تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 26 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس درصدد عيب جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853550129




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرورش ايده: از ايده تا قالب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پرورش ايده: از ايده تا قالب
پرورش ايده: از ايده تا قالب   نويسنده: ريموند فرنشمان ترجمه ناديا غيوري   درس هايي براي فيلم نامه نويسان مبتدي   اساس هر فيلم داستاني آن است؛ داستاني که بايد خوب تعريف بشود وبرااي شنونده جالب باشد. اگر داستان فيلم واجد اين ويژگي نباشد، هرچقدر ديگر عوامل استادانه به کار گرفته شوند، فايده اي نخواهد داشت. تعريف دو عبارت   داستان: منظور از داستان،مجموعه اي از اتفاقات با نظم زماني است که فيلمنامه اي را شکل مي دهند. پيرنگ: منظور از پيرنگ جالبترين ودراماتيک ترين شيوه بيان داستان است. پس توجه داشته باشيد که دراين متن، همه جا منظور از دو عبارت فوق ،تعريفي است که براي آنها ارائه شد. آشکار کردن هدف   بعد از اين که به ايده داستاني خود رسيديد، نوبت آن مي رسد که با پرسيدن سؤالهاي پي درپي داستان خود را تحيلي کنيد وبه بهترين شکل ممکن دست پيدا کنيد.براي اين منظور بايد به جزييات داستاني خود توجه کرده و آنها را تجزيه و تحليل کنيد. سؤالهايي که دراين بخش مورد بحث قرار مي گيرند عبارت اند از: -چرا مي خواهم اين فيلمنامه را بنويسم؟ -فکر مي کنم که چه کساني دوست دانرد فيلمنامه اي مثل اين راببينند؟ -داستان من راجع به چيست؟ -داستان من راجع به چه کسي است؟ -اساساً به چه دليل اين شخصيت به خصوص را براي داستانم انتخاب کرده ام؟ -فضا و پيشينه داستان چقدر اهميت دارد؟آيا مخاطب براي فهميدن داستان احتياج به دانستن اطلاعات خاصي دارد؟ -دوست دارم که مخاطبان بعد از ديدن اين فيلم چه احساسي داشته باشند؟ شايد احساس کنيد که پسزمينه داستان را داريد وفقط بايد به پيرنگ کارتان فکر کنيد، اغلب اين طور است که شما يک ايده داريد، اما فقط داشتن يک ايده کافي نيست، بلکه بهتر است دو ايده مشخص، هم درباره شخصيت داستان و هم درباره موقعيت داستاني، داشته باشيد تا بتوانيد براساس آنها داستاني را خلق کنيد. البته فراموش نکنيد که علاوه براين دو ايده به يک پايان داستاني هم احتياج داريد. در واقع داستان فيلمنامه شما درباره يک شخصيت است که مي خواهد کاري انجام دهد ودر پايان داستان يا موق مي شود يا شکست مي خورد ويا متحول مي شود. توجه داشته باشيد که فيلمنامه مديومي تصويري است وبه همين خاطر اين کار بايد خواست يا عملي قابل ديدن باشد که بتوان آن را روي پرده نمايش داد. اين کار يا کارها کنشهايي هستند که داستان شما را مي سازند. مي توانيد با بيان مفهوم داستان خود به تصوير روشنتري از شخصيتها و کنشهاي داستانتان دست پيدا کنيد. يکي از دلايل موفقيت فيلمهاي مستقل اين است که مردم داستان اين فيلمها را دوست دارند .امروز ستاره اصلي فيلمها داستان آنهاست.(راجر سيمون. فيلمنامه نويس) داستان اصلي خود را چطور انتخاب کنيم -نخست از خود بپرسيد که چه چيزي بيشترين تأثير عاطفي را بر روي شما مي گذارد. -از خود بپرسيد که آيا داستانتان داستان خوبي هست يا نه؟ اغلب فيلمنامه نويسها پيش ازدانستن پايان داستان خود ، به اين پرسش پاسخ نمي دهند. گاهي ژانر داستان به شما مي گويد که بهتر است چه پاياني را براي آن انتخاب کنيد. هميشه به مفهوم داستانتان توجه کنيد. -ازخود بپرسيد آيا پايان داستان به اندازه کافي دراماتيک هست وآيا مي توان آن را نقطه اوج پاياني داستان دانست؟ و اينکه اصلاً نقطه اوج هست يا نه؟ اگر قصه اي داشتيد که پاياني محکم داشت واين نقطه پاياني در واقع مهمترين نقطه اوج داستان هم محسوب مي شد، مطمئن باشيد که انتخابتان درست بوده است. -از خودتان بپرسيد که نکته تازه و اصيل داستان من چيست؟ در طول نوشتن و بازنويسي فيلمنامه مدام اين پرسش را تکرار کنيد. البته مجموعه اي از عوامل بايد دريک داستان جمع شوند تا بتوان آن را داستاني نو واصيل (اريژينال) ناميد. -دقت کنيد تا داستان از ساختاردراماتيک درستي برخوردار باشد. بايد علاوه بر ساختار سه پرده اي حاکم بر کل اثر ، به ساختار سه پرده اي هريک از پرده ها به طور جداگانه و «زير-قصه ها» توجه کنيد واز درستي آنها نيز مطمئن شويد. توجه کنيد که کدام يک از آنها بيشترين بار دراماتيک را دارند؟ معمولاً دراماتيک ترين زير-قصه را مي توانيد به عنوان داستان اصلي فيلمنامه تان انتخاب کنيد. -ببينيد آيا داستانتان مي تواند در لحظاتي بيننده را متعجب کند؟ کدام بخشهاي اين داستان بيننده را به حيرت مي اندازد؟ سعي کنيد در لحظاتي از داستان خود ودرست در جاهايي که بيننده انتظار آن را دارد، پيچش داستاني ايجاد کنيد. به اين ترتيب بيننده خلع سلاح شده و دايم از خود مي پرسد:« بعداً چه اتفاقي قرار است بيفتد؟» گفتن يک قصه خوب سخت است. درواقع گفتن داستاني که جالب باشد و به اندازه کافي پيچشهاي داستاني داشته باشد به اندازه رنج يک سفر، خسته کننده و طاقت فرساست. (کريس کارتر- نويسنده و خالق:«پرونده ايکس»و «هزاره») از انتها به ابتدا نوشتن   فيلمنامه ها از انتها به ابتدا نوشته مي شوند. منظور از اين گفته اين است که هم نويسنده و هم مخاطب بيشترين توجه خود را روي نقطه اوج پاياني و يا انتهاي پرده سوم متمرکز مي کنند. بنابراين شما به عنوان نويسنده تلاش مي کنيد تا همه عوامل مؤثر در فيلمنامه از جمله ،نقاط اوج ديگر، پسزمينه ها و حتي نوع تصميم گيريتان، صددرصد در جهت بهتر شدن نقطه اوج پاياني باشد. البته اگر هنوز نمي دانيد که با پايان داستان خود چه بايد بکنيد ، خيلي خودتان را اذيت نکنيد. بالاخره راه را پيدا مي کنيد. بد نيست که در فيلم کازابلانکا حتي موقع فيلمبرداري فيلم هم نمي دانستند که پايان داستان بايد به کجا ختم شود. حالا اين سؤال را از خودتان بپرسيد:آيا من واقعاً قصه خودم را باور مي کنم؟ اگر آن را باور کرده ام،پس موضوع حل است... فقط هشت داستان   فکر مي کنيد تا امروز چند داستان را روي پرده ديده ايد؟ هزاران داستان؟ يا بيشتر؟ در واقع پاسخ اين پرسش عدد هشت است ، هشت داستان مذکور را با نمونه هايشان در زير فهرست کرده ايم. آيا شما هم مي توانيد نمونه هاي ديگر بياوريد؟ 1-آشيل   عيب ونقصي مرگبار که به تباهي و پايان اوضاع بي عيب فرد منتهاي مي شود.(سامسون ودليله، اتللو،سوپرمن ،جذلبيت مرگبرا رو فيلمهاي نوآر)اين موقعيت اساس داستانهاي جنايي را نيز تشکيل مي دهد. البته در اين نوع از داستانها اين قهرمان نيست که نقص دارد بلکه ضد قهرمان يا شخصيت شرور وبتهکار داستان دچار نقص مرگبار است.(کلمبو، خانم مارپل). 2-صاف و ساده   قهرماني (شخصيت خوب) ساده، خوشبين وبيگناه که نمي توان مانع دستيابي او به موفقيت شد(ارابه هاي آتش ، فارست گامپ، اينديانا ، جونز، فيلمهاي جيمزباند و مستربين). 3-سيندرلا   رؤياهايي که به حقيقت مي پيوندند، فضيلتي ناشناخته که عاقبت بر همه آشکار مي شود؛ پيروزي نيکي و خيري که از ابتدا بي ارزش شمرده شده است ؛پاداشي که در ازاي تغيير شرايط به فرد تعلق مي گيرد.(زن زيبا،راکي،سالن رقص انحصاري، جنگهاي ستاره اي.) 4-ساحره   دام ؛ عنکبوت ومگس؛ قرباني و قربانگاه، غالباً زني اغواگر که مردي عاشق پيشه را در دام خود اسير مي کند.(پدر خوانده ، اتللو، غرامت مضاعف، گرماي تن ، نه و نيم هفته، انواع فيلمهاي نوآور) 5-فاوست   شايد فروختن روح به شيطان ، توانگري به همراه داشته باشد، اما به هرحال بايد براي اين متاع هزينه گزافي پرداخت؛ يک شرط بندي بي پايان وطولاني، رازي آشکار شده که ديريا زود عواقب آن متوجه ما خواهد شد و ما را به بدبختي دچار خواهد کرد؛ سرنوشتي که گريزي از آن نيست.(وال استريت، مهر هفتم، جذابيت مرگبار، انواع فيلمهاي وحشت و وسترنهاي اسپاگتي). اورفه   موهبت و داشته اي شخصي که ازدست مي رود.اين نوع داستان، هم تراژدي از دست دادن را شامل مي شود و هم جست وجويي را که سبب از دست دادن مي شود(دکتر ژيواگو، رين من، جيسون و آرگونات ها). رومئو و ژوليت   پسري عاشق دختري مي شود و سپس او را گم مي کند، پسردختر را پيدا مي کند يا پيدا نمي کند. مهم نيست که کدام پايان اتفاق بيفتد.(داستان وست سايد،وقتي هري سالي را ملاقات کرد، فارغ التحصيل ، بي خواب در سياتل). تريستان   مثلث عشقي(دايمي يا غير دايمي)؛ مردي زني را دوست دارد اما از بخت بد، سرنوشت يکي از آنها يا شايد هم هر دوي آنها را با کس ديگري پيونده داده است.(جذابيت مرگبار، فارغ التحصيل ،ژول و ژيم). همه اين داستانها يک مرجع اصيل دارند. به دنبال داستانهاي اصيل(اريژينال) باشيد و آنها را بخوانيد. بايد بفهميد که چه ويژگي اي دراين داستان ها باعث شده که آنها حتي امروز هم اساس فيلمنامه ها قرار بگيرند. اين هشت داستان اصلي را مي توان به شکلهاي مختلفي مثل تراژدي ،کمدي ، تاريخي ، کارآگاهي، معمايي، ملودرامهاي خانوادگي و... تبديل کرد. حتي مي شود چندتا از آنها را با هم ترکيب کرد يا تغيير داد ولي به هرحال آنها، اساس همه داستانها و پيرنگها هستند. تمرين: معروفترين اين داستانها «رومئو و ژوليت» است . فکر مي کنيد چرا اين طور شده؟ داستان پنج فيلم را مثال بزنيد که زير همين عنون قرار مي گيرند. حالا پنج فيلم را مثال بزنيد که داستان «رومئو و ژوليت» در آنها حکم داستان فرعي را پيدا کرده است. تمرين: براي الگوهاي داستاني زير هر تعداد فيلم که مي توانيد مثال بزنيد:«آشيل+سيندرلا» ،«فاوست+اورفه»،«ساحره +تريستان»،«صاف وساده+رومئو وژوليت». احتمالاً داستان شما هم با يکي از اين داستانهاي اصلي (و شايد هم چند تا از آنها) جور در مي آيد . فکر نکنيد اگر اين اتفاق بيفتد، براي شما بد مي شود. درست است که مخاطبان و کمپانيهاي توليد فيلم در جست وجوي داستانهاي نو و متفاوت هستند اما درعين حال دوست دارند که اين داستانها برايشان آشنا باشد.البته اين که فيلمنامه نويس سفت وسخت به يکي از اين کهن الگوها بچسبد، مي تواند براي او خطر آفرين باشد( با اين کار ريسک مبتذل شدن و لو رفتن داستان بالا مي رود). بايد براي گفتن دوباره اين داستانها به راههاي تازه فکر کنيد؛ ترکيب کردن، درهم ريختن، اقتباس و گسترش داستانها از جمله اين راههاست. تمرين: ببينيد که داستانتان با کدام يک از توضيحات هشت گانه بالا مطابقت دارد. فکر مي کنيد با اضافه کردن کدام يک از جزييات هشت گانه مذکور مي توانيد داستانتان را بهتر و پخته تر کنيد؟ آيا مي توانيد ميزان کشمکش ، پيشينه و پيچيدگي شخصيتها را بيشتر کنيد؟ به خاطر داشته باشيد که هرچه جزييات بيشتري به داستانتان اضافه کنيد، آن را به يک اثر اريژينال نزديکتر کرده ايد. به اين ترتيب از شباهت داستان شما با داستانهايي که تا به حال ديده ايد، کم خواهد شد. به ياد داشته باشيد که مي خواهيد داستانتان بيشترين بارنمايشي را داشته باشد و تا حد امکان عواطف بيننده را متأثر کند. هر وقت که پيرنگ داستاني به ذهنتان رسيد، براي دومين قدم به فکر انتخاب ژانر براي اين پيرنگ باشيد. گونه يا ژانر   در آمريکا قبل از اينکه فيلمي را بسازند از تو مي پرسند: فيلم به کدام ژانر تعلق دارد؟ (آنتوني مينگلا،نويسنده:«واقعي»،«ديوانه وار»،«عميق») همه داستانهايي که مي نويسيم يا به يک اثر خاص تعلق دارند ويا ترکيبي از چند ژانر هستند. ژانر هر داستان عبارت است از الگو وسنتي که داستان خود را براساس آن مي نويسد و البته بر اساس اين الگو پيشتر هم فيلمهايي ساخته و فيلمهايي نوشته شده. منظور ما فقط ژانرهايي مثل تراژدي ، کمدي و يا تاريخي نيست. بلکه دايره ژانر کمي گسترده تر از اين است، تعريف قرار دادي برخي از اين ژانرها در زير آمده است: رومانس يا عاشقانه   دراين ژانر اغلب دو نفر عاشق يکديگر شده و دراين راه با موانع زيادي روبه رو مي شوند ودر نهايت پيروز از ميدان به درمي آيند(رومئو و ژوليت، جنگ رزها، ماسک) در فيلم وقتي هري سالي را ملاقات کرد مانع اصلي اين رابطه عاشقانه خود اين شخصيتها هستند، زيرا هر دوي آنها فکر مي کنند که دو نفر که با هم دوست هستند، نمي توانند رابطه عاشقانه داشته باشند. کمدي   يک داستان مفرح و خنده دار که درآن هيچ کس آسيب جدي نمي بيند( هواپيما، آدمهاي سنگدل، ماما را از قطار پرت کن، چهار عروسي و يک تشيع جنازه) داستان رفقا   دو شخصيت کاملاً مخالف هم (و در نتيجه بيزار از هم) مجبور مي شوند که با هم همکاري کنند. تا پايان اين همکاري کينه و نفرت ميان آنها، جاي خود را به دوستي و رفاقت مي دهد(آخرين پيشاهنگ، فرار در نيمه شب). تريلرهاي جنايي(کارآگاهي) دراين ژانر همه در پي يافتن منشاء جرم و جنايت و شخص مجرم هستند و اغلب هم موفق نمي شوند که مجرم را به عقوبت عملش برسانند( فيليپ مارلو، هري کثيف، کلمبو). فيلم نوآر   اين ژانر، داستانهاي تيره وتار ومرگبار را شمل مي شود. مردي که زندگي براي او سرنوشتي تلخ و غم انگيز را رقم زده، در عشق سخت ومرگبار يک زن اسير مي شود. گاهي اوقات اين مرد دست به فريب ونيرنگ مي زند و مرد ديگري را که او نيز در اين رابطه نقش دارد، مي کشد(شاهين مالت، غرامت مضاعف، غريزه اصلي، گرماي تن، شيطان در لباس آبي، هفت) ژانرهاي ديگري که مي توان از آنها نام برد عبارت اند از :«وسترن »،« علمي-تخيلي»،«گانگستري»،«ملودرام»،«اکشن»، «ماجراجويانه»،«دلهره-تريلر»،«معمايي»،«وحشت » ،بيوگرافي»،«عاشقانه تاريخي»،«موزيکال»،«جاده اي»،«جنگي »،«کالت»و«مستند»،آيا مي توانيد ژانرهاي ديگري را هم مثال بزنيد؟ تمرين : براي هرکدام از ژانرهاي فوق سه فيلم مثال بزنيد. آيا مي توانيد در سه جمله تعريف قرار دادي هريک ازآنها را بنويسيد؟ شما مي توانيد چند تا از ژانرهاي نزديک را با هم ترکيب کنيد. براي مثال: علمي -تخيلي/نوآر(بليد رانر).ترسناک /نوآر(قلب آنجل)،کمدي/وسترن (زينهاي شعله ور)،عاشقانه/کمدي(چهارعروسي و يک تشيع جنازه ، بوسه فرانسوي، رئيس جمهور آمريکايي)،عاشقانه/کمدي/وسترن (ماوريک)، جنايي/نوآر/کمدي(مرده ها پيچازي نمي پوشند)،اکشن/ دلهره/ تريلر (سرعت)و الي آخر. تمرين :آيا ژانرهاي ترکيبي ديگري هم به ذهنتان مي رسد؟ براي هر کدام از نمونه هايي که گفتيم، سه فيلم ديگر هم مثال بزنيد. بهترين راه براي شناخت درست تعريف هر ژانر ،ديدن فيلمهاي زياد سينمايي و تلويزيوني درآن ژانر است . دفعه بعد که فيلمي را تماشا مي کنيد حتماً به نوع و ژانر آن هم دقت داشته باشيد. حالا داستان فيلمنامه تان را از منظر ژانر بررسي کنيد. شناخت ژانر مناسب براي داستان به شما خواهد گفت که چه نوع پيرنگ، شخصيتها و مضاميني را براي کار خود انتخاب کنيد.حتي ممکن است با اين کار بفهميد که چه نوع پاياني براي داستانتان مناسبتر است. البته فکر نکنيد که انتخاب ژانر برايتان محدوديت به وجود مي آورد. براي رسيدن به يک راه حل بکر و منطقي فقط کافي است که خلاقانه فکر کنيد و بگذاريد تصوراتتان از مرزهاي قرار دادي رايج فراتر بروند. وقتي روي پروژه اي کار مي کنم، از خودم سؤال مي کنم که بزرگترين و مهمترين فيلمهايي که دراين ژانر ديده ام، کدام فيلمها هستند و لحظات به يادماندني آنها چه لحظاتي است؟ من هم سعي مي کنم شبيه به آنها باشم.براي نوشتن فيلم ميزري الگوي کارم فيلم رواني بود. موقع نوشتن فيلم پوچ کسيدي هم وسترن مهمي مثل شين را مدنظر داشتم.(ويليام گلدمن) چه کسي داستان را تعريف مي کند   وقتي حادثه اي اتفاق مي افتد، حالا فرق نمي کند که اين حادثه تصادف يک ماشين باشد، سرقت يک بانک باشد و يا ترور رئيس جمهور کندي. به هر حال هريک از شاهدان و يا افراد دخيل در قضيه، از ديد خود به موضوع نگاه مي کنند و هر کدام تعريف خاصي از آن دارند. يعني داستان را از زاويه ديد خود(P.o.v)تعريف مي کنند.بنابراين پيش ار هر چيز بايد تصميم بگيريد که راوي داستان چه کسي است و ما ، وقوع حوادث را از چشم چه کسي شاهد هستيم. به اين ترتيب داستان، داستانهاي فرعي و روند وسير حرکتي هر کدام شفاف مي شوند. ساختار خطي سه پرده اي: مقدمه در بخشهاي بعدي ، ساختار سه پرده اي را با دقت و با جزئيات کامل شرح خواهيم داد، اما در اين بخش فقط به بيان اصول و مشخصات کلي اين ساختار اکتفا مي کنيم. اغلب مردم فکر مي کنند ويا دوست دارند اين طور فکر کنند که ساختار سه پرده اي، نوعي ساختار کلاسيک هاليوودي است .درحالي که اساس چنين تفکري اشتباه است و در واقع مبدع اين ساختار ارسطو بوده است. ساختار سه پرده اي نه تنها اساس نگارش فيلمنامه است بلکه تقريباً در هر اثر دراماتيک خوب ديگري نيز يک عنصر مهم محسوب مي شود. پرده اول/ تعيين مقدمات   شخصيت (هاي) اصلي تعيين مي شود فضاسازي و خلق موقعيت شده و کشمکش و هدف تعريف مي شود. قهرمان (پروتاگونيست) سفري را براي رسيدن به هدف، آغاز مي کند. پرده دوم/ بسط داستان   داستان اصلي گسترش پيدا مي کند؛ موانعي که بر سر راه رسيدن به هدف وجود دارد مشخص مي شود . شخصيت پردازي قهرمان و ديگر شخصيتهاي داستان کامل مي شود، به مفهوم داستان عمق و غناي بيشتري داده مي شود. پرده سوم/ نتيجه و گره گشايي   اين پرده نقطه اوج داستان است و حل ماجرا را در خود دارد: اصيلترين نقطه اوج داستان اتفاق مي افتد؛ دسترسي به هدف ميسر مي شود، وظيفه محول شده انجام مي شود، تمام ارتباطات و زير ، قصه هاي شخصيتهاي داستان حل وفصل مي شود و در نهايت مخاطب يا بيننده مي تواند نفس راحتي بکشد و از پايان ماجرا احساس رضايت کند. دريک فيلمنامه، اغلب طول زماني هرکدام از اين سه پرده به اين ترتيب است: در فيلمنامه هر پرده با يک نقطه اوج به پايان مي رسد و پرده بعدي از نقطه اوجي بالاتر شروع مي شود تا اين که عاقب نوبت به اصليترين و بزرگترين نقطه اوج در پايان پرده سوم مي رسد. همين حالا سعي کنيد اين موضوع را درست بفهميد و آن را کاملاً درک کنيد.حالا ببينيد که مي توانيد داستانتان را براساس ساختار سه پرده اي بنويسيد يا نه؟ يک خطي   تمرين:سعي کنيد داستانتان را دريک جمله، با حداکثر 25 کلمه وبا تمرکز و تأکيد بر ايده اصلي آن تعريف کنيد. شايد براي اين کار بد نباشد که به مفهوم داستان رجوع کنيد. نوشتن يک خطي علاوه بر اين که شما را کاملاً متوجه داستان مي کند، مي تواند موقع فروش ايده هم به کمکتان بيايد. هميشه به اين فکر کنيد که اين يک خطي بايد طوري باشد که مرا به ديدن يک فيلم تشويق کند و در بردارنده همان موضوع يا مفهوم نابي باشد که مخاطب را جلب مي کند.براي مثال: -داستان قهرماني که به تنهايي به مبارزه با تبعيضهاي نظام طبقاتي اجتماعي مي رود و پيروز مي شود .اما اين قهرمان يک خوک سخنگوست!(بيب) -مردي که مجبور است تا روزها وروزها زندگي يکنواختي را تکرار کند؛ آيا او خواهد توانست راه نجاتي براي خود پيدا کند ويحتي يک عشق؟(روز نفس کشيدن زمين) -يک بازي عجيب که جان مي گيرد.(جومانجي) يک خطي همان چيزي است که در هاليوود دهه هشتاد اصطلاحاً به آن «لب مطلب» مي گفتند. در واقع يک خطي مفهوم اصلي داستان است که باعث فروش فيلم مي شود وبراي طراحي پوستر فيلم به تهيه کننده ايده مي دهد. براي مثال: يگانه=آرواره هايي ديگر در فضا تيرانداز برتر=راکي اي ديگر سوار برجت وقتي يک خطي درست يا لب داستان فيلم را داشته باشم مي توانم فيلمنامه را بردارم و حرکت را شروع کنم، به همين سادگي. (استپون اسپلبرگ) اگر کسي از شما بپرسد که «قصه تان درباره چه چيزي است ؟»فقط با يک خطي مي توانيد جوابش را بدهيد. نوشتن يک خطي کار خيلي سختي نيست. نوشتن يک ، يک خطي خوب است که سخت است.(جوليان کراينين، مدير کمپاني فيلمسازي کراينين) مضمون   وقتي جوانتر بودم موقع نوشتن موضوعي را کشف کردم ؛ اين که پر از اشتياق ارتباط برقرار کردن با ديگران هستم، اما چيزي براي گفتن ندارم. (بروس جوئل رابين.نويسنده:«روح»؛«زندگي من») مضمون همان عنصري است که حيات يک فيلمنامه به آن بستگي دارد . وقتي با يک دست اندرکار حرفه اي سينما درباره فيلمنامه تان گفت و گو مي کنيد، معمولاً دو پرسش براي شما طرح مي شود:«داستان درباره چيست؟»(که پاسخ شما يک خطي داستان است) و «داستان واقعاً درباره چيست؟».در پاسخ به پرسش دوم است که بايد مضمون اثر را نيز لحاظ کنيد. مضمون بيانيه اي جهاني است که نويسنده درباره شرايط انسانها صادر مي کند؛ همان باورها و عباراتي که دوست دارد بيننده بعداز ديدن فيلم آنها را در ذهن خود حفظ کند وبراي ساختن يک زندگي پربار، شادتر، بهتر وشفافتر از آنها بهره بگيرد. هر چند که مضمون مخاطب را نشانه گرفته، اما خود پاسخي براي اين پرسش است:«چرا من مي خواهم اين فيلمنامه را بنويسم؟» در واقع پاسخ به اين چرايي چيزي نيست جز مضمون اثر. مضمون به فيلمنامه عمق عاطفي مي دهد، مضمون تنها يک عبارت نيست که بتوان آن را در ضمن يک گفت وگو مطرح کرد بلکه ناشي از ترکيب و چيدمان درست و موفق همه عناصر يک فيلمنامه است وبيشتر در بسط و پرورش شخصيت اصلي داستان، نمود و تجسم پيدا مي کند. براي اين که بتوانيم مضمون يک فيلمنامه را به درستي بيان کنيم لازم است که عبارت ما کليت فيلمنامه را دربرداشته باشد. در غير اين صورت آن چه که به عنوان مضمون گفته مي شود، چيزي نخواهد بود چز چند جمله سطحي و احمقانه. تعبير و تفسير يک مخاطب از مضمون يک اثر، تعبيري ذهني وانتزاعي است . مثلاً يک نفر مي تواند مضمون فيلم توتسي را اين طور بيان کند: مردي که براي به دست آوردن شغل ، لباس زنانه مي پوشد. اما سيدني پولاک، کارگردان اين فيلم، مضمون آن را اين طور شرح مي دهد:«کشف يک عشق که اساس آن دوسيت بوده و تلاش براي کشف اين که آيا امکان همزيستي اين دو عنصر با يکديگر وجود دارد يا نه.(اين مضمون را با مضمون فيلم وقتي هري سالي را ملاقات کرد مقايسه کنيد).همين فيلم مضمون ديگري را در ذهن مايکل هاگ شکل داده:«براي موفقيت دربرقراري يک ارتباط بايد با خود و ديگران صادق باشيم.(مقايسه کنيد با مضمون فيلمهاي ماسک و روز نفس کشيدن زمين). مضمون در واقع چيزي نيست جز نوشتن با قلب و شهود.براي نوشتن مضمون مورد نظر خود بايد به من دروني و احساساتتان رجوع کنيد.اين مضمون نشان دهنده نوع نگاه شما به جهان است وآن چه را که مي خواهيد درباره طبيعت وسرشت جامعه وزندگي فردي افراد به مخاطب بگوييد، بيان مي کند. اغلب پيش از آغاز کار نوشتن يک فيلمنامه، از مضمون آن اطلاعي نداريد. گاهي اوقات کشف مضمون اثر، موقع نوشتن نسخه اوليه ويا حتي بعد از آن اتفاق مي افتد. خيلي نگران اين موضوع نباشيد وسعي نکنيد که با سختي به مضمون اثر دست پيدا کنيد.بگذاريد تامضمون درست در موقع مناسب به سراغتان بيايد. بهترين زمان براي درک مضمون يک فيلمنامه، موقع بازنويسي آن است. نسل جديد فيلمنامه نويسها به طور کلي همه چيز را در ساختار هاليوودي جا مي دهند. اما اين در حالي است که کارها عمق خود را از دست داده اند. هيچ کدام از آنها واقعاً هيچ مضمون خاصي ندارند. (دن پاين. فيلمنامه نويس:«داک هاليوود:،«پاسيفيک هايتس») منبع: فيلن نگار8 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 520]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن