واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تحول در انديشه سياسى امام خمينى(ره)
از آنجا كه اين پژوهش عهده دار تبيين انديشه سياسى امام نيست، صرفا به بيان نقاط عطف، كه نشان دهنده تحول در انديشه است، اكتفا خواهد كرد. قسمت اول تحولات انديشه سياسى امام خمينى(ره) مهمترين منابع انديشه سياسى امام، عبارتند از: كشف الاسرار، كتاب البيع، مصاحبهها و نامهها. مخصوصا نامههايى كه در آخرين سالهاى زندگى ايشان صادر شده است و در این پژوهش از منابع فوق جهت تبیین و بررسی اندیشه امام خمینی(ره) استفاده شده است. الف - كشف الاسرار: اين كتاب در سال1323(ه. ش) به نگارش در آمده است. هدف عمده از نگارش كشف الاسرار، پاسخگويى به اتهاماتى بود كه نويسنده «اسرار هزار ساله» و ديگران، به اسلام، حوزههاى علميه و علما زده بودند. در ضمن رد اين اتهامات بود كه حضرت امام، حملههاى تندى عليه رژيم پهلوى، بويژه رضاخان داشتند. همچنين در بخشهايى از اين كتاب، مطالبى آمدهاست كه مربوط به انديشه سياسى ايشان مىشود. آنچه براى برخى از افراد ايجاد سئوال كردهاست، همين مطالب است; چرا كه در برخى موارد، به نظر مىرسد كه حكومتسلطنتى مورد تاييد امام قرار گرفتهاست و حضرت امام مىخواهد بگويد; علما از قديم الايام با آن همكارى داشتهاند و در پارهاى از مطالب، حكومتسلطنتى به شرط نظارت علما بر آن، مورد تاييد قرار گرفتهاست و در بخشى از مطالب، اساسا حكومتسلطنتى نفى و حكومت اسلامى به جاى آن پيشنهاد شدهاست. نظريه اخير بعدها از سوى حضرت امام شرح و بسط بيشترى يافت و با تشكيل نظام جمهورى اسلامى وارد مرحله نوينى شد. در اينجا به برخى از مستندات تصريح كرده و با توجه به اهميت آنها، از زاويه بحث اين پژوهش، تاملات بيشترى در آنها مىكنيم. 1- در يك مورد مىخوانيم: «ما ذكر كرديم كه هيچ فقيهى تا كنون نگفته و در كتابى هم ننوشته كه ما شاه هستيم يا سلطنتحق ما است. آرى همان طور كه ما بيان كرديم، اگر سلطنتى و حكومتى تشكيل شود، هر خردمندى تصديق مىكند كه خوب است و مطابق مصالح كشور و مردم است. البته تشكيلاتى كه بر اساس احكام خدا و عدل الهى تاسيس شود، بهترين تشكيلات است لكن اكنون كه آن را از آنها نمىپذيرند، اينها هم با اين نيمه تشكيلات هيچگاه مخالفت نكرده و اساس حكومت را نخواستند به هم بزنند و اگر گاهى هم با شخص سلطانى مخالفت كردند، مخالفتبا همان شخص بوده از باب آن كه بودن او را مخالف صلاح كشور تشخيص دادند و گر نه، با اصل اساس سلطنت تا كنون از اين طبقه مخالفتى ابراز نشده[است]; بلكه بسيارى از علماى بزرگ عالى مقام، در تشكيلات مملكتى با سلاطين همراهىها كردند; مانند: خواجه نصير الدين و علامه حلى و محقق ثانى و شيخ بهائى و محقق داماد و مجلسى و امثال آنها.[...] مجتهدين هميشه خير و صلاح كشور را بيش از همه مىخواهند.» برخى خواستهاند از مطالب مذكور، نتيجه بگيرند كه گويا امام با حكومتسلطنتى مخالفتى نداشتهاند. 2- اما در همين كشف الاسرار، از نوع و بلكه از انواع ديگرى از حكومت هم ياد شدهاست. به اين بخش از متن كشف الاسرار توجه كنيد: «ما كه مىگوييم حكومت و ولايت در اين زمان با فقها است، نمىخواهيم بگوييم فقيه، هم شاه و هم وزير و هم نظامى و هم سپور است; بلكه مىگوييم همان طور كه يك مجلس مؤسسان تشكيل مىشود از افراد يك مملكت و همان مجلس، تشكيل يك حكومت و تغيير سلطنت مىدهد و يكى را به سلطنت انتخاب مىكند.و همان طور كه يك مجلس شورا تشكيل مىشود از يك عده اشخاص معلوم الحال و قوانين اروپايى يا خود درآرى رابر يك مملكت كه همه چيز آنها مناسب با وضع اروپا نيست تحميل مىكنند و همه شماها كوركورانه آن را مقدس مىشمريد و سلطان را با قرار داد مجلس موسسان سلطان مىدانيد و به هيچ جاى عالم و نظام مملكتبر نمىخورد; اگر يك همچو مجلس از مجتهدين ديندار كه هم احكام خدا را بدانند و هم عادل باشند، و از هواهاى نفسانيه عارى باشند و آلوده به دنيا و رياست آن نباشند و جز نفع مردم و اجراى احكام خدا غرضى نداشته باشند تشكيل شود و انتخاب يك نفر سلطان عادل كنند كه از قانونهاى خدايى تخلف نكند و از ظلم و جور احتراز داشته باشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نكند، به كجاى نظام مملكتبر خورد مىكند؟» با تامل در متن مذكور، به نظر مىرسد كه حكومتسلطان عادل كه تحت نظارت علما و با نصب آنها به اداره امور بپردازد، بدون اشكال است و لااقل به نظر امام، مىتوان از اين نوع حكومتسخن گفت. البته روشن نشده كه اين سلطان عادل، لازم است فقيه باشد يا خير؟ در هر صورت تاكيدى بر فقاهتسلطان نشدهاست. 3- در كشف الاسرار مطالبى آمده كه نشان مىدهد امام، هيچ يك از دو نوع حكومتى را كه ذكر شد، مشروع نمىداند; بلكه در نظر ايشان حكومت مشروع، حكومت الهى است كه فقيه جامع الشرائط در راس آن باشد: «جز سلطنتخدايى، همه سلطنتها بر خلاف مصلحت مردم و جور است و جز قانون خدايى، همه قوانين باطل و بيهودهاست.» حضرت امام در رد ادعاى نويسنده اسرار هزار ساله، كه گفتهبود: هيچ دليلى بر اين مطلب كه حكومتحق فقيهاست، وجود ندارد، چنين سخن گفتهاست: «مبانى فقهى، عمدهاش اخبار و احاديث ائمهاست كه آن هم متصل استبه پيغمبر خدا و آن هم از وحى الهى است.» آنگاه حضرت امام به ذكر چند حديث پرداخته و ذيل يكى از آنها چنين نتيجه گرفتهاست: «پس معلوم شد آنهايى كه روايتسنت و حديث پيغمبر مىكنند، جانشين پيغمبرند و هر چه براى پيغمبر از لازم بودن اطاعت و ولايت و حكومت ثابت است، براى آنها هم ثابت است; زيرا كه اگر حاكمى كسى را جانشين خود معرفى كرد، معنىاش آن است كه كارهاى او را در نبودنش او بايد انجام دهد.» در جمله فوق دقت كنيد; با اينكه جمله مذكور در كشف الاسرار آمدهاست; اما تمامى انديشه سياسى امام، حتى ولايت مطلقه فقيه را كه در روزهاى پايانى عمر خويش به تبيين بخشهايى از آن پرداختند، در بر دارد. اين سه نظريه در باب حکومت اسلامی چگونه با يكديگر قابل جمع است؟ در ادامه اين پژوهش، اين مساله روشن خواهد شد و وجه علمى تفاوت نظريات مذكور را بيان خواهيم كرد. حضرت امام در ادامه، نظريه سوم(ولایت فقیه) را در منابع بعدى به نحو روشنتر و شفافترى تبيين كردهاست.ادامه دارد....نویسنده:حجة الاسلام و المسلمین دکتر نجف لک زایی تنظیم برای تببیان:مجید نقدی گروه حوزه علمیه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 393]