تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803915144




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: سبد پارادوكس ها در اتاق اوباما«سبد پارادوكس ها در اتاق اوباما»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛راهبرد اخيرا تدوين شده آمريكا براي آنچه خود مهار ايران مي خوانند، هنوز به طور كامل اجرا-و برخي معتقدند حتي تدوين- نشده ولي اشكالات آن به روشني تمام در حال آشكار شدن است. در ادبيات استراتژيك معروف است كه مي گويند حمله به دشمن، حمله به استراتژي دشمن است. در مورد آمريكا اين جمله بسيار معنادارتر است چرا كه تنها زماني كه يك برداشت درست از مباني رفتار دشمن با همه ريزه كاري هايش پيدا كرده باشيم مي توان به يك طرح ريزي موفق در مقابل آن اميدوار بود. تيم امنيت ملي اوباما انرژي فراواني براي لحاظ كردن درس هاي فتنه 88 در استراتژي اوليه اوباما درباره ايران (دست دراز شده) صرف كرده و اكنون آن استراتژي را به طور تقريبا كامل بازنويسي كرده است.ما حصل اين بازنويسي چيزي است كه مي توان آن را در يك جمله «تركيب 3 عنصر مذاكره، تحريم و حمايت صريح از جريان غربگراي داخل ايران» به اضافه روي ميز نگهداشتن يك تهديد صريح به درگيري نظامي، خواند (اين بحث مهمي است؛ ولي در اينجا به اين تذكر فوق العاده مهم توجه كنيد كه آمريكا اين ايده اسراييل را كه بدون تهديد به درگيري نظامي اميد چنداني به موثر واقع شدن تحريم ها نيست، جدي گرفته است). آمريكايي ها عقيده دارند اگر به اين استراتژي زمان كافي داده شود، يعني چيزي بين 5-3 سال، مي تواند ايران را وادار به تغيير در محاسبات و در نتيجه تصميمات استراتژيك خود بكند. طرحي كه منابع غربي از اين استراتژي ارائه كرده اند و راقم اين سطور ماه ها مشغول بررسي دقيق آن بوده، كم و بيش منسجم است اما اگر دقيق شويم اشكالات آن به سرعت خود را نشان مي دهد. حقيقت اين است كه آمريكايي ها تعدادي سوال بي جواب درباره ايران دارند كه تا جواب آنها را پيدا نكنند هيچ نوعي از طرح ريزي استراتژي موفق در مقابل ايران امكانپذير نخواهد بود.علاوه بر اين، بدفهمي هاي آمريكا از فضاي داخلي ايران و مهم تر از آن الگوهاي تصميم گيري شكل دهنده به افكار مقام هاي ايراني دردسر بزرگتري است كه تا حل و فصل نشود، كاركرد ادعاي مهار استراتژيك ايران، از حد فراهم آوردن اسباب تفريح اين و آن فراتر نخواهد رفت. تركيب اين دو عامل به اضافه كودني تاريخي كه كاخ سفيد در ارزيابي و تحليل مسائل ايران دچار آن است، باعث شده استراتژي جديد آمريكا هم گرفتار پارادوكس هايي باشد كه مي توان پيش بيني كرد به زودي آن را زمين خواهد زد. اين يادداشت صرفا به عنوان يك مقدمه تلاش مي كند فهرستي از اين پارادوكس ها عرضه كند.1- اولين تناقض آن است كه آمريكايي ها تمركز فشار خود را روي سپاه قرار داده اند، اما هنوز در نيافته اند -يا شايد هم فهميده اند و عمدا تجاهل مي كنند- كه فشار به نهادي مانند سپاه به جاي اينكه آن را تضعيف كند، آن را قدرتمندتر خواهد كرد. براي سپاه (و همه نهادهاي انقلابي ديگر در ايران) هيچ چيز با ارزش تر از آن نيست كه به آن بگويند: «ضد آمريكايي»! و بعد متهمش كنند كه هر جا دستش رسيده منافع آمريكا را تهديد كرده است. اينها براي سپاه مايه افتخار است و شادمان خواهد شد اگر ببيند دشمن هم به آنها اذعان و اعتراف دارد. وقتي اينگونه صريح و عريان اعلام مي شود كه سپاه حريف اصلي آمريكا در منطقه است، محبوبيت سپاه در منطقه اي كه آمريكايي ها خوب مي دانند از هر زمان ديگري ضد آمريكايي تر است صد چندان مي شود و همين، امكانات و ظرفيت هاي بسيار بيشتري براي سپاه ايجاد مي كند تا ضرباتي كاري تر به آمريكا وارد آورد. آمريكا درك نمي كند كه فشار سپاه را ارعاب نمي كند بلكه به آن انگيزه بيشتري براي ضربه زدن خواهد داد چرا كه باز بر خلاف تصور آمريكايي ها سپاه هيچ شباهتي به بقيه نيروهاي نظامي كه آمريكايي ها اين طرف و آن طرف دنيا با آنها مواجه شده اند ندارد و در حالي كه نظامي ها عموما عملگرا هستند، سپاه كاملا ايدئولوژيك عمل مي كند و هرگز اهداف خود را به سبب مواجه شدن با تنگناهاي عملگرايانه تعديل نكرده است.2- پارادوكس دوم اين است كه آمريكايي ها عمليات در محيط مجازي را به يكي از اركان استراتژي جديد خود در مقابل ايران تبديل كرده اند بي آنكه هيچ برآورد روشني از ضريب نفوذ اينترنت در ايران داشته باشند. فرضا اگر بپذيريم اينترنت ابزاري مناسب و قدرتمند براي عمليات نرم است، آن وقت تازه نوبت به اين مي رسد كه ببينيم اين ابزار تا چه حد توانسته در تمامي اركان جامعه هدف رسوخ كند. يك مراجعه سطحي به اطلاعات رسمي نشان مي دهد كه اينترنت را در ايران مي توان ابزار ايجاد درگيري ها و دغدغه هاي محدود براي نظام تصور كرد و گاهي ممكن است در اين حوزه ها كارايي هم داشته باشد، ولي توقع براندازي يا تغيير رفتار نظام از ابزاري كه همچنان بسياري در ايران نگاهي فراتر از يك سرگرمي به آن ندارند، بسيار ساده دلانه است.3- تناقض سوم ساختاري تر است. آمريكايي ها از يك سو، مي گويند هدف آنها از اعمال تحريم ها فشار آوردن به مردم ايران نيست و از سوي ديگر مي دانند كه تا وقتي فشار به مردم ايران وارد نشود قادر به نتيجه گيري از طراحي هايي كه كرده اند نخواهند بود. واقعيت اين است كه آمريكا هيچ وقت مردم و نظام را در ايران جز در سطح تبليغاتي از هم تفكيك نكرده است. آنچه آمريكايي ها تحريم هوشمند مي نامند در واقع چيزي جز بسته اي از ابزارهاي ايذايي براي مقابل قرار دادن دولت و مردم در ايران نيست و مستقيما آرامش داخلي و زندگي ايرانيان را هدف گرفته است. اين درست است كه به دليل تنوع ابزارهاي ايران و تدابير هوشمندانه اي كه از ماه ها قبل طراحي و اجرا شده تحريم ها پيشاپيش خنثي شده و هيچ فشاري به مردم ايران وارد نخواهد آمد، اما اين مانع از آن نمي شود كه دقت كنيم هدف آمريكايي ها در واقع جز انتقام گيري از مردم ايران به سبب استقامتي كه در دفاع از ارزش هاي انقلاب مي ورزند نيست.4- تناقض بعدي هم بسيار كليدي است. آمريكايي ها از يك سو مي گويند در مقابل ايران گرفتار تنگناي زماني هستند و به قول خودشان «وقت ندارند» و از سوي ديگر مكررا تاكيد كرده اند كه استراتژي آنها براي مهار ايران اگر هم بنا باشد اثر كند در كوتاه مدت نتيجه نخواهد داد و شرط موفقيت آن ، اين است كه -همانطور كه گفتيم- در بلند مدت با ابزارهاي ديگر تركيب شود. چگونه آمريكايي ها انتظار دارند مسئله اي را كه به گفته خودشان در كوتاه مدت فوريت دارد، با يك استراتژي زمان بر و اساسا بلند مدت مديريت كنند؟ اين سوال جوابي ندارد مگر اينكه بتوان استدلال كرد آمريكايي ها درباره يك سوي اين پارادوكس دروغ مي گويند و مسئله ايران از ديد آنها واقعا يك مسئله فوري و اضطراري نيست. عمل آمريكايي ها نشان مي دهد خودشان هم آنچه را كه به زبان درباره «ارزيابي ايران به عنوان مسئله اول امنيت ملي آمريكا» مي گويند، قبول ندارند. راهبرد جديد آمريكا در مقابل ايران بهترين سندي است كه نشان مي دهد آمريكا درباره «خطر ايران» به جهان دروغ مي گويد و به خود حق مي دهد كه لااقل خودش دروغ هاي خودش را باور نكند!5- پارادوكس بعدي مربوط به مقوله هدف گذاري استراتژي است. آمريكا بايد يك بار از خودش بپرسد كه هدفش در مقابل ايران دست يابي به راه است يا مجازات ايران؟ درست است كه آمريكايي ها بيش از 5 سال است تلاش مي كنند در چارچوب آنچه خود استراتژي دو مسيره مي نامند اين دو موضوع را با يكديگر تلفيق كنند، ولي تجربه اين سال ها اين موضوع را ، اين گزاره قطعي را تثبيت كرده است كه سيستم تصميم سازي ايران به گونه اي است كه در آن مجازات هرگز نمي تواند بخشي از راه حل تلقي شود. مبناي استراتژيك اين مسير، آن است كه ايران با استفاده از اهرم هاي فشار به سمت مذاكرات دلخواه غربي ها سوق داده شود ولي متقابلا ايران سعي كرده -و مي توان گفت موفق شده- ثابت كند كه هر نوع فشار و مجازات فرايند دست يابي به راه حل را -كه در مواردي كاملا هم در دسترس بوده - از بيخ وبن مختل مي كند. بسياري از اختلالات مذاكراتي در طول سال هاي گذشته ناشي از همين بوده است كه آمريكايي ها هرگز نخواسته اند اين حقيقت ساده را بفهمند كه فشار مسير مذاكره را نابود مي كند به جاي اينكه آن را تقويت كند چرا كه اساسا روحيه مذاكراتي ايران اينگونه است كه نمي تواند مذاكره تحت فشار را بپذيرد ولو اينكه گزينه هاي خوبي هم پيش رو داشته باشد.اين فهرست به طور اساسي قابل تكميل و تعميق است. در واقع تناقضات راهبرد جديد آمريكا آنقدر زياد است كه رفع و رجوع آنها به منهدم شدن كل استراتژي مي انجامد.امريكايي ها سعي مي كنند وانمود كنند كه تصميمشان را در مقابل ايران گرفته اند ولي واقعيت اين است كه اين پارادوكس ها نشان مي دهد آنها هنوز خودشان هم نمي دانند دقيقا چه كار بايد بكنند و چرا؟ ولي اين مقدار را با قاطعيت مي توان گفت كه فرار از مواجه شدن با واقعيتي به نام ايران پيروز، منشا همه اين سرگيجه هاست. آمريكايي ها براي مدتي شايد، اما تا ابد نمي توانند از رويارو شدن با اين حقيقت فرار كنند.تهران امروز: قباي سياست يا قامت سياستمدار«قباي سياست يا قامت سياستمدار»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دکتر اميد ملکي است كه در آن مي‌خوانيد؛از منظر دوگانه ساختار-کارگزار، سياست در دنياي مدرن تفاوتي بنيادين با سياست در دنياي سنتي يافته است چه که در دنياي سنت هرچه اين کارگزاران بودند که ساختارهاي «خودپديد» را با خود همراه مي کردند، اما در دنياي مدرن اين ساختارها هستند که کارگزارن «نوپديد» را به هماهنگي مي خوانند، امري که در ايران به ويژه در حوزه مديريت سياسي، چندان جدي گرفته نمي شود.در کشور ما معمولا اصلاحات ساختاري از مجراي تغيير کارگزاران سياسي صورت بندي مي شود چرا که سياست ايراني ترجيح مي دهد با «افراد پاسخگو» طرف باشد تا «نهادهاي پاسخگو» و از اين رو بيشتر بر «قامت سياستمدار» تمرکز دارد تا «قباي سياست» و نسبت ميان آن قامت و اين قبا خود حکايت ديگري است که در اين مجال نمي گنجد.اخيرا آقاي رئيس جمهور در احکام جداگانه اي و در اجراي اصل يکصد و بيست وهفتم قانون اساسي چهارنفر از نزديک ترين افراد به خود را به عنوان نمايندگان ويژه رئيس جمهور در چهار حوزه استراتژيک معرفي نمودند که به ترتيب اولويت شامل خاورميانه، درياي خزر، افعانستان و خاور دور بودند. اصل قانون اساسي مورد استناد در احکام مذکور اشعار مي دارد: « رئيس جمهور مي‏ تواند در موارد خاص‏، بر حسب‏ ضرورت‏ با تصويب‏ هيات‏ وزيران‏ نماينده‏، يا نمايندگان‏ ويژه‏ با اختيارات‏ مشخص‏ تعيين‏ نمايد.در اين‏ موارد تصميمات‏ نماينده‏ يا نمايندگان‏ مذكور در حكم‏ تصميمات‏ رئيس جمهور و هيات‏ وزيران‏ خواهد بود.» در بادي امر به نظر مي رسد هر دوقيد مصرح در متن اين اصل قانون اساسي از نظر رئيس جمهور اتفاق افتاده که اين افراد را به اين مناصب منصوب کرده اند يعني هم اين انتصاب ها «ضرورت» داشته و هم از جمله «موارد خاص» ي بوده است که افرادي با دامنه اختيارات وسيع در تصميم گيري هم وزن «رئيس جمهور و هيات وزيران» همگي در عرصه سياست خارجي جمهوري اسلامي پا به ميدان نهاده اند و از آن فراتر « همه دستگاه‌ها و نهادهاي مربوطه موظف خواهند بود در فرآيند طراحي و اجراي سياست‌هاي راهبردي» با اين افراد در هماهنگي کامل باشند. در اين راستا و از منظر «سياستگذاري عمومي» سوالاتي مطرح مي شود که يافتن پاسخ براي آنها احتمالا در جهت تنوير افکار عمومي راهگشا خواهد بود:1. دستگاه ها و نهادهاي اجرايي مصرح در اين احکام را که لازم است با نمايندگان ويژه در هماهنگي کامل به سر برند را دستگاه‌ها و شوراهايي از اين دست تشکيل مي دهند: وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين‌الملل تمامي وزارتخانه ها، شوراي عالي امنيت ملي، شوراي امنيت کشور و ... که هر کدام ساختار، اعضا و فرآيندهاي خاص خود را دارند اما با همه اين عرض و طول، نتوانسته اند به وظايف خود در سطحي قابل قبول عمل کنند و ضرورت هايي را براي انتصاب نماينده‌هاي ويژه فراهم آوردند. آيا ناکارآمدي اين دستگاه‌ها تا اين حد است که آقاي رئيس جمهور را مجبور به انجام اقدامي فراساختاري نموده و افرادي را در قامت «فرا وزير» در عرصه ديپلماسي ملي منصوب کرده اند؟2. اينکه آقاي رئيس جمهور در باب مهم‌ترين مسائل سياست خارجي ايران نزديک ترين افراد به خود را برگزيده‌اند امري پسنديده است چراکه اتخاذ تصميمات استراتژيک و بعضا آني درخصوص موضوعات مربوط در پيچ و خم هاي «نُه‌توي مرگ اندود» ساختارهاي بي کارکرد گرفتار نيامده و سرعت تصميم گيري افزايش قابل توجهي خواهد يافت اما هرکدام از اين افراد براساس کدام سند فرادستي بايد اقدامات دستگاه‌هاي ذي ربط و حتي خود را بسنجند؟ آيا آنها اختيار دارند تا هر طور که خود صلاح مي‌دانند تصميم گرفته و عمل کنند؟ سند فرادستي «ايران در افق 1404» حداقل در سه منطقه از چهار منطقه جغرافيايي که در آنها نماينده ويژه منصوب شده، صراحت راهبردي دارد. آيا بهتر نبود آقاي رئيس جمهور در متن احکام خود اين سند را به‌عنوان چشم‌انداز عملکرد نمايندگان ويژه معرفي کرده و از آنان بخواهند اين سند را به عنوان مبناي سنجش عملکرد دستگاه‌ها و اتخاذ راهبردهاي جديد قرار دهند تا از متن احکام صادره تسلط گرايش هاي فردي و سليقه اي در تصميم‌گيري‌ها استنباط نشود؟3. در اجلاسيه هايي که در سطح منطقه اي و بين المللي برگزار خواهد شد و آقاي رئيس جمهور سرپرستي هيات ايراني را بر عهده نخواهند داشت، با حضور شخص وزير خارجه در هيات، چه کسي بر کرسي اصلي هيات در مذاکرات خواهد نشست؟ يکي از نمايندگان ويژه رئيس‌جمهور يا شخص وزير خارجه؟ آيا موضع گيري هاي ايشان در حوزه‌هاي تحت مسئوليت شان موضع گيري هاي هيات وزيران به شمار آمده و چنانچه در تعارض با موضع گيري هاي دستگاه رسمي ديپلماسي قرار گيرد، اين دستگاه ديپلماسي خواهد بود که بايد از افکار عمومي پوزش بخواهد؟4. از منظر سازمان هاي بين‌المللي، مناطق جغرافيايي داراي نماينده ويژه بعضا داراي هم پوشاني هاي ساختاري هستند مثلا کشورهاي عضو سازمان همکاري هاي اقتصادي هم در حوزه نماينده ويژه رئيس جمهور در امور خاورميانه جاي مي‌گيرند و هم نماينده ويژه رئيس جمهور در امور افغانستان و قس عليهذا. در چنين شرايطي اين پرسش پيش مي آيد که در امور راهبردي مربوط به اين سازمان ها کدام يک از نماينده هاي ويژه رئيس جمهور صلاحيت اظهار نظر، موضع گيري يا حتي تصميم گيري دارند؟ آيا شورايي از نمايندگان ويژه تشکيل خواهد شد تا در اين باره اظهار نظر کند؟ در اين ميان معاونت بين الملل وزارت امور خارجه بايد راهبردهاي خود را با کدام يک از آقايان هماهنگ کند؟اميدواريم که اين بار اين قامت سياستمداران باشد که متناسب با قباي سياست انتخاب شده باشد چرا که اگر غيراز اين باشد حکايت گشادي آن قبا و نازکي اين تن، نقل هر کوچه و بازار خواهد بود.رسالت: آيا سياست ورزي به بن بست رسيده است؟!«آيا سياست ورزي به بن بست رسيده است؟!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم  محمد مهدي انصاري است كه در آن مي‌خوانيد؛سياست ورزي در ايران و مقوله فعاليت هاي نخبگان سياسي، نيازمند مطالعه و تحليل هاي تاريخي، جامعه شناختي و روان شناختي است که البته در اين حوزه مطالعات جدي و عميقي صورت نگرفته است. سياست و سياست ورزي در کشوري چون ايران که معروف است مردمانش جزء سياسي ترين ملت هاي جهان به شمار مي آيند بسيار سخت و پيچيده است و ورود به عرصه سياست از ديرباز نزد توده ها يک امر مذموم و منفي به شمار مي آمده از همين رو در ضرب المثل ها و کلمات قصار و محاوره اي، آنان سياست را به عنوان پديده اي «بي پدر و مادر» و... قلمداد مي کرده اند. سياست ورزي نخبگان ايران در تاريخ معاصر ما چه در دوران مشروطيت و استبداد رضاخاني و چه در دوران پهلوي دوم و نيز در مقاطعي پس از انقلاب اسلامي، همواره رويه اي با ستيزها و بگومگوها و قهر و آشتي ها داشته است.پس از انقلاب اسلامي با اينکه مردان انقلابي و ايدئولوگ هاي نظام اسلامي به پشتوانه فعاليت هاي نظري و مباحثات همه جانبه پس از سال1342  خيلي زود آداب حکومتداري و اصول سياست ورزي مطلوب نظام ديني جمهوري اسلامي را فرا گرفتند، در دهه هاي هفتاد و هشتاد شاهد بروز برخي رگه هاي ناهمگون سياست ورزي در کشور بوده ايم. دعواهاي برخي سياست پيشگان ما نه از روي منافع حزبي و يا قطب بندي ناشي از فعاليت و تکاپوي جناح هاي سياسي، که کاملا شخصي شده است. تنگ نظري ها، حسادت ها و بهانه گيري ها وضعيت آشتي ناپذيري بين برخي از خواص سياسي ما حکمفرما ساخته که مي توان گفت سياست ورزي کشور، تا حدود زيادي شخصي شده است. شخصي  شدن سياست ورزي نخبگان و فعالان عرصه سياست و قدرت، نه تنها باعث از دست رفتن پايگاه هاي اجتماعي احزاب و نخبگان مي شود بلکه به تشديد بي اعتمادي و زير سئوال رفتن مقبوليت کليت حاکميت منجر خواهد شد. مضافا اينکه افت مشارکت هاي اجتماعي و سياسي را به دنبال خواهد داشت.سياست ورزي نخبگان ايراني در تاريخ معاصر بر مبناي چند اصل و موضوع کلان جريان داشته است؛ يا بر مبناي «ارزش هاي ديني و ايدئولوژي اسلامي» بوده است که مي توان به سبک و سياق حضور شيخ فضل الله نوري در تاريخ مشروطه اشاره کرد که چگونه پاي آرمان ديني خود در پياده سازي مشروطه مشروعه ايستادگي کرد و يا اينکه سياست ورزي بر مبناي «منافع ملي» رقم مي خورده است کما اينکه دکتر مصدق براي ملي شدن صنعت نفت تا حدود زيادي سياست ورزي خود و هوادارانش را مبتني بر آن ساخت. حزب توده نيز در دهه هاي20  و30 ، تنها بر مبناي «منافع حزبي و جناحي» فعاليت هاي خود را در عرصه قدرت و سياست ظهور و بروز مي داد و گاهي هم ممکن است فعاليت هاي سياسي و شعارها و برنامه هاي يک حزب يا يک نخبه سياسي مبتني بر «منافع طبقاتي» باشد کما اينکه برخي تقسيمات احزاب در اروپا و آمريکا به اختلاف طبقاتي بين مردم مربوط مي شود. جمهوريخواهان و دموکراتها به طور سنتي هر کدام نمايندگان طبقات اجتماعي و صاحبان حرف و اتحاديه هاي صنفي خاص به شمار مي آيند که در ايام انتخابات و رقابت هاي سياسي، به تحقق منافع آنان نيز نظر دارند.گاهي نيز ممکن است سياست ورزي کاملا شخصي شده باشد که اين وضعيت بسيار مخرب و مغاير با تمام اصول مردمسالاري و اخلاق ديني ماست.در تعريف «سياست ورزي» مي توان آن را اتخاذ رويکرد واقع بينانه و عقلاني در مواجهه با مسائل، رويدادها و معادلات عرصه سياست دانست ضمن اينکه بايد با اخلاق، انصاف و عدالت نيز قرين باشد.البته اين تعريف در چارچوب انديشه ديني و شريعت اسلامي ما قابل تعريف است که در آن سياست و ديانت در پيوندي ناگسستني با هم لحاظ مي شوند والا در انديشه سياسي مبتني بر ماکياوليسم که کسب قدرت و حفظ قدرت به هر ابزاري اعم از حيله و نيرنگ و زور و منفعت طلبي و... برآورده مي شود، اين تعريف از سياست ورزي جايگاهي ندارد.مشاهده برخي رفتارها و هنجارهاي سياسي خواص و نخبگان طي يک سال اخير و تشديد قيل و قال هاي سياسي با هيچ يک از آمال و اهداف و برنامه ها و ماموريت هاي نظام اسلامي و نيز با هيچ يک از وصاياي امام راحل و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب سازگاري ندارد. تاسف آورتر اينکه اين وضعيت در شرايطي که کشور بي سابقه ترين فتنه و جنگ نرم همه جانبه دشمنان را پشت سر گذاشته و بيش از پيش نيازمند همنوايي و همدلي نخبگان و تعامل قواست و بايد رفتارها و گفتارهاي همه ما دقيق تر، منطقي تر و عقلاني تر گردد، شاهد اوج گيري برخي مناسبات و رفتارهاي منفي و ناپسند در ميان نخبگان هستيم. هم فتنه اي دشوار و سنگين را پشت سر گذاشته ايم و هم فتنه ها و برنامه هاي حساس تر دشمنان پيش روي ما هستند.هم انتخابات مجلس سال آينده بايد به شکلي وحدت آفرين برگزار شود و هم همگرايي و انسجام ملي ايرانيان بايستي بيش از هميشه در معرض ديد بيگانگان باشد، با اين اوصاف چرا برخي سياست ورزان ما به حداقل  هاي يک تعامل و همنشيني و همگرايي تن در نمي دهند؟ در اين بين واگرايي در جريان ارزشي و انقلابي که البته ديگر به اضلاع متعدد و دور از هم تقسيم شده، باز هم تلخکامي دوستداران نظام وانقلاب را روز افزون ساخته است. چرا رهنمود رهبر معظم انقلاب مبني بر جذب حداکثري و دفع حداقلي در دستور کار قرار نمي گيرد؟! مگر اين بديهي ترين فرمول سياست ورزي در دهه چهارم انقلاب نيست که از سوي عالي ترين مقام سياسي و مذهبي کشور ترسيم شده است؟!رهبري فصل الخطاب است يا فصل النزاع؟! چرا تمام دعواها و مشاجرات سياسي بين خواص و سياسيون تا به آنجا کشيده مي شود که بايد از رهبري نظام هزينه شود تا مثلا فلان مسئله در قبال فلان دانشگاه فيصله يابد؟! آيا تنها مکانيسم جلوگيري از سياست ورزي هاي بي منطق و افراطي، هزينه کردن رهبري است؟!به هر روي انتظار همه نخبگان و سياسيون دور انديش اين است که التهابات سياسي کشور به حداقل برسند و آداب سياست ورزي در چارچوب گفتمان جمهوري اسلامي باز تعريف شود. اگر از قبل همين سياست ورزي هاي راديکاليستي عده اي، به هر ميزان و به هر کيفيت که باشد، خللي در نظام اسلامي و ضعفي در ارکان و اجزاي آن پيش آيد، همه ما مسئول هستيم و در پيشگاه تاريخ همه ما بايستي پاسخگو باشيم. همه نخبگان و کارگزاران و دست اندرکاران نظام بايد نسبت به گفتارها و رفتارها و نوشتارهاي خود حساسيت ويژه داشته باشند تا ذره اي حرف و حديث و قيل و قال از آن ساخته و پرداخته نشود و همگان بايد تقواي سياسي و اخلاق سياسي را در لحظه لحظه سياست ورزي خود لحاظ نمايند تا مبادا در نظام اسلامي که ثانيه ها در وصول به اهداف و چشم اندازها ارزشمند هستند، از دست بروند.سياست روز: توصيه هاي دوستانه«توصيه هاي دوستانه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛روزهاي هفته دولت را سپري مي‌کنيم. هفته‌اي که ياد‌آور دو شهيد عزيزي است که جان خود را فداي خدمت به مردم کردند. هفته دولت که مي‌آيد با ياد و نام شهيد رجايي و شهيد باهنر عطرآگين مي‌شود.خدمت بي‌منت، کار بي‌ادعا، ساده‌زيستي کامل و بسياري ويژگي‌هاي ديگر که همه مي‌دانند.هر چند عمر دولت شهيد رجايي اندک بود اما در همان اندکي زمان بسياري آموزه‌هاي دولتداري و دولتمداري را به آيندگان آموخت.دولتي موفق خواهد شد که از حاشيه‌سازي‌ها به دور باشد. چه خود حاشيه بسازد چه ديگران حاشيه سازي کنند. تفاوتي ندارد. دوري از حاشيه‌هاي خودساخته بسيار مهمتر از حاشيه‌سازي ديگران است. اگر يک دولت توانست در اعلام مواضع، سياست‌ها ديدگاه‌ها اظهارنظرات هر يک از دولتمردان از سخناني که باعث حاشيه‌سازي مي‌شود دوري کند، بسياري از مشکلات آن دولت حل خواهد شد.نقدپذيري و تحمل نقد يکي ديگر از ويژگي‌هاي يک دولت کارآمد و تاثيرگذار است. منظور از نقد، نقد سازنده و کارگشا است. دولتي که نقدپذير باشد مي‌تواند اين نقدها را به ابزاري براي رسيدن به اهداف دراز مدت خود مورد استفاده قرار دهد.رهبر فرزانه انقلاب هم در همين باره خطاب به دولتمردان مي‌فرمايند؛ «براي شنيدن نقد، سينه گشاده و روي باز و گوش شنوا داشته باشيد. هيچ ضرر نمي‌کنيد از اين که از شما انتقاد کنند.»اجرا و رعايت قانون يکي ديگر از موضوعاتي است که هر دولتي در اجرا و پياده کردن آن بايد همت گمارد.اجراي دقيق قانون متضمن سلامت يک دولت است. هر دولتي که قوانين را اجرا کرده است از اتهام و افترا به دور بوده و باعث شده تا نام آن دولت به خوشي در اذهان مردم باقي بماند.حضرت آيت‌الله خامنه‌اي هم بر اين موضوع تاکيد دارند همانگونه که بنيانگذار جمهوري اسلامي تاکيد داشتند. رهبر معظم انقلاب در همين باره فرموده‌اند: «... دولت به قانون اهميت بدهد،... حالا بعضي از منتقدين دولت گفتند که دولت قانون را رعايت نمي‌کند. آقاي رئيس‌جمهور هم در جواب گفتند نه، اين دولت قانون‌گراترين دولت‌هاست. اين دو تا ادعا شد، ... باز من اينجا کار ندارم که کدام طرف‌ ترجيح دارد، کدام طرف ترجيح ندارد. من مي‌خواهم به شما عنوان مسئولين مجريه کشور سفارش اکيد کنم که به قانون اهميت بدهيد...»رويکردهاي دولت در بحث عدالت، ساده‌زيستي و کم‌خرج بودن را بايد ارج نهاد اما حاشيه‌سازي‌ها، رويکردهاي مثبت و اثرگذار را به حاشيه مي‌برد.در سال دوم دور دوم دولت دهم ديگر شاهد جنجال‌ها، اختلافات کوچک و پيش‌پا افتاده نباشيم.  ابتكار: مقايسه دولت‌هاي دهم و نهم«مقايسه دولت‌هاي دهم و نهم»عنوان يرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛امسال هفته دولت به عنوان اولين پاسداشت هفته دولت دهم،فرصتي فراهم آورده تا کارشناسان به ارزيابي عملکرد دولت دهم و مقايسه آن با دولت نهم بپردازند.گرچه يکسال براي ارزيابي عملکرد دولت دهم و مقايسه آن با دولت چهارساله نهم، زمان قابل قبولي نيست اما جهت گيري‌هاي يکساله دولت،افق سالهاي آينده را نيز نشانگر است.ارزيابي دولت‌هاي نهم و دهم بدون ارزيابي تفاوت‌هاي شخص رئيس دولت در دوره‌هاي ذکر شده، امکانپذير نيست. ويژگي مشترک دولت‌هاي نهم و دهم اين است که، هيچکدام هويت مستقل نسبت به خصوصيات شخص رئيس جمهور ندارند. به عبارت ديگر برجستگي ويژگي‌هاي رئيس دولت،هويت مستقل براي دولت نگذاشته است.نمي توان گفت رئيس دولت خود، داراي فلان ويژگي است اما دولتش ويژگي ديگري دارد.ويژگي‌هاي رئيس جمهور برتمام تاروپود دولت،سايه افکنده و در هم تنيدگي ايجاد کرده است.تحليل ويژگيهاي شخص رئيس دولت، به تحليل ويژگي‌هاي دولت منتهي مي‌شود اين نکته مهمترين تفاوت اين دولت با دولت‌هاي پيشين مي‌باشد.دولت‌هاي نهم و دهم به طور کامل رنگ احمدي نژاد داشته و دارند. البته اين دو دوره در غلظت رنگ احمدي نژادي، کمي با هم متفاوت هستند .ريزش‌هاي دولت نهم،جابجايي متوالي وزراء در آن دوره( که به حاشيه اصلي دولت تبديل گرديد) به منظور يکسان سازي و حذف حداقل زاويه‌ها،صورت گرفت. دولت نهم تحت تاثير انرژي شخص رئيس جمهور، از جنب و جوش و تحرک بيشتري نسبت به دولت دهم برخوردار بود. حجم مصوبات استاني،سفرها و افتتاحيه ها، نشانگر اين واقعيت است .رويکرد سياسي دولت نهم تحت تاثير انتخابات دهم بود .فعل و انفعالات آن دوره با نگاه به انتخابات دهم تحليل و ارزيابي مي‌شد، در حالي که رويکرد سياست داخلي دولت دهم،تاکنون تحت تاثير اتفاقات بعد از انتخابات دهم مي‌باشد. گرچه بعضي‌ها حرکت‌ها و مواضع دولت دهم را معطوف به انتخابات رياست جمهوري يازدهم مي‌دانند، اما اين ويژگي، فعلا بر رفتار بعضي از اعضاء دولت صادق است و کليت دولت دهم را شامل نمي‌شود .در حوزه سياست خارجي،عملکرد دولت نهم تهاجمي تر،استفاده از ديپلماسي عمومي، ملموس تر بود .سياست خارجي دولت دهم،آرامتر و البته تحت تاثير تحريم‌ها مي‌باشد .موضع فعال رئيس جمهور در دولت نهم به موضع دفاعي، تغيير يافته است.دولت نهم همچنان خودرا در ريل اصولگرايي مي‌ديد .ادبيات رئيس دولت در آن زمان بر گرفته از ادبيات عمومي جبهه اصولگرايي بود . دکتر احمدي نژاد بيشترين اهتمام را در دولت نهم،صرف تبيين تغييرات وعده داده شده کرد.به صورت مداوم از مافياهاي زروزور گفته مي‌شد. تهديد به افشاگري در خصوص مفاسد اقتصادي وعده هر روزه بود .اما اکنون گويا خود دکتر احمدي نژاد نيز مشمول تغيير شده است.ادبيات امروز رئيس دولت متفاوت گرديده است، اولويت‌هاي او کمي با گذشته تفاوت نشان مي‌دهد.اين تغيير و تفاوت در حوزه‌هاي زير بيشترين خودنمايي را دارد.الف)انتخاب هسته اصلي ياران (که به رويش و ريزش‌هاي دولت دهم تعبير مي‌شود ) يکي از آن تفاوت‌ها ست،اگر هسته اصلي دولت نهم را کساني چون دکتر الهام،ثمره هاشمي،محصولي تشکيل مي‌دادند اما امروز،هسته اصلي دولت را آقاي رحيم مشايي تشکيل مي‌دهد.انرژي دولت دهم، صرف ادبيات سازي حول مواضع جناب مهندس مشايي مي‌شود . رئيس جمهور حاضر است، هزينه‌هاي به مراتب بيشتر از آنچه تا کنون پرداخته،بپردازد. واکنش رئيس جمهور به هجمه اصولگرايان در يک کلام خلاصه مي‌شود و آن،ضرورت باز تعريف اصولگرايي است. کلامي که معاني، متفاوتي را به همراه دارد .يکي از معاني آن، عبارتست از اينکه تلقي جبهه اصولگرايي از احمدي نژاد تاکنون غلط بوده است.ب)نگاه متفاوت دولت دهم در حوزه فرهنگ، مهمترين تفاوت اين دو دوره بحساب مي‌آيد،شايد در ابتداي شکل گيري دولت دهم و حضور تيم جديد فرهنگي دولت،کمتر کسي به اين تفاوت نگاه توجه داشت،اما مصاحبه جنجالي دکتر احمدي نژاد با شبکه يک سيما و تفسير ايشان از کار فرهنگي و مخالفت صريح با برخوردهاي فيزيکي،تحت عنوان برخورد با بي حجابي،عمق تفاوت نگاه رئيس جمهور با تلقي اصولگرايان را به نمايش گذاشت اين تفاوت به حوزه نظر خلاصه نشد، بلکه به مرور دست آوردهاي حوزه فرهنگ در دولت نهم در اين دوره، زير سوال رفت، بطوريکه نوعي رويا رويي بين مسئولان فرهنگي دو دوره را شاهديم .نگاه به فهرست عملکرد معاونت‌هاي سينمايي و هنري در دولت‌هاي نهم و دهم بسيار گوياست.ج)حوزه اختيارات رئيس جمهور يکي ديگر از عرصه‌هاي چالش زا بحساب مي‌آيد.اگر چه در دولت نهم گاهي بر سر بعضي مسائل،شاهد تنش بين مجلس و دولت بوديم، اما هيچگاه آن مسايل چالش زا نبود.امروز چالش دولت دهم و مجلس هشتم و همچنين چالش دولت دهم و قوه قضائيه به مهمترين مسئله کشور تبديل شده است.دعواي اينکه قانون اجرا نمي‌شود يا قانون خوب تصويب نمي‌شود يا ادعاي رئيس جمهور مبني بر نقض قانون اساسي توسط قوانين مجلس که حتي انگشت اشاره شوراي نگهبان را هم تحريک کرد،مصاديق اين چالش هاست. نکته اصلي در دعواي قوا بر سر حوزه اختيارات رئيس جمهوري است. رئيس جمهور معتقد است که مسئوليت نظارت بر حسن اجراي قانون اساسي بر عهده اوست و بر همين اساس مي‌تواند جلوي قوانين موضوعه که از طريق مجلس يا مجمع تشخيص مصلحت به تصويب رسيده است را بگيرد و دولت مي‌تواند چنين قوانيني را اجراء نکند، اين در حالي است که مجلس و مجمع نقطه مقابل آن را نظر دارند.به هر حال بخشي از تفاوت‌ها بر آمده از واقعيت‌هاي نظام اجرايي است اما بخشي از چالش‌ها،حاصل تفاوت در نگاه و نگرش است؛ همان چيزي که سپهر سياست ايران را بسيار سيال کرده است و آرايش سياسي آينده ايران را با مشکل مواجه خواهد کرد.جمهوري اسلامي: تكرار مواضع صهيونيستي در قاهره«تكرار مواضع صهيونيستي در قاهره»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛وزير توليدات جنگي مصر طي مصاحبه‌اي ضمن جوسازي مسموم عليه ايران مطالبي را بيان داشت كه از يك وزير رژيم كمپ ديويدي قاهره چندان هم بعيد نيست. وي ادعا كرد: بلندپروازي‌هاي ايران در دستيابي به تسليحات نظامي باعث شده كه بيشتر كشورهاي دنيا بويژه كشورهاي عربي را با خودش دشمن كند! و باعث انزواي سياسي بيشتر براي ايران گردد. اين وزير مصري در ادامه ادعاهاي خود افزود: "تسليحات نظامي ايران خطري براي اسرائيل محسوب نمي‌شود بلكه اين كشورهاي عربي هستند كه بايد از دخالت نامحسوس ايران در امور داخلي خود و تسليحات اين كشور احساس خطر كنند! اگر ايران به تسليحات هسته‌اي دست يابد خطر بزرگي براي منطقه خاورميانه محسوب مي‌شود. اگر واقعاً ايران موشكي داردكه برد آن 3 هزار كيلومتر است بايد همه كشورهاي اروپائي با يكديگر متحد شوند تا اين كشور از اقدامات خودش دست بكشد".اگر كسي نداند اين اظهارات مسموم و كينه توزانه از كيست و صرفاً براساس شواهد و قرائن بخواهد گمانه زني كند، قطعاً با در نظر گرفتن مواضع خصمانه صهيونيستها نسبت به ايران، تصور مي‌كند اين موضع متعلق به يكي از مقامات صهيونيستي باشد. چرا كه پيش از اين، فقط صهيونيستها بوده‌اند كه با سمپاشي عليه مواضع مستقل ايران درصدد تحريك اعراب و كشورهاي اروپائي برآمده و آنها را به موضع گيري عليه ايران فرا خوانده‌اند. با اينهمه، از مقامات رژيم كمپ ديويدي قاهره هم كه سرزمين بزرگ مصر را در اختيار صهيونيستها قرار داده‌اند، بيش از اين و غير از اين انتظاري نمي‌رود. لكن حتي اين اراجيف هم نمي‌تواند چيزي را به نفع صهيونيستها تغيير دهد. چرا كه ملتها در دنياي عرب به خوبي مي‌دانند كه ايران اسلامي نه تنها خطري براي آنها محسوب نمي‌شود بلكه پشتوانه، افتخار و اعتبار دنياي عرب و دنياي اسلام و پرچمدار احياي حقوق فلسطيني در مقطع كنوني است. به عبارت روشن‌تر قدرت گرفتن روزافزون چنين كشوري نه تنها خطري تلقي نمي‌شود بلكه دلگرمي و اعتماد بنفس كشورها و ملتهاي عرب را بيشتر مي‌سازد.بدين ترتيب رژيم مفلوك قاهره مأموريت دارد با تلاش در چارچوب طرحهاي صهيونيستي به "ايران هراسي" دامن بزند و چنين وانمود سازد كه نه تنها اعراب از ايران مي‌ترسند بلكه گويا با ايران دشمن هستند و ايران را خطري عليه خود مي‌دانند! اين براي رژيم كمپ ديويدي قاهره ننگ بزرگي است كه "بلندگوي صهيونيستها" شده و به تكرار اراجيفي سرگرم است كه پيش از اين فقط از زبان صهيونيست‌ها شنيده مي‌شد.موضوع مهمتر به تكرار ادعاي دخالت ايران در امور داخلي اعراب باز مي‌گردد. ادعاي دخالت ايران، دقيقاً در شرايطي مطرح مي‌شود كه عراق و فلسطين در اشغال آمريكا و صهيونيست‌ها هستند و ابعاد دخالت و جاسوسي و جنايات اسرائيل در لبنان همچون روز، روشن است ولي سران رژيم قاهره چشمان خود را بر اين حقايق بسته و حتي بر آن مهر تائيد مي‌زنند و با ادعاي دخالت ايران در امور اعراب سعي دارند نظرها را به سمت و سوي ديگر منحرف سازند و بر جنايات مشترك آمريكا و صهيونيستها سرپوش بگذارند.در اين ميان، ماهيت كمپ ديويدي رژيم قاهره را نبايستي ناديده گرفت چرا كه ماموريت دارد در مورد "خطر اسرائيل" سكوت كند و با ادعاهاي واهي از "خطر ايران" سخن به ميان آورد و نه تنها اعراب را بلكه اروپا را عليه ايران تحريك نمايد! اگر اين وزير مصري و رژيم قاهره براي انجام اين ماموريت و خوش خدمتي، چيزي از صهيونيستها نگرفته باشد، در واقع سرش كلاه رفته ولي شايد حتي صهيونيستها هم روي اين خوش خدمتي‌ها حساب نكنند چون رژيم قاهره فاقد اعتبار لازم براي جا انداختن اين اراجيف و ادعاهاي تكراري و بي ارزش است. ايكاش اين وزير مصري بجاي پرداختن به اين مسائل و تلاش براي بدنام‌تر ساختن رژيم قاهره براي ترميم چهره منفور اين رژيم كمپ ديويدي تلاش مي‌كرد و اربابانش را از همكاري با صهيونيستها در راه استمرار محاصره سه ساله عليه غزه برحذر مي‌داشت. ايكاش رژيم قاهره را از احداث ديوار فولادي در طول محور صلاح الدين به طول 11 كيلومتر و به عمق 30 متر منصرف مي‌كرد. ايكاش رژيم قاهره را از احداث ديوار حائل بتوني در مرز مشترك با غزه باز مي‌داشت و ايكاش از سران رژيم وابسته مصر مي‌خواست كه به خفقان و جنايت و ارعاب در حق ملت مصر پايان دهند و قدري هم به مسائل انساني بينديشند.ملت بزرگ مصر حق دارد آزاد باشد و به عزت و اقتدار و شرافت دوران مبارزه با اشغالگران صهيونيست باز گردد. اين براي مصر افتخاري محسوب نمي‌شود كه وزير كابينه‌اش بلندگوي صهيونيستهاو بازگو كننده خواسته‌هاي اسرائيل باشد. مصر عزيز و قهرمان، زماني احساس عزت و سربلندي مي‌كند كه در كلام و رفتار و مواضع دولتمردانش نشانه‌هاي عزت و اقتدار موج بزند و دوستان ملت مصر را خشنود و دشمنان كينه توز ملت بزرگ مصر را مايوس كند. افسوس كه در كلام و موضع اين وزير مصري كمترين نشانه‌اي كه باعث شادماني و سربلندي ملت سلحشور مصر باشد، يافت نمي‌شود و هيچكس، حتي خود اين وزير مصري نمي‌تواند از چنين مواضعي احساس شرمساري نكند.مردم سالاري: دولت و ستادهاي پنهان«دولت و ستادهاي پنهان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛از آن روزي که محمود احمدي نژاد در مجلس شوراي اسلا مي اعلا م کرد اسامي مفسدان اقتصادي را در جيب کت خود دارد سالها مي گذرد اما نه تنها اسامي هيچ يک از آن مفسدان اقتصادي اعلا م نشده، بلکه پس از آن نيز، هرچند وقت يکبار شاهد طرح مسائلي مبهم از سوي دولتمردان هستيم که هيچگاه مستندات و شواهدي در مورد آن اعلا م نمي شود. در اين زمينه بارها از ستادها و گروه هاي پنهان که براي ضربه زدن به دولت تشکيل شده اند سخن به ميان آمده اما هيچگاه اين امر اثبات نشده است.درآخرين نمونه از طرح اين مسايل آقاي احمدي نژاد اعلا م کرد که «عده اي براي ضربه زدن به هدفمند کردن يارانه ها ستاد تشکيل داده اند». پيش از آن هم مرتضي تمدن استاندار تهران اعلا م کرده بود کساني که مقابل اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها به صورت سازمان يافته مخالفت مي کنند همان افرادي هستند که منافعشان به خطر افتاده است.البته همانگونه که ذکر شد اين نخستين بار نيست که رئيس جمهور از ستادهاي پنهان و افراد نا مشخص که قصد ضربه زدن به دولت و مردم را دارند سخن مي گويد و شايد آخرين بارهم نباشد اما نکته اينجاست که اين سخنان با چه هدفي مطرح مي شود؟ به راستي چه کساني ستاد تشکيل داده اند تا به طرح هدفمند کردن يارانه ها ضربه بزنند؟چرا کسي به غير از دولتمردان اين ستادها را نمي شناسد و چرا شواهد روشني دال بروجود آن در دست نيست؟اگر هم منظور رئيس جمهور،همان چيزي باشد که استاندار تهران هم مطرح کرده، بايد پرسيد کدام مخالفت ها با طرح هدفمند کردن يارانه ها جزو مخالفت هاي افرادي است که منافعشان با اين طرح به خطر افتاده است؟بعيد است کسي در کشور ما با هدفمند کردن يارانه ها مخالف باشد و اين موضوع در دولتها و مجالس گذشته هم مورد توجه قرار داشته است.اما انتقادهايي در مورد چگونگي اجراي اين طرح مطرح مي شود که نشان مي دهد حتي طيف حاميان دولت نيز با روش اجراي اين طرح توسط دولت موافق نيستند و البته اين به معناي مخالفت با کليت طرح نيست.بنابراين تاکنون هر انتقادي در مورد طرح هدفمند کردن يارانه ها مطرح شده،نه در مورد کليت آن بلکه در انتقاد از روش اجراي اين طرح است و مشخص نيست منظور دولتمردان از کساني که منافعشان به خطرافتاده و به همين دليل با هدفمند کردن يارانه ها به مخالفت برخاسته اند چه گروه هايي است.البته تجربه نشان داده که رئيس جمهور، هيچگاه اين ستادهاي پنهان را معرفي نمي کند و به همين دليل نبايد انتظار داشت که مردم از ماهيت اين ستادها آگاه شوند; کما اين که هنوز پس از چند سال، اسامي مفسدان اقتصادي از جيب کت رئيس جمهور خارج نشده است.اما مردم حق دارند بدانند که چه کساني ستاد تشکيل داده اند تا مردم را از دستيابي به حق خود محروم کنند؟ البته نکته ديگري که در اين زمينه بايد مورد توجه قرار گيرد سخنان اخير دو وزير کابينه است به تازگي وزير اقتصاد دولت دهم گفته، اين دولت، دولت امام زمان است و روز گذشته وزير کشور هم گفت که اين دولت به اندازه هشت برابر دولت هاي قبلي کارکرده است. به راستي وقتي دولتي به زعم يک وزير،دولت امام زمان(عج) باشد و به زعم وزير ديگري به اندازه هشت برابر دولت هاي قبلي کارکرده باشد، آيا هيچ ستادي مي تواند در کار آن خلل ايجاد کند؟!آفرينش: اوباما به دنبال سوژه‌هاي تبليغاتي«اوباما به دنبال سوژه‌هاي تبليغاتي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛انتخابات ميان دوره اي مجلس نمايندگان آمريکا در آبان ماه امسال برگزار مي شود و احزاب جمهوري خواه و دموکرات از هم اکنون رقابت هاي انتخاباتي زود هنگام خود را آغاز کرده اند . در اين ميان حزب دموکرات و شخص اوباما که با بحران هاي داخلي و خارجي مواجه هستند با تشديد تحرکات خود سعي در نمايش گذاشتن چهره اي قدرتمند از خود دارند تا ضمن سرپوش گذاشتن بر شکست هايشان آراي لازم براي حفظ برتري در کنگره را کسب نمايند . در همين راستا اوباما در بهبود وضعيت دموکرات ها تمام سعي و تلاش خود را به کار بسته تا با انجام فعاليت هاي تبليغاتي سياست هاي داخلي و خارجي خود را براي افکار عمومي مثبت جلوه دهد.از مهمترين سوژه هاي تبليغاتي اوباما شروع روند مذاکرات صلح ميان تشکيلات خود گردان فلسطين و اسرائيل مي باشد . و به عبارتي نتيجه بخش بودن اين مذاکرات برگ برنده اي براي اوباما و حزب دموکرات خواهد بود . ما شاهد بوديم که رئيس جمهور قبلي نيز قصد داشت با ايجاد مذاکرات صلح بين اعراب و اسرائيل برگ درخشاني را در کارنامه خود و حزب مطبوعش ثبت کند که موفق نشد . و امروز نيز اوباما با فشار مستقيم به طرف فلسطيني و ميانجيگري عربستان سعودي و مصر قصد راه اندازي مجدد اين مذاکرات را دارد .ين در حالي است که بسياري از فلسطيني ها از جمله حماس پذيرش اين مذاکرات از سوي محمود عباس را ننگي براي تشکيلات خود گردان مي دانند چرا که اسرائيل از هيچ ظلمي نسبت به آنها کوتاهي نکرده و از پذيرفتن شروط فلسطين براي انجام مذاکرات سرباز زده است .ازقبل براي همه مشخص است که اين مذاکرات همانند نمونه هاي قبلي آن هيچ سودي براي ملت فلسطين ندارد ولي متنفعان اين مذاکرات آمريکا و اسرائيل هستند . آمريکا به دنبال کارنامه اي مناسب براي حزب دموکرات در رقابت هاي انتخاباتي کنگره و مجلس نمايندگان مي باشد . و اسرائيل نيز از اين طريق ميتواند نمايشي صلح دوستانه از خود در انظار و افکار عمومي نشان دهد.در نتيجه بايد گفت که اوباما و حزب دموکرات انتخابات پيش رو را آزموني بزرگ براي آينده خود مي دانند و بر آنند تا به هر نحوي از شکست در برابر جمهوري خواهان جلو گيري کنند . و در اين راه مجبور به تشديد تحرکات در عرصه داخلي و بين المللي هستند تا افکار عمومي را با سياست هاي خويش همسو کنند.       قدس: پيدا و پنهان طرح صلح آمريکايي«پيدا و پنهان طرح صلح آمريکايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات خاورميانه بويژه مسأله فلسطين در حالي همچنان در صدر رويدادهاي جهاني قرار دارد که تحرکات آمريکا براي به اصطلاح آغاز روند سازش، خاورميانه را با حساسيتهاي بسياري همراه ساخته است. در شرايطي که پيش از اين منابع خبري از طرح آمريکا براي اعمال فشار بر تشکيلات خودگردان و رژيم صهيونيستي و کشورهاي عربي خبر داده بودند، برخي گزارشها از طرح 10 ساله آمريکا براي به اصطلاح حل مسأله فلسطين خبر داده اند. روزنامه صهيونيستي يديعوت آحارونوت اعلام کرد که اين طرح، دستيابي به يک توافق طي يک سال و اجراي تدريجي آن طي 10 سال است.بر اساس طرح واشنگتن، دو کادر مذاکره کننده فلسطيني و صهيونيستي با هدف دستيابي به يک توافقنامه درباره حل و فصل دائمي مشکلات موجود، مذاکراتي را به مدت يک سال انجام خواهند داد و اين توافقنامه شامل قدس، مرزها، شهرکهاي صهيونيست نشين و آوارگان خواهد بود. همچنين، توافق مي شود که «بنيامين نتانياهو» نخست وزير رژيم صهيونيستي و «محمود عباس» رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين در بازه هاي زماني نزديک به يکديگر با هم ديدار خواهند کرد تا قضاياي مطرح را بررسي کنند و موجب پيشبرد روند مذاکرات شوند. در پايان يک سال رايزني، دو طرف يک توافقنامه داراي چارچوب مشخص را امضا خواهند کرد تا به درگيريهاي موجود پايان دهند و به مرحله اجراي تدريجي اين توافق وارد شوند که خود سالها طول خواهد کشيد.طرح مذکور که به زعم بانيان آن براي صلح و ثبات در فلسطين و منطقه است، در حالي مطرح شده که در قبال آن چند نکته قابل توجه است.1 ) بر اساس اين طرح، مذاکره مقدماتي براي يک سال است، در حالي که در آن هيچ سخني از حقوق فلسطينيها و پايان اشغالگري صهيونيستها نشده و صرفاً توجيهي براي اجراي روند سازش است. به عبارت ديگر، صهيونيستها با اين طرح مجوز 10 ساله اشغالگري و حذف فلسطينيها از جامعه جهاني را طلب کرده اند.2 ) آمريکا در طرح خود هيچ ضمانتي نداده که پس از 10 سال حقوق ملت فلسطين محقق شود و اصلاً ضمانت اجرايي براي اين مذاکرات وجود ندارد.3 ) در اين طرح در حالي از پرداختن به مسأله قدس، بازگشت آوارگان و شهرک نشينان صهيونيست سخن به ميان آمده که مشخص نشده است که اين امور در جهت اجراي قطعنامه هاي بين المللي و احقاق حقوق از دست رفته فلسطينيهاست يا اينکه در نهايت براي واگذ




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن