تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819751991




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بازي خطرناک


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بازي خطرناک
بازي خطرناک نويسنده:حميده رودباراني آفتاب ازلابه لاي درختان بلند جنگ برزمين مي تابيد.فصل تابستان بود.هواگرم شده بود.محسن وعلي که همراه خانواده شان به شمال رفته بودند،درميان راه ايستاده بودند. محسن به خنده گفت:«علي بيا اينجا!اين درخت خشکيده روببين».علي به سمت درخت آمد.درخت خشک شده عمر زيادي داشت. محسن گفت:«به نظرت چطوره؟»علي گفت:«فکرنمي کني خطرناک باشه؟!».محسن گفت:«نه،چه خطري؟ کبريت روبده به من».بعد کبريت را آتش زد و وسط درخت خشکيده گذاشت. طولي نکشيد که درخت کهن سال آتش گرفت. صداي ترق وتروق سوختن شاخه هاي خشکيده بلند شدوشعله هاي آتش ازلابه لاي درخت بالا گرفت.محسن وعلي خنديدندواز کارشان راضي بودند.آتش هرلحظه بيشترو بيشتر مي شد.علي کمي ترسيد و گفت:«محسن! آتيش خيلي زيادشده».محسن گفت:«چقدرکيف مي ده. توازچي مي ترسي؟»ازميان درختان،صداي پدربه گوش رسيده:«بچه ها کجايين؟ مي خواهيم برويم .زودتربرگردين.»علي برگشت به سمت درخت و گفت:«محسن! بيا آتيش را خاموش کنيم.»محسن گفت:«نشنيدي پدرچي گفت.مي خواهي بيايد اين روببيند. اون وقت عصباني مي شه وقول بستني روفراموش مي کنه. زودباش بريم.خودش مي سوزه وخاموش مي شه.»اودست علي را گرفت وبه راه افتاد.صبح بود .ازراديواخبار پخش مي شد. مادر چاي ريخت.محسن خميازه اي کشيد وگفت:«من که هنوزخوابم مي آيد.»ناگهان گوينده اخبارگفت:«هم اکنون به خبرمهمي که به دستم رسيده، توجه فرماييد. ديروز وديشب،درتعدادي از مناطق جنگل هاي گيلان،آتيش سوزي وحشتناکي به وقوع پيوسته است.کارشناسان علت اين آتش سوزي را آتش گرفتن درختان قديمي اعلام کردند».محسن که خواب از سرش پريده بود، با وحشت به علي نگاه کرد.اصلاً فکر نمي کرد اين بازي کوچک به چنين فاجعه اي تبديل شود.پدرگفت:«چه آدم هاي بي فکري پيدا مي شن.علي به محسن نگاه کرد.منبع:نشريه قاصدک،شماره /ج
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن