تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832643642




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم زندگي در شعر ابوالقاسم شابي (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مفهوم زندگي در شعر ابوالقاسم شابي (1
مفهوم زندگي در شعر ابوالقاسم شابي (1)   نويسنده :*امير مقدم متقي   چکيده :   ابوالقاسم شابي ،شاعر نامور و پرآوازه ي معاصر عرب ،از جمله شعراي رومانتيک است که توانست با همه ي عمر کوتاهش در دنياي ادب و هنر از حسن قبول و شهرت فراواني برخوردار گردد .او در اين مدت کوتاه ،بر پايه ي پيوندي پر احساس با طبيعت و الهام از آن توانست ،نغمه هاي دلنشيني را از زندگي بر تارهاي شعرش تصنيف نمايد و تصاويري بديع و يکتا از تمامي زواياي مختلف زندگي در دنياي ادبيات ،خلق نمايد ؛تصاويري که زندگي ايده آل را در بازگشت به بساطت و سادگي زندگي طبيعي و روستايي ترسيم مي نمايد و نغمه هايي که صداي اين شاعر را از تمامي لحظات زندگي از لحظه هاي اندوه و يأس تا لحظه هاي ناب اميد و شوق به زندگي ،به گوش مي رساند . اما از سوي ديگر،اين تصوير پردازي هاي دقيق از تمامي زواياي زندگي از خوبي ها و بدي هايش و زشتي هايش و از عالي ها و داني هايش ،شعر شابي را به فضايي متناقض نما تبديل نموده است .اکنون آيا شابي به راستي شاعري متزلزل در انديشه است ؟آيا او شاعري بدبين است که تنها قسمت تاريک و سياه را مي بيند ؛يا شاعريست خوشبين و اميدوار؟ گفتاري که در پيش روست به بررسي اين تصاوير از زندگي در شعر شابي پرداخته و ضمن پاسخ به سؤالات فوق ،نظر گاه او را درباره ي زندگي و حيات ،مورد بحث و بررسي قرار مي دهد . واژه هاي کليدي :   مفهوم زندگي ،شعر ،شابي . مقدمه   دردنياي ادبيات ،شعرايي که ميان شعر و زندگي ،پيوند و ارتباط برقرار کرده اند و شعررا آيينه ي زندگي قرار داده اند ،بسيارند ،اما در اين مزمار هيچ يک بر شابي برتري نمي يابند ،زيرا او در مدت کوتاه عمر خويش توانست بر پايه ي پيوندي پر احساس با طبيعت و الهام از آن، نغمه هاي دلنشيني را از زندگي بر تارهاي شعرش تصنيف نمايد و تصاويري بديع و يکتا از تمامي زواياي مختلف زندگي در دنياي ادبيات ،خلق نمايد،تصاويري که زندگي ايده ال را در بازگشت به بساطت و سادگي زندگي طبيعي و روستايي ترسيم مي نمايد و نغمه هايي که صداي اين شاعر زندگي را از تمامي لحظات زندگي از لحظه هاي غم و اندوه و يأس تا لحظه هاي ناب اميد و شوق به زندگي به گوش مي رساند. آري در تاريخ شعر عربي ،هرگز جواني را نمي يابيم که اين چنين صادقانه از زندگي تعبيرکند،اما با اين حال ،اين تصوير پردازي هاي دقيق از تمامي زواياي زندگي ،از خوبي ها و بدي هايش از زيبايي ها و زشتي هايش و از عالي ها و داني هايش ،شعر شابي را به فضايي متناقض نما تبديل نموده است.اکنون آيا شابي به راستي شاعري متزلزل درعقيده است؟آيا او شاعري بدبين است که تنها قسمت تاريک و سياه زندگي را مي بيند،يا شاعريست خوشبين و اميدوار؟ در اين مقاله بر آن شديم تا بر پايه ي بررسي اين تصاوير از زندگي،ضمن پاسخ به سوالات فوق،نظرگاه شابي را درباره ي زندگي و حيات،مورد بحث و بررسي قرار دهيم.شاکله ي اين گفتار را دو بخش ذيل تشکيل مي دهد: الف -زندگي و شخصيت شابي ب-مفهوم زندگي در شعر شابي در بخش اول ،سعي برآن شده تا به عنوان مدخل و زمينه ي بحث،نکاتي -هر چند به اختصار -راجع به زندگي و شخصيت شابي بيان شود. در بخش دوم که بخش اصلي مقاله را تشکيل مي دهد،تلاش بر آن بوده تا مفهوم زندگي و حيات نزد اين شاعر زندگي ،از زواياي مختلف ،مورد بحث و بررسي قرار گيرد. فصل اول   زندگي و شخصيت شابي الف -زندگي ابوالقاسم شابي شاعر نامور و پرآوازه ي معاصر عرب ،در سال 1909.م در روستاي شابيه ،واقع در نزديکي شعر توذر در جنوب تونس در خانواده اي مذهبي و با اصل و نسب ديده به جهان گشود .پدرش شيخ محمد بن ابي القاسم شابي از علما و فضلاي زمان بود که در آن روزگار به کار قضاوت اشتغال داشت . شابي مقدمات و مبادي علوم ديني و عربي را در مکتب پدر آموخت ؛سپس او را براي ادامه ي تحصيل در علوم ديني به «جامع زيتونيه »فرستاد و در آن جا وي در سال 1926.م به مدرک پاياني آن دانشگاه دست يافت .اما پدر به اين مقدار تحصيل اکتفا نکرد و او را براي ادامه ي تحصيل در رشته ي حقوق به مدرسه ي حقوق فرستاد .يک سال قبل از فارغ التحصيل شدن از اين مدرسه ،يعني در سال 1929.م ،شابي پدرش را از دست داد و مسئوليت اداره ي خانواده بر عهده او قرار گرفت و چندي بعد به بيماري و دردي از ناحيه ي قلب دچار شد که سرانجام در روز نهم اکتبر 1934.م ،او را از پاي در آورد .(محمد عبدالمنعم خفاجي ،الأدب العربي الحديث ،الجزءالثاني ،ص148و ديوان ابي القاسم 1996م،ص7،10و محمد مصطفي هداره ي 1994م،121و122و محمد فتوح أحمد و ديگران ،1379ه ش ،ص134و محمود شکيب انصاري ،1382ه ش ،ص192) ب- شخصيت ادبي شابي در مدت تحصيل خود در «جامع زيتونيه »و مدرسه ي حقوق به مطالعه ي ديوان هاي شعراي قديم و جديد عرب پرداخت و بدين طريق رفته رفته ،موهبت شعري او شکوفا شد .او هنوز به سن پانزده سالگي نرسيده بود که به سرودن شعر روي آورد و از آن پس ،راه و قدر خود را شناخت و دريافت که شعر ،راه او و قدر اوست .(ديوان ابي القاسم ،1988.م ،ص9و ديوان ابي القاسم ،1996.م ،ص10) ديري نپاييد که شابي برپايه ي طبع غني و ذوق سرشار خود ؛به شهرت و مقامي بس عظيم در شعر و ادب دست يافت ؛به گونه اي که صيت و آوازه اش مرزها و آفاق را در نورديد و نامش در اذهان همگان ماندگار و جاويد گشت .اما اين اشتهار را علاوه بر نازک طبعي و رقت و ذوق سليم و عمق و گستردگي معنا و استواري و استحکام اسلوب ،عواملي چند باعث شده بود ؛از آن جمله ،ديدگاه وي به شعر بود ،زيرا شعر ،نزد او تنها ساختار و اسلوب و مجموعه اي از الفاظ نبود ،بلکه شعر ،در نظر او روح بود ،حرکت و گفتگوي عميق دروني بود ،تصاوير زيبا و دلربا بود ،پاکي و صداقت و ذوق رفيع بود و بالاخره زندگي و تمام هستي بود ؛از اين رو سراسر شعرش ،داراي مفاهيم ژرف و عميق است و آينيه ي تمام نماي زندگي و هستي که از هيچ دقيقه اي در آن فرو گذاري نشده است .از ديگر عوامل اشتهار شابي ،گرايش رومانتيک (1)او بود .او قصايدش را از تار و پود طبيعت و هستي و زندگي و اندوه بي پايان که سراسر زندگي او را منغص و تيره نموده بود ،مي بافت و از تجارب انسان عصر و وجدان آزاده و انقلابي خويش سيراب مي نمود و اين گرايش ،بالطبع او را به سمت نوگرايي و تجديد و شکستن قيود تقاليد ،سوق داد و سبب شد تا گاه به شيوه ي جديد از حيث صورت و وزن و قافيه و خيال ،شعر بسرايد .(محمد عبدالمنعم خفاجي ،الأدب العربي الحديث الجزءالثاني ،ص146 ،158-159) فصل دوم   مفهوم زندگي در شعر شابي الف -زندگي و طبيعت تمامي شاعران رومانتيک ،اصلي ترين و غني ترين الهام هاي خود را از طبيعت گرفته اند .البته اين همه چيز آن ها نيست ،ولي آن ها بدون آن هيچ نيستند ،زيرا از خلال آن به لحظاتي ناب و والا دست يافتند و ازديدن و نظر به بينش و بصيرت رسيدند و آن چنان که خود ،به آن معتقد بودند ،به اسرار هستي دست يافتند ،(مسعود جعفري جزي 1378.ه ش ،ص297) شابي نيز از اين ميان مستثني نبود ،او نيز با طبيعت الفتي خاص داست .طبيعت ،همدم و همراز تمامي لحظه هاي او بود ؛در او مي نگريست ،با او سخن مي گفت و آن گاه آن چه را که مي ديد و مي شنيد و حس مي کرد ،توصيف مي نمود ؛اما نه توصيفي خشک از يک شي بي جان ،بسان توصيف کليشه اي اسلاف خويش ،بلکه توصيف يک موجود زنده و پويا و الهام بخش که اينک همدم و همراز شاعر گشته است .بنابراين در اين صورتگري بديع و نو که برپايه ي تخيل نيرومند و ادراک درون گرايانه ي شاعر ،استوار گرديده است ،طبيعت ،تنها پديده اي بيرون نيست که وي آن را با بي طرفي توصيف کند ،بلکه طبيعت در نظر او همچون موجودي است داراي حيات و شخصيت که مي توان با آن يگانه شد و با آن پيوندي دروني و همدلانه برقرار کرد و اين همدلي و همرازي با طبيعت و ديدن و باز نمودن احساسات و عواطف انساني در آن ،از شاخصه هاي اصلي آثار شابي است که در سراسراشعار او به چشم مي خورد . اما اين گريز به طبيعت و تمايل به آن را عواملي چند باعث شده بود ؛از آن جمله جهل و ناداني مردم زمانه اش که موجب آزردگي وي از محيط و زمان موجود و به تبع ،پناه بردن به طبيعت و زندگي ساده و طبيعي شده بود .چنان که در ادبيات ذيل ،خطاب به مردم زمانه اش که از سر جهل و ناداني تلاش هاي وي را در مسير اصلاح و بيدارگري ارج ننهاده و او را تنها و رنجور رها نموده اند ،مي گويد : انت روح غبيه تکره النو رو تقضي الدهور في ليل ملس .... في صباح الحياة ضمخت اکوا بي و أترعتها بخمرة نفسي ثم قدمتها إليک فأهرقت رحيقي و دست يا شعب کأسي ... ثم ألبستني من الحزن ثوباً و بشکوک الجبال توجت رأسي (2) (ديوان ابي القاسم 1996م.ص149-150) و آن گاه از سرنااميدي و حزني عميق ،روي گرداني از چنين مردمي وسفر به سوي جنگل و طبيعت را بر مي گزيند : إنني ذاهب إلي الغاب يا شعبي لأقضي الحياة وحدي بيأس (3) (همان مأخذ ،ص150) زيرا جنگل ،معنا و مفهوم زندگي را مي فهمد وبر قدر و منزلت شاعر آگاه است .پس او حق دارد که شعرش را نه بر مردمان ،بلکه بر پرندگان بخواند و با آن ها همنوا شود : سوف أتلو علي الطيور أناشيدي و أفضي لها بأشواق نفسي فهي تدري معني الحياة و تدري أن مجد النفوس يقظه حس (4) (همان مأخذ ،همان صفحه ) درجايي ديگر ،شابي علت ترجيح زندگي در جنگل و طبيعت را فساد موجود در جامعه مي داند .او معتقد بود که مردم زمانه اش همچون جمادات زندگي مي کنند و زشتي و پليدي و کذب و دروغ و ديگر رذايل اخلاقي ،فضاي زندگي را عفن و آلوده ساخته است .بنابراين ،تنها راه رهايي از چنين جامعه اي ،زندگي درطبيعت و به دور از مردم است : ليت لي أن آعيش في هذه الدنيا سعيداً بين بوحدتي و انفرادي أصرف العمر في الجبال و في الغا بات بين الصنوبر الميساد ... و أغني مع البلابل في الغاب و أصغي إلي خرير الوادي لا اعسني بأحزان شعبي فهو حي يعيش عيش الجماد ... فهو من معدن السخافه ي و الا فک و من ذلک الهراء العادي (5) (همان مأخذ ،ص165) قدر مسلم آن است که اين حرکت و کوچ به سوي جنگل و طبيعت نه به معناي فرار از بشريت و سلب مسئوليت از خويش مي باشد ،بلکه بنابراصول مکتب رومانتيک ،هر گاه هنرمند به علت فشار جامعه و قوانين اخلاق و يا بر اثر موهومات و جهل و ناداني مردم ،عقب رانده شود و نيروهاي او پنهان و مکتوم بماند ،او حق دارد که درباره ي جامعه و قوانين اخلاقي آن داوري کند و حکم بدهد و محيط و اخلاقي که براي رشد خود او مساعد باشد ،به وجود آورد .(رضا سيد حسيني ،1376،ه ش .ج1ص180)شابي نيز چنين محيط و بستري را در جنگل که نماد طبيعت و پاکي و سادگي زندگي طبيعي است ،يافته بود ،زيرا در طبيعت ،تمامي قيد و بندهاي شهري و تمدن از بين مي رود و انسان در بستري امن و آسوده زندگي خواهد کرد . از ديگر دلايل طبيعت گرايي شابي و ترجيح زندگي در جنگل ،اين بود که طبيعت در نظر او دنياي تخيل و تفکر شعر و رؤيا بود ؛چنان که خود بدان اشاره مي کند في الغاب دنيا للخيال و للرؤي و الشعر و التفکير و الأحلام (6) (ديوان ،1996م،ص240) شابي غرق در طبيعت است و متأثر از آن ،در طبيعت ،همان احساس و عاطفه اي را مي يابد که خود دچار آن است .در زمان شور و شادي ،طبيعت نيز اين گونه است و به گاه اندوه و افسردگي ،طبيعت نيز انعکاس دهنده ي همين حالت است : وجلست تحت السنديانة واجماً أرنو إلي الأفق الکتيب أمامي (7) اوج اين طبيعت گرايي را ما مي توانيم در ستايش او از جنگل و تقديس آن مشاهده کنيم : المعبد الحي المقدس ههنا يا کاهن الأحزان و الآلام (8) (همان مأخذ ،همان صفحه ) پي نوشت:   1-رومانتيسم ،سبکي در نويسندگي است که مربوط به مسيحيت و ادبيات قرون وسطي و مخالف مکتب کلاسيک مي باشد .(نازک سابا يارد ،1371،ه.ش ،ص22)اين مکتب در اواخر قرن 18.م و اوايل قرن 19.م بر ويرانه ي مکتب کلاسيک در اروپا پديدار شد .سپس در آلمان و پس از چندي در فرانسه و ايتاليا و اسپانيا سر بر آورد (محمد غنيمي هلال ،1373،ه.ش ص 492)نشان دادن زشتي ها و بدي ها در کنار خوبي ها و زيبايي ها ،پاي بندي به احساسات و خيال پردازي هاي ،التزام به جلال و رنگ و منظره و ابهام از جمله شاخصه هاي مکتب رومانتيک محسوب مي شود .(نازک ساب يارد ،1371.ه.ش ،ص23) 2-[اي ملت ]تو روح و سبک مغزي هستي که نور را زشت مي داري و روزگار را در شبي آميخته به روشنايي مي گذراني.[در روشنايي محض ،زندگي نمي کني ]در بامداد زندگي جام هايم را از شراب جانم پر نمودم و معطرساختم ؛ سپس آن را به تو تقديم نمودم ،اما تو شراب جانم را بر زمين ريختي و جامم را لگد نمودي . آنگاه ،لباسي از حزن و اندوه برتنم نمودي و بر سرم تاجي از خار کوه ها نهادي . 3-اي ملت من به جنگل رهسپار مي شوم تا زندگيم را به تنهايي در يأس و نابودي بگذرانم . 4-سپس سروده هايم را بر پرندگان خواهم خواند و آن ها را از شوق و اميد نفسم با خبر خواهم کرد ؛زيرا آن ها معني زندگي را مي فهمند و مي دانند که مجد و بزرگي نفوس ،بيداري دل و احساس است . 5-اي کاش !من در اين دنيا در تنهايي و خلوت خويش ،خوشبخت زندگي کنم .(خوشبختي من ،در تنهايي زيستنم است ). عمرم را ميان کوه ها و جنگل ها بين درخت هاي لرزان و خميده ي صنوبر بگذرانم. وهمراه با بلبل ها در جنگل ،به نغمه سرايي بر خيزم و به صداي رودخانه هاي دره ها گوش فرا دهم . من نفسم را با اندوه و غم هاي ملتم آزرده نمي کنم ،زيرا ملتم ،گويي موجودي است که همچون جمادات زندگي مي کند . او معدن سفاهت و دروغ و سخنان فاسد بيهوده است . 6-در جنگل ،دنياي خيال و ديدن و شعر و تفکر و رؤياست . 7-و زير درخت بلوط ،غمگين و عبوس نشستم و به افق اندوهگين روبرويم نگريستم . 8-معبد زنده و مقدس اين جاست [جنگل ].اي کاهن و پيشگوي اندوه ها و دردها! دانشجوي دوره دکتري در زبان و ادبيات عرب دانشگاه دمشق*   منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 12 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4355]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن