تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834539324




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم زندگي درشعرابوالقاسم شابي (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مفهوم زندگي درشعرابوالقاسم شابي (3
مفهوم زندگي درشعرابوالقاسم شابي (3)   نويسنده :*امير مقدم متقي   ج-زندگي ميان يأس و اميد   چنان چه خواننده اي ديوان شابي را مورد مطالعه قراردهد ،ديري نپايد که خود را در برار شاعري خواهد يافت که گاه از سراندوهي جانکاه و يأسي ژرف مي سرايد .صاح إن الحياة أنشودة الحز ن فرتل علي الحياة نحيبي .. أنت تدري أن الحياة قطوب و خطوب فما حياة القطوب (1) (ديوان ابي القاسم 1996،م ،ص88) و گاه از سراميد و شوق به زندگي ،مي گويد : سأعيش رغم الداء و الأعداء کالنسر فوق القمة السماء (2) (همان ،مأخذ ،ص232) گاه او را چون جستجوگري که در پايان جستجوي خويش ،جز رنج و اندوه چيزي نصيبش نشده است ،مي يابد : و نفضت أعماق الفضاء فلم أجد إلا سکوناً متعباً محموماً(3) (همان ،ص128) و ديگرگاه نغمه ي «إذا الشعب يوما أراد الحياه »را ازشاعر مي شنود که صداي اميد و شوق را در فضاي زندگي طنين افکن مي سازد . زماني او را چون شخصي بدبين مي بيند که معتقد است حزن و اندوه او به حکم قضا و قدر است و از اين رو ابدي و دايمي است : ضاع أمس و أين مني أمسي ؟ و قضي الدهر أدن أعيش بياسي ؟(4) (همان ،ص85) امااکتئابي فلوعه سکنت روحي و تبقي بها إلي الأبد (5) (همان ،ص65) و زماني ديگر او را چون نصيحت گري مي يابد که شکوه و ناله از مشکلات زندگي را جايز نمي شمارد : إن سحر الحياة خالد لا يزول فعلام الشکاه من ظلام يحول ثم يأتي الصباح و تمر الفصل ؟ سوف يأتي ربيع إن تقضي ربيع (6) (همان ،ص215) نصيحتگري که فردايي تابناک را به ملت خويش نويد مي دهد : إن ذا عصر ظلمه غير أني من وراء الظلام شمت صباحة ضيع الدهر مجد شعبي و لکن سترد الحياة يوما و شاحه (7) (همان ،ص43) زماني در برابر ديدگانش شاعري را مي بيند که گاه چنان نقشي تاريک انديشانه ايفا مي کند و اذهان را تيره و آشفته مي سازد که گويي هستي و زندگي ،همه اش تيرگي و شقاوت است و زماني ديگر شاعري را مي يابد که چنان نقشي اميدوارانه و آزادي بخش ايفا مي کند و احساس و اعتماد به نفس را در فرد مي دمد که گويي زندگي سراسر شادي و سعادت است ،اما همواره رنگ غالب را در شعر او رنگ حزن و اندوه بي پايان خواهد ديد که بيشتر فضاي شعري او را در بر مي گيرد .(8). بالطبع اين کشمکش ميان اندوه سرکش و اميد کم توان ،شعر شابي را به جلوه گاه روحيات شاعري دچار معضل و در هم شکسته و متزلزل نما تبديل کرده است . اما آيا به راستي ،شابي شاعري متزلزل در انديشه است ؟آيا او شاعري بدبين است که تنها قسمت تاريک و سياه زندگي را مي بيند ؟يا شاعريست خوشبين واميدوار ؟ اين ها سؤالاتي است که هرخواننده اي پس از مطالعه ي اشعار شابي با آن ها روبرو مي شود . استاد محمد حليوي در پاسخ به سؤالات فوق مي گويد :«اشعار شابي محصول سه دوره ي بدبينانه است ؛دوره ي اول که بايد آن را دوره ي بدبيني شوم و مفرط دانست که آغاز جواني شاعر را در بر مي گيرد و تحت تأثيرآرا و افکار ابوالعلاء معري(9) و جبران خليل جبران بوده است .دوره دوم که دوره ي بدبيني توأم با تعليل و اندوه بوده و عامل آن هم حيرت و سرگرداني شاعر بوده است .و سرانجام دوره ي سوم که دوره ي غلبه ي او بر بدبيني مي باشد . قدر مسلم آن است که حليوي ،اين تغيير ناگهاني شاعر را از سخن خود شاعر در نامه اي که شابي به او نوشته بود ،استنباط کرده است ؛آن جا که مي گويد : «و انما الفرق بيني و بين نفسي الإولي انني کنت اتقبل آلام الحياة و أتحسس اشواکها بنفس ضارعة و قلب دامع باک اما الآن فانني القاها ببسمة الساخر و نظرة العالم المنتشي بجمال الوجود .»(10) (محمد مصطفي هداره ي ،1994،م ،ص131-132) اما از اشعار و قصايد شابي به ويژه از شخصيت سريع الانفعال و حساس او چنين بر مي آيد که اين حالات و تغييرات ناگهاني ،گويا موقت و گذرا بوده و چندان ثبات و دوام نداشته است و در حقيقت ،نتيجه ي انفعالات دروني و نفساني شاعر در برابر پديده هاي هستي و زندگي بوده است ؛به قول خود شاعر ،آن گاه که وي براي پرسش هايش پاسخي ازطبيعت و زندگي دريافت مي نموده است ،اميدوارانه مي سروده و آن گاه که هستي را در برابر سؤال هايش ،ساکت و خاموش مي يافته -که اين حالت ،وضع غالب بوده است -غم و اندوه و يأس ،وجودش را فرا مي گرفته است . علاوه بر عامل فوق ،شخصيت حساس و سريع الانفعال شابي ،مي توان بيماري وي و مصيبت فقدان پدر و نيز درگير شدن وي با مسايل اجتماعي را که روح ظريف شاعر را در آغاز جواني ،آزرده و رنجور ساخته بود ،از عوامل ديگر در تشديد اين حالات متغير بر شمرد ؛ضمن اين که تأثر از مکتب رومانتيسم که مکتبي متناقض نماست (مسعود جعفري جزي ،1378،ه.ش ،ص176)نيز مي تواند مزيد بر علت باشد ،زيرا ارج نهادن بر حزن و اندوه (ميشال خليل جحا ،1999. م ،ص34)و نشان دادن زشتي و بدي ها در کنار خوبي ها و زيبايي ها و به تصوير کشاندن يأس و نااميدي در کنار اميد و آرزو از شاخصه هاي اصلي مکتب است .(11)(نازک سابا يارد ،1371،ه . ش ،ص23و محمد غنيمي هلال ،1373،ه .ش ،69) بنابراين وجود اين تعارض ها و دوگانگي ها ،نشانگر آن است که شابي هم داراي گرايش رومانتيسم مأيوس و منفعل بوده است و هم داراي گرايش رومانتيسم انقلابي و اميد بخش .البته اين نکته را نبايد فراموش کرد که مکتب رومانتيسم عمدتاً در دو قطب افراطي چپ و راست ،بيشترين جوش و خروش را داشته است ؛گويي که اساساً ميانه روي و اعتدال ،تناسب چنداني با اين جنبش ندارد .(مسعود جعفري جزي ،1378،ه.ش ،ص166) د- زندگي و آزادي   شابي شاعري آزاده و آزاديخواه بود .او پيوسته در جستجوي دنياي معصوميت و پاکي ،دنياي عدالت و آزادي و برابراي بود و همين گرايش او را شيفته ي آزادي براي خود و براي هر انساني در همه ي ميادين زندگي اجتماعي نمود و او را واداشت تا در برابر ظلم ستمگران زمانه اش نستوه و پايدار بايستد و در اين راه ،بيان سحرانگيز و شجاعت و جرأت بي مانندش را بکار گيرد و از هيچ کوششي فرو گذاري نکند .از همين رو همواره با شور و حرارت خاصي ،مردم تونس را به آزادي از قيد و بند استعمارو استبداد و قيام در برابر ظلم و ستم ،فرا مي خواند .(محمود شکيب انصاري ،1382،ه .ش ،ص195) يا بني الأوطان هبوا فلقد طال الوجوم وانهضوا نهضة جبار بعزم مستقيم (*) (ديوان ،1996م ،ص49) و استعمار گران و ستمگران را با سخنان کوبنده و پر شورخويش ،به قيام ستمديدگان و ضعفا و بر چيده شدن بساط ظلم و ستم ،انذار مي داد و به وحشت مي افکند : لک الويل يا صرح المظالم من غد إذ نهض المستضعفون و صمموا (*) (همان مأخذ ،ص78) شابي مي ديد که در طبيعت همه چيز در آزادي کامل به سر مي برد .پرندگان هر طور که بخواهند نغمه سرايي مي کنند و شادمانه هر طور که بخواهند به پرواز در مي آيند و خورشيد ،آزادانه بر هستي مي تابد و زمين در آزادي کامل ،بذرها را در آغوش مي پذيرد و آزادي مطلق بر تمام طبيعت حاکم است ؛از همين رو او معتقد بود که انسان نيز بنابر فطرت و طبيعت خويش ،آزاده آفريده شده است : خلقت طليقاً کطيف النسيم و حرا کنور الضحي في سماه (*) (همان ،ص136) اما اين خود انسان است که خويش را به دليل قصور و کوتاهي و جهل و ناداني ،در قيد و بند کشيده است .بر همين اساس گاه از سر ملامت ،چنين انساني را مورد خطاب قرار داده،مي گويد : فما لک ترضي بذل القيود و تحني لمن کبلو ک الجباه؟(*) (همان ،همان صفحه ) شابي ظلم و ستم زمانه اش را درک کرده بود و مي ديد که به خاطر وضع قوانين ظالمانه در جامعه ،مردم مظلوم و ستمديده واقع شده اند .بنابراين اگر مي گريست ،نه به خاطر ظلمت و تاريکي شب بود ،بلکه به خاطر ظلمت و تاريکي ظلم و جوري بود که بر سراسر زندگي سايه افکنده بود : لست ابکي لعسف ليل طويل أو لريع غدا العفاء مراحه إنما عبرتي لخطب ثقيل قدعرانا و لم نجد من أزاحه (*) (همان ،ص42) اما ازسوي ديگر،او وجود ظلم و جور را نتيجه ي خمودي و جل و ناداني مردم و تعصب ايشان در چنگ زدن به عادات ورسوم کهن و قديم مي دانست .از همين رو مي گفت : والشقي الشقي في الارض شعب يومه ميت و ماضيه حي(*) (ديوان ،1988،م ،ص17-18) با اين حال ،شابي پيوسته براي تحقيق انديشه هاي آزاد يخواهانه اش ،يعني زندگي توأم با آزادي و برابري و عدالت ،مبارزه نمود و در اين راه ،هرچند يقين داشت اگر فرياد اعتراض بر آورد چه سرنوشتي در انتظار اوست ،اما با اين حال هيچ گاه از تلاش باز نايستاد،زيرا او مرد عشق و مبارزه و دلاوري بود و هيچ چيزي جز تحقق بخشيدن به آرمان هايش براي او مهم نبود حتي جانش : لا أبالي إن أريقت دمائي فدماء العشاق دوماً مباحه (*) (ديوان ،1996م ،ص43) نتيجه   از بررسي مقوله ي زندگي در شعر شابي مي توان نتيجه گرفت : 1-فلسفه ي فکري شابي در مورد زندگي را مي توان برچند اصل ذيل مبتني ساخت : الف-تحقق زندگي سعادتمند در گرو حصول عزم و اراده مي باشد ،زيرا در برابر خواست و اراده ي انسان ،هر نيرويي حتي قضا و قدر ،سر تسليم فرو مي آورد . إذا الشعب يوماً أراد الحياه فلا بد أن يستجيب القدر ب-راه حصول شوق به زندگي در پيوند پر احساس و بي پروا با طبيعت و پذيرايي تمامي عناصر آن ،چه زيبا و چه زشت و چه عالي و چه داني مي باشد . وافتح فؤادک للوجود و خله لليم للأمواج للديجور ج-شهر و تمدن ،مظهر تباهي است و روستا و طبيعت ،مظهر پاکي است .بنابراين زندگي ايده آل را بايد در بازگشت به سادگي و پاکي طبيعت جست ،زيرا معنا و مفهوم زندگي تنها در طبيعت احساس مي شود : فهي تدري معني الحياه و تدري أن مجد النفوس يقظه ي حس 2-شعر متناقض نماي شابي که از زندگي چهره اي دو گانه و متناقض ،در بعد شقاوت و سعادت و يأس و اميد ،ارائه مي دهد ،ريشه در جنبه ي احساس شخصيت شاعر داشته و از گرايش او هم به کتب رمانتيسم مأيوس و منفعل و هم رمانتيسم انقلابي و اميد بخش پرده بر مي دارد و اين افراط و تفريط و دوري از ميانه روي از خصيصه هاي مکتب رمانتيسم است . و چه بسا بيانگر دو دوره ي زندگي شاعر است ؛دوره اي بدبينانه که شاعر ،جز شقاوت و تيرگي در زندگي هيچ نمي بيند و دوره اي که شاعر ،بر بدبيني خود غالب آمده و روزنه هاي اميد به روي او باز مي شود . 3-پديده ي جنگل (طبيعت )در اشعار شابي ،نماد و سمبل بساطت و سادگي زندگي طبيعي است ؛يعني اين که انسان خود را از تمامي قيد و بندهاي تمدن و شهر نشيني برهاند و زندگي ساده اي همچون زندگي روستائيان و شبانان برگزيند و چه بسا جنگل و طبيعت ،رمز و سمبل نفس و درون پاک باشد . منابع و مآخذ 1-البعلبکي ،منير،معجم اعلام المورد ،دار العلم للملايين ،الطبعة الأولي ،بيروت 1992م . 2-جبر ،حميل ،جيران في آثاره الادبية و الفنية ،مؤسسه نوفل ،الطبعة الأولي ،بيروت1983م. 3-جعفري ،محمد تقي ،تحليل شخصيت خيام ،انتشارات کيهان ،چاپ اول ،تهران 1365ه .ش . 4-جعفري جزي ،مسعود ،سير رومانتيسم در اروپا ،نشر مرکز ،چاپ اول ،1378،ه .ش . 5-خفاجي ،محمد عبدالمنعم :الأدب العربي الحديث ،مکتبة الکليات الأزهرية ،الجزء الثاني ،(بي تا ) 6-خليل جحا ،ميشال :الشعر العربي الحديث ،دارالعوده و دارالثقافه ي ،الطبعة الأولي ،بيروت،1999م . 7-سابا يارد ،نازک :نقد و تحليلي بر مواکب قصيده ي مواکب سروده ي جبران خليل جبران ،ترجمه ي محمد صادق شريعت ،تهران 1371ه .ش . 8-سيد حسيني ،رضا :مکتب هاي ادبي ،مؤسسه ي انتشارات نگاه ،چاپ يازدهم ،تهران ،1376ه.ش . 9-الشابي ،ابوالقاسم ،ديوان ابي القاسم (أغاني الحياة)دراسة و تقديم ،عبد اللطيف شراره ،دارصادر ،الطبعه ي الأولي ،بيروت1996م . 10-الشابي ،ابوالقاسم :ديوان ابي القاسم ،دراسة و تقديم :عزالدين اسماعيل ،دار العودة ،بيروت 1988م . 11-شفيعي کدکني ،محمد رضا ،شعر معاصر عرب ،انتشارات سخن ،چاپ اول ،تهران 1380ه .ش . 12-شکيب انصاري ،محمود :تطور الأدب المعاصر ،انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز ،چاپ سوم ،اهواز 1382ه.ش. 13-عباس ،احسان و نجم ،محمد يوسف :الشعر العربي في المهجراميرکا الشماليه ،الطبعة الثالثة 1982م . 14-العيد الخطراوي ،محمد :شياه محظوظات ،http ://www.suhuf.net .sa /2000jaz/aug/19ar3.htmغنيمي هلال ،محمد:ادبيات تطبيقي ،ترجمه ي مرتضي آيت الله زاده شيرازي ،انتشارات امير کبير ،چاپ اول ،تهران 1373ه .ش 15-فاضلي ،محمد :ديداري تازه با خاقاني ،مجله ي دانشکده ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد ،شماره ي 3و 4،سال 31،پاييز و زمستان 1377ه .ش . 16-فتوح أحمد ،محمد و ديگران :گزيده اي از شعر عربي ،ترجمه ي ياسر جعفر و موسي بيدج ،انتشارات بين المللي ،تهران 1379ه.ش . 17-فروخ عمر:عقايد فلسفي ابوالعلاء فيلسوف معره ،ترجمه ي حسين خديو جم ،انتشارات فيروزه ،چاپ اول ،تهران 1381ه . ش 18-کاسب ،عزيز الله :رباعيات حکيم عمر خيام ،انتشارات رسيدي ،چاپ رسيدي ،چاپ دوم ،تهران 1366ه .ش . 19-المکتبة الحديثة :ابوالعلاء المعري حياته و شعره ،بي تا . 20-الميمني ،عبدالعزيز ،ابوالعلاء و ما اليه ،دار الکتب العلمية ،الطبعة الأولي ،بيروت1403ه . ق 21-هداره ي ،محمد مصطفي :بحوث في الأدب العربي الحديث ،دارالنهضة العربية ،بيروت1994م. پي نوشت:   1-اي دوست من !زندگي سرود حزن و اندوه است .پس آه و فغان مرا بر زندگي بخوان . تو مي داني که زندگي [سراسر ]تيرگي و مصيبت است بنابراين زندگي با مصيبت چه ارزشي دارد ؟ 2-به کوري چشم دشمنان و عليرغم دردو بيماريم ،همچون عقاب روي قله ي بلند ،زنده ام . 3-اعماق فضا را جستجو و بررسي کردم،لکن هيچ چيز جز سکون رنجور و تب دار ،نيافتم . 4-ديروز تباه شد ،ديروز من کجاست ؟(ديروز از من بسيار دور شده و اينک دست نيافتني گشته است )و روزگار ،چنين حکم کرده که همواره با يأس و نااميديم زندگي کنم . 5-اما حزن و اندوه من سوزشي است که در روحم سکنا گزيده است و تا ابد با من باقي خواهد ماند . 6-سحر و افسون زندگي ،جاويدان است و زوال نمي يابد. پس شکايت از تاريکي که سرانجام از بين مي رود ،براي چيست ؟ سپس صبح و روشنايي مي آيد و فصل ها مي گذرند . آن گاه ،بهار مي آيد ،اگرچه پيش از اين از بين رفته باشد . 7-اين عصرعصر ظلمت و تاريکي است ،اما من از وراي اين تاريکي،صبح و روشنايي را مي بينم . روزگار ،مجد و بزرگي ملتم را تباه ساخت ،اما زندگي روزي بزرگيش را به او باز خواهد گرداند . 8-اين گونه بدبيني هاي شابي ،بدبيني هاي شاعر دوره ي عباسي ابوالعلاء معري را در ذهن تداعي مي بخشد ،همان شاعري که از سر بدبيني و سرگرداني و تحير ،نسبت به معاد به ديده ي ترديد و گاه انکار مي نگريست و به زنان آن کدورت ها داشت و همان شاعري که خوردن گوشت را بر خود حرام داشته بود و عملاً از لذت هاي جسمي و روحي اعراض نموده بود و در زندگي چيزي جز تاريکي نمي ديد ؛ حتي اگر هم قسمت هاي روشن زندگي به او ارائه مي شد ،از آن اعراض مي نمود : عرفت سجايا الدهر أما شروره فنقد و أما خيره فوعود اخلاق روزگار را شناختم .مصيبتش نقد است و خيرش وعده و نسيه است (عمر فروخ :1381ه.ش ،صص392،234،346،138-393و محمد تقي جعفري ،1365،ه-ش ،ص47و اوالعلاء المعري حياته و شعره ،بي تا ،ص44عبدالعزيز الميمني ،1403ه.ق ،ص202،201-212عزيز الله کاسب ،1366ه.ش ،صص12-13)اما اين نکته را بايد دانست که بدبيني شابي در همه حال بسيار پايين تراز بدبيني ابوالعلاء مي باشد . بنابراين چنين به نظر مي رسد که شابي تا حدودي از فلسفه ي فکري ابوالعلاء متأثر بوده است ،چنان که خفاجي نيز بر اين اعتقاد مي باشد .(محمد عبد المنعم خفاجي ،الأدب العربي الحديث الجزء الثاني ،ص149). 9-ابوالعلاء احمد بن سليمان تنوخي معري (363-449ه-ق)از نوادر روزگار در ادب و لغت و بسياري از علوم و فنون بود .در کودکي جهان بر وي تاريک شد و زندگي وي با سختي آغاز گرديد و خود نيز بر آن بيفزود .شاعرکوربيدار دل به انتقاد از جامعه ي خويش قيام کرد و آن را به بي رحمانه درهم کوبيد .ابوالعلاء درموارد زياد با خيام مشابهت دارد که به نظر مي رسد هر دو از يک آبشخورسيراب شده اند و گرفتار يک انديشه هستند از جمله ي آثار وي ،ديوان «لزوم ما لا يلزم »است که حاوي اشعار وي در مراحل پختگي فکري و انديشه هاي فلسفي اوست .(محمد فاضلي ،1377ه-ش ،408) 10-بي گمان تفاوت ميان من امروز و من ديروز،دراين است که من پيش از اين آلام خارهاي زندگي را با نفسي ضعيف و رنجور و قلبي خونين و گريان ،پذيرا بودم و حس مي کردم ،اما امروز ،آن ها را با لبخند شخص که مصايب زندگي را حقير مي شمارد و کوچک و نيز با نگاه عالمي که از عطر و رايحه ي جمال هستي استنشاق مي کند و سرمست مي شود ،پذيرا هستم . 11-در اين جا ذکر اين نکته ضروري است که الم و اندوه ،نزد رمانتيک ها محل برانگيختن هنر زيباست ،تا جايي که دي موسيه در اين باره مي گويد :«زيباترين اشعار غنايي ،اشعاري است که لباس حزن و اندوه به تن داشته باشند .(محمد مصطفي هداره ي ،1994م،ص130) 12-اي فرزندان وطن !برخيزيد و بيدار شويد که زمان سکوت و سر به زير افکندن طولاني گشته است و آن گاه با عزمي راسخ ،نهضتي عظيم را برپا کنيد . 13-واي بر تو اي کاخ ظلم از آن روزي که مستضعفان بر خيزند و عزم برچيدن بساط ظلم کنند . 14-تو آزاد آفريده شده اي ،همچون نسيم و نور خورشيد در آسمان . 15-پس تو را چه شده که به ذلت و خواري قيد و بندها تن داده اي و براي کساني که تو را در بند کشيده اند ،سرفرود مي آوري ؟ 16-من به خاطرجورو ستم شبي طولاني و يا آثارويرانه ي منزلگاهي گريه نمي کنم ؛بلکه گريستن من به خاطر حادثه اي عظيم است که ما را آزرده ساخته و کسي را نمي يابم که آن را زايل سازد . 17-تيره بخت ترين ملت ها بر روي زمين ،ملتي است که امروزش مرده باشد و ديروزش زنده باشد . 18-مهم نيست که خونم [در راه عقيده ام ]ريخته شود،زيرا پيوسته خون عشاق ،مباح بوده است . دانشجوي دوره دکتري در زبان و ادبيات عرب دانشگاه دمشق * منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 12 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن