تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798084933




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قتل فجیع هوو به خاطر حسادت


واضح آرشیو وب فارسی:الف: قتل فجیع هوو به خاطر حسادت

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۴۳
وقتي خود را روي سكينه انداخت تا با ده‌ها ضربه چاقو بدنش را شرحه شرحه كند مدام اين فكر آزارش مي‌داد كه «چرا بايد هووي سكينه باشد؟ » وقتي دستش را روي دهان سكينه گذاشت تا صداي او از اين سوي ديوارها به گوش همسايه‌ها نرسد، تنها چند ثانيه طول كشيد تا نشان قتل، بر پيشاني اش حك شود.به گزارش اعتماد، پليس، شهناز را تنها پنج روز پس از كشف جنازه سوخته شده سكينه، دستگير كرد. زن ٤٠ ساله چند روزي در بازجويي‌ها بر بي‌گناهي خود اصراركرد اما سرانجام، قامتش در برابر فشار كابوس‌هاي قتلي كه مرتكب شده بود فرو ريخت تا با دست خود، برگه بازجويي را از جزييات ماجراي آن روز سياه كند.اعترافات شهناز پس از چند روز ضميمه پرونده شد و در كيفرخواست دادستان جاخوش كرد. وقتي صبح ديروز او را به شعبه هشتم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي حسين اصغرزاده آوردند تا رو در روي اولياي دم و شوهرش محاكمه شود، در ذهن همه‌چيز و همه كس، از دوربين بالاي سرش تا مادر مقتول حك شد كه او در برگه‌هاي بازجويي چه نوشته بود: «سكينه زن اول حميد - شوهر مقتول - بود و من زن صيغه‌اي او. به همين خاطر به او حسادت مي‌كردم. روز حادثه (١٤/٧/٩٣) طرف‌هاي ساعت ٧:٢٠ صبح به خانه سكينه رفتم و با او درگير شدم. با چاقويي كه از آشپزخانه برداشتم چند ضربه به سينه‌اش زدم. او روي زمين افتاد. من چاقو را رها كردم. داشتم فرار مي‌كردم كه مچ پايم را گرفت. دوباره برگشتم، روي كمرش نشستم و با چاقو ضربات زيادي به گردنش زدم. جلوي دهانش را گرفتم تا فرياد نزند. چند ضربه ديگر زدم. او مقاومت كرد و چند ضربه به صورت و پايم زد اما چند دقيقه بعد كشته شد.»تنها ٢٠ دقيقه طول كشيد تا ورود شهناز به خانه سكينه، به قتل ختم شود. او نمي‌خواست گير بيفتد. تصميم گرفت خانه را آتش بزند تا آثار جرم، خون، اثر انگشت، آلت قتاله، جسد و انگيزه‌اش – حسادت – خاكستر شود: «گاز آشپزخانه روشن بود. حوله‌اي آنجا بود. برش داشتم. روي گاز گرفتم اما آتش نگرفت. به انباري رفتم. بطري سبز رنگي پيدا كردم كه بوي نفت مي‌داد. آن را گرفتم و محتوياتش را روي جنازه و فرش ريختم. بعد از آن دنبال كبريت گشتم.»صورت سكينه ديده نمي‌شد. به زمين چسبيده بود. شهناز سرش را چرخاند و قوطي كبريت روي طاقچه را ديد. آتش يك دانه از آن كافي بود تا خانه را پودر كند و همه‌چيز را به هوا بفرستد: «كبريت را كه زدم، خانه آتش گرفت. سريع از در بيرون آمدم و به خانه خودم برگشتم. فقط پنج روز طول كشيد تا پليس ماجرا را بفهمد و دستگيرم كند.»هويت شهناز از همان لحظه فرارش از خانه سكينه لو رفته بود. يكي از همسايه‌ها در انتهاي كوچه، دوربين مداربسته‌اي براي خانه‌اش كار گذاشته بود كه بازبيني تصاوير آن از سوي پليس، چهره قاتل را فاش كرد. اما شهناز پس از زنداني شدن، تصميم گرفت تا همه‌چيز را انكار كند. او مي‌دانست اگر ثابت شود قتل سكينه كار اوست، با تقاضاي قصاص اولياي دم، چيزي جز چهارپايه‌اي سست و طنابي محكم انتظار او را نمي‌كشد.پس وقتي اين‌بار در پيشگاه قضات شعبه هشتم دادگاه كيفري استان تهران ايستاد، روايت ديگري از حادثه گفت: «من همسر صيغه‌اي حميد هستم. او به سكينه شك داشت، فكر مي‌كرد با مردهاي ديگر ارتباط دارد. از من خواست دنبالش بروم و شماره پلاكش را بگيرم و به چند نفر ديگر بدهم تا تعقيبش كنند و سر از كارش در بياورند. دنبال بهانه‌اي بود تا سكينه را طلاق دهد اما مي‌ترسيد او مرتضي - فرزندش - را از او بگيرد براي همين مي‌خواست براي سكينه پاپوش درست كند.»روايت جديد متهم از روز حادثه، قاضي اصغرزاده را به واكنش واداشت. او روي صندلي‌اش جابه‌جا شد و گفت: «اگر حميد به همسرش شك داشت براي چه به تو گفت شماره پلاكش را بگيري؟ خودش به راحتي مي‌توانست اين كار را انجام دهد.»شهناز كمي سكوت كرد و پازل‌ها را در كنار هم چيد: «نمي دانم چرا از من خواست اين كار را انجام دهم. آن روز – صبح جنايت – به خانه سكينه رفتم. ماشينش بيرون پارك شده بود. شماره پلاك را گرفتم و سريع برگشتم. مي‌خواستم به دندانپزشكي بروم. سوار تاكسي شدم. در راه خواهر سكينه به من زنگ زد و گفت خانه‌شان آتش گرفته. سريع خودم را رساندم. من در لحظه وقوع حادثه در آنجا نبودم.»شهناز پيش از اين در بازجويي‌ها و بازسازي صحنه جرم، نشان داده بود كه چطور چاقو را چند بار در سينه و گردن مقتول وارد كرده و او را كشته است. حرف‌هاي او در دادگاه اما داستان جديدي پيش روي همه مي‌گذاشت كه قضات تناقض‌هاي زيادي در آن يافته بودند. آنها با سوال‌هاي پي‌درپي از شهناز خواستند تا توضيح دهد چرا اثر انگشتش در محل قتل پيدا شده؟ چرا روي بدنش آثار كبودي وجود داشته؟ و چرا روي كفشي كه در خانه‌اش پيدا كرده‌اند، آثار دود نمايان بوده است؟شهناز در برابر اين سوال‌ها نيز بر بي‌گناهي خود اصرار كرد: «من به خانه سكينه رفت و آمد داشتم، طبيعي بود اثر انگشتم روي در و ديوار خانه‌اش باشد. كبودي‌ها هم به خاطر افتادن از پله خانه خودم بود. دوده‌اي هم روي كفش من نبوده.» يك ساعت از جلسه رسيدگي به پرونده گذشته بود كه نوبت به وكيل متهم رسيد. او با لايحه‌اي بلند بالا به سراغ حادثه رفت و موكل خود را بي‌گناه دانست. موضوعي كه با واكنش وكيل اولياي‌دم همراه شد: «هيچ ترديدي در انتساب قتل به متهم وجود ندارد.»حادثه يك بار ديگر بازسازي شده بود كه رييس دادگاه، حميد، شوهر قاتل و مقتول را به عنوان گواه احضار كرد. او تنها پذيرفت كه شهناز زن دومش بود اما حرف‌هاي ديگر او را رد كرد: «من يك بار شهناز را صيغه كردم اما او به حرف‌هاي من گوش نمي‌داد براي همين صيغه را باطل كردم. يك ماه نشده، مادرش گفت شهناز سرطان دارد، بيا زير بال و پرش را بگير. من اصلا به خانمم شك نداشتم. حرف‌هايي كه شهناز مي‌زند راست نيست. هركسي كه پايان زندگي‌اش باشد اين كار را مي‌كند تا خود را از مرگ نجات دهد.»حاشيه دادگاهدر پايان جلسه رسيدگي به پرونده، قاضي حسين اصغرزاده، رييس دادگاه از حميد و شهناز خواست رودرروي هم بايستند و صحبت كنند. شهناز كلامش را با «سلام» شروع كرد و حميد پاسخش را داد. گفت‌وگويي چند ثانيه‌اي بين آن دو شكل گرفت:حميد: من به شما گفتم شماره پلاك ماشين سكينه را بگيري؟ من خودم شماره او را داشتم. چه لزومي داشت از شما بخواهم؟شهناز: تو مي‌خواستي سكينه را طلاق بدهي اما ترسيدي او مرتضي، پسرت را از تو بگيرد.حميد: من اين را به شما گفتم؟شهناز: بله خودت گفتي.حميد: من بارها گفتم سكينه را دوست دارم. من اصلا قرار نبود زنم را طلاق بدهم.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن