واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: معضلي به نام تحصيلات عاليه
مينويسد: «بچهها دانشگاه قبول نشدم» و پشتبندش آيكن گريه و ناراحتي است كه...
نویسنده : مريم رضوي
مينويسد: «بچهها دانشگاه قبول نشدم» و پشتبندش آيكن گريه و ناراحتي است كه بالا ميآيد. جوابش را تايپ ميكنم «فداي سرت» و بعد فكر ميكنم اگر من بودم و كسي بهم ميگفت: «فداي سرت كه دانشگاه قبول نشدي» از اين حرفش احساس همدلي ميكردم، با بيتفاوتي و فوري ادامه ميدهم: «سال ديگه دوباره كنكور ميدي» و بقيه دوستان سعي ميكنند دلداري بدهند كه هنوز هم فرصت است و هر كدام ما تجربه كنكورهاي زيادي را داريم و...
زيبا، مادر است، پسري هفت ساله دارد، زندگي مشتركش از مرز 10 سال گذشته و كارمند است. به تازگي توانسته ليسانس روانشناسياش را بگيرد. با اين حال احساس ميكند كه وقتش دارد تلف ميشود.
وقتي ميگويم: «سال ديگه دوباره كنكور ميدي، ناراحتي نداره كه» مينويسد: «ديگه پيش نمياد، بچه دوم، كار و...وقتي برام نميذاره» و ادامه ميده: «خيلي ناراحتم كه يكسال ديگه رو بايد الكي بگذرونم.»
نميدانم چرا احساس ميكند بايد يكسال ديگر را الكي بگذراند. مينويسم: «چرا الكي؟ بچهتو داري، كارتو داري، داري يه زندگي رو ميچرخوني، همسر داري، شوهر داري... الكي ديگه چه صيغهايه» با نااميدي نام يك رشته فرعي و كمتر شنيده شده را ميگويد كه به جاي روانشناسي باليني قبول شده، در يك دانشگاه كوچك و دورافتاده و نظرمان را ميخواهد كه آيا ارزشش را دارد 10، 20 ميليون هزينه كند و اين رشته را در يك دانشگاه بينام و نشان بخواند؟
همهمان مخالفيم. نه به خاطر نام رشته، بلكه به خاطر مشكلات رفت و آمد و تأمين هزينه دانشگاه آزاد آن هم در مقطع ارشد براي يك زن خانهدار با زندگي معمولي! مخالفيم چون تجربهاش را داريم. با اين حال همراه با ابراز مخالفت ميگوييم كه انتخاب با خودش است.
مكالمهمان كه تمام ميشود فكر ميكنم به تمام زنان خانهداري كه احساس بيهودگي ميكنند. به تمام زناني كه فكر ميكنند اگر دانشگاه قبول شوند، يا به ضرب شهريههاي هنگفت قدم در رشتههاي بدون كنكور بگذارند، قلههاي علم و فرهيختگي را طي كرده و ديگر وقتشان تلف نميشود. به همه آن دختركاني كه تنها به خاطر داشتن لقب دانشجو تن به تحصيل در هر رشتهاي ميدهند. اصلاً فرقي نميكند مطابق با علايق و سلايق و استعدادشان باشد يا نه.
فكر ميكنم به تمام مرداني كه ساعات زيادي را در خانه تنها ميمانند و خودشان مجبورند به خودشان ديكته بگويند و غذاي سرد شده را از يخچال بيرون بكشند و بخورند تا مادرشان مدارج عاليه تحصيل را پشت سر بگذارد و به جامعهاش خدمت كند و احساس بيهودگي نكند.
فكر ميكنم به تمام همسراني كه تأمين مخارج زندگي و ساعات كاري طولاني فرصت درس خواندن بيشتر را بهشان نميدهد، اما همسرانشان يكي يكي پلههاي علم را درمينوردند و چهار روز ديگر هوا برشان ميدارد كه همسرشان حرفشان را نميفهمد...
فكر ميكنم به معضلي به نام تحصيلات عاليه زنان...
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]