در دادگاه کاملاً منطقي است ، اما تا پيش از آن دليلي براي اين حمايت وجود ندارد. حتي يک بار هم جمله اي يا رفتاري در تأييد و استريکف از پولنين نمي بينيم و در نتيجه نمي توان برگرداندن ناگهاني فرماندهي و دستگيري دوستان نزديکش را باور کرد. با اين حال تقابل دو شخصيت اصلي داستان به قدري خوب پرداخت شده که اين ضعف ، لطمه زيادي به روايت نمي زند. تقسيم بندي وزمان بندي مناسب اوج و فرودها ، استفاده بهينه از قالب تاريخي داستان وتأکيد بر روابط انساني درون زير دريايي ک-19 را تبديل به فيلمنامه اي قوي کرده که توسط کاترين بيگلو تبديل به فيلمي جذاب شده است. پدر خوانده :مسخ باور کردني   فرانسيس فورد کاپولا، سالها پيش از آن که کارگردان سرشناسي بشود، فيلمنامه نويسي معتبر بود وحتي براي فيلمنامه پاتون- که توسط فرانکلين جي. شافنر ساخته شد- نامزد اسکار شده بود. او که تا به حال پنج بار نامزد دريافت اسکار بهترين فيلمنامه بوده وسه بار هم اين جايزه را کسب کرده است، ابتدا به عنوان فيلمنامه نويس براي همکاري با پروژه پدر خوانده دعوت شد. تنها بعد از اين که سرجيولئونه و پيتر باگدانو ويچ و ديگران حاضر به کارگرداني نشدند، اين مسئوليت هم به کاپولا واگذار شد. او در ابتدا فقط وظيفه داشت به همراه ماريو پورزو، فيلنامه اي براساس کتاب پرفروش پدر خوانده(به قلم پوزو)بنويسند.باتوجه به حجم زياد کتاب، فيلمنامه نويسان دو راه در پيش رو داشتند: حذف بسياري از جزييات و اتفاقات فرعي با وفاداري بيشتر به جزييات و حذف کامل بخشي ازکتاب ؛ آنها راه دوم را انتخاب کردند. به قدرت رسيدن ويتوکورلئونه از فيلم حذف شد و ماجرا از جايي که ويتو در اوج قدرت است شروع شده و با جانشيني کامل مايکل تمام مي شود.اين تصميم درست ، فرصت مناسبي به فيلمنامه نويسان داده که داستاني که روايت سينمايي اش 175 دقيقه به طول مي انجامد را به بهترين نحو روايت کنند. فيلمنامه پوزو و کاپولا سرشار از جزييات پنهان و آشکاري است که شايد تنها در ديدن چند بار فيلم خود را آشکار کنند. يکي از بزرگترين نقاط قوت فيلمنامه پدر خوانده، ايجاز و سرعت آن را در معرفي شخصيتهاي اصلي است . در سکانس افتتاحيه درخشان آن(بهترين سکانس افتتاحيه تاريخ سينما؟)؛حتي اگر هنوز به موقعيت و کار دون کورلئونه پي نبرده باشيم، قدرت و عظمت او را مي شناسيم و دربين گفته هاي بوناسرا مي شنويم که «براي عدالت بايد سراغ دون کورلئونه برويم». در بين تک تک جملات به ظاهر عادي که در مکالمه دون و بوناسرا رد وبدل مي شود ، به تدريج اطلاعات لازم درباره او را به دست مي آوريم(چرا رفتي پيش پليس؟ چرا پيش من نيومدي؟) و وقتي بوناسرا به عنوان دليلي براي دوري کردن از دون کورلئونه مي گويد«مي خواستم به دردسرنيفتم» ديگر قطعي مي شودکه او کار نامشروع وغيرقانوين انجام مي دهد. هنوز حتي مايکل وارد داستان نشده که به روابط خانوادگي ويتو،ساني ،کاني و تام پي برده ايم وعشق شديد دون به پسر کوچکش هم درسکانس خودداري او از عکس گرفتن بدون مايکل مشخص شده است.حالا نوبت به ورود مايکل است وفيلمنامه از همان ابتدا کي آدامز را هم با اوهمراه کرده است. جدا از نقش مهمي که «کي» در آينده خانواده کورلئونه خواهد داشت، نکته مهم اين شخصيت اين است که درست در کنار مخاطب فيلم قرار دارد. او هم مثل ما براي اولين بار با اين خانواده برخورد کرده و چيزي از آنها نمي داند .به اين ترتيب توضيحات مايکل براي اقناع کنجکاوي او، اطلاعات لازم را به مخاطب هم مي دهد وبراي اولين بار اين جمله معروف هم بيان مي شود:«پيشنهادي بهش مي کنم که نتونه رد کنه».در پايان سکانس عروسي تمام اعضاي خانواده را شناخته ايم. قدرت دون کورلئونه و درگيري اش با اف .بي.آي را ديده ايم، خشونت و زن باره بودن ساني معلوم شده، شخصيت مايکل ، رابطه اش با خانواده و عشقش به کي نشان داده شده، دون بارزيني را شناخته ايم و گره ادامه داستان (درخواست جاني فونتن) هم بسته شده است. ايجاز از اين بيشتر؟ !ماجراي جاني فونتن طي سه سکانس بعدي روايت و حل وفصل مي شود و ديگر هر چه راجع به عظمت خانواده کورلئورنه و راه وروش آنها لازم داشته ايم مي دانيم و حالا مي توان به سراغ اصل ماجرا رفت. اگر مايل را قهرمان اصلي پدر خوانده بدانيم، کل فيلمنامه را (جدا از روايات فرعي درباره خانواده کورلئونه) مي توان ماجراي يک تحول و مسخ دانست:جواني تحصيل کرده ،بيدست و پا و عاشق، در اثر شرايط و وقايع تبديل به پدر خوانده اي قدرتمند و زيرک، اما بيرحم و بي احساس مي شود. روال و ريتم مناسبي که فيلمنامه براي روايت اين مسخ در پيش گرفته ، يکي ديگر از نقاط قوت آن است که باعث مي شود اين تحول بزرگ، باور پذير به نظر بيايد. گام اول دراين راه در همان سکانس هاي مربوط به عروسي کاني برداشته مي شود . عشق متقابل ويتو و مايکل به خوبي نشان داده مي شود تا پس از سوء قصد به دون آدمکشي بيرحمانه مايکل آرام و سربه زير را به راحتي به خاطر انتقام جويي پدرش بپذيرد. قتل تازه عروس مايکل به جاي ساني مقتول جانشين پدرش شود. سکانس درخشاني که حتي ويتوکورلئونه پير و بازنشسته هم از شرايطي که باعث ورود مايکل به اين حيطه شد ا براز نارضايتي مي کند(گفته مي شود اين سکانس را رابرت تاون، فيلمنامه نويس محله چيني ها نوشته است)، با تأکيد بر ناخواسته و تحميلي بودن اين واقعيت، آن را باور پذيرتر مي کند. به اين ترتيب مايکل تا پايان راه پيش مي رود و يک سکانس درخشان که معناي کاتوليکي و مافيايي «پدر خوانده شدن» را همراه مي کند، رئيس خانواده مي شود. در صحنه پاياني، اعضاي مافيا دور او را مي گيرند، دستش را مي بوسند و پدر خوانده صدايش مي زنند... و در به روي کي (به عنوان نمادي از عشق ،پاکي و معصوميت ) بسته مي شود.منبع: /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن