تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817210898




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گو با كارگردان فيلم «كيك لوبيا»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گفت و گو با كارگردان فيلم «كيك لوبيا»
گفت و گو با كارگردان فيلم «كيك لوبيا»   مترجم : مينا كشاورز   فيلمنامه نويسان: ديويد گرينزپن، نوريكو كيمورا و كريس زلر (براساس يكي از افسانه هاي ژاپني)، كارگردان : ديويد گرينزپن، فيلم بردار، برايان دانل، تدوينگر و صدا گذار: ديويد گرينزپن، آهنگ ساز: واتارو هو كوياما، بازيگران: ريوچي ميا كاوا، ساياكا هاتانو، چيكارا اينوئه، تهيه كننده: ديويد گرينزپن، نوريكو كيمورا و تراس وو، 12 دقيقه، 16 ميلي متري، سياه سفيد، محصول 2001 آمريكا چه چيزي رابيشتر از هر چيزي در اين دنيا دوست داريد؟ اين سؤالي است كه معلم تاهارو روز اول مدرسه از او مي پرسد. و تاهارو خيلي سريع و با خوشحالي جواب مي دهد: كيك لوبيا. جواب اشتباهي است. چون ماجرا مربوط به سال 1933 در توكيو است و معلم عبوس تاهارو به او مي گويد تا زماني كه خوراكي اش را به امپراتور ترجيح دهد و تا وقتي كه احترام امپراتور را رعايت نكند، حق شركت در كلاس را ندارد. ديويد گرينزپن كارگردان 37 ساله آمريكايي، به خاطر علاقه فراوانش به فرهنگ ژاپن بعد از پايان دبيرستان، سال اول كالج را در كيوتو گذراند و به فيلم سازي علاقه مند شد. وقتي به آمريكا برگشت، وارد مدرسه فيلم سازي شد و اولين فيلمش كيك لوبيا را به عنوان پايان نامه تحصيلي اش ساخت. گرينزپن با اين فيلم توانست نخل طلاي بهترين فيلم كوتاه جشنواره فيلم كن را در سال 2001 به دست آورد و البته نخل طلا مهم ترين جايزه بين 28 جايزه اي است كه اين فيلم نصيب گرينزپن كرد. بعد از فيلم كوتاه كيك لوبيا گرينزپن بيشتر در گير تدوين سريال هاي تلويزيوني شده و تقريباً هر سال يك فيلم كوتاه هم مي سازد كه با هيچ يك از آنها موفقيت فيلم اولش تكرار نشد. او با وجود فرصت هاي زياد براي ساختن فيلم بلند هنوز علاقه اي به حضور در سينماي حرفه اي ندارد. گفت و گوي زير را ريچارد ر اسكپن با گرينزپن درباره فيلم كيك لوبيا و چگونگي اقتباس و تفاوت هاي فيلمنامه كوتاه وبلند انجام داده است. داستان كيك لوبيا برگرفته از افسانه ژاپني عروس قرمز است، در نگاه اول چه چيز اين افسانه جذبتان كرد كه به سراغش رفتيد؟   هميشه داستان هاي قوميت و كشورهاي مختلف را دنبال مي كنم و مي خوانم. ولي در حقيقت اين افسانه در يك لحظه من را بيشتر از همه جذب خودش كرد؛ لحظه اي كه تارو به جاي امپراتور اسم كيك را مي آورد، واقعاً عالي است. اين رفتار صادقانه بچگانه با يك واكنش ظالمانه روبه رو مي شود. وقتي اين قسمت از اين افسانه قديمي را مي خواندم، به اين فكر مي كردم كه جواب تارو يك روش زيبا براي دست انداختن گروهي از آدم هاست كه فكر مي كنند با زورگويي و تحميل كردن مي توانند مليت، مذهب يا افكار آدم ها را تغيير دهند. چرا اقتباسي كه از اين افسانه كرديد در دهه 1930 در ژاپن مي گذرد و چرا دوره زماني ديگري را براي اين اقتباس انتخاب نكرديد؟   در ابتدا مي خواستم زمان و مكاني كه داستان فيلمم در آن اتفاق مي افتد، كاملاً بازمان و مكان افسانه مطابق باشد. قصد داشتم براي ساختن فيلم به ژاپن بروم یا دقيقاً يك مدرسه روستايي ژاپني (شبيه مدرسه هايی كه در 1850 وجود داشتند) در لس آنجلس بسازم و وقتي فهميدم كه هر دوي اين انتخاب ها هزينه خيلي بالايي براي يك فيلم دانشجويي دارند، تصميم گرفتم اقتباسم را با توجه به امكاناتي كه در دسترسم هست انجام بدهم؛ به شرطي كه به قلب داستان وفادار بمانم. به اين نتيجه رسيدم كه داستان مربوط به قبل از جنگ جهاني دوم است و تنها مكاني كه توانستم در لس آنجلس پيدا كنم كه شبيه مدرسه هاي ژاپني باشد، يك مدرسه ابتدايي خيلي بزرگ بود كه در دهه دوم قرن بيستم ساخته شده بود. من داستان را از اين طور تغييردادم كه قبل از جنگ جهاني دوم و دريك مدرسه خصوصي در توكيو مي گذرد. اين طور كه فهميدم، ظاهراً شما يكي از ستايش كنندگان ازو هستيد. پلان يا سكانسي در فيلم هست كه در آن تحت تاثير ازو باشيد؟   به طور دقيق پلان اول فيلم و سكانس پاياني را تحت تاثير ميزانسن هاي ازو بودم. دوست داشتم ميزانسن هايم طوري باشند كه همه شخصيت ها موقع صبحت كردن روبه دوربين باشند. يكي از ميزانسن هاي مشهور ازو اين است كه چهار نفر دور يك ميز نشسته اند و بطري روي ميز از همه جهت و در هر پرسپكتيوي يك شكل است. فكر مي كنم سادگي و فقدان حركت دوربين در فيلم هاي ازو شيوه خيلي خوبي است كه كارگردان فكرش را روي چيزهاي ديگري به جاي دوربين متمركز كند. ضمن اين كه بقيه افراد هم روي كار خودشان تمركز مي كنند و شما با حركت هاي اضافي دوربين دست و پاي بقيه را نمي بنديد. بازيگرهاي فيلم همه ژاپني هستند و به زبان ژاپني صحبت مي كنند. چطور توانستيد آنها را كنترل كنيد و اصلاً با آنها ارتباط برقرار كنيد؟ از زماني كه كلاس پنجم ابتدايي بودم، جذب فرهنگ ژاپني شدم، شروع كردم به خواندن كتاب هاي كميك استريپ فرانك ميلر؛ او هم شيفته فرهنگ ژاپن بود و همه كميك استريپ هايش در باره نينجاهاي ژاپني بودند. وقتي كلاس ششم بودم، پدر و مادرم كه علاقه من را به فرهنگ ژاپن ديدند، من را به نيويورك فرستاند تا در انجمن آسيايي ها كاليگرافي ژاپني ياد بگيرم. بعد از اين كه فيلم هاي كوروساوا را آنجا ديدم، تصميم گرفتم حتماً ژاپن را ببينم، ولي قبل از رفتن بايد حتماً زبان ژاپني را مي خواندم به همين دليل در دبيرستان با يك معلم خصوصي زبان ژاپني را ياد گرفتم و سال اول كالجم را در كيوتو خواندم. كاركردن با بچه ها هميشه مشكلات و پيچيدگي هاي خودش را دارد. با شيوه و استراتژي خاصي با ريوچي مياكاو و ساياكا هاتانو كار مي كرديد؟   اين دو بچه به حدي باهوش بودند كه مشكلات و پيچدگي ها رايجي كه شما در باره شان شنيده ايد، اصلاً براي ما پيش نيامد. تنها مشكلي كه من با ساياكا داشتم، اين بود كه اصلاً انگليسي صحبت نمي كرد. زبان ژاپني من هم آن قدر كامل نيست، ولي با اين وجود وقتي ايده اصلي يك صحنه را توضح مي دادم و حسي را كه مي خواستم او داشته باشد نشان مي دادم، كاملاً متوجه مي شد. ريوچي كاملاً متفاوت بود. يك حافظه باورنكردني داشت. مثلاً من مي گفتم در اين پلان به مدت دو ثانيه به معلم نگاه كن و بعد سه ثانيه به زمين خيره شو و او دقيقاً با همان زماني كه من خواسته بودم، اين كار را مي كرد. البته يكي از دلايلي كه اين دو بچه خيلي طبيعي و عادي بازي مي كردند، اين بود كه تا به حال بازي نكرده بودند و اين باعث مي شد كه خودشان باشند و خيلي عادي رفتار كنند. تدوين اين فيلم را هم به خوبي كارگرداني انجام داديد. (صرف نظر از اين كه فيلمنامه نويس، تهيه كننده و صداگذار فيلم هم هستید) گاهي اوقات تدوينگران بعضي پلان ها را مي خواهند حذف كنند، ولي كارگردان اصرار دارد كه اين پلان ها بايد حتما باشند. وقتي مشغول تدوين فيلم بوديد، تلاش خاصي كرديد كه فيلمتان را به عنوان فردي جز كارگردان و با نگاه جديدي ببينيد؟   نه آن قدر. چون من براساس استوري بوردهايي كه داشتم فيلم را تدوين مي كردم. اغلب مواقع از اين كه آن چه را كه واقعاً مي خواستم، درتصويرها در آمده، به وجد مي آمدم. در بعضي سكانس ها از همه زوايا فيلم برداري كرده بودم، چون فكر مي كردم به دردم خواهد خورد. ولي در نهايت متوجه شدم هر چه ساده تر باشد، بهتراست. فيلم تدوين شده را با يكي از دوستانم ديدم. مي خواستم ببينم به نظرش كدام پلان هایا سكانس ها طولاني هستند. وقتي قرار است با شخص ديگري جز خودتان فيلم را ببينيد، ديد جديدي پيدا مي كنيد و با حضور تماشاچي و واكنش او مي فهميد كه فيلمتان چقدر اضافي يا كم دارد. مهم نيست اين واكنش مربوط به يك نفر باشد يا تعداد بيشتري. به نظرتان داستان گويي در فيلم كوتاه داستاني شبيه داستان گويي در يك فيلم بلند است؟ يا شيوه هاي روايت داستان در يك فيلم كوتاه كاملاً متفاوت از يك فيلم بلند است؟   نمي توانم بگويم چطور مي شود داستان فيلم بلند را روايت كرد، ولي مي توانم حدس بزنم كه داستان گويي در فيلم كوتاه و فيلم بلند شباهت هاي زيادي با هم دارند. در فيلم كوتاه هر چيزي كه در داستان دارد، بايد مربوط به كل فيلم باشد، چون شما فرصت زيادي براي شخصيت پردازي نداريد، ولي در فيلم بلند تمركز بيشتر روي شخصيت هاي داستان است. و در هر دو؛ چه فيلم كوتاه و چه فيلم بلند، شما بايد از زياده گويي بپرهيزيد و هر چيزي را كه به پيشبرد داستان كمكي نمي كند، دور بريزيد . و اين همان مدل هاليوودي براي نوشتن فيلمنامه است. فكر مي كنم در فيلم كوتاه اجازه بيشتري براي دست زدن به تجربه هاي جديد داريد، ولي يك فيلم كوتاه خسته كننده مي تواند به مراتب خسته كننده تر از يك فيلم بلند باشد. فكر مي كنيد تفاوت هاي اساسي بين داستان گويي غربي و شرقي وجود دارد يا اصول داستان گويي آنها، صرف نظر از فرهنگ ويژه اي كه هر كدام دارند، شبيه هم است؟   فكر نمي كنم صلاحيت كافي براي جواب دادن به اين سؤال را داشته باشم. فكر مي كنم همه فرهنگ ها در اصول داستان گويي شباهت هايي باهم دارند، مثلاً افسانه ها و اسطوره هايي كه فرهنگ هاي مختلف دارند به هم شبيهند. به عنوان مثال در فرهنگ ژاپني، ايزاناگي و ايزانامي اسطوره خدايان اوليه ژاپن هستند؛ همان طور كه در يونان اورفئوس نماد خداست. به نظرم، حالا كه همه مردم دنيا فيلم هاي هاليوود را مي بينند و كتاب هاي هري پاتر را مي خوانند، ديگر تفاوتي در داستان گويي شرقي و غربي وجود ندارد. مثلاً سينماي جهان سوم تقريباً هيچ شباهتي به فيلم هايي كه در هاليوود ساخته مي شوند ندارد. اكثر آنها پايان باز دارند و به ندرت فيلم ها نقطه ديد شخصيت اصلي هستند. پيشنهادي براي فيلم سازان جواني كه مي خواهند اولين فيلم كوتاه داستاني شان را بسازند داريد؟   1. از فرصت ها استفاده كنيد و سعي نكنيد كه استاد يا دوستانتان يا هر تماشاچي اي را كه نزديكتان هست، راضي نگه داريد. مطمئن شويد خودتان فيلم را دوست داريد. مطمئن باشيد كه به آن چه در فيلمتان مطرح كرديد، باور داريد و با آن ارتباط برقرار مي كنيد. 2. اطمينان پيدا كنيد كه شيوه فيلم برداري تان مناسب با موضوع و فضايي است كه انتخاب كرده ايد. از حركت هاي ديوانه وار دوربين خودداري كنيد، چون استعداد شما را در كارگرداني نشان نمي دهد. من به شما قول مي دهم قبل از شما افرادي ديگري و با تجهيزات حرفه اي تري اين تجربه ها را كرده اند. همان طور كه گفتم، اگر يك شيوه جذاب براي خلق نمايي داريد كه بتواند يك حس يا ايده خاص را بيان كند، پس معطل نكنيد و آن را دنبال كنيد. 3. از منابعي كه در دسترس داريد آگاه بشويد. خودتان را بابت هزينه هاي توليد نگران نكنيد. تمركزتان را روي ارتباط برقرار كردن با فيلمتان بگذاريد. 4. دركارهاي اوليه تان حتماً از كاري كه مي خواهيد انجام دهيد، اطمينان حاصل كنيد. فيلم ها نوعي از رابطه هستند. 5. دو عنصر خيلي مهم و اوليه براي يك فيلم داستاني، فيلمنامه و بازيگران هستند و اين كه چطور آنها را هدايت كنيد. فيلم برداري، صدا و توليد همه مهم هستند، ولي در درجه دوم اهميت قرار دارند. 6. صدابرداري خوب را از دست ندهيد. صداي خوب ساعت ها وقت شما را در مرحله بعد از توليد صرفه جويي مي كند و حس واقعي فيلم را به مخاطب منتقل مي كند. 7. هرگز نترسيد. ترس و خودسانسوري باعث شده خيلي از افراد اين كار كنار بروند و هيچ وقت تلاش دوباره اي نكنند. وقتي اين فيلم را ساختم، اصلاً منتظر چنين نتيجه اي نبودم. مي توانم بگويم همه اينها نتيجه درك كردن و فهميدن شرايطي است كه در آن هستيم. منبع:فیلم نگار،شماره81 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن