تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798760944




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند اكه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جمهوري اسلامي: اشغال نظامي به بهانه امداد رساني!«اشغال نظامي به بهانه امداد رساني!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ابعاد زلزله مهيب و ويرانگر هائيتي روز به روز بيشتر آشكار مي شود و اكنون بيم آن مي رود كه شمار تلفات اين حادثه تا 200 هزار نفر افزايش يابد . وارد آمدن چنين تلفاتي بر كشوري كوچك با جمعيتي حدود 8 5 ميليون نفر يك فاجعه بزرگ به شمار مي رود و نكته مهم اين است كه شيرازه امور كاملا در اين كشور فقير از هم پاشيده و عملا دولتي در اين كشور وجود ندارد كه بتواند اوضاع را سروسامان بدهد.اگرچه اين سردرگمي و آشفتگي مصيبت هاي مردم فقير و مستاصل اين كشور را مضاعف كرده است ولي به نظر مي رسد براي قدرت هاي استعمارگر به ويژه آمريكا اين آشفتگي فرصتي استثنائي است تا با استفاده از آن سياستهاي استعماري و اهداف مداخله جويانه خود را پيگيري كنند.هنوز هزاران ساختمان در شهر مصيبت زده پورتوپرنس مركز حكومت هائيتي دست نخورده مانده و دهها هزار نفر همچنان زير آوار قرار دارند . وضعيت و شرايط بازماندگان زلزله نيز به شدت رقت بار و وخيم است . در همين حال آمريكا حدود 18 هزار تفنگدار خود را به بهانه امدادرساني در اين كشور مستقر كرده بدون اينكه اين نيروها اقدامي قابل ذكر براي زلزله زدگان انجام دهند. اعزام اين تعداد نيرو به كشوري كوچك كه كمتر از 28 هزار كيلومتر مربع مساحت دارد به هر بهانه اي كه باشد مفهومي غير از اشغال نظامي ندارد.واقعيت اين است كه آمريكا از 20 سال قبل در هائيتي مداخله كرده است و در پيگيري اين سياست از مداخله سياسي و اعمال نفوذ ديپلماتيك تا اعزام هزاران نيروي نظامي به اين كشور پيش رفته است .آمريكايي ها در سايه اين رفتار به هائيتي به عنوان حيات خلوت خود نگريسته اند. از نظر دولتمردان آمريكائي ايجاد يك جاي پاي دائمي در اين كشور آمريكاي جنوبي و در دوره اي كه گرايشات ضد آمريكايي در اين منطقه به سرعت درحال گسترش است حياتي مي باشد. بيهوده نبود كه بلافاصله پس از وقوع زلزله دولت آمريكا به سرعت بسيج شد و روحيه انساني آمريكايي ها به اصطلاح تحريك شد و آنها همه قدرت خود را براي « كمك رساني » به هائيتي به حركت در آوردند. همسر اوباما حسابي ويژه براي هائيتي باز كرد و اوباما بيل كلينتون و جورج بوش دو رئيس جمهور سابق را به كاخ سفيد فرا خواند تا مثلا به كمك مردم هائيتي بشتابند. اما عليرغم اين ظاهرسازي ها پس از گذشت اندك زماني با مشخص شدن چگونگي حضور و آرايش ارتش آمريكا در هائيتي روشن شد كه واشنگتن در پوشش اين به اصطلاح انسان دوستي اهداف فراتري در سر مي پروراند.اين فرصت طلبي واشنگتن با واكنش هاي گسترده اي در كشورهاي جهان مواجه شده است .ونزوئلا نيكاراگوئه و بوليوي به عنوان همسايگان هائيتي رسما به آمريكا اعتراض و بر اين نكته تاكيد كرده اند كه بسياري از نيروهاي آمريكايي در هائيتي در هيچ عمليات امدادي شركت ندارند نه جان كسي را نجات مي دهند و نه زير آوارها را جستجو مي كنند. اين كشورها ابراز نگراني كرده اند كه اين حضور اشغالگرانه آمريكا در هائيتي دائمي شود.رفتار مشكوك و غيرقابل توجيه آمريكا در حضور نظامي گسترده در هائيتي حتي اعتراض فرانسه را نيز برانگيخته است . البته اين بدان معني نيست كه فرانسوي ها دلشان به حال ملت هائيتي و تماميت ارضي اين كشور مي سوزد بلكه از آن بيم دارند كه در قضيه اخير سر آنها بي كلاه بماند چرا كه فرانسوي ها به دليل سالها سابقه استعماري در هائيتي گستاخانه براي خود در اين منطقه حق آب و گل قائلند.تامل در حوادث دو دهه اخير در اين منطقه و سياستها و اقدامات آمريكا نشان مي دهد كه واشنگتن تاچه حد به بهانه اي براي حضور نظامي در اين كشور نيازمند بوده است.امريكايي ها پس از دو دوره اشغال هائيتي در سالهاي 1294 و 1313 در سال 1373 نيز به بهانه حمايت از ژان « برترانداريستيد » رئيس جمهور اين كشور كه در پي كودتا بركنار شده بود با 20 هزار نيرو به هائيتي لشكركشي كردند و جالب است كه در سال 1382 با اعزام نيرو اريستيد را مجبور كردند از قدرت كناره گيري كند و دولتي دست نشانده در آن كشور مستقر ساختند كه تا سال 1385 بر هائيتي حكومت كرد . اين دولت دست نشانده آمريكا در سال 1385 به دنبال اوج گيري اعتراضات مردمي ساقط شد و « رنه پروال » از متحدين اريستيد با راي مردم برگزيده شد كه اين اتفاق به مذاق آمريكا خوش نيامد. گرايشات « پروال » با حكومت هاي سوسياليستي كه در يك دهه اخير در آمريكاي جنوبي بر سر كار آمده اند همسويي دارد كه اين مسئله بر انگيزه و علاقه آمريكا براي حضور نظامي اخيرش در هائيتي افزوده است .با توجه به تحولات اخير ترديدي باقي نماند كه آمريكائيها درصدد گرفتن ماهي مقصود از آب گل آلود در هائيتي هستند.نماينده ويژه آمريكا در سازمان ملل ضمن تاييد تلويحي اشغال هائيتي توسط نظاميان آمريكايي تاكيد كرد كه اين نيروها تا مدت طولاني در هائيتي خواهند ماند . مسئول برنامه غذايي سازمان ملل نيز اعلام كرد اكثر 200 پروازي كه روزانه به هائيتي انجام مي شود نه براي خدمات امدادي بلكه براي انتقال نظاميان آمريكايي است.گرچه مقامات آمريكايي در واكنش به انتقادات بين المللي مدعي هستند كه هدف آنها اشغال هائيتي نيست ولي هم سابقه سوآمريكا در اين كشور و هم لشكركشي گسترده كنوني آمريكا ترديدي در اين موضوع باقي نمي گذارد كه واشنگتن هائيتي را به بهانه كمك رساني به اشغال در آورده است و تنها چيزي كه مي تواند نگراني جهاني را از اين حركت فرصت طلبانه آمريكايي ها رفع كند خروج سريع نظاميان از اين كشور است كه با توجه به شواهد موجود اين اتفاق بسيار بعيد است .اعتماد: از ماست که بر ماست«از ماست که بر ماست»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن مي‌خوانيد؛1- دو کس از شاعران سرزمين من، شعري نغز و پرمحتوا درباره عقاب دارند؛ پرنده تيزپرواز و بلندآشياني که تقدير محتوم او است که روزي از فراز به فرود آيد. يکي از آن دو، پرويز ناتل خانلري شاعر معاصر و ديگري ناصرخسرو قبادياني منسوب به قرن چهارم هجري است. هر دو شعر، بسيار خواندني است. اما غزل ناصرخسرو تبديل به يکي از مثل هاي زيباي فارسي شده است. وقتي که تيري بر پهلوي عقاب مي نشيند و بر خاک مي افتد، شاعر از زبان او مي گويد؛ «چون نيک نگه کرد، پر خويش بر آن ديد / گفتا ز که ناليم که از ماست که بر ماست». قصه غريبي است، داستان عقاب، در هر دو شعر، عقاب خانلري به گونه يي مي ميرد و عقاب ناصرخسرو به گونه ديگر، ولي هر دو چشم بر زندگي بشر دارند. به ويژه ناصرخسرو که شعرش يک پيام فرهنگي نيز در خود دارد.2- مقدمه را داشته باشيد تا در همين ارتباط يادي از يکي از استادان خود بکنم و به بازگويي عقايد او بپردازم، در زماني که روزنامه نويس جواني بودم و همه چيز را با ديد تند انتقادي مي ديدم و مي نوشتم. او که مقالات و يادداشت هاي مرا مي خواند و قلمم را البته براي تشويق تحسين مي کرد، هميشه مي گفت که بنويس «از ماست که برماست» و مي افزود؛ «نيک نظر کن تا پر خويش در آن بيني» و يادآور مي شد کاسبي که گران مي فروشد مگر کسي غير از ما است. او را از کره مريخ يا کشور ديگري نياورده اند و همين طور سلسله مراتب را طي مي کرد تا به مقامات بالاي کشور مي رسيد و مي گفت مگر آنها در اين جامعه زاده نشده اند؟ مگر کساني غير از ما هستند؟ رو به من مي کرد و مي گفت؛ «ممکن است تو هم روزي به همان مقامات برسي يا همين همکلاسي هاي تو، همسايه ها، هم محلي ها و...، پس «از ماست که برماست».»3- حتماً ديده ايد در محفلي چند نفر صميمانه مي نشينند، مي گويند، مي خندند، بحث مي کنند و با القاب و عناوين همديگر را به احترام ياد مي کنند و واي بر وقتي که يکي از ميان جمع برخيزد و برود، صحبت ها درباره او شروع مي شود. اوضاع 180 درجه برمي گردد و آنچه را از قديم الايام «غيبت» مي گفته ايم و گناه و مذموم مي دانسته ايم آغاز مي شود. اجازه بدهيد خودمان را هم گول نزنيم که نخير چنين حرف هايي نيست، کسي غيبت کسي را نمي کند و اينها که تو نوشته يي استثنا است و قاعده چيز ديگري است و.... بپذيريم که متاسفانه همه ما شاهد چنين رفتارهايي هستيم و در اين ميان کسي که خيلي براساس اصول رفتار کند، تنها سکوت مي کند و فقط گوش مي دهد. باز هم يادآوري کنم که دورنگي و دورويي و غيبت، چگونه جامعه ما را فراگرفته است، به گونه يي که هيچ کس ديگري را قبول ندارد و اين ماجرا تا سطوح روشنفکران ما نيز کشيده شده است. البته عيبي ندارد کسي عيب ديگري را بگويد، به شرط آنکه شفاف و صريح توي روي او بايستد و به نيت اصلاح طرف مقابل، حرف خود را بزند که چنين مواضعي را کمتر مي بينيم.4- حتماً باز هم ديده ايد طرز پوشش خيلي ها را در مجامع، در برخي مجامع که ايجاب مي کند خانم ها و آقايان کاملاً پوشيده و به گونه يي ظاهر مي شوند که فکر مي کني متعلق به يک پايگاه اجتماعي ويژه اند و چندي بعد برخي از آنها را با پوشش هاي ديگري کاملاً متفاوت مي بيني و اين پرسش در ذهن تو مي آيد که مگر مي شود در جامعه هم اين بود و هم آن؟ همين ديش هاي رنگارنگ ماهواره که در بام ها خودنمايي مي کنند خود قصه يي جالب دارند. خيلي ها شب ها مشغول تماشاي تلويزيون هاي ماهواره يي مي شوند و چون صبح به محل کار خود مي رسند، طوري وانمود مي کنند که گويي نمي دانند ماهواره چيست و... که خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.5- از آن رفتارهاي توام با غيبت و پشت سر گويي تا دشمني هاي بدون دليل و شايد از روي حسادت، تا از ميان رفتن فرهنگ فاش گويي و پوشش هايي که روزي اينچناني است و روزي آنچناني، تا ماهواره و رفتارهايي شبيه آنچه خواجه شيراز گفته است «چون به خلوت مي روند، آن کار ديگر مي کنند»، فرهنگ نام دارد.اين فرهنگ از پدر و مادر به پسر و دختر منتقل مي شود و کوچک ترها ياد مي گيرند که پدر در خانه است ولي به اهل خانه مي گويد اگر فلان شخص زنگ زد بگوييد نيست، يا اينکه پدر با کلاهبرداري از آن کس و اين کس ويلاي شمال مي خرد و خانه شمال شهر، ولي خود را به گدايي مي زند که بياييد و ببينيد چگونه «با سيلي صورت سرخ مي کند».اين همان پر عقاب است که تير را بر پهلوي پرنده تيز پرواز مي نشاند تا کسي مثل من دست به قلم ببرد و بنويسد از کوچک ترين افراد اين جامعه تا روزنامه نگار و مدير و تاجر و صاحب صنعت و... همه يک فرهنگ داريم و اگر اتفاقي مي افتد «از ماست که بر ماست».كيهان: شفاف تر از اين ؟!«شفاف تر از اين ؟ !»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛1- اين خاطره چند سال قبل نيز به مناسبتي در يكي از يادداشت هاي نگارنده آمده بود و از اين روي، شايد تصور شود كه تكرار آن بيرون از روال حرفه اي باشد، اما به قول حضرت امام(ره)- از قضا در جمع كاركنان كيهان، جلد 14 صحيفه، ص396- هر تكراري «حديث مكرر» نيست كه ملال آور باشد و «تذكر، تكرارش موثر است» مخصوصاً اگر حاوي نكته اي عبرت انگيز و درس آموز باشد. و ماجرا، اينگونه بود؛آن شب - در گرماگرم تبليغات انتخاباتي مجلس پنجم- پاسي از نيمه شب گذشته بود كه شهيد سيدعلي اكبر ابوترابي- از آقا به گوش خود شنيدم كه او را شهيد ناميدند- زنگ زد و گفت تا يك ساعت ديگر براي تبادل نظر درباره كار مهمي به منزلمان مي آيد. مي گفت فردا شب در مشهد مقدس سخنراني دارد و ناچار است همان شب، تصميم مورد نظرش را عملي كند. نگران بود مبادا در فاصله رفت و برگشت دو روزه به مشهد مقدس پيمانه عمرش پر شود و شبهه اي كه از آن بيم داشت در اذهان اين و آن باقي بماند. چه كار بااهميتي بود كه تا اين اندازه ذهن سيد بزرگوار را به خود مشغول كرده بود، تا آنجا كه تأخير دو روزه در انجام آن را نيز برنمي تافت؟آن روزها در ميان فهرست هاي انتخاباتي احزاب و گروهها، نام برخي از نامزدهاي شناخته شده و مورد وثوق توده هاي مردم كه احتمال رأي آوري زيادي داشتند هم به عنوان نامزد مشترك اعلام شده بود و از جمله، حزب كارگزاران سازندگي نام سيدعلي اكبر ابوترابي را نيز در ليست نامزدهاي انتخاباتي خود جاي داده بود. مرحوم ابوترابي مي گفت «درباره منابع مالي حزب كارگزاران ترديد جدي دارم و نمي خواهم نامم در فهرست انتخاباتي آنها باشد» و توضيح مي داد كه «من خود را عددي نمي دانم ولي سابقه اسارت طولاني و مخصوصاً عنوان نماينده رهبري در ستاد آزادگان مرا مورد توجه مردم قرار داده است و احتمالا كساني از رفتار و مواضع من الگو مي گيرند، بنابراين وظيفه خود مي دانم از فهرست انتخاباتي گروهي كه مواضع سياسي قابل قبولي ندارد و نسبت به منابع مالي آن نيز ترديدهاي جدي وجود دارد خارج شوم تا به همين اندازه هم اين حزب را تائيد نكرده باشم»... فرداي آن شب، بيانيه سيدعلي اكبر ابوترابي خطاب به حزب كارگزاران كه خواستار حذف نام خود از فهرست انتخاباتي اين حزب شده بود روي خروجي خبرگزاري ها رفت.2- زندانيان سياسي رژيم شاه به خاطر دارند كه بيشترين وحشت ساواك از حضرت امام(ره) بود و هر جا نام و نشاني از آن بزرگوار مشاهده مي كرد با وحشيانه ترين برخوردها به مقابله برمي خاست. اولين پرسش بازجوهاي ساواك از بر و بچه هاي مذهبي اين بود كه «از چه كسي تقليد مي كنيد»؟ و مقلدان حضرت امام(ره)- كه آن روزها «آقا» نام اختصاري ايشان بود- نمي دانستند آيا مجازند در بازجويي، تقليد خود از امام(ره) را انكار كنند يا نه؟ اين پرسش با برخي از بزرگان از جمله آيت الله شهيد سعيدي، شهيد مطهري و... در ميان گذاشته شد، پاسخ اين بود كه افراد معمولي مي توانند تقليد خود از آقا را انكار كنند ولي علماي روحاني و شخصيت هاي نام و نشان دار بايد بر مرجعيت ايشان تاكيد ورزند چرا كه آنها به دليل موقعيت اجتماعي و جايگاه خويش مورد توجه مردم هستند و انكار آنان مي تواند باعث گمراهي ديگران شود.يكي از همين بزرگان - احتمالاً آيت الله شهيد سعيدي- به دو آيه مباركه از قرآن اشاره مي كرد كه در يكي از آنها امر به معروف و نهي از منكر را وظيفه همه دانسته است- آيه 110 آل عمران... كنتم خير امه ...- و در ديگري - آيه 104 همان سوره ... ولتكن منكم...- اين وظيفه خطير را برعهده شماري از مومنان نهاده است. ايشان مي فرمودند دسته دوم عالمان ديني و شخصيت هاي برجسته هستند كه بايستي در بزنگاهها از آنچه معروف و آنچه منكر است سخن بگويند- و به قول حكيمانه رهبرمعظم انقلاب «حضور در لحظه مناسب» داشته باشند- تا امر بر ديگران مشتبه نشود و حقايق شفاف عرضه گردد. و چنين بود كه برخي از شخصيت هاي برجسته انقلابي شكنجه هاي وحشيانه ساواك را به جان مي خريدند و از تاكيد بر ضرورت پيروي از حضرت امام(ره) دست برنمي داشتند.اگرچه بسياري از بر و بچه هاي مذهبي نيز با وجود اين كه در جايگاه خواص نبودند، با شجاعتي مثال زدني از رهبري و زعامت حضرت امام خميني(ره) سخن مي گفتند و تحمل شكنجه را بر كتمان حق ترجيح مي دادند. چه حكيمانه و روحبخش است اين حديث شريف كه «برترين امر به معروف و نهي از منكر، بيان كلام حق نزد حاكمان جبار و ستمگر است»... راستي ياد شهيد بزرگوار محمد شهسواري به خير، جواني از اهالي كهنوج بود و كارمند جزء آموزش و پرورش ، او را به خاطر مي آوريد؟ اسير عراقي ها شده و با دست هاي بسته به پشت جبهه منتقل شده بود. ناگهان از جا برخاست و جلوي دوربين خبرنگاران خارجي فرياد برآورد «مرگ بر صدام، ضداسلام»... آستان قرب الهي نوش جانش باد.3- «غبارآلودگي» اگر اصلي ترين شاخصه فتنه است- كه هست- و اگر دشمن از شبهه افكني در اذهان و غبارپراكني در فضا، به عنوان اصلي ترين حربه براي بهره گيري از فتنه استفاده مي كند- كه مي كند- غبارزدايي و به قول آقا «شفاف سازي، دشمن دشمن و غبار آلودگي كمك به دشمن» است و در اين ميان، خواص مسئوليت بيشتر و اصلي تري برعهده دارند و بديهي است كه چنانچه اين وظيفه خطير را واگذارند، در اردوگاه دشمن خيمه زده اند، چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند. مي گويند وقتي منصور حلاج را به جرم حق گويي بر دار كرده بودند و با غبارپراكني در فضاي آن روز، سخن حق او را وارونه جلوه مي دادند، بسياري از عوام بر پيكر به داركشيده او سنگ مي زدند و منصور لب به گلايه نمي گشود اما در اين ميان «شبلي» نيز سنگي به سوي او انداخت و فرياد منصور به هوا برخاست كه «هي شبلي! تو كه حقيقت را مي داني چرا سنگ مي پراني»؟!4- بايد اذعان كرد كه در جريان فتنه اخير برخي از خواص آزمون خوبي ندادند و به قول آقا رفوزه شدند و سقوط كردند. چرا كه اين روزها برخلاف گذشته هاي دور و نه چندان دور، چشم مردم به دهان خواص نيست كه اگر لغزيدند، شماري را با خود بلغزانند. امروز، به بركت انقلاب اسلامي و تجربه 03 سال گذشته، نگاه مردم به رهبري است و همه جا از او به يك اشاره است و از مردم «به سر دويدن». راهپيمايي چند ده ميليوني 9 دي شاهد خالي از ابهام اين ادعاست. و چنين است كه امروز، وقتي خواص مي لغزند- كه خوشبختانه تعداد آنها بسيار اندك است- به جاي آن كه ديگران را بلغزانند، خود سقوط مي كنند. برداشت نگارنده آن است كه اصرار رهبر معظم انقلاب بر ضرورت موضع گيري شفاف خواص براي نجات خود آنهاست و برخاسته از ديدگاه حكيمانه و نگاه مهربان و پيامبرگونه آقا كه بر جذب حداكثري و دفع حداقلي تاكيد مي فرمايند، وگرنه- با عرض پوزش- اين روزها خواص در جايگاه و موقعيتي نيستند كه با لغزش خود، ديگران را بلغزانند. آيا غير از اين است؟ مي بينيد كه چنين است و مي دانيم كه چنان نيست.5- سكوت خواص چه بخواهند و چه نخواهند، همراهي با دشمنان است و در اين عرصه، خوشبينانه ترين احتمال، ناآگاهي آنان است كه در اين حالت عنوان «خواص» نام بي خاصيتي براي آنهاست و در هر دو حالت، در بوته آزمايش اين روزها، رفوزه تلقي مي شوند و از سقوط گريزي ندارند. اميد آن كه سكوتشان ناشي از ناآگاهي باشد و كفه گناهانشان در «روز شمارين» سبك تر، اگرچه احتمال بي خبري و ناآگاهي برخي از خواص، در حالي كه امروز، غبار فتنه فرو نشسته و سره از ناسره جدا شده است، به سختي مي تواند قابل قبول باشد. آيا در ائتلاف آشكار آمريكا، اسرائيل، انگليس، منافقين، بهايي ها، ماركسيست ها، تروريست ها با سران فتنه براي مقابله با اسلام و امام و انقلاب و نظام اسلامي ترديدي هست؟! آيا هنوز هم مي توان پذيرفت كه اين ائتلاف شوم عليه انتخابات و دولت و اعتراض به تقلب مورد ادعاي آنان بوده است؟ اهانت آشكار به اسلام، حضرت امام(ره)، حمايت از اسرائيل و آمريكا، دنباله روي مو به مو و بي كم و كاست سران فتنه از فرمول ديكته شده صهيونيست ها- كه تمامي اسناد آن موجود است- و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين عليه السلام چه ربطي به انتخابات و ادعاي تقلب و مخالفت با دولت و امثال آن دارد؟ آيا مي توان تصور كرد هنوز هم كساني از خواص وجود داشته باشند كه درپي حقايق آشكار شده اين روزها از خواب بيدار نشده باشند؟! اين احتمال درباره خواص ناممكن است و البته كساني كه به هر علت و با هر نيت خود را به خواب زده اند، حساب ديگري دارند.6- و اما، اگر سكوت خواص با احتمال بي خبري و ناآگاهي قابل توجيه باشد - كه نيست- موضع گيري دوپهلو و سخن به ابهام و ايهام گفتن با هيچ توضيحي قابل توجيه نخواهد بود. موضع گيري دوپهلو اگر از جانب خواص باشد، نشانه آن است كه حقيقت را مي دانند و از تاكيد شفاف آن بيم دارند. اينگونه موضع گيري نه فقط به كشف حقيقت كمكي نمي كند بلكه دميدن- انشاءالله ناخواسته- در آتش فتنه و گشودن راه فرعي و جاده انحرافي است.7- در آخرين دقايقي كه اين يادداشت زير چاپ مي رفت خبر رسيد آيت الله هاشمي رفسنجاني در ديدار جمعي از اعضاي شوراي مركزي حزب موسوم به «اعتدال و توسعه» از يك سو تاكيد كرده اند كه «مقام معظم رهبري صالح ترين فرد براي حل مشكلات فعلي است» و از سوي ديگر اظهار داشته اند «براي برون رفت از وضعيت فعلي، راه حل هايي را كه با توجه به تجربياتم به ذهنم مي رسيد در خطبه نماز جمعه مطرح كرده ام» و توضيح نداده اند كه اولا؛ وقتي رهبر معظم انقلاب را فصل الخطاب مي دانند پيشنهادات خود در نماز جمعه تهران را با مواضع صريح، مستدل و منطقي رهبري چگونه جمع مي كنند؟ ثانيا؛ اين كه مي گويند «مطمئن هستم با كمك افراد معتدل از هر دو جناح موجود كشور و با تدبير رهبري مسايل موجود قابل حل است» به چه معني است؟ آيا جناب رفسنجاني هنوز متوجه نشده اند كه ماجراي اخير درگيري ميان دو جناح نيست؟ اهانت به امام (ره) حمايت آشكار از آمريكا و اسرائيل، توهين به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام چه ربطي به دولت و انتخابات دارد؟! كه آقاي هاشمي «با توجه به تجربيات خود»! نسخه آشتي مي پيچند؟ آشتي با دشمنان اسلام و امام و اهانت كنندگان به امام حسين(ع)؟! ثالثاً؛ اگر آقاي هاشمي رفسنجاني با دولت مخالفند و بر فرض كه براي مخالفت خود نيز دلايل قابل قبولي دارند، چرا با حفظ مخالفت خود، حمايت سران فتنه از اسرائيل و آمريكا و اهانت آنان به امام و امام حسين(ع) را محكوم نمي كنند؟!اين پرسش به طور طبيعي در ذهن مردم شكل مي گيرد كه چرا وقتي به فرزند آيت الله هاشمي نازك تر از گل گفته مي شود، ايشان به دفاع برمي خيزند، اما عليه اهانت كنندگان به امام و امام حسين(ع) برنمي آشوبند و يا آشفتگي خود را - كه قطعي است- ابراز نمي فرمايند؟! همه مي دانند كه براي جناب رفسنجاني هيچ چيز و هيچكس باارزش تر از اسلام و ائمه معصومين(ع) نيست ولي دانستن اين نكته نيز براي مردم لازم است كه علت سكوت ايشان در مقابل اهانت كنندگان به امام و به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) چيست؟!مردم سالاري:بازي با يک دروازه«بازي با يک دروازه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ناصرالدين قاضي زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛مناظره همدلانه آقايان بروجردي و حسينيان در برنامه «روبه به فردا» اگر به عنوان «تابلوي تمام نماي» اطلا ع رساني رسانه صدا وسيما قلمداد نگردد حداقل بخشي از آن محسوب مي شود در يک نگاه کلا ن روي آنتن رفتن شبه مناظره اول بهمن  که با حضور دو تن از چهر ه هاي مشهور طرفدار دولت برگزار شد، اگر در طول تاريخ اطلا ع رساني بي سابقه نباشد، شايد يکي از کم سابقه ترين برنامه تلويزيون در قالب مناظره هاي سياسي در کشور بود.در واقع مسوولين صدا وسيما در اقدامي عجيب دو تن از فعالا ن سياسي يک جناح راکه در اکثر مواضع سياسي و فکري ديدگاه همسو دارند، رو در روي هم مي نشاند تا مواضع  يکديگر را تاييد کنند! مناظره تامل بر انگيز مذکور در شرايطي انجام شد که افکار عمومي با رويکرد مثبت به مناظره هاي قبلي  (کواکبيان- شريعتمداري و زاکاني- اطاعت)  در انتظار تضارب آراي واقعي گرايش هاي سياسي بسر مي برد. اما روي آنتن رفتن اين برنامه يکسويه، بار ديگر بخشي  از بارقه هاي اميد را از مخاطبان اين رسانه کم فروغ کرد و حتي اعتماد برخي از لا يه هاي جمعي را از روند مثبت برخي برنامه هاي صدا وسيما مورد ترديد قرار داد. با اين همه اجراي برنامه روبه فرداي اول بهمن در عين آن  که تنها بيانگر ديدگاه و مواضع حاميان دولت بود بخش وسيعي از مخاطبان سياسي را به دليل بستر سازي تبليغاتي و حضور چهره خبر ساز آقاي حسينيان تا پاسي از شب همراه خود نگاه داشت. قطع نظر از برخي نکات جذاب اين برنامه که بيشتر جهت حضور آقاي حسينيان و مواضع  حداکثري او از دولت بود، اجراي شبه مناظراتي از اين دست، با نقدهاي زيادي هم مواجه خواهدشد. قطع نظر از نگرش هاي منفي عليه رويکرد جديد صدا وسيما، حداقل سه نقد را مي توان بر چار چوب هاي روشي و حتي محتوايي اين مناظره ها وارد کرد.يکي از مهمترين انتقاداتي که بر اين شبه مناظره وارد است، به هويت مهمانان باز مي گردد. مناظره هنگامي معنا دارد که طرف هاي بحث از مواضع و ديدگاه هاي متفاوت يکديگر را بسنجند. در حالي که آنچه در اين شبه مناظره وجود نداشت استدلال طرفين برنامه بود و متاسفانه آنچه در اين بحث موضوعيت برجسته اي داشت نقد و حتي هتک ديدگاه هاي افرادي بود که در اين جلسه حاضر نبودند.خروج از اصول عادلانه مناظره از مواردي است که در اکثر مناظره هاي واقعي و غيرواقعي رخ مي دهد. آقاي حسينيان در ابتداي سخنان خود اظهار داشت: سزاوار است مدعيات عليه کساني که غائب هستند رعايت شود. وي با آنکه بر چنين حقي تاکيد مي ورزد، به نقض غرضي آشکار به اظهارات آقايان  جواد اطاعت و مصطفي کواکبيان اشاره کرده و گفته هاي آنها را غير مستند مي شمارد، بدون آنکه آنها در جلسه حضور داشته باشند! جالبتر آنکه جناب حسينيان در اکثر فرصت زماني خود با علم بر نبودن نماينده  اصلاح طلب در برنامه، عليه امثال آقايان خاتمي، موسوي و کروبي مطالبي را بر زبان راند. سخنان ايشان از دو سطح اشکال داشت. اول آنکه به پيش فرض روشي خود وقعي ننهادند و در روند  تهاجم به غائبان جلسه، مدعيات اوليه سخنان خود را نقض و باطل کرد. دومين اشکال آن است که ايشان دراين مناظره به جاي آنکه به نقد سخنان طرف ديگر مناظره برآيد، از شروع کلام تا پايان بياناتشان به انواع اتهامات تکراري و اثبات نشده عليه اصلاح طلبان بسنده کردند و فضاي مناظره را به محاکمه يکسويه  غايبان در اين مناظره تبديل کردند!بازنمايي دقيق اتهامات جناب حسينيان بر اين پيش فرض ناصواب استوار است از آنجايي که تنها اصولگرايان رايحه خوش خدمت- طرفداران دولت- بر سبيل حق مي انديشند، ديگر قرائت ها فاقد ملاک حقيقت و حقانيت هستند. در اين نگرش اساسا قرائت هاي رقيب  محلي از اعراب نمي يابند تا حقي بر آنان در اظهارنظر آنان در تريبون ها و رسانه ها محقق گردد.آقاي حسينيان و دوستانشان چون خود و قرائت همراهان  خود را  حق صد درصدي مي پندارند ديگر نيازي نمي بينند تا براي قرائت هاي رقيب و به زعم آنان منحرف از مسير حقانيت، فصل و بابي بگشايند تا ديگران با نقد خود محملي براي روشنگري بيابند. در واقع اين گرايش فکري و سياسي پيش فرض تئوريک و استراتژي عملياتي خود  را در مناظره و مباحثه هاي سياسي و فکري، نه بر مسير روشنگري افکار عمومي بلکه بر مدار هتک و حذف رقيب از عرصه شبکه هاي اجتماعي رسانه، دانشگاه و مناسبات قدرت- پارلمان و ديگر نهادهاي سياسي- نهاده اند. از اين رو قرائت و نگرشي که خود را حق مطلق مي انگارد،  دليلي نمي يابد که با ديگر نگره هاي انحرافي به گفت وگو بنشيند تا غير خودي ها امکان آن يابند در خوان رايحه خوش خدمت دست درازي کنند.سومين نقد آنست که اگر قرار بود مناظره ها با محتواي مجادله گرايش هاي گوناگون و... به ادامه هجوم يکجانبه عليه اصلا ح طلبان و اصولگرايان ميانه رو تبديل شود ديگر چه دليلي داشت برخي مفاهيم اطلا ع رساني بي طرفانه، روشنگري عمومي، آگاهي بخشي و تعاطي آرا و نقد برابر اهالي سياست و فکر به هندسه ذهني مخاطبان القا شود.در واقع هنگامي که صداوسيما در طول 7 ماهه گذشته هزاران ساعت خبر، گزارش و تحليل عليه اصلا ح طلبان پخش کرده است، بدون آن که فرصتي براي پاسخگويي منتقدان فراهم آورد،  تکرار اين روند نا برابر آن هم  پس از گذشت 7 ماه کدام يک از پرسش هاي  افکار عمومي را پاسخ خواهد داد و کدام يک از گسست هاي اجتماعي خانواده ها را و شکاف هاي سياسي مسوولين را ترميم مي کند؟ بخشي از افکار عمومي پس از 7 ماه انتظار داشت مدعيان مهرورزي و عدالت گستري شرايط پراز سنگلا خ کنوني را براي فرداي بهتر هموار سازند.برون رفت از تک صدايي شدن هنگامي ميسر مي شود که ميدان رقابت سياسي بيش از يک دروازه داشته باشد. زيرا اگر قرار بود بحران کنوني با حذف رقيب پاسخ داده شود، راه حل تندروها نقش بر آب نمي شد.ايران:امريکا، زلزله هائيتي و مديريت ايراني بحران«امريکا، زلزله هائيتي و مديريت ايراني بحران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ايران به قلم مجتبي زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛اينجا فرودگاه پورتوپرنس است! فرودگاه يکي از فقيرترين کشورهاي جهان در شبه جزيره کارائيب. شهري که زمين‌لرزه هفت ريشتري کابوس مرگ را بر آن سايه انداخته است.جري امانوئل، از مسئولان برنامه غذايي سازمان ملل مي‌گويد که 200 سورتي پرواز طي هر روز از اين فرودگاه در آيند و روند هستند، حجمي از پرواز که دور از انتظار مي‌باشد، اما گمان مبريد که اين پروازهاي پرحجم براي آب و دارو تدارک شده‌اند بلکه قريب به اتفاق اين پروازها متعلق به نظاميان امريكا است! گو اين که در حال حاضر اولويت نخست فرودگاه اين شهر مصيبت‌زده و حزن‌انگيز، پروازهايي است که تفنگداران و ژنرال‌هاي امريكايي را به اين مکان گسيل مي‌کنند. در روزهاي گذشته خبري منتشر شد که هر انسان آزاده‌اي با شنيدن آن، از روح تماميت‌خواهي ميليتاريسم امريكا واستبداد ليبرال دموکراسي منزجر مي‌شود و آن اين که به دليل به دست گرفتن مديريت فرودگاه اين شهر مصيبت‌زده از سوي ارتش امريكا، سازمان پزشکان بدون مرز قادر نشد تجهيزات پزشکي خود را به اين شهر برساند و پرسنل اين سازمان به خاطر ضرورت انجام عمل قطع عضو يک آسيب‌ديده زلزله، مجبور شد با تهيه يک «اره»!! از بازار محلي، بدين عمل تخصصي مبادرت نمايد. به راستي بريدن پاي يک مجروح در عصر غدار دهکده جهاني و در مجاورت مدعيان حقوق بشر، صحنه‌اي دهشتناک است.وانگهي جامعه‌شناسي و مردم‌شناسي نقاط آسيب ديده در ساعات و روزهاي پس از آغاز بلايا و حوادث طبيعي، گوياي آن است که مصيبت‌زدگان بيش از همه، با مشاهده حضور و جنب و جوش گروه‌هاي امدادگر و کادرهاي پزشکي و خدماتي مسرور مي‌شوند و بخشي از آلام و ناامني‌هاي ذهني و عيني خود را با آن تسکين مي‌دهند. اما مردمان‌هائيتي که ديري نيست رهايي خويش را از چنگال ديکتاتورهاي وابسته به فرانسه و امريكا جشن گرفته بودند، اين روزها شاهد دو صحنه دلخراش هستند؛ صحنه‌اي از اجساد بر زمين مانده و مدفون شده عزيزان و بي‌پناهي مجروحان و صحنه‌اي ديگر که حاکميت ملي ايشان را به هيچ انگارد و در اين روزهاي ماتم، کشورشان را از زمين و هوا و دريا به محاصره در آورده و اشغال کرده است.پياده کردن 10 هزار نيروي نظامي در يک کشور زلزله‌زده، نه تنها موجب تسکين دردها و رنج‌ها نيست، بلکه خود گوياي روحيه تجاوز و اشغال و ناامني و اضطراب است، چه اين که امروز کيست که نداند از منظر جامعه‌شناسي بحران و حوادث، مانور قدرت جنگنده‌ها، ناوها و نفربرهاي نظامي آن هم از سوي کشور رقيب مردمسالاري در ‌هائيتي، خود تشديدکننده جراحت‌هاي روحي و مادي بر روح ملي آسيب ديده در‌ هائيتي است. مگر نه اين است که لباس رسمي امدادگران، نماد و نشانه‌اي غير از نمادهاي نظامي‌گري است؟ و مگر نه اين است که آب و غذا و دارو و درمان از ‌مهم‌ترين آرزوهاي مددجويان هنگام وقوع بحران‌ها مي‌باشد؟ پس اگر چنين است، مدعيان حقوق بشر و ليبرال?دموکراسي از چه روي حق حاکميت ملي مردمان‌ هائيتي را پاس نداشتند و پايتخت اين کشور مصيبت‌زده را به اشغال درآورده و در کمال بي?شرمي، نهاد رياست جمهوري آن را به تصرف خويش درآوردند؟! چرا صدايي از سازمان ملل به گوش نمي‌رسد؟! چرا صليب سرخ جهاني فرمانده ميدان امداد و نجات در اين کشور به حساب نمي‌آيد؟! چرا اشغالگران فراتر از قوانين سازمان ملل به بهانه امداد و نجات، تماميت ارضي‌ هائيتي را به سخره گرفتند؟! لشكرکشي نظامي چه نسبتي با زلزله‌زدگي دارد؟ اينجاست که سخنان هوگو چاوز محل تأمل و تفکر مي‌شود. وي اعتقاد دارد که زمين‌لرزه ‌هائيتي نه معلول حوادث طبيعي که به علت آزمايش سلاحي فوق مدرن در درياي کارائيب و در راستاي تخريب وجاهت و نفوذ جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته است! از آن روي که با آفرينش اين زلزله تصنعي، امريكا در نقش منجي بزرگ در امريكاي لاتين ظاهر شده و نفوذ خود را بر خرابه‌هاي شهرهايي مثل‌ هائيتي بنا خواهد کرد.اگر حرف‌هاي چاوز را با دلمشغولي‌هاي پي در پي هيلاري کلينتون مبني بر نگراني از افزايش نفوذ ايران در امريكاي لاتين مقايسه کنيم و لشكرکشي امريكا را در اين شهر ماتم‌زده مورد ارزيابي قرار دهيم، نمي‌توان با مفروض‌هاي چاوز في‌البداهه به مخالفت برخاست! اما غرض از اين گفتار نه نکات مهم ياد شده که خوانش تجربه زلزله ‌هائيتي و شبيه‌سازي آن در امور اجتماعي و سياسي ايران در رخدادهاي مشابه براي پايتخت جمهوري اسلامي ايران است.اگر چه ايران کشوري پهناور و برخوردار از روح شگفت‌انگيز همبستگي‌هاي اسلامي و ملي براي گذار از هرگونه حوادث طبيعي ولو براي مرکزيت سياسي و اداري کشور ام‌القراي جهان اسلام مي‌باشد، اما بايد دانست که ستاد مديريت بحران کشور علاوه بر پيش‌بيني متغيرهاي گوناگوني که در حال تمرين و مطالعه آن هنگام حوادث است، بايد کارگروهي براي پائيدن و مراقبت کردارهاي زشت و غيرانساني دشمن غدار و فرصت‌طلب در هرگونه حوادث طبيعي پايتخت سازمان دهد!تهران همواره مرکز ايجاد زلزله‌هاي سياسي براي موجوديت دشمن بود، گو اين که مقام وقت رژيم صهيونيستي، انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني را بزرگ‌ترين زلزله منطقه ارزيابي کرده بود؛ اما دشمنان ايران به رسم عادات زشت و مألوف خويش که همواره از پشت به ما خنجر زده‌اند و همواره از گرد و غبارها به خلق فتنه‌ها شهرت يافته‌اند؛ شايد به مهندسي برخي شرارت‌ها در هنگام بروز حادثه‌هاي طبيعي بزرگ براي پايتخت دل بسته باشند! با اين که ايران ‌هائيتي نيست و تهران هرگز پورتوپرنس نخواهد بود و نيز با اين که همه جاي ايران بزرگ، تهران خواهد بود، همان گونه که همه ايران«خرمشهر» و «بم» بود، اما شرط عقلانيت در ستاد مديريت بحران کشور آن است که کارگروهي مرکب از آگاهان سياسي، اجتماعي و امنيت ملي به سنجش روحيات شيطاني شيطان‌هاي کوچک و بزرگ پرداخته و بروز احتمالي کينه‌هاي آنها را در مواقع وقوع بلايا و حوادث طبيعي مورد تجزيه و تحليل قرار دهند.آفرينش: اقتصاد ايران و رتبه جهاني آزاد سازي«اقتصاد ايران ورتبه جهاني آزاد سازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛اعلام رتبه 168 اقتصاد کشورمان در ميان اقتصادهاي کوچک وبزرگ جهان از نظر آزادي اقتصادي اگر چه تا اندازه اي امري قابل پيش بيني از سوي بسياري از کارشناسان بود اما اعلام اين رتبه وپسرفت ايران در شاخص آزادي اقتصادي مورد توجه بسياري شده است . در واقع رتبه 168 در اين جدول از ميان 179 کشور جهان به اين معناست که اقتصاد ايران در طيف گسترده اقتصادهاي با سياست هاي باز واقتصادهاي متمرکز وبسته ، بسيار نزديک به اقتصاد هاي بحران زده نامطلوبي همانند اريتره ،کوبا ، کره شمالي ،ميانمار،کنگو وزيمباوه قرار دارد . افزون بر اين در سياستي خلاف و متضاد با اصل44 قاون اساسي وآنچه سند چشم انداز 20ساله کشور تا سال 1403 خوانده شده ايران نه تنها به کسب جايگاه اهل اقتصادي منطقه نزديکتر نشده است بلکه در جايگاه شانزدهم منطقه قرار گرفته است .اين افت نگران کننده در حالي است که بانک جهاني به عنوان يکي از معتبرترين نمادهاي اقتصادي بين المللي در تازه ترين گزارش خود از کاهش رشد اقتصادي ايران در سال جاري ميلادي تا يک درصد خبر داده است  . کاهشي که بي شک بر سياست هاي اقتصادي واجتماعي دولت موثر خواهد بود وبر پيچيده ترشدن فضاي اقتصادي کشور خواهد افزود.اکنون نزديک به چند سال از آغاز سند چشم انداز20 ساله ايران در راستاي دست يابي به مقام اول اقتصادي ،علمي وتکنولوژيک مي گذرد سندي که به نگاه کارشناسان در صورت نگاه علمي ، کارشناسانه ومديريت صحيح اقتصادي بي گمان ايران را در جايگاه برتر منطقه قرار مي دهد . در اين ميان اعلام سياست هاي کلي اصل 44 قانون اساسي تاکيد بر انجام آزاد سازي اقتصادي ، کوچک شدن بدنه وحجم دولت وکاهش دخالت در اقتصاد مسيري بوده است که توجه خاصي بدان انجام گرفته است  با اين حال رويکردهاي اقتصادي دولت در چهار سال گذشته نتوانست در کنار حجم انبوه درآمدهاي نفتي حاصل از شوک نفتي اقتصاد ايران را با رشد دوچنداني همراه سازد ودر کنار آن هم شاخص هاي مورد توجه سياستهاي کلي اصل 44 مورد توجه  بيشتر قرار دهد .دولت در سالهاي گذشته بارها بر اجراي بخشي يا تمام سياست هاي کلي اصل 44 تاکيد کرده اما آنچه در حال اتفاق افتادن است نه تنها نزديک شدن دولت به آزادسازي اقتصادي وکوچک شدن دولت در کنار کاهش دخالت در اقتصاد است بلکه شواهد وقرائن حکايت از افزايش تمرکز اقتصاد ايران به روي دولتي شدن وافزايش حيطه هاي مورد دخالت دولت است حال اينکه چنانچه دولت محترم با در سر لوحه قرار دادن اصل 44 وانجام اصلاحات اقتصادي به طور جدي مي کوشيد ،شاهد نزول جايگاه ايران در شاخص هاي آزاد سازي ،خصوصي شدن و... نمي بوديم . در اين ميان کاهش تصدي گري دولت به عنوان متصدي ناکارآمد و رفع انحصارهاي دولتي از بسياري از شاخصه هاي صنعت ،خدمات وتجارت بايد مورد توجه بيشتري قرار مي گرفت .در اين حال دولت با نگاه به آزاد سازي اقتصادي نگاهي هم به عضويت در سازمان تجارت جهاني (WTO  ) داشته باشد اما عدم تغيير شاخص هاي تمرکز وتمرکز گرايي در اقتصاد ايران وحتي در برخي از زمينه ها افزايش اين شاخص ها جدا از آنکه دورنماي عضويت کشورمان را در سازمان تجارت جهاني تيره تر خواهد ساخت دسترسي به اهداف سند چشم انداز را نيز براي سياست گذاران ايراني را با چالش هاي متعددي روبرو مي کند چالش هايي که فقط يکي از آنها نياز به 5000 ميليارد دلار سرمايه گذاري اقتصادي در کشور است.تهران امروز:اعتدال فرهنگي،ضرورت هميشگي«اعتدال فرهنگي،ضرورت هميشگي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد؛در نخستين روزهاي پيروزي انقلاب، امام خميني (ره) در جواب به عده‌اي از متحجرين و در پاسخ به شايعاتي مبني بر تحريم سينما از سوي مراجع ديني فرمودند: «ما كي با تجدد مخالفت كرده‌ايم؟ سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت مردم و تربيت آنها باشد، ما با فساد مخالفيم نه با سينما.» فرهنگ از همان اوان انقلاب همواره در كشاكش نگاه‌هاي حداقلي و حداكثري در نوسان بوده و اگر نبود ديدگاه اعتدال‌گرايانه امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، چه بسا كه هر روز شاهد اتفاقات نوظهور و خرق عادت‌هاي عجيب در اين حوزه بوديم. حوزه‌اي كه اساسي‌ترين و ريشه‌اي ترين مقوله انسان‌سازي است و رسالت سنگيني را بر دوش مي‌كشد.افراط و تفريط همواره فرهنگ كشور را رنج داده و باعث آسيب‌پذيري كشور شده است، برخي آن را يكسره رها شده مي‌پسندند و عده‌اي كنترل همه‌جانبه آن را باعث تقويت فرهنگي ارزيابي مي‌كنند. هر دو اين ديدگاه‌ها به يك ميزان به فرهنگ اصيل انقلاب صدمه مي‌زنند. چه اين رويكرد با منش و روش مقام معظم رهبري نيز هماهنگي ندارد. رهبر معظم انقلاب موكدا فرموده‌اند: «ما نمي‌خواهيم با نگاه افراطي به مقوله فرهنگ نگاه كنيم، برخورد افراطي از دو سو امكان‌پذير است و تصور مي‌شود؛ يكي از اين طرف كه مقوله فرهنگ را مقوله‌اي غيرقابل اداره و غيرقابل مديريت بدانيم مقوله‌اي رها و خودرو كه نبايد سر به سرش گذاشت و وارد آن شد.متاسفانه اين تفكر در جاهايي است و عده‌اي طرفدار رها كردن و بي‌اعتنايي و بي‌نظارتي در امر فرهنگ هستند. اين تفكر، تفكر درستي نيست و افراطي است. در مقابل، تفكر افراطي‌ ديگري وجود دارد كه آن سخت‌گيري خشن و نظارت كنترل‌آميز بسيار دقيق است. اين تفكر هم به همان اندازه غلط است. نه مي‌شود فرهنگ را رها كرد كه هرچه پيش آمد، پيش بيايد، نه مي‌شود آن طور سخت‌گيري‌هاي غلطي را كه نه ممكن است و نه مفيد، الگو قرار داد.» اين ديدگاه اصلي‌ترين ملاك‌ ارزيابي فرهنگي كشور است زيرا متين‌ترين و متقن‌ترين رهنمود ارائه شده است.ولي آيا در ارزيابي شرايط فرهنگي كشور يا لااقل آنجايي كه دولت متصدي آن است اين رويكرد لحاظ مي‌شود يا خير؟ آيا معاونان محترم وزير ارشاد كه اين روزها سرگرم برگزاري جشنواره‌هاي مختلف فرهنگي، هنري و ادبي هستند اين رويكرد را در مواجهه با مسائل فرهنگي در پيش گرفته‌اند؟ اگر رفع توقيف فيلم‌هايي كه پيش از اين توسط دولت توقيف شده بودند اعتدال محسوب مي‌شود تذكرات به رسانه‌ها و نظارت بيشتر بر كتاب‌هاي چاپي چه چيزي ارزيابي مي‌شود؟ به نظر مي‌رسد متصديان امور فرهنگي به خاطر اينكه از رويكرد يكساني پيروي ‌كنند بايد با هماهنگي بيشتري در مسائل فرهنگي اقدام نمايند چرا كه از نگاه ناظران بيروني تفاوتي آشكار وجود دارد بين سياست‌هاي اعمالي فرهنگي در حوزه سينما، كتاب، هنر و رسانه.راه برون‌رفت از آن، همان ديدگاه رهبر فرزانه انقلاب است و نه چيزي بيشتر يا كمتر چرا كه هر دو اين روش‌ها به اندازه خود باعث آسيب به فرهنگ و فرهنگ‌پژوهان خواهد شد. در حوزه فرهنگ، اعتدال دكترين قطعي و حتمي انقلاب از آغاز تاكنون بوده و هر روشي غير از اين محكوم و محتوم به زوال است.انقلاب پرشكوه اسلامي در ايران بيش و پيش از همه انقلاب‌هاي قرن بيستم ريشه در مسائل فرهنگي دارد و ابعاد ديگر آن تا بدين اندازه از اهميت ويژه برخوردار نبوده است. فرهنگ انسان‌سازي كه نسلي از فرهيختگان و رزمندگان دلاور را به وجود آورد كه پاسداران حريم اين آب و خاك بودند. چنين فرهنگي بايد بتواند به بازتوليد خود به دور از همه حب و بغض‌هاي نادرست بپردازد. شرايط كنوني كشور اقتضا مي‌كند تا فرهنگ پوياي اسلامي و ايراني جايگزين بسياري از رفتارهاي خشن و ناصواب حاكم بر پديده‌هاي سياسي و اجتماعي شود.اگر اعتدال فرهنگي آنچنان كه شايسته و بايسته است در اعمال سياست‌ها لحاظ ‌شود مي‌تواند بار بسياري از سوءتفاهمات و كج‌فهمي‌هاي شرايط كنوني كشور را بر دوش بكشد چرا كه ملت ايران فرهنگي‌ترين برخورد را با پديده‌هاي تاريخي و سخت داشته و خواهد داشت.دنياي اقتصاد:ماليات از بخش مسكن در زمان ركود«ماليات از بخش مسكن در زمان ركود»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد؛همه دولت‌ها مايلند وضعيت اقتصادي مردم در رونق باشد تا بتوانند از درآمد آنها ماليات اخذ كنند. براي همين است كه بالا رفتن رشد اقتصادي يكي از مهم‌ترين علايق دولت‌ها بوده و هست.به همين دليل، تمام هم و‌غم اقتصادي دولت‌ها به ويژه در كشورهاي پيشرفته آن است كه موانع پيش روي بخش مولد جامعه را حذف كنند تا اين بخش كه به مرغ تخم طلا معروف است بتواند به توليد خود ادامه يا آن را افزايش دهد و در اين شرايط وضع اشتغال هم خوب مي‌شود. اما هيچ انسان عاقلي مرغ تخم طلا را براي گوشتش نمي‌كشد. در واقع زماني كه اين مرغ، بيمار است به جاي كشتن بايد به مداواي آن اقدام كرد.يكي از كارهايي كه براي مداواي بخش مسكن كه به بيماري ركود مبتلا شده است مي‌توان و بايد انجام داد اين است كه ماليات اين بخش كاهش يابد يا اساسا حذف شود، زيرا هم اكنون كمبود نقدينگي در اين بخش بيشتر از هر جاي ديگري محسوس است. برخلاف اين اصل بديهي، اخيرا در خبرها آمده بود كه در نظر است ماليات فروش مسكن افزايش يابد؛ مالياتي را كه از فروش مسكن اخذ مي‌شود يا توليدكننده مسكن يا مصرف‌كننده آن بايد بپردازد. اما در مورد اول بايد گفت كه شاخص‌هاي اقتصادي نشان مي‌دهد هم‌اكنون سود سرمايه گذاري در بخش مسكن كاهش قابل توجهي داشته است، بنابراين اخذ ماليات از اين گروه در شرايط فعلي عاقلانه نيست. اما در مورد مصرف‌كننده نيز كه مربوط به خانه‌هاي غيرنوساز است اين ماليات غيرعادلانه مي‌باشد. زيرا بيشترين تعداد فروش مسكن غيرنوساز در طبقه متوسط به پايين اتفاق مي‌افتد. حال فرض كنيد شخصي را كه سال‌ها پس‌انداز كرده و پس‌انداز او هم مورد هجمه تورمي ‌بانك مركزي قرار گرفته و با اين وصف توانسته آپارتماني 40 متري خريداري كند و باز به پس‌انداز خود ادامه داده و مي‌خواهد اين آپارتمان را ده متر بزرگ‌تر كند. آيا هيچ انسان منصفي از خانه چنين فردي ماليات اخذ مي‌كند؟ با اين كه او بيش از همه ثروتمندان از طريق تورم، ماليات هنگفتي را پرداخته است؛ در صورتي كه اصولا نبايد هيچ‌گونه مالياتي مي‌پرداخت.در هر صورت يكي از اصول اوليه علم اقتصاد آن است كه ماليات در زمان رونق، افزايش و در زمان ركود كاهش مي‌يابد. البته در خصوص افزايش ماليات، الزامي‌ وجود ندارد؛ زيرا بسياري از اقتصاددانان، ماليات را ضد توليد مي‌دانند و معتقدند كه ماليات، هر چه كمتر بهتر.ضمنا بخش مسكن بيشترين ميزان شغل را نسبت به بخش‌�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 701]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن