تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه ويژگى است كه در هر كس يافت شود، ويژگى هاى ايمان كامل مى گردد: آن كه وقتى خشنود گر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836378493




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سودمندي هاي ادبيّات تطبيقي(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سودمندي هاي ادبيّات تطبيقي(1
سودمندي هاي ادبيّات تطبيقي(1)   نويسنده :دکتر علي عشقي سردهي   چکيده   سنجش آثار ادبي دو سرزمين گوناگون سودمندي هاي بسياري دارد.در اين گفتار دو گونه از اين سودمندي ها بررسي شده است. نخستين برآيند ژرف کاوي آثار ادبي،دست يابي به دريافت هاي تاريخي، اجتماعي است . براي نمونه در اين گفتار با سنجش موقعيّت زنان در آثار ايراني و تاريخ ايران آشکار شده است. در آثار اروپايي ،زنان هم نقش چشمگيرتري دارند و هم به انجام کردارهاي آرمان گرايانه مي پردازند ولي در آثار ايران،نقش زنان کمتر است و آرمان گرايي هم در کردار مردان ديده مي شود. سودمندي ديگر سنجش آثار ادبي در گستره جهاني،آشنايي با شيوه هاي داستان پردازي به کار رفته در آثار ايرانيان و غير ايرانيان است. در اين بخش با اشاره به شيوه سوررئاليسم،نمونه هايي از همانندي آثار کهن ايراني با اين شيوه آمده است. به جز همانندي شيوه هاي کلّي داستان پردازي مانند سوررئاليسم، جريان سيال ذهن و رئاليسم جادويي،برخي همانندي ها در عناصر داستان پردازي آثار کهن ايرانيان هم ديده مي شود که در بخش پاياني به نمونه هايي از اين گونه همانندي ها پرداخته شده است. واژه هاي کليدي   موقعيّت تاريخي زنان - آرمان گرايي -سورئاليسم - داستان پردازي. برخورد انديشه ها در جهان امروز، پديده اي گريز ناپذير است و گونه اي از اين درگيري و برخورد در کارزار ادبيّات پي گيري مي شود. تا کنون انديشمندان بسياري سنجش بن مايه هاي همگون و ناهمگون کارهاي ادبي سرزمين هاي گوناگون را به انجام رسانده اند ولي کمتر به شيوه داستان پردازي و فراز و فرود سخنگويي پرداخته اند. دريافت همگوني و ناهمگوني انديشه خردورزان سرزمين هاي دور و نزديک با سنجش بن مايه و پيکره سخن به انجام مي رسد. در اين نوشته، بيشتر با نگاهي به شيوه سخنوري و آراستگي پيکره سخن، به بررسي دو دسته از سودمندي هاي ادبيّات تطبيقي مي پردازيم. 1ـ انگيزه يابي براي جستجوهاي ادبي، تاريخي و جامعه شناسي   "ادبياّت تطبيقي را بررسي همانندي وناهمانندي گونه هاي ادبي دو يا چند سرزمين ناهمگون دانسته اند "(1)در کنار بازگويي احساس و انديشه مي شود بازتاب زندگي مردم، رخدادهاي تاريخي،رويدادهاي زندگي فرماندهان نامدار،جايگاه گروه هاي اجتماعي را هم در کارهاي ادبي ديد،بنابراين با بررسي اين گونه کارها توان شناخت زندگي مردمان دو سرزمين در کارزارهاي گوناگون افزايش مي يابد. اگر چشم اندازهاي سنجش را گسترده تر کنيم به دانسته هاي فراواني دست مي يابيم که از اين سنجش زاده مي شود گاه اين دريافت، پي آمد جستجوهاي انديشمندي بيگانه است که بر پايه دانسته هاي خويش،ادبيّات سرزمين ديگري را بررسي مي کند و دريافت خود را با نگاهي به پديده هاي چشمگير و تابناک يا سست و ناسازگار آن بازگو مي کند. در برابر اين برداشت ها، با طرح پرسش هايي مي توان از لايه رويي کارهاي ادبي به ناهمگوني لايه هاي زيرين فرهنگ و بينش مردمان دو سرزمين پي برد. براي نمونه "تئودور نولد که " خاور شناس آلماني در کتاب حماسه ملّي ايران مي گويد "زن ها در شاهنامه مقام مهمّي را حائز نيستند"(2)دوستداران ادب کهن فارسي شايد اين سخن را برنتابند و سخن او را از گونه گفته هاي کينه جويانه غربي ها بشمارند،ولي اگر به زمينه انديشه گوينده نگاه کنيم، در مي يابيم که گوينده پس از سنجش منش زنان شاهنامه با منش زنان ادبيّات باختر زمين به چنين برايندي رسيده است . او زنان شاهنامه را به پنه لوپه، آنتيگون، الکترا و کساني همچون آنان سنجيده است:"در حماسه ايرانيان نمي توان زناني مانند پنلوب، اندروماخ و نائوزيکا که در عالم زني خود برابر با مردان هستند پيدا کرد"(3)و در پايان آنان را برتر از زنان شاهنامه يافته است . زنان نامدار شاهنامه،براي دست يابي به آرزوهاي خويش و کاميابي در زندگي زناشويي از تلاش و کوشش باز نمي ايستند، امّا آرزوهاي آنان بيشتر به خواسته هاي دل آنان بستگي دارد. رودابه،تهمينه، سودابه و منيژه براي دست يابي به مرداني که شيفته آنان شده اند تلاش مي کنند. برخي زنان ناکام همچون جريره به پاس داشت آنچه از زندگي گذشته براي آنان بر جاي مانده است مبارزه مي کنند و جان مي بازند و گروهي همچون مادر سياوش در يک نگاه اساطيري براي سامان بخشي به خويشکاري اهورايي خويش و زايش فرزندي همچون سياوش آشکار مي شوند (4)و پس از انجام آنچه از آنها خواسته شده است ناپديد مي شوند . اگر کردارهاي آرمان گرايانه را آن دسته ارزش هاي تباري و آييني بدانيم که در کردارهاي برجسته و هستي سوز قهرمانان نمودار شده است اين گونه کردارها در زندگي زنان شاهنامه نمونه هاي اندکي دارد. کاوش بيشتر در گفته هاي نولد که ،ما را به اين دريافت شگفت مي رساند که در نوشته هاي اروپايي ها به جز کردارهاي آرمان گرايانه نيمه خداياني مانند هرکول و پرومته، آرمان گرايي در کردار زنان نمايان تر است ولي در نوشته هاي حماسي سرزمين ما، اين گونه کردارها در زندگي مردان بيشتر به چشم مي خورد . پنه لوپه بيست سال در نبود همسر با خواستگاران خويش مبارزه کرد، از آنان پذيرايي نمود و آنان را فريفت تا سرانجام همسر اديسه از سفر ديرپاي خويش بازگشت و خواستگاران را نابود کرد. آنتيگون دختر اوديپ، هر دو برادر خود را در دو سوي يک کارزاراز دست داد و با سرکشي از فرمان پادشاه، پيکر برادري را به خاک سپرد که در کارزار پيش روي پادشاه ايستاده بود و به گناه ناسازگاري با شاه بايد پيکرش بر خاک مي ماند . آنتيگون آنچنان در اين کار پاي فشرد که جان خويش را براي زدودن رسوايي از نام برادر از دست داد. الکترا هم که مادر را در مرگ پدر گناهکار مي شمرد به همراهي برادرش اُريستا مادرش را کيفر داد. اين گونه کردارهاي آرمان گرايانه و برجسته در شاهنامه، ويژه مرداني است که پنداشت نيستي خود و خويشان هم، آنان را از مبارزه باز نمي دارد، مرداني همچون سياوش که بر سر پيمان جان مي سپارند، يا چون رستم که براي دور داشتن دشمن از سرزمين خويش به فرزند کشي هم تن مي دهند و يا چون بهرام که براي زدودن رسوايي و يافتن تازيانه اي که نام پهلوان بر آن نوشته شده است و اکنون در کارزار پيش روي دشمن بر خاک افتاده، جان مي بازند . سنجش کردارهاي آرمان گرايانه مردان با منش زنان حماسه هاي ايراني، ما را با انديشه و ديدگاه نولدکه آشناتر مي سازد . با اين همه ، به دور از سازگاري يا ناسازگاري ما با انديشه هاي نولدکه، مي توان از گفته هاي او به پرسش هايي از اين دست رسيد که چرا در آثار ايراني چنين چيزي ديده مي شود؟ آيا چشمگير نبودن بازيگري زنان در داستان ها پيش از رسيدن بن مايه داستان ها به دست کساني مانند فردوسي و نظامي دگرگون شده است و آنها تنها به بازگو کردن داستان پرداخته اند؟ ناتواني و بازيگري اندک زنان شاهنامه، گرد کاستي بر دامان هنر داستان سراي بزرگ طوس نمي نشاند؛چرا که او خود به دگرگوني داستان ها و افزوني و کاستي آنها نپرداخته و داستان ها را آنچنان بازگو کرده که به او رسيده است. از سوي ديگر نقش اندک زنان،ويژه شاهنامه نيست و در داستان هاي ديگر فارسي هم ديده مي شود.با اين همه بازيگري کم رنگ تر زنان در آثار فارسي برانگيزنده ي پرسشهاي بسياري است : آيا انگيزه اين پديده، نقش اندک زنان در زندگي گروهي مردم بوده است؟ به سخن ديگر، آيا زندگي گروهي زنان در دوره آفرينش داستان هاي حماسي مانند روزگار گرد آوري آنها در روزگار فردوسي يکسان بوده است ؟ آيا گويندگاني همچون فردوسي و نظامي براي نگاهداشت باورهاي ديني، بازي چشمگير زنان را در داستان زدوده اند؟ آيا بيشتر شدن نقش زنان در داستان هاي عاميانه براي زدودن اين کاستي نبوده است؟ به دريافت پاسخ اين پرسش ها در آغاز بايد از گذرگاه هاي روشن و تاريک تاريخ گذر کرد. نخستين پرسه، ما را با نام هايي آشنا مي کند که در واپسين روزگار فرمان روايي ساسانيان ، پيشگاه پادشاهي آنان چندگاهي بوسه گاه مردان دربار شده است. "بوران"دختر خسرو پرويز و "آذرميدخت "از اين گونه اند . بازيگري برخي از زنان در کارزارهاي گوناگون گاه آن چنان چشمگير بوده که نمايش نامه نويسان باختري نيز از يادکرد آنان چشم نپوشانده اند، همچون آتوسا در نمايش ايرانيان ايسخولوس(اشيل). بنابراين با نشانه هايي از اين گونه که در تاريخ همانندهاي ديگري براي آن مي توان يافت پذيرش اين انديشه که زنان در ايران پيش از اسلام تنها وسيله اي براي کامجويي مردان بوده اند آسان نيست؛ چرا که مي بينيم زنان، هم در نوشته هاي ادبي و هم در کارزار کشورداري به کارهايي جز خانه داري وپرورش فرزند هم پرداخته اند . از سوي ديگر، بازيگري زنان در آن دسته از نوشته هاي داستاني بازمانده از دوران پيش از اسلام که نشانه هاي اساطيري و حماسي زيادي ندارد و هنگام انجام رخدادها هم در آن روشن تر است،دوگانگي چنداني با بازيگري زنان در نوشته هاي حماسي و اساطيري ايرانيان ندارد. براي نمونه مي توان از ويس و رامين فخرالدّين اسعد گرگاني نام برد. اين شعر بلند داستاني، برگردان داستاني از نوشته هاي پهلوي است و نشانه هاي کشورداري اشکانيان در آن نمايان است بررسي منش ويس در اين داستان، گر چه دوگانگي رفتارهاي شيدايي اين زن را با زنان نوشته هاي حماسي و داستان هاي دلدادگان ديگر نشان مي دهد؛ با اين همه کردارهاي او هم، آنچنان آرمان گرايانه نيست که با مردان حماسه هاي ايراني يا زنان آرمان گراي اروپائيان سنجيده شود. گروهي مي پندارند فردوسي و نظامي در داستان هاي دلدادگاني مانند رستم و تهمينه و خسر وشيرين در پيوند زناشويي آنان پا از گردونه دين داري بيرون نگذاشته اندو آن چنان به گرد آوري داستان پرداخته اند که با انديشه هاي ديني سازگاري داشته باشد. در پاسخ بايد گفت که اگر فردوسي و نظامي پرواي دين داري هم نمي داشتند و داستان ها را به گونه ديگري مي سرودند که با انديشه دين داران ناسازگار مي شد؛ باز داستان هاي آنان چيزي فراتر از ويس و رامين فخر الدّين اسعد گرگاني نمي شد و همانند اين کار، با همه ارزش هاي ادبي، از روي آوري مردم بي بهره مي ماند. بنابراين مي توان دو گانگي نوشته هاي ادبي و داستاني پيش و پس از اسلام را تنها در گونه رفتار زن و مرد دانست و گر نه منش آنان دگرگوني نپذيرفته است . در بخش ديگر داستان هاي ايراني، در داستان هاي مردمي دوره اسلامي، داستان گويان گاه دگرگوني هايي در منش زنان داستان ها فراهم مي آوردند و زنان را از نيرو و توان و آرزويي همچون مردان برخوردار مي ساختند. روح افزا، در داستان سمک عيّار از نوشته هاي سده ششم ، از اين گونه زنان است که با ستمگران مي جنگد و از ناتوان ها دستگيري مي کند اکنون مي توان گفت در سراسر دوره ادبيات فارسي پيش از مشروطيت، زن سالاري و مادر سالاري چشمگير نبوده است، زنان در کردارهاي خود همچون مردان آرمان گرا نبوده اند، از همين روي بازيگري آنان همسان وهمپاي زنان داستان هاي اروپايي نيست . 2ـ هماننديابي در نوشته هاي نويسندگان و گويندگان سرزمين هاي گوناگون   همانندي گريز ناپذير آثار ادبي در سرزمين هاي گوناگون را مي توان به شيوه هاي گوناگوني دسته بندي کرد. همانندي دربن مايه در بخشي از نوشته يا در همه آن، در شيوه بيان و تصوير پردازي از اين گونه است. از سوي ديگر همانندي نوشته ها را مي توان بر پايه همزماني يا ناهمزماني دو نوشته،همانندي رويدادها، شگردهاي بازگويي داستان، ريزه کاري و نکته سنجي داستان ها بررسي کرد. کاوش همانندي ها، گاه انديشه شگفتي ساز برخي از گويندگان ادبي را آشکار مي سازد . انديشه نويسندگان و گويندگان در دو سده پاياني هزاره دوم دگرگوني بسياري يافته است. انديشه هاي نو چهارچوب هاي تازه اي مي جويد، پس به دنبال پيدايش انديشه هاي نو، چهار چوب هاي نوين هم پديد مي آيد. گاه کندوکاو نوشته هاي پيشينيان خاور زمين، نوآوري و پيشگامي آنان را در روزگاري که هنوز نمونه هاي باختري آن گونه ادبي پديد نيامده آشکار مي کند. معني اين سخن اين نيست که گويندگان پيشين ايراني را بنياد کننده بسياري از شيوه هاي سخن سرايي باختر زمين بدانيم ساده باوري است که زمينه فراهم آمدن اين شيوه ها را که بستگي به زندگي گروهي و فردي و رواني مردمان دارد و دنبال گرد آمدن يافته ها و پديده هاي گوناگون دانش به بار مي نشيند فراموش کنيم و اين شيوه ها را از آن گويندگاني بدانيم که در روزگار آنان چشم انداز تازه اي در برابر ديدگان گويندگان تازه گو فراهم نبود و گردبادهاي انديشه گروهي مردم هم آن چنان تواني نداشت که بتواند چهارچوب انديشه دگرگون ناپذير آن روزگاران را در هم بشکند .با اين همه،انديشه برخي گويندگان فراتراز ستيغ هاي انديشه روزگار، گاه به آفرينش هايي دست زده است که تنها يافتن همانند آن در نوشته هاي نويسندگان باختر زمين مي تواند گستردگي و آزادي انديشه آنان را نشان دهد . براي نمونه در اينجا همانندي دو شيوه نگارش ناهمزمان را بررسي مي کنيم که از شگردهاي همانندي در دو زمينه نا همگون بهره برده است. برخي از دانشوران به بودن برخي نشانه هاي سوررئاليستي در آثار مولوي اشاره کرده اند. بنا براين همانندي نمي توان مولوي را شاعري سوررئاليستي ناميد چرا که بينش سوررئاليستي در سده بيستم فراهم آمد و بينش دادائيسم و انديشه هاي فرويد دو پايه استوار آن است که در روزگار پريشان پس از جنگ جهانگير اول رشد کرد . انديشه هاي مولوي که يکسره بر ناديده گرفتن جهان مادّي استوار است و آن را همچون زنداني مي داند که با روزن ساختن در ان بايد خود را از گرفتاري آن وارهاند، نه با آموزه هاي فرويد سازگار است که با کاوش کردارهاي ناهنجار ، خواب ،رويا، اساطير، لغزش هاي زباني و شناخت ناآگاه بشر براي بهبود زندگي اين جهاني در پي شناخت گره هاي سرکوب شده روان بشر بود و نه با بينش خردگريزانه دادائيست هاي پيرو ادبيّات شانسي و تصادفي سازگاري دارد که پس از ويرانگري سترگ جنگ نخست جهاني، ريشه دوانيدن آرمان زدايي در انديشه آنان به ريشخند کردن فرهنگ، خرد، فناوري و هنر انجاميد. با اين همه گاهي شيوه داستان پردازي مولوي آن چنان با اين آيين ادبي همراه مي شود که اگر فاصله زماني نمي بود مولوي را يکي از پيروان سوررئاليست ها مي ناميديم . داستان دقوقي در دفتر سوم مثنوي، از آن دسته داستان هايي است که همانندي هايي با داستان هاي سوررئاليست ها دارد. دقوقي در يکي از سفرهاي خود به کناره دريايي رسيد ،هفت شمع ديد که نور آنها به آسمان مي رفت. هفت شمع يک شمع شد و دوباره يک شمع هفت شمع شد. باز مي ديدم که مي شد هفت يک مي شکافد نور او جيب فلک باز آن يک بار ديگر هفت شد مستي و حيراني من زفت شد (1993:3-1992) دقوقي از شدّت شگفتي از هوش رفت و چون به هوش آمد در برابر ديدگانش هفت مرد از هفت شمع پديدار شدند . پس از آن، هفت مرد هفت درخت شدند که از بسياري برگ درختان، شاخه هاي آن و از فراواني ميوه ها، برگ هاي آن پيدا نبود. شگفت آن بود که انبوه رهگذراني که در آرزوي سايه اي جان مي باختند سايه درخت را نمي ديدند و از گليم براي خود سايه بان مي ساختند و به جاي خوردن ميوه هاي شيرين درخت، سيب هاي پوسيده را مي خوردند. برگ و شکوفه درختان هم رهگذران را به چيدن ميوه هاي خود فرا مي خواند ولي رهگذران چيزي نمي شنيدند . همه درختان در برابر ديدگان شگفت زده دقوقي يک درخت شد و سپس يک درخت هفت درخت شد. درختان به نماز خواندن پرداختند و يکي از درختان به امامت پيش تر از ديگران به نماز ايستاد. دقوقي در شگفت از اينکه درختان چگونه بي زانو و کمر نماز مي خوانند دوباره آنان را در پيکر هفت مرد ديد، نزد آنان رفت،درود گفت و پاسخ شنيد. مردان با آنکه پيش از آن دقوقي را نديده بودند او را مي شناختند و از او خواستند امامت نماز آنها را بپذيرد. دقوقي در نماز شد. به هنگام خواندن نماز بانگ و فرياد کساني را شنيد که در توفان و گرداب دريا گرفتار شده بودند. دقوقي بر آنها دل سوزانيد و از خداوند خواست به ياري کشتي شکستگان بپردازد. نمازگزاران که دقوقي را گرفتار انديشه هاي زميني يافتند و ياري جستن او رانافرماني خداوند شمردند،او را رها کردند و دقوقي دوباره گرفتار اندوه دوري از مردان خدا شد پی نوشت:   1ـ جمال مير صادقي و ميمنت مير صادقي، واژه نامه هنر داستان نويسي ،کتاب مهناز،1377،ص8. 2ـ تئودور نولد که ، حماسه ملّي ايران ،ترجمه بزرگ علوي ،انتشارات نگاه،1379،ص161. 3ـ همان کتاب، ص162. 4ـ رک. جليل دوستخواه، حماسه ايران يادماني از فراسوي هزاره ها(مادر سياووش)آگاه،1380. استاديار دانشگاه آزاد اسلامي سبزوار **   منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 14 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 480]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن