واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به ساختار فيلم نامه «خانه اي روي آب نويسنده: اسماعيل ميهن دوست «... و اگر بدانيد سست ترين خانه ها، خانه عنکبوت است...»* فيلم نامه خانه اي روي آب علي رغم داشتن قهرمان اصلي، دکتر سپيدبخت و بهره گيري از داستان گونه اي که تقريباً اول و آخري هم دارد، از ساختار خود - ويژه و شيوه روايت غير کلاسيکي برخوردار است و بيشتر شبيه رمان نو است. رويدادهاي مختلف در سکانس هايي که از پي هم مي آيند، ضمن اين که منطق خاص خود را دارند، به عمد از منطق و قاعده معمول فيلم نامه هاي کلاسيک پيروي نمي کنند: از اوج و فرودهاي داستاني، گره افکني، گره گشايي، نقاط عطف و ... در کليت فيلم نامه تقريباً خبري نيست. هر چند پرداخت دروني سکانس ها به شکل کلاسيک صورت گرفته است. به عبارت ديگر فيلم نامه خانه اي روي آب را مي توان داراي نوعي ساختار پانوراميک دانست. در واقع قصد نويسنده از کنار هم قرار دادن مجموعه رويدادها، اعم از ماجراي اصلي دکتر سپيدبخت و داستان هاي پسربچه حافظ قرآن، دختر ايدزي، زن حامله سلطان آبادي، منشي مطب و مردان تعقيب کننده و بهره گيري از عناصر سمبليکي چون پيرزن بافنده، گلوله هاي کاموا و فرشته اي که اول فيلم توسط دکتر زير گرفته مي شود، بيشتر خلق يک سري ترکيب هاي کولاژي است تا داستان سرايي؛ تو گويي که نويسنده فيلم نامه تماشاگر را به نمايشگاهي از تابلوهاي نصب شده در دالاني دعوت مي کند که مسير ورود و خروج آن يک طرفه است و مراد او بهره گيري از کيفيتي است که سواي تک تک تابلوها از تماشاي ترتيب و ترکيب آن ها نزد تماشاگر حادث مي شود. اين ترکيب ها در بستر نوعي جريان سيال شکل مي گيرند و در مجموع، حکم يک تابلو و يا بهتر بگوييم يک پازل را مي يابند. البته موازييک هاي تشکيل دهنده اين پازل کلي، گاه خود پازل مستقلي به شمار مي روند. (به ياد آوريد فصل آسايشگاه سالمندان، فصل راندن زن حامله و همسرش از مطب و ...) و اما ترکيب هاي کولاژي ياد شده به شکل تصادفي حادث نشده و عناصر تشکيل دهنده شان بي منطق کنار هم قرار نگرفته اند. گزينش مضمون و محتواي فصل ها بسيار سنجيده صورت گرفته است. يعني در عين حال که هر کدام دلالت هاي اجتماعي و ارجاعات فرامتني خود را دارا هستند، به نوعي مکمل هم در طرح مضامين فيلم نامه به شمار مي روند. البته ناگفته نماند که از سويه زيبايي شناختي، برخي ترکيب ها کيفيت بديع ايهامي يافته و به غناي اثر مي افزايند و برخي در سطح مانده و تنها ابهام آفرينند. مثلاً اگر بهره گيري از نماد پيرزن بافنده سرنوشت و گلوله کامواهاي رنگارنگ او از يک سو و پسربچه حافظ قرآن و اشاره به سوره عنکبوت در فصل پاياني از سوي ديگر، با ترکيب بديع خود، سواي کارکرد نمادين و مضموني، به عنوان خانه اي روي آب غنا مي بخشد، فصل هاي مربوط به اتومبيلي که داخل آن، شب سيگار روشن مي کنند و روز به تعقيب افراد مي پردازند و صداي خارج از کادر در مغازه نصب دزدگير و هم چنين سياه پوشان سکانس پاياني که به جاي استفاده از اسلحه گرم با کارد مرتکب قتل مي شوند، از حد ارجاع فرامتني شان گذر نمي کنند. اين گونه روايت، يعني تلفيق نوعي جريان سيال ذهن با بيان سمبليک و با ساختاري پانوراميک، از فصل هاي کولاژي که در سينماي ايران تقريباً سبک منحصر به فرد بهمن فرمان آرا است، از همان اولين فيلم جدي او يعني شازده احتجاب آغاز مي شود منتهي در آثار متأخر او اولاً روايت ها در بستري از رويدادهاي واقعي و به شدت اجتماعي روز شکل مي گيرند و ثانياً به ويژه در خانه اي روي آب سويه پازلي و سمبليک آن پررنگ تر است. طرح بحران ارزش هاي اخلاقي مهم ترين دغدغه فرمان آرا در اين فيلم است. و از همان فصل آغازين و به شکلي نمادين آن را اعلام مي کند: دکتر سپيدبخت در حال عياشي فرشته اي را زير مي کند. فرشته اي که به نوعي در قالب پسربچه حافظ قرآن در بيمارستان به حالت کما افتاده است و پدري که کاسبکارانه از او سوء استفاده مي کند. دکتر سپيدبخت وضع مالي خوبي دارد و خانه اي بزرگ، ولي پدرش را به خانه سالمندان سپرده است. در مطب دکتر با افراد ديگري آشنا مي شويم: مردي که علي رغم کمبود کلسيم ناشي از زايمان هاي زياد همسرش، حاضر به جلوگيري يا کورتاژ نيست و سرانجام باعث مرگ او مي شود، دختري که به خاطر فريب همسر آينده اش قصد عمل ترميمي دارد و بعد که آشکار مي شود مبتلا به ايدز است، ابائي ندارد از اين که به خاطر مهاجرت به خارج از کشور، حقيقت موضوع را از همسرش پوشيده نگاه داشته و يا او را نيز آلوده سازد و سرانجام منشي مطب، يک قرباني ديگر دکتر سپيدبخت که به خاطر مسايل مادي به خانواده اش پشت کرده و حال به تلافي بلايي که دکتر سر او آورده و قادر نيست بچه دار شود، با گروهي همکاري مي کند که قصد جان دکتر را دارند. رابطه دکتر با پسرش نيز تعريفي ندارد. با کمي دقت آشکار مي شود که اين برخوردهاي غير اخلاقي را آدم هاي فيلم، اغلب در حق کساني اعمال مي کنند که يا با آن ها هم خانواده اند يا خيلي نزديکند و يا دوستشان دارند و اين که در اين ميان، در بين مرتکبين، استثنايي هم وجود ندارد و همه اعم از زن و مرد، غني و فقير و پير و جوان مشمول اين سقوطند و شايد نسل جوان عريان تر، بيرحمانه تر و بي عذاب وجدان تر! «من فکر مي کردم نسل ما بي اعتقاد است،... شما ديگه کي هستين؟!» * آيه چهلم سوره عنکبوت منبع:فيلم نگار، شماره 6 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 594]