واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
محمود کلاري، مدير فيلمبرداري مادر ضيافتي باشکوه پيش از اين که من و علي حاتمي در مادر همکار شويم، سابقه همکاري با او در ساخت تيتراژ سريال هزاردستان را داشتيم. کاري بود که حدود دوماه روي آن وقت گذاشتيم. من بودم و آقاي اسکندري. ايشان بيشتر کارهاي جلوه هاي ويژه را در آن جا انجام مي دادند، مثل صحنه هاي ترک خوردن قاب عکس ها و جاري شدن خون زيرآن ها و من فيلمبرداري آن را برعهده داشتم. نه اين که بخواهم خيلي کليشه اي درباره زنده ياد حاتمي حرف زده باشم يا اين که چون بين ما نيست بخواهم اين طور بگويم، اما واقعيت اين است که علي حاتمي بسيار متفاوت بود. او فيلمسازي بود به معني واقعي مؤلف و روايت و تأليف خاص خودش را داشت و اين ها اساساً به خاطر خصوصيات فردي اش بود. اين طور نبود که فقط ماجرا در فيلم هاي او رخ بدهد، بلکه در پشت صحنه فيلم هاي او هم جرياني پررنگ حضور داشت و موقعيتي که ذاتا و ماهيتا براساس شکل گيري يک ضيافت بود. شما وقتي که به کار کردن با او در فيلمش دعوت مي شديد در واقع به يک ضيافت دعوت شده بوديد براي ساخت يک فيلم. ضيافتي که تمام دوره توليد يک فيلم را در بر مي گرفت. از سوي ديگر فيلمي که او مي ساخت، زمينه اي بسيار فاخر داشت. حاتمي آدمي بود که براي اجراي همه چيز بسيار حساس بود. از صحنه، لوکيشن، دکور، آکسسوار، امکانات فيلمبرداري و نور بگيريد تا گريم که توجه ويژه اي به آن داشت. همه اين ها ملزومات آن ضيافت بود. شايد به نظر بيايد که ممکن است براي فيلمبرداري مادر چون همه آن در فضاي محدود يک خانه مي گذشت دچار مشکل شده باشم اما به نظرم آن قدر اين قصه متنوع نوشته شده بود که در فيلمبرداري اصلا چنين چيزي حس نمي شد. تنوع درون سکانس ها وجود داشت و هر سکانس شامل اتفاقات متنوعي بود. مثلا سکانس هايي داشتيم که در اتاق اکبر عبدي فيلمبرداري مي شد و در تمامي فضاي اين اتاق، قصه حضور داشت و حتي در انتهاي آن هم داستاني مي گذشت. يا در ته اتاق اتفاقي مي افتاد که ما را به فضاي ديگري مي برد. همين طور اتاق مادر، زيرزمين، طبقه پايين و راهروها و اتاق هاي پايين. حاتمي در درون آن ها آن قدر فضاسازي کرده بود که محدود به جغرافياي مکان نمي شد. شايد زماني که پاي کار بودم آن قدر وقوف به اين نکات نداشتم، اما الان بعد از اين فاصله زماني متوجه مي شوم که چقدر درون سکانس ها تنوع وجود دارد. با ورود به هر فضا، ورود به فضاي ديگري اتفاق مي افتد. هرگز فراموش نمي کنم فصلي را که خانم فرجامي وارد خانه مي شود و حاتمي در صحبتي که با من داشت از من خواست که ما از نقطه نظر مادر يا امين تارخ از پنجره آمدن او را به خانه فيلمبرداري کنيم و بعد تا زماني که او پله ها را بالا مي آيد و به اتاق مي رسد با چرخشي نرم، دوربين بدون اين که خاموش شود ورود او را مي گرفت. دوربيني که از کنار پنجره ها تا داخل اتاق مي آيد، از پله ها بالا مي آيد و به اتاق مي رسد. اين فصل، فضاهاي بيرون و داخل اتاق را به هم پيوند مي داد. ارتباطشان را با هم شناسايي کرده بوديم. مي دانستيم که از کدام مسيرها بايد ماجرا را دنبال کنيم. در ترکيب هايي که ايشان فراهم مي کرد موقعيت هاي متنوع ايجاد مي شد. الان که فيلم را مرور مي کنم مي بينم زوايا محدود بود، اما کم تر زوايه اي بود که دوبار در فيلم تکرار شده باشد و کم تر پيش آمده که زاويه اي دوبار نشان داده شود و اين ها همه نشان از تفکر عميق پشت اين فيلم داشت و فکري که روي تک تک لحظات شده بود. روزهاي اول فيلمبرداري بود. آقاي حاتمي دو فرش را به مديرتوليد سفارش داده بود، يکي براي اتاق مادر و يکي براي اتاق اکبر عبدي.ويژگي هاي فرش هايي را که هم که مي خواست به آن ها گفته بود و حتي پنج شش جايي را که مي شد از آن جا فرش را تهيه کنند را هم گفته بود. بعدها به دليل تنوع رنگ و نقشي که اين فرش ها داشتند بقيه آکسسوار اتاق ها را با رنگ اين فرش ها هماهنگ کرد. بچه هاي توليد پنج شش روزي گشتند و يک روز مانده به فيلمبرداري فرش هايي را آوردند که اصلا ويژگي هايي که حاتمي خواسته بود را نداشت و نشان مي داد که هيچ تلاشي براي اين که آن ويژگي ها لحاظ شود نکرده بودند. فرش ها را که آوردند حاتمي حتي مي دانست که آن ها را از کدام مغازه ها گرفته اند و در کدام فيلم ها از آن ها استفاده شده؛ مغازه هايي که اصلا ربطي به آن هايي که حاتمي گفته بود نداشت. يکي از همان فرش ها را خودش پيش از اين ها در خواستگار استفاده کرده بود. وقتي ازشان پرسيد که آيا فرش ها را از فلان جا گرفته اند؟ آن ها با خجالت تائيد کردند و با گله به آن ها گفت «مگر من نگفتم کجاها برويد؟ اين فر ش ها که آورده ايد کم ترين ارتباطي به آن چه من مي خواهم ندارد.»آخر سر هم خودش رفت و دو فرشي را که مي خواست پيدا کرد. يعني اين قدر آدم حساسي بود و همه چيز برايش مهم بود.وقتي حاتمي را با فيلمسازان امروز مقايسه مي کني که کم ترين حساسيتي به خرج نمي دهند، آن وقت متوجه ويژگي کار او مي شوي. بي شک مجموعه اين دلايل است که منجر به اين مي شود که يک فيلمساز بشود علي حاتمي. من بسيار بعيد مي دانم که کسي بتواند جاي خالي او را پر کند و شاهد آدم هايي باشيم که با اين وسواس کار کنند.اين حسرت هميشه با من مي ماند، اما خوشحالم که در زندگي ام شانس اين را داشتم که با او همکاري کنم. منبع: صنعت سينما- 91
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]