تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى‏پذيرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798182497




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دختر 16 ساله ام بدتر از مادرش، آبرویم را برد! / یک جوان شب ها به خانه ما می آمد!


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: دختر 16 ساله ام بدتر از مادرش، آبرویم را برد! / یک جوان شب ها به خانه ما می آمد!
گر روزی که عاشق شدم چشم و گوشم را باز می کردم و عاقلانه تصمیم می گرفتم این گونه عمر و جوانی ام تباه نمی شد و با این آبروریزی ها روبه رو نمی شدم.
آفتاب‌‌نیوز : گر روزی که عاشق شدم چشم و گوشم را باز می کردم و عاقلانه تصمیم می گرفتم این گونه عمر و جوانی ام تباه نمی شد و با این آبروریزی ها روبه رو نمی شدم.

به گزارش رکنا، امروز به سبب یک ازدواج احساسی کارم به جایی رسیده است که دیگر نمی توانم در میان دوست و دشمن سرم را بالا بگیرم و زندگی آرامی داشته باشم. اشتباه آن زمان من موجب شد که امروز دخترم نیز به ارتباط نامشروع روی آورد به طوری که ...

مرد جوان در حالی که سعی می کرد غم عمیق نهفته در پشت چهره اش را پنهان کند به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 18 سال قبل عاشق دختر زیبایی شدم به طوری که خوشبختی را فقط در چشمان او جست و جو می کردم آن روزها خانواده ام به شدت مخالف ارتباط من با آن دختر بودند و راضی به این ازدواج نبودند.

اما احساسم بر عقل غلبه کرده بود. به خانواده ام می گفتم او دختر پاکی است و عشق بی آلایشی دارد چرا که ارتباط او تنها با من است آن هم به دلیل این که قصد ازدواج با یکدیگر را داریم! بالاخره به حرف هیچ کس گوش ندادم و با «سمیرا» ازدواج کردم. چند سال از زندگی مشترک ما می گذشت که آرام آرام به رفتارها و حرکات همسرم مشکوک شدم و زمانی به ارتباطات خارج از عرف او با مردان غریبه پی بردم که دیگر دیر شده بود و نمی توانستم دو دخترم را از وجود مادر محروم کنم اما شرایط زندگی ما به گونه ای پیش رفت که دیگر اعتبار و آبرویی بین همسایگان و فامیل نداشتم.

آن ها همواره به چشم مردی «بی غیرت» به من می نگریستند که نمی توانم همسرم را از این کارهای زشت باز دارم. در نهایت چهار سال قبل دیگر تحمل ام به سر رسید و مجبور شدم برای فرار از نگاه های سرزنش آمیز دیگران سمیرا را طلاق بدهم.

با وجود این دیگر نمی توانستم در آن محله زندگی کنم چرا که همه اهالی محل متوجه خیانت همسرم شده بودند، به همین دلیل به حاشیه شهر نقل مکان کردم تا به همراه دخترانم زندگی آرامی را تجربه کنم غافل از این که دختر 16 ساله ام از رفتارهای زشت مادرش الگو گرفته بود و با یکی از پسرهای محل ارتباط داشت و من از این موضوع بی خبر بودم. فکر می کردم دخترم که تحصیل می کند سرش با درس و مدرسه گرم است و به این گونه موضوعات توجهی ندارد تا این که شب گذشته حادثه تلخی رخ داد که داغ دل مرا تازه کرد.

آن شب من به دلیل استفاده از داروهای اعصاب که بعد از ماجرای طلاق گریبانگیرم شده است به خواب سنگینی فرورفته بودم، ساعت حدود دو بامداد بود که دختر کوچکم مرا بیدار کرد و گفت: شکوفه (خواهر بزرگ ترش) در خانه نیست، هراسان به داخل حیاط رفتم در نیمه باز بود و درون کوچه نیز کسی دیده نمی شد با نگرانی به طبقه بالای ساختمان رفتم اما ناگهان پسر جوانی مرا هنگام بالا رفتن از پله ها هل داد و به پایین پرت کرد. مستاجرمان که با سر و صدای ما از خواب بیدار شده بود سعی کرد جلوی آن جوان را بگیرد ولی او با چاقو صورت وی را زخمی کرد و از محل گریخت.

وقتی ماموران کلانتری به محل رسیدند و با شکایت من، دخترم را به کلانتری آوردند مشخص شد که آن جوان با دخترم رابطه نامشروع دارد و از حدود دو ماه قبل شبانه به منزل ما رفت و آمد می کند. با شنیدن این حرف ها اتاق دور سرم چرخید اما ای کاش ..





۱۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن