محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798181458
«ترکش جنگ فلجم کرد اما جانبازی نمیدهند»
واضح آرشیو وب فارسی:الف: «ترکش جنگ فلجم کرد اما جانبازی نمیدهند»
تاریخ انتشار : سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۹
ماجرای زیر، روایت فلج شدن یک انسان بخاطر ترکشهای جنگ است؛ کسی که حتی موفق نشده جانبازیاش را بگیرد!روزنامه «شمهروند» آورده است: آفتاب تازه در «چشمه سرنجه» بساط پهن کرده بود در صبح ١٨ شهریور ٦٦. زهرا با همبازیهای روی پشتبام بازی میکرد. خورشید به خانههای کاهگی و بلوطستان گرم میتابید و گنجشکها با آهنگ یکنواختی میخواندند که صدای آژیر کارخانه بلند شد و لحظهای بعد طیارهای در آسمان شهر دورود پیدا.صدای مهیب انفجار جنبدهها را سرجایشان میخکوب کرد، خرگوشها سر در کنج بوتهها فرو بردند. زهرا مثل پرندهای از بالای بام بال گرفت و غرق در خون بر خاک فرود آمد، مثل فرشتهای که خوابیده باشد چشمها را بست. ترکشی که آن روز به سمت چپ سر زهرا خورد خاطرههای آن روز و ماههای بعد از آن را از ذهن دختر پراند.تابستان ٦٦، روزهای آژیر و بمب و جنازه بود. هفتم تیر هواپیماها بمبهای شیمیایی بر سر اهالی سردشت ریختند و بیش از ١٠٠ نفر در همان روز با زندگی خداحافظی کردند. ٣١ تیر سایه هواپیماها بر کوههای دالاهو پیدا شد و بمبهای شیمیایی روستای زرده و نسار دیره را نابود کردند.تابستان ٦٦، در روزهای شهریور هواپیماها به آسمان لرستان آمدند و چند روز پیاپی شهرهای دورود و ازنا را بمباران کردند. روستاییانی مثل نادعلی که برای خرید به شهر آمده بودند زخم خوردند. ترکش سر کودک عشایر را که بر گرده مادر خوابیده بود با خود برد. زهرا که بیخیال بر بام خانه دنیا را به بازی گرفته بود گرفتار شد و این گرفتاری برای او و دیگر مجروحان و خانوادههایشان پس از ٣٠سال تمامی ندارد.زهرای پنج ساله سال ٦٦، امروز مادر دو دختر است. چادر گلدار پوشیده، یک پایش را روی زمین میکشد. دست چپ را زیر چادر پنهان کرده و آرام خود را به بالای اتاق میرساند و به پشتیهای مهمانخانه پدری تکیه میزند. زهرا و پدرش سالها در راه بیمارستانهای اصفهان و اراک و بروجرد تا امروز نتوانستهاند مدارک کافی به دست آورند تا بتوانند ثابت کنند در ١٨ تیر ٦٦ چه بلایی بر سرشان نازل شد. راکی و کنیز روبهروی زهرا نشستهاند با کوهی از شرم که بر گردههایشان سنگینی میکند بهخاطر کوتاهی از پیگیری به موقع پرونده زهرا و برباد دادن پرونده پزشکی و نبودن پدر در روزهای سخت.راکی میگوید: «در آن سال در روستای ما اختلاف طایفهای پیش آمده بود. برای خواباندن قائله قرار شد من مدتی از شهر و دیار دور بمانم.»او از روستا رفته بود و زن جوان زائو و دخترک را به امان خدا سپرده بود. زن چند روزی بود که فارغ شده بود و هنوز از بستر برنخاسته بود روز ١٨ تیر ٦٦.راکی موبایل نوکیای قدیمی را سر میدهد روی حاشیه فرش. برای تصویر کردن بمباران موبایل سیاه شکستهبسته را بالا میبرد، روی هوا میچرخاند. هواپیما کارخانه سیمان دورود را نشانه میگیرد و راکت را رها میکند. کمی آن سوتر بمب به کوههای اطراف میخورد و ترکشها همه جا پخش میشود و به تن زنی از همولایتیها و زهرا دخترش مینشیند. زندگی زهرا امروز معطل یک صورت سانحه و نامه از بیمارستان آیتالله کاشانی اصفهان است تا بنیاد شهید و امور جانبازان زهرا را جانباز بشناسد. تقلای راکی برای کامل کردن پرونده به بنبست خورده و او که داروندار زندگی را برای جبران کوتاهیاش خرج کرده هنوز نتوانسته برای اثبات جانبازی پرونده زهرا را در بیمارستان اصفهان پیدا کند. «اگر خودم آن روزها بودم حداقل اسم دکتری چیزی شاید یادم میماند.»راکی تا این جای کار توانسته نامه و استشهاد محلی از شورای ده بگیرد و همه فامیل و آشنای دور و نزدیک شهادت دادهاند که در آن ظهر شهریور زهرا از ناحیه راست بدن ترکش خورد و به همین دلیل است که دست و پای چپش فلج شده و در سالهای مدرسه هر روز سر کلاس دچار تشنج میشد.فرماندار دورود هم نامهای به بنیاد نوشته و تأیید کرده که زهرا در این بمباران مجروح و به بیمارستان اعزام شده. بیمارستان هفتتیر دورود هم نام زهرا حاجیوند را در لیست مجروحان بمباران یافته و مهر تأیید زده است. راکی از چند پزشک متخصص اعصاب و روان هم نامه گرفته که اصابت ترکش به جمجمه را تأیید کردهاند. «دست به سرش بزنید هنوز سمت راست سرش استخوان ندارد.»زهرا چادر را کنار میزند تا مچ دست و پا را که تا زانو بیجان است، نشان دهد. زهرا عرق را بر پیشانی پدر میبیند. «به خدا پدرم خیلی مهربونه. چندسال شبانهروز با آب گرم این دست و پای من رو ماساژ داد. من رو میبرد فیزیوتراپی. دکترهای خوب متخصص. «پدرم برای من خیلی زحمت کشید.»پروندههایی به دست بادکنیز آن سال ٢٣ ساله بود. «ما عشایرها زود شوهر میکنیم». وقتی کارخانه آژیر میکشید مردم به کوه و دشت میزدند و تا ساعتی از ده دور میماندند. تا آن روز که «صبح بر آفتاب کارخانه که آژیر زد. همه میجستیم قایم میشدیم. دویدم توی کوچه که زهرا را صدا کنم. دیدم روی زمین افتاده. من هم کسی را نداشتم. پسرعمویم بچه را از من گرفت و برد بیمارستان. هرچه ماندم خبری نشد. به جز زهرا یکی از زنان همسایه هم ترکش خورده بود. او را هم برده بودند. خبری نشد. آن زمان گوشی و تلفن نبود. یک هفته گذشت تا فهمیدم که بچه را منتقل کردن اصفهان. بعد از بیست شب آوردنش اما فلج. میگفتم خدایا چه کنم، حالا. پسرعمو همان موقع مقداری کاغذ و نسخه و داروی زهرا را هم به من داد. دختر تا چندین ماه گوشه خانه افتاده بود. چندسال بعد من بیسواد که دیدم بچه بالاخره میتواند کمی راه برود کاغذها را دور ریختم. خدا مرا بکشد. کاش میدانستم کاغذها چه هستن. ما حتی تا چندسال بعد اصلا نمیدانستیم باید برویم بنیاد و پرونده تشکیل بدهیم. یک روز زن همسایه که مجروح شده بود از ما پرسید زهرا چقدر حقوق میگیره. دنیا روی سرم خراب شد گفتم مگه به زهرا حقوق هم میدن. گفت خاک بر سرت یعنی دنبال درصدش نرفتی.»مادر پرونده را به باد داده. کاغذهایی را که شاید اگر بود نیازی به این همه این در و آن در زدن هم نبود. «زندگیمان را گذاشتیم تا زهرا بهتر شد اما نتوانستیم از حقش دفاع کنیم. ما صورت سانحه نداشتیم. بیمارستان اصفهان هم گفت هر شش، هفتسال پروندههای قبل را نابود میکنن. دستمان به جایی بند نیست. از بدبختی ما پسرعمو که میتوانست ما را راهنمایی کند هم همان سالها تصادف کرد و مرد.»زهرا میگوید از زمانی که ترکش خورد دیگر چیزی یادش نمیآید: «یک ماه در بیمارستانها بیهوش بودم. وقتی به هوش آمدم که مادرم بالای سرم بود. تا دو سهسال هم فلج بودم. مدرسه هم نمیتوانستم برم. تا کلاس سوم روزی چند بار تشنج میکردم، میافتادم، معلمها هم میترسیدند. بابام معلم خصوصی گرفت تا دوم راهنمایی خواندم اما دیگر نتوانستم. هنوز روزی ٩ تا قرص کاربامازپین و لاموتریژین میخورم. هزینه درمان را خودمان دادیم. مامانم فرش میبافت خرج من میکرد.»کنیز دختر زهرا را در بغل میفشارد: «به خدا به خاطر این دختر به خاک سیاه نشستیم.»زهرا در ٢٥ سالگی ازدواج کرد و توانست دو دختر به دنیا بیاورد و پدر و مادرش کمی به زندگی او امیدوار شدند. در شهر خمین زندگی میکنند. راکی میگوید: «آدم خیلی خوبی است. اگر او کمک نمیکرد زهرا نمیتوانست بچهها را بزرگ کند. بیشتر زحمت زندگی با او است.»میان گپزدنها هر بار نامهای به کاغذهای روی فرش اضافه شده. فرم کمیته موضوع ماده ٣ سازمان امور جانبازان، گواهی مجروحیت بیمارستان شهدای هفتتیر دورود، تأیید پاسگاه حشمتآباد و... اما این کاغذها نتوانسته کار کاغذهایی را بکند که مادر به باد داده.«در اثر بمباران هوایی از ناحیه چپ فلج شده و به خاطر ترکش از راست، در این بیمارستان بستری بوده است.»«بهدنبال اصابت ترکش به جمجمه و عمل جراحی دچار کاهش شدید حافظه، سرگیجه و هذیانگویی شده و مدت طولانی تحت درمان بوده است.»«از نظر پزشکی با توجه به مجموع شرایطی که دارند به میران ٦٠درصد نقص عضو تعلق میگیرد. ضمنا در ادامه نیازمند جراحی برای ترمیم استخوان است.»«بعد از اصابت چند راکت به کوههای اطراف روستای چشمه سرنجه در نزدیکی شهر دورود استان لرستان...»٢٩سال بعد از این بمباران شمار بسیاری از مجروحان توانستند از حقوق جانبازی برخوردار شوند، اما هستند کسانی که ادعای مجروحیت و تقاضای تعیین درصد جانبازی دارند و میگویند در جهنم روزهای جنگ تحمیلی زخمهایشان دیده نشد. این افراد حتی در بمباران شهرهایی مثل سردشت که عنوان«نخستین شهر قربانی جنگافزارهای شیمیایی در جهان» را دارد، از قلم افتادند و هنوز منتظرند دولت قانون شناسایی و حمایت از مصدومان شیمیایی را اجرا کند.کنیز و راکی یک درخواست دارند: «شما بنویسید شاید حرف ما را کسی بشنود و راهنمایی کند. شاید پرونده دخترم پیدا شود. شاید یکی از پزشکان بیمارستان اصفهان ما را بشناسد. شاید خدا راهی پیدا کند تا این همه سختیهای زندگی ما تمام شود.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]
صفحات پیشنهادی
زخمهای ناسور دخترکی که در اواخر جنگ با ترکش فلج شد، اما هیچ وقت جانباز محسوب نشد
زخمهای ناسور دخترکی که در اواخر جنگ با ترکش فلج شد اما هیچ وقت جانباز محسوب نشد جامعه > آسیبها - شهروند نوشت آفتاب تازه در چشمه سرنجه بساط پهن کرده بود در صبح ١٨شهریور ٦٦ زهرا با همبازیهای روی پشتبام بازی میکرد خورشید به خانههای کاهگی و بلوطستان گرم می1351 هکتار از جنگل های مازندران در آتش سوخت
1351 هکتار از جنگل های مازندران در آتش سوخت جامعه > محیط زیست - ایسنا نوشت دبیر کارگروه مخاطرات زیست محیطی مازندران گفت سال گذشته بیش از 50 فقره آتش سوزی در عرصه های جنگلی استان اتفاق افتاد و 1351 هکتار از جنگل های مازندران از بین رفت علی اکبر یداللهی دبیر کارگروظریف به جنگ ریزگردها می رود
ظریف به جنگ ریزگردها می رود رییس سازمان مدیریت بحران کشور با بیان اینکه منشا حداقل 80 درصد ریزگردها در خارج از کشور است از تاکید رییس جمهور بر حل این موضوع و پیگیری آن از سوی وزارت امور خارجه خبر داد خبرگزاری ایسنا رییس سازمان مدیریت بحران کشور با بیان اینکه منشا حداقل 80 درصد10هکتار از جنگلهای پلدختر، طعمه حریق شد
10هکتار از جنگلهای پلدختر طعمه حریق شد مدیر کل منابع طبیعی استان لرستان گفت حدود 10 هکتار از اراضی مرتعی جنگلهای پلدختر طعمه حریق شد نجفی مدیر کل منابع طبیعی استان لرستان در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان اظهار داشت حدود 10 هکتار از اراضی مرتعی جنگلهااتوبوس بنز با ۲۶ مسافر در جنگل گلستان آتش گرفت
اتوبوس بنز با ۲۶ مسافر در جنگل گلستان آتش گرفت جامعه > حوادث - رییس پلیس راه راهور ناجا از حریق یک دستگاه اتوبوس بنز در محور چمن بید خبر داد به گزازش خبرگزاری خبرآنلاین و به نقل از سایت راهور سرهنگ حمیدی افزود حوالی ساعت 4 30 بامداد چهارشنبه در کیلومتر 55 محور چمنجزئیات حریق اتوبوس بنز با ۲۶ مسافر در جنگل گلستان
رئیس پلیس راه راهور ناجا تشریح کرد جزئیات حریق اتوبوس بنز با ۲۶ مسافر در جنگل گلستان شناسهٔ خبر 3687056 - چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵ ۳۷ جامعه > انتظامی و حوادث jwplayer display inline-block; رئیس پلیس راه راهور ناجا از حریق یک دستگاه اتوبوس بنز در محور چمن بید خبر داتوضیح ابتکار در مورد آتش سوزی جنگل ها
توضیح ابتکار در مورد آتش سوزی جنگل ها رئیس سازمان محیط زیست نوشت به دلیل عدم آشنایی برخی شهروندان با این تقسیم وظایف اظهارنظرهایی میشود که نه تنها بیانصافی در قبال نیروهای پاکباز سازمان بلکه گاه شکل توهین گرفته و سبب دلسردی این عزیزان میشود خبرگزاری ایلنا معصومه ابتکار دریک تن چوب جنگلی قاچاق درشهرستان کیار چهارمحال وبختیاری کشف شد
یک تن چوب جنگلی قاچاق درشهرستان کیار چهارمحال وبختیاری کشف شد شهرکرد- ایرنا- فرمانده انتظامی شهرستان کیار از توقیف یک دستگاه وانت نیسان و کشف یک تن چوب قاچاق درخت جنگلی بلوط در این شهرستان استان چهارمحال وبختیاری خبر داد به گزارش پایگاه خبری پلیس سرهنگ دوم علی رازانی روز دوشنبکاهش ده هزار نفری تلفات جاده ای/هر شخصی که جنگ تحمیلی را زیر سوال ببرد از مردم نیست
کاهش ده هزار نفری تلفات جاده ای هر شخصی که جنگ تحمیلی را زیر سوال ببرد از مردم نیست رئیس کمیسیون حمل و نقل و عمران شواری اسلامی شهر تهران گفت در حال حاضر عدهای از روشنفکران که اطلاعی از جنگ تحمیلی ندارند آن را زیر سوال میبرند به همین دلیل هر شخصی که بخواهد جنگ تحمیلی را زیر سقطع کسترده درختان در جنگل گلستان + تصاویر
قطع کسترده درختان در جنگل گلستان تصاویر تصاویری از قطع درختان در جنگلهای پشمکی و سرگل رامیان در استان گلستان را مشاهده مینمایید به گزارش فرهنگ نیوز قطع گسترده درختان در جنگلهای پشمکی و سرگل رامیان در استان گلستان باعث از بین رفتن طبیعت بکر و زیبای این منطقه شده است &n-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها