تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798241152




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روزی که شهید مهدی باکری قرآن جیبی خود را به من هدیه داد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: یادمانده های بانوی بسیجی تبریزی از هشت سال دفاع مقدس، روزی که شهید مهدی باکری قرآن جیبی خود را به من هدیه داد تبریز - ایرنا - بانوی بسیجی تبریزی در خصوص یاد مانده های خود از دوران هشت سال دفاع مقدس گفت: هنوز قرآنی را که شهید مهدی باکری به هنگام مجروح شدش به من هدیه داد، به یادگار از آن دوران نگهداشته ام.


صدیقه صارمی رسولی که در دوران هشت سال دفاع مقدس حضور فعالی در جبهه جنگ حق علیه باطل داشته است، به خبرنگار ایرنا می گوید: سال 1339 در خانواده ای مذهبی در خیابان خیام تبریز متولد شدم.
وی افزود: اواخر مهرماه سال 56 بود که پدرم به کربلا مشرف شد، وقتی که بازگشت مدت ها حرف آن مرد در خانه بود و من کنجکاو از این بودم که آن مرد کیست که پدرم روز و شب از او سخن می گوید و اینگونه عاشق و شیفته او شده است.
وی ادامه می دهد: پدرم با حالتی وصف ناشدنی از او حرف می زد و هر بار که نام آن مرد می آمد، اشک از چشمانش جاری می شد و می گفت من سعادت این را داشتم که در نجف ایشان را از نزدیک زیارت و به او اقتدا کرده و نماز بخوانم.
صارمی می گوید: بالاخره پس از کلی کنجکاوی فهمیدم آن مرد کسی نیست جز امام خمینی (ره) و من از طریق سخنان پدرم با امام آشنا شدم و عاشقانه برای دیدنش به انتظار نشستم.
وی می گوید: 29 بهمن ماه سال 59 را خوب به یاد دارم که با اصرار و پافشاری بسیار همراه پدر و برادرم به مسجد قزلی تبریز رفتم تا سخنان آیت الله قاضی (نخستن امام جمعه تبریز) را هرچند از دور بشنوم.
وی اظهار می کند: آنها داخل مسجد شدند و من که روسری کرم رنگ و کشف کتانی سفید بر تن داشتم کنار دیوار مسجد ایستادم و تمام صحنه ها را به چشم خود دیدم که ماموران ستمشاهی چگونه مردم را برآشفتند.
صارمی می گوید: وقتی ماموران به ساحت مسجد هجوم آوردند، خیل عظیم جمعیت مردم تبریز در صحنه حاضر و راهپیمایی مردمی شکل گرفت و به چشم خود آتش گرفتن بانک را نظاره گر بودم.
وی ادامه می دهد: از ترس به سمت مدرسه ام رفتم و در راه وقتی سربازان من را دیدند دستور ایست دادند و گفتند کیستی و اینجا چه میکنی که من در پاسخ کتاب های مدرسه ام را نشان دادم و گفتم " دانش آموزم از مدرسه می آیم".
وی اظهار می کند: فرمانده این سربازان جلو آمد و مرا به تمسخر گرفت و حل داد که من در این لحظه به او تندی کردم که این امر باعث شد فرمانده با باتوم خود ضربه ای محکم بر پهلوی من بزند و دستور داد دستگیرم کنند.
این بانوی بسیجی می گوید: با وجود این ضربه محکم از ترس جانم با هرچه در توان داشتم شروع به دویدن کردم، پس از طی مسافتی طولانی وقتی مطمئن شدم سربازان دیگر نمی آیند در جلوی در خانه ای نشستم تا نفسی تازه کنم.
وی ادامه می دهد: در این هنگام سرباز دیگری را دیدم که به من نزدیک شد و گفت " تو اینجا چه میکنی و چرا نشسته ای" و من اظهار کردم از مدرسه آمده ام به سمت خانه می روم خسته شده ام نشستم تا کمی قوت گیرم، که سرباز گفت "زود بلند شو می دانی کجا نشسته ای؟ اینجا سازمان امنیت است" که من با شنیدن این کلمه پا به فرار گذاشتم.
وی اضافه می کند: با پیروزی انقلاب اسلامی فروردین ماه سال 58 من به همراه چند تن از دبیران و دوستانم نخستین انجمن اسلامی دانش آموزان را در تبریز تشکیل دادیم.
این بانوی بسیجی با بیان اینکه در آبان ماه سال 58 زمزمه های تشکیل نیروی انسانی و بسیج در کشور شنیده می شد، ادامه می دهد: افتخار می کنم که جزو اولین نفراتی هستم که در تبریز ثبت نام کردم و به همراه 20 بانوی دیگر دوره های آموزشی عقیدتی، سیاسی و نظامی را به فرماندهی شهید تجلایی گذراندیم.
وی می گوید: با فرمان حضرت امام در خصوص تشکیل نهضت سوادآموزی وارد این مجموعه شدم و شش ماه نخست به عنوان آموزشیار خدمت کردم و سپس مسوولیت گزینش خواهران به من سپرده شد.
صارمی با یادآوری جریان پاوه در اواخر سال 58 افزود: به همراه شهید آیت الله مدنی برای عیادت از مجروحان به بیمارستان شیر خورشید تبریز (سینا فعلی) رفتیم.
وی ادامه می دهد: آیت الله مدنی از یکی از بهیاران بیمارستان خواست اگر شهیدی وجود دارد به زیارت این عزیزان برویم که به سردخانه بیمارستان راهنمایی شدیم و من برای نخستین بار از نزدیک پیکر شهید را دیدم.
وی اظهار می کند: پس از بازدید از این عزیزان آیت الله شهید مدنی به ما دستور داد بروید امداد بیاموزید کشور بزودی نیازمند امداگران بیشتری خواهد شد که من به همراه خانم ها حیدرنیا، جلیلوند و مرحومه مرتضوی برای آموزش به بیمارستان سینا معرفی شدیم.
این بانوی امدادگر هشت سال دفاع مقدس می گوید: سه روز نخست در اورژانس بیمارستان فقط نظاره گر بودیم که از روز چهارم پزشک دستور داد کار عملی انجام دهیم با اینکه هیچ اطلاعاتی در خصوص بخیه زدن یا پانسمان زخم نداشتیم به ما آموزش عملی بر روی بیماران داده شد.
وی با بیان اینکه من به دلیل حجابی که داشتم یک سال قبل از پیروزی انقلاب از مدرسه اخراج شده و نتوانسته بودم دیپلم بگیرم، اضافه کرد: با پیروزی انقلاب در امتحانات پایان سال خرداد ماه سال 60 شرکت کردم و بالاخره پس از چند سال وقفه دیپلم گرفتم.
وی می گوید: با شروع جنگ بسیار تلاش کردم که به همراه دیگر بسیجیان و سپاهیان برای امدادگری به جبهه بروم که مادرم مخالفت کرد و مانع رفتن من به جبهه شد.
صارمی با بیان اینکه عاشق حضور در کنار رزمندگان بودم تا دین خود را نسبت به امام و انقلاب ادا کنم، اظهار می کند: نخستین روز فروردین ماه سال 61 را در کنارمزار شهدا گذراندم و سپس نزد مهندس سید حسن نوربخش مسوول وقت جهادسازندگی استان رفتم و از او خواستم خانواده ام را راضی کند تا من نیز به جنوب بروم.
وی با بیان اینکه با گرفتن رضایت پدر و مادرم عازم جنوب شدم، اضافه می کند: به بهداری خوزستان معرفی شدم و از آنجا به بیمارستان رازی اهواز رفتم که دقیق به خاطر دارم هشتم اردیبهشت ماه سال 61 وارد اهواز شدم و در آنجا به ما گفتند دشمن در 35 کیلومتری اهواز است.
وی افزود: به عنوان امدادگر کار خود را در این بیمارستان آغاز کردم و در آنجا بود که با خانواده های شهیدان باکری، همت، نوربخش آشنا شدم و در آنجا من را "صارم جبهه" صدا می کردند.
وی ادامه می دهد: با شروع عملیات بیت المقدس بقدری مجروح به بیمارستان انتقال یافت که دیگر کسی منتظر دستور نبود هر که هر آنچه در توان داشت، انجام می داد.
این بانوی بسیجی خاطرنشان می کند: در آن دوران بود که با شهیده "مریم فرهانیان" آشنا شدم او نیز به عنوان امدادگر فعالیت می کرد و اهل آبادان بود وقتی فهمید من از تبریز آمده ام گفت" اینهمه از آذربایجان دور هستیم و تو آمده ای که به ما کمک کنی؟" .
وی با بیان اینکه بالاخره عملیات بیت المقدس رسید، ادامه می دهد: وقتی پیکر مجروح شهید مهدی باکری را به بیمارستان آوردند من به عنوان امدادگر در کنار او بودم و قرآنی را که در جیبش آغشته به خون شده بود را از وی به یادگار گرفتم.
اینجای سخنانش که می رسد، از کیفش بسته ای را بیرون می آورد، چفیه ایی را که هنگام مجروحیت خود بر گردن داشت را با احترام خاصی باز می کند و قرآن شهید باکری را به من نشان می دهد و می گوید: نوعروسان بسیاری با این قرآن به خانه بخت رفته اند و دانشجویان بسیجی بسیاری با آن ختم قرآن انجام داده اند.
صارمی با بیان اینکه 24 تیر ماه سال 61 در عملیات رمضان نیز کنار رزمندگان حضور داشتم، ادامه می دهد: آذر ماه سال 62 نیز به جبهه آمدم ولی به دلیل اینکه جنگ به غرب کشور کشیده شده بود مدتی در بخش سی. اس. آر بیمارستان به عنوان مسوول استریل وسایل اتاق عمل فعالیت کردم و بعد به تبریز بازگشتم.
این بانوی امدادگر بسیجی افزود: بهمن ماه 62 در منطقه حضور داشتم که عملیات خیبر شروع شد و دشمن برای نخستین بار شیمیایی زد و افراد زیادی مجروح و زخمی شدند.
وی ادامه می دهد: هنگام حمل مجروحان به ما گفته شد، دست به هیچ جای بدن مجروحان و خودمان نزنیم و اگر قسمتی از بدنمان شروع به خارش کرد به هیچ عنوان نباید دست زد و فقط هرچه سریعتر مجروحان را به بیمارستان انتقال دهیم.
وی اظهار کرد: ششم اسفند در حین انتقال مجروحان به بیمارستان مجروح شدم و دیگر چیزی به خاطر ندارم تا اینکه هفت اسفند در بیمارستانی در تهران به هوش آمدم، ریه هایم آلوده شده بود و از پشت ترکشی به من اصابت کرده بود.
صارمی با بیان اینکه در بهمن ماه سال 63 در عملیات بدر به جبهه برگشتم، افزود: بدترین خاطره جنگ برایم شنیدن خبر شهادت مهدی باکری بود که 25 اسفند ماه ساعت 12 شب این خبر دردناک همه را متاثر و ناراحت کرد.
وی ادامه می دهد: خبر شهادت مهدی باکری موجب شد عراقی ها چندین شبانه روز جشن و سرور در مقر خود برپا کنند.
وی اظهار کرد: سال 64 به عنوان راهنمای تعلیماتی نهضت سوادآموزی به منطقه ورزقان آذربایجان شرقی رفتم تا مدتی از جبهه دور بمانم و بتوانم نیروهای رزمنده بیشتری را جمع آوری کنم.
این بانوی بسیجی می گوید: در سال 65 در عملیات والفجر هشت نیز کنار رزمندگان حضور داشتم و شاهد حضور خادمان حرم مقدس امام رضا (ع) بودم که برای برافراشته کردن پرچم مرقد مطهر بر بام مسجد فاو آمده بودند.
وی ادامه می دهد: با پایان جنگ در تبریز فعالیت های فرهنگی خود را ادامه دادم و اکنون به عنوان روای دفاع مقدس در انجمن راویان دفاع مقدس و معلم درس معارف و دین و زندگی در آموزش و پرورش فعالیت می کنم و تاکنون در تمام شهرستانهای استان و همچنین شهرهای شیراز، اردبیل، قم و مازندان به عنوان روایتگر حضور یافته ام.
این بانوی بسیجی تاکید می کند: دشمنان نظام و اسلام بدانند تمام بسیجیان به دلیل عهد و پیمانی که با امام و ولی خود بسته اند عاشقانه و مخلصانه برای برافراشته نگه داشتن پرچم انقلاب اسلامی فعالیت می کنند.
وی با اشاره به ناامنی های حاکم در منطقه اظهارکرد: قدرت الهی، ولایت فقیه و خون شهدا ایران اسلامی را بیمه کرده و هیچ احدی جرات نزدیک شدن به این مرزو بوم را ندارد.
6120/587


05/09/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن