تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798191042




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خبرنگاری که با کارشناسان سازمان ملل به هور هویزه رفت


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خبرنگاری که با کارشناسان سازمان ملل به هور هویزه رفت تهران - ایرنا - «علی اکبر قاضی زاده» خبرنگار پیشکسوت خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) از جمله خبرنگارانی بود که در بهمن سال 62 کارشناسان سازمان ملل را برای تهیه خبر، به هور هویزه همراهی کرده است.


قاضی زاده می گوید، یکی، ادعا داشت، «هرکس در سرزمین در حال جنگ زندگی کرده، برای تمام عمر جنگ­ زده است.» حرف است دیگر.
غیر از رادیو وتلویزیون، در آن زمان روزنامه های اطلاعات، کیهان، جمهوری اسلامی و رسالت همه در مورد خبر و گزارش و تحلیل و ...، چشم به تلکس خبرگزاری ایرنا داشتند.
تمرکز در کار اطلاع­رسانی در زمان جنگ هم نه اختراع ماست و نه ما چیزی به آن افزودیم، در تمام کشورهای در حال جنگ، اجازه اثرگذاری آزاد بر افکار عمومی را نمی­دهند.
بنابراین تمام بار خبری جنگ برای مطبوعات بر دوش ایرنا بود؛ در سه شیفت و در انواع سطح ها: برای پنج مقام تراز اول(پنجگانه)، برای مسوولان ارشد( ویژه) و تلکس خبری، به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی؛ به علاوه تعداد بی­شماری جزوه­های تحلیلی به صورت نامرتب ولی همیشگی، بولتن­های خبری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و البته جنگی.
بچه­های ایرنا تمام رادیوهای مهم و تلکس­های خبری مهم دنیا را بررسی و ترجمه می کردند.
ایرنا در تمام شهرهای ایران و در 12 پایتخت بزرگ دنیا نمایندگی داشت.
نزدیک به 20 تلکس­ چی - فقط در نوبت صبح - متن­های خبری و گزارشی را ماشین می کردند تا آماده ارسال شود.
تحریریه ایرنا، در طبقه پنجم ساختمان روبروی دو راهی یوسف­ آباد، کانون این همه انبوه کار در سه نوبت کار بود... دارم طلبکاری می­کنم؟ باور کنید نه!
بیشتر روزها هر نفر باید سه یا چهار کار خبری را پوشش می­داد نظیر اعزام نیرو از عشرت­آباد، سخنرانی سرتیپ ظهیرنژاد در دانشگاه شریف و مصاحبه مطبوعاتی دریابان شمخانی و... .
بسیار شب ها تا آخرین مطلب را تحویل می­دادم، برای خانه رفتن در خیابان وسیله پیدا نمی شد.
مأموریت به مناطق جنگی زیاد پیش می­آمد. جنگ به اندرون مردم چنگ انداخته بود و می کشید. می­کشید و می­درید.
یک­ بار قرار بود عملیاتی در غرب - نزدیک اشنویه و کوه دیانه عراق - به فرماندهی شهید «آبشناسان» در گیرد، از خبرگزاری من و مرحوم «علی سنجری» و یک عکاس رفتیم.
شب، در یک جلگه خوابیدیم؛ در پناه یک تپه و تا صبح یا از زیر گوش ما توپ شلیک کردند یا از آن طرف می­ریختند و زیر گوش ما منفجر می­شد.
اول صبح قرار شد به مقر فرماندهی برویم، جلگه­ای سرسبز را در نظر آورید با خاک اخرایی، چادرها و سنگرها در پناه بلندی­ها، کنار هم برپا بود.
یک جاده باریک هم پیچ می­خورد و بالا می­رفت، ماشین ما از این باریکه راه ناهموار زوزه­کشان بالا می­رفت به جایی رسیدیم که تمام آن جلگه در چشم­رس ما قرار گرفت، «بغدادی» راننده ما یک ­باره ترمز را کشید و بیرون پرید.
پایین که پریدم، تازه توانستم بیست، سی هواپیما را از همه انواع، بالای سر؛ به همین نزدیکی ببینم، آن­قدر نزدیک که می­شد نوشته کف هواپیماها را خواند.
ما چهار دست و پا خود را لای سنگ و صخره کشیدیم و از آنجا دیدیم که آن جلگه را چگونه دارند می­آشوبند.
بغدادی گفت: نامردها مثل اینکه با ما پدر کشتگی دارن! الآنه که هواپیما رو پارک کنن با فانوسقه دنبال ما کنن!
سنجری روانشاد دو ساعتی بعد به یاد من آورد: اگر نیم ساعت دیر کرده بودیم دیگر از ما هیچ نشانی نمی­ماند ما حتی برگه مأموریت هم نداریم که بعدها کسی بتواند ادعایی کند!
یکبار هم وقتی از بلندی­های «الله­ اکبر» مریوان بر می­گشتیم، «سوخو» ها مثل گروهی زنبور در وسط یک دره به کاروان ما حمله­ور شدند که یک عکس ناب از آن راهزنی و سرآسیمگی باقیست.
چگونه باید آن ­همه وحشیگری انسانی را باور کرد؟
عراق، سراسیمه از پیشروی بچه­ها، خجالت را کنار گذاشت و بشکه­های شیمیایی را به میان پیشروندگان و مدافعان انداخت.
تمام شهر اهواز را مجروح شیمیایی پر کرد؛ حتی جایگاه نشستن در استادیوم تختی را.
بعضی را با بدنی که تاول جای خالی باقی نگذاشته بود، به تخت بسته بودند می دانید چرا؟ آن بچه­های خوب خدا دچار خارش شدید در تاول­ها بودند و می­ترسیدند خود را مجروح کنند.

** امدادگری که خاک های آوار را می جوید
در مقر سپاه پرسیدند: چه کسی انگلیسی می­داند؟ و به من نگاه کردند.
کارشناس نروژی سازمان ملل می­خواست اجزای یک موشک کار کرده و تهی شده را اندازه بگیرد، کمک من هم در حد گرفتن سرِ متر نواری یا خواندن عددها بود.
یک ­باره احساس کردم چشمم می­سوزد و آب از بینی و چشمم راه افتاده است، نروژی پرسید: قرص آدرنالین خورده­ای؟ نخورده بودم.
گفت: فوری به هوای آزاد برو، نفس عمیق بکش و بعد دست و صورتت را با صابون تمیز کن! آمدم بیرون. هوا ابری بود و نرمه بارشی می­بارید.
دانه­های ریز باران که به صورت من می­خورد، گویی اخگرهای آهن مذاب صورتم را جز می­زند... توجه دارید که؟ نزدیک شدن به پوکه عمل کرده آن موشک­ها چنان اثری داشت.
در مریوان، در رامهرمز، در اسلام­آباد، در سومار و در بسیار جاهای دیگر هم از این یادمان­ها دارم.
شاید از همه آنها تلخ­تر، کار خبری بر ویرانه­های جنگ­ شهرها باشد،
آنقدر تلخ که بعید است از یاد کسی که دیده باشد برود، در کوی نصر - گیشا - امدادگری را دیدم که خاک­ آوار را با سر انگشت می­جوید و چیزهایی را در یک سطل حلبی می­اندازد، خیال توضیح نداشت.
اصرار کردم معلوم شد تکه­های پراکنده از قربانیان را می­جوید تا ... .
موشک برق آلستوم هم بود؛ در بهمن 64 - به نظرم - که در خود حس دلشوره عجیبی می­کردم و نمی­فهمیدم چرا.
کسی گفته بود: اینجا جشن تولد بچه­ای بود که موشک ترکید، فکر کردم آن پرواز جمعی و ناگاه بچه­ها ذهنم را مشغول کرده و همین طور هم بود.
دو روز بعد فهمیدم همسر و دختر همکار عکاسم «باقر زرافشان» از میهمانان آن تولد بودند.
باقر با بیش از صد کیلو وزن آب شد و 10 سال بعد، در پی عزیزان خود رفت، ای لعنت بر آن دست هرزه­ای که دکمه آن شلیک را فشرد.
موشک خیابان سیروس - کوچه دکتر سپیر - درست به وسط یک محله فرودست فرود آمد. نیمه­شب بود و نور­افکن­، کانون انفجار را روشن می­کرد.
امدادگر حلقه سیم بکسل را به یک تیر چوبی بزرگ بند کرد و در بی­سیم گفت: مستقیم بکش بالا ما، بر روی ویرانه­های مشرف خیره مانده بودیم؛ مثل صحنه نمایش! تیر چوبی بالا و بالاتر کشیده شد، امدادگر در فضای ایجاد شده، پیش رفت، رواندازی را کنار زد و چراغ دستی انداخت: دو دختر بچه - بگو یک و سه ساله - چسبیده به امن آغوش مادر غافلگیر شده بودند.
هرگز سفیدی و تازگی آن آرنج کوچک را - تا شده روی تن مادر - نمی­توانم از یاد ببرم. مایعی رنگی، از گوشه هر چهار چشم بچه­ها بیرون زده بود، بگذریم؛ چاره­ای هم نیست.
دیگران را نمی­دانم، من از مأموریت جبهه در نمی­رفتم اجباری نبود، جایی هم حساب نمی شد، کما اینکه امروز حساب هم نیست.
یادم نمی­آید اضافه بر آن حدود پنج ­هزار تومان حقوق چیزی از این بابت گرفته باشم، خودم اما فکر می­کردم اگر قرار است در چنین شرایطی کسی کار خبری کند، جبهه رفتن باید حتمی باشد.
جنگ که تمام شد، نمی­دانم چرا با سرعت تمام نمادهای آن روزگار حذف شد، تا امروز حتی یکبار ندیدم به صورت رسمی و درست کسی از آن کوشش کم نظیر در ایرنا حتی یادی بکند، بی­مهری اما زیاد سراغ کرده­ام.
اجتمام ** 7364 ** 1071


26/06/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن