واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عليرضا زرين دست، مدير فيلمبرداري کلوزآپ فيلمبرداري "غير زرين دستي" کلوزآپ؛ نماي نزديک چندمين همکاري شما با کيارستمي بود؟ کلوزآپ... بعد از فيلم هاي کوتاه زنگ تفريح، تجربه، همسرايان و فيلم سينماي گزارش، پنجمين همکاري من با عباس کيارستمي بود. با توجه به اين که در زمان ساخته شدن اين فيلم، پرونده قهرمان داستان هنوز بسته نشده بود، شما چطور در جريان ساخت آن قرار گرفتيد و براي فيلمبرداري چه امکاناتي تهيه کرديد؟ من تقريباً همزمان با شروع فيملبرداري در جريان ماجراي آقاي سبزيان قرار گرفتم و شايد جزو اولين کساني بودم که متوجه شدم چه ماجرايي پيش آمده. زماني که آقاي کيارستمي با من تماس گرفت توضيح داد چه اتفاقي افتاده و از من خواست براي کاري که مي خواهد انجام بدهد يک فيلمبردار معرفي کنم. ايشان توضيح داد براي اين فيلم دنبال کسي است که فيلمبرداري اش ديده نشود و با مثال هايي که زد تاکيد کرد دنبال کسي است که به قول خودش کار او"غير زرين دستي" باشد و به تعبيري ديگر به چشم نيايد. يادم هست به ايشان گفتم اگر چنين چيزي مي خواهيد، خودم مي توانم بيايم و به گونه اي فيلمبرداري کنم تا کسي متوجه نشود که من آن کار را انجام داده ام! منظور ايشان از فيلمبرداري"غيرزرين دستي" چه بود؟ منظورشان اين بود که من به گونه اي تصاوير را ثبت کنم که فيلمبرداري ام احساس نشود، زيبايي تصاوير چندان به چشم نيايد و نشانه هايي که حکايت از نوعي فيلمبرداري حرفه اي است در فيلم ديده نشود. البته بايد اشاره کنم زماني که فيلمبرداري اين فيلم به من پيشنهاد شد چه در زندگي شخصي ام و چه در زمينه مناسبات حرفه اي در سينماي ايران مقطع خاصي بود. در حقيقت در زمان مورد بحث من مورد تنبيه انضباطي قرار گرفته و حدود سه ماه از کار منع شده بودم. شايد اگر پيگيري آقاي کيارستمي و لطف آقاي [سيد محمد]بهشتي، مدير عامل وقت بنياد فارابي نبود، فرصت فيلمبرداري کلوزآپ ... را از دست داده بودم. يکي از ويژگي هاي فيلمبرداري کلوزآپ؛ نماي نزديک ثبت مستند سکانس هاي دادگاه و نورپردازي خاصي است که روي چهره حسين سبزيان صورت گرفته؛ تابش نور موضعي به صورت سبزيان که باعث روشن شدن نيمي از چهره او تاريک شدن نيم ديگر آن شده هويت شخصيت اصلي فيلم را به خوبي بازتاب مي دهد. اين نوع نورپردازي ايده خود شما بود يا کارگردان فيلم؟ واقعيت اين است که جزئيات اجراي آن صحنه يادم نيست، ولي مهم ترين کاري که در آن سکانس انجام داديم اين بود که بخش عمده اي از آن را با امکانات 16 ميليمتري فيلمبرداري کرديم و سپس آن را به 35 ميليمتري تبديل کرديم. اين کار دليل خاصي داشت؟ دليلش اين بود که به اين ترتيب جنس تصاوير به واقعيت خيلي نزديک تر شد اين طور القا شد که تصاوير دادگاه در لحظه وقوع توسط فيلمبرداران آماتور ثبت شده است. اگر دقت کرده باشيد متوجه مي شويد نه تنها جنس تصوير، بلکه حتي وضوح آن هم با ساير سکانس ها تفاوت دارد. در اين سکانس، تصوير از ذرات تصويري(گرين) بيشتري برخوردار است و به خوبي تفاوت آن با ساير صحنه هاي فيلم را نشان ميدهد. در مورد حرکات دوربين هم به صورت آگاهانه تن به حرکات ناشيانه اي داده بوديم تا به تماشاگر القا کنيم شاهد تصاويري است که تصادفي و به صورت مستند فيلمبرداري شده است. زيرپاگذاشتن قواعد فيلمبرداري براي شما به عنوان يک حرفه اي دشوار نبود؟ سال ها پيش آقاي تادائو ساتو(مورخ و منتقد ژاپني) برنامه مرور برآثار من را در ژاپن ترتيب داده بود. وقتي به اين کشور سفر کردم آن چه بيش از هر چيز براي من جالب توجه بود، ديدگاه ظريف ايشان و ساير منتقدان ژاپني بود که به تفاوت هاي آشکار در نورپردازي و فيلمبرداري فيلم هايي نظير طلسم و باي سيکل ران با کلوزآپ؛ نماي نزديک اشاره مي کردند. آن ها معتقد بودند کار من به عنوان يک فيلمبردار حرفه اي در کلوزآپ... آن قدر خوب و قابل قبول بوده که من را مثل يک فيلمبردار نابلد و غير حرفه اي نشان مي دهد. خوشبختانه در آن جا تعدادي از فيلم هايي که من فيلمبرداري کرده بودم به نوبت نمايش گذاشته شده بود و اين فرصت را به وجود آورده بود تا تماشاگران و مخاطبان خاص آن فيلم ها تفاوت هاي آشکار آن فيلم ها را بهتر دريابند. مي خواهم بگويم اگر در نقاشي سبکي به نام کوبيسم به وجود مي آيد، دليلش اين نيست که نقاش اين حيطه، کار در زمينه کلاسيک را بلد نيست. مثلاً خود پيکاسو قبل از به وجود آوردن سبک کوبيسم، نقاشي هاي کلاسيک فوق العاده و فراواني کشيده و اين درست مثل کار يک فيلمبردار حرفه اي است که مي خواهد از طريق تصاوير فيلمش بگويد اين حرفه را به صورت ابتدايي بلد است؛ او بايد پيش و بيش از هر چيز شيوه هاي مختلف نورپردازي و فيلمبرداري را بلد باشد و سپس سبک مورد علاقه خود را دنبال کند. به اين ترتيب کلوزآپ... بايد يکي از خاطره انگيزترين فيلم هاي کارنامه شما باشد. بله، همين طور است. من از مراحل توليد کلوزآپ خاطرات جالبي دارم که يکي از آن ها اواسط توليد و ديگري در پايان آن رخ داد. زماني که صحنه هاي اولين ملاقات با حسين سبزيان در پاسگاه ژاندارمري فيلمبرداري مي شد، دوربين مجبور بود از پشت پنجره سوژه را دنبال کند؛ بنابراين حرکت هاي ناشيانه اي انجام ميداد و گاهي براي پيدا کردن سوژه به زحمت مي افتاد. درآن سکانس افسر نگهبان پاسگاه هم حضور داشت که خيلي با ما همکاري کرد. زماني که کار به پايان رسيد و ما در پارکينگ مشغول جمع کردن وسايل بوديم يک نفر نزديک ماشين شد به ما خسته نباشيد گفت و رفت. زماني که او کمي دور شد من و آقاي کيارستمي به همديگر نگاه کرديم و از هم پرسيديم: «اين کي بود؟..چقدر قيافه اش آشنا بود؟» اما هرچه بيشتر فکر کرديم کم تر به نتيجه رسيديم. بالاخره وسايل را جمع کرديم و راه افتاديم کمي که ماشين از آن جا فاصله گرفت يکي از دستياران من يادش آمد او که بود؛ او همان افسر نگهبان پاسگاه بود که وقت رفتن، لباس شخصي به تن کرده بود و کاملاً تغيير چهره داده بود. او به قدري تغيير کرده بود که امکان شناسايي اش به دشواري ممکن بود. البته به نظر من او اين کار را کرده بود تا زنداني هايي که سروکارشان با او مي افتاد بعد از آزاد شدن از آن جا يا زندان برايش ايجاد دردسر نکنند. مي توانم بگويم چهره او در لباس نظامي و لباس شخصي به قدري تغيير کرده بود که حتي براي ما- که کارمان نگاه کردن و با دقت نگاه کردن است- قابل شناسايي نبود. البته از اين که فيلم يک خاطره جالب ديگر هم دارم که مربوط مي شود به پايان فيلمبرداري آن. زماني که توليد کلوزآپ... به پايان رسيد، قراربود فيلمبرداري يکي ديگر از کارهاي کيارستمي را هم خود من انجام بدهم و به همين دليل تقريباً همه وسايل مورد نياز آن فيلم را هم سفارش داده بودم. اما درست وقتي کلوزآپ مراحل پاياني فيلمبرداري را پشت سر مي گذاشت محسن مخملباف پيشنهاد فيلمبرداري شب ها ي زاينده رود را مطرح کرد و گفت: «من فکر مي کردم بعد از اين فيلم، کار ديگري نداري و روي تو براي فيلمبرداري اين فيلم خيلي حساب کرده بودم.» به هر حال مسائلي پيش آمد که پيش توليد کار آقاي کيارستمي به درازا کشيد و من ضمن عذرخواهي از ايشان راهي اصفهان شدم تا به مخملباف و گروه سازنده آن فيلم بپيوندم. آخرين بار که کلوزآپ؛ نماي نزديک را ديديد کي بود؟ بعد از اولين نمايش کلوزآپ در جشنواره آن سال، چند سال پيش اين فيلم را در انگلستان ديدم؛ دوباره و پس از سال ها. بعد از گذشت سال ها احساس تان نسبت به آن چه بود؟ من کلوزآپ را خيلي دوست دارم و مثل خيلي از سينماگران بزرگ دنيا(از جمله وودي آلن که اين فيلم را يکي از آثار محبوب و مورد علاقه خود مي داند) جزو محبوب ترين فيلم هاي عمر من است. اين فيلم در کارنامه شما چه جايگاهي دارد؟ کلوز آپ در کارنامه من کاري نامتعارف و يک فيلم خاص است؛ فيلمي که افتخار مي کنم فيلمبردارش بوده ام و خيلي دوستش دارم. منبع: صنعت سينما- 91
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]