تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805434012




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم آزادى در انديشه سياسى امام خمينى(ره)


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مفهوم آزادى در انديشه سياسى امام خمينى(ره)
خبرگزاري فارس: واژه آزادى يا حرّيت و معادل هاى آن در زبان هاى ديگر هميشه از توجه برانگيزترين و مورد بحث ترين واژگان در جهان بوده است. اين مقاله به بررسي مفهوم آزادى در انديشه سياسى امام خمينى(ره) مي‌پردازد.
تعريف آزادى

واژه آزادى يا حرّيت و معادل هاى آن در زبان هاى ديگر هميشه از توجه برانگيزترين و مورد بحث ترين واژگان در جهان بوده است.به قول منتسكيو: (هيچ كلمه اى به اندازه كلمه آزادى اذهان را به خود متوجه نساخته است).1
اگر بتوان همه حرف هايى را كه در طول تاريخ توسط دانشمندان جهان درباره آزادى بيان و يا نوشته شده, گردآورى كرد, خود شبيه دايرةالمعارفى خواهد شد. البته به همان نسبت نيز برداشت ها از مفهوم آزادى, متكثر, متفاوت و حتى متضاد بوده است. مرحوم دكتر عنايت عقيده دارد كه: آزادى, مانند شادى, نيكى وحقيقت, از آن گونه واژه ها در قاموس آدمى است كه معانى بسيار دارد وتأويل هاى بى شمار مى پذيرد. لفظ آزادى در پارسى و حرّيت در عربى, در فرهنگنامه ها دست كم به ده معناى گوناگون آمده است, و واژه آزادى را در زبان انگليسى نيز به حدود يكصد معناى گوناگون تفسير كرده اند. در فلسفه اخلاقى و سياسى به طور عام, دو مفهوم از آزادى بيش از مفاهيم ديگر رايج و معتبر بوده است كه يكى را به صفت (منفى) و ديگرى را به صفت (مثبت) باز خوانده اند.)2
آيزايا برلين, دانشمند انگليسى روسى الاصل و استاد دانشگاه آكسفورد حتى پا را از اين نيز فراگذاشته و اظهار مى دارد:
آزادى, واژه اى با معانى فراوان است, به طورى كه بيش از دويست معناى گوناگون نويسندگان تاريخ عقايد براى آن ضبط كرده اند.3
وى در جاى ديگر مى گويد: معناى اصلى آزادى عبارت است از آزادى از بند و زندان, آزادى از بردگى غير; باقى هر چه هست توسّع در اين معنا يا معناى مجازى است.4
با اين همه, برلين اظهار مى دارد كه او از ميان مجموع معانى آزادى, تنها به بررسى دو وجه آن به نام هاى آزادى منفى و آزادى مثبت اهتمام دارد و بخش گسترده اى از كتاب مهم خود را به تشريح و تبيين مفهوم منفى و مثبت آزادى اختصاص مى دهد كه در ادامه همين نوشتار با دورنماى آن آشنا خواهيم شد.
با توجه به اينكه آزادى انواع و اقسامى چند دارد; مانند: آزادى منفى مثبت, آزادى طبيعى ووضعى و …, از اين روى داراى مفهوم واحدى نيست كه بتوان براى آن مفهوم, تعريف منطقى و جامع واحدى ارائه داد, بلكه هر يك از انواع آزادى به طور جداگانه قابل تعريف هستند. از اين جهت به منظور اينكه دست كم با برخى از ابعاد مفهوم آزادى از نگاه دانشمندان صاحب نظر آشنا شويم, گزيده اى از تعريفات آنان را درج مى كنيم. جان لاك تعاريف چندى از آزادى دارد, از جمله:آزادى, رها بودن از محدوديت و خشونت ديگران است5
تا آنجا كه انسان قدرت فكر كردن يا فكر نكردن, حركت كردن يا حركت نكردن, بر اساس ترجيح يا هدايت ذهن خود را داراست, تا آن حد آزاد است.6
آزادى طبيعى انسان عبارت است از آزاد بودن از هرگونه قدرت برتر بر روى زمين و قرار نداشتن تحت اراده يا سلطه قانون گذارى بشرى, بلكه فقط در اختيار داشتن قانون طبيعى براى اداره كردن خود.7
سررابرت فيلمر از معتقدان آزادى منفى, آزادى را اين گونه تعريف كرده است:
آزادى براى هر كس, كه آنچه خوش دارد انجام دهد; آن گونه كه خشنود است زندگى كند و توسط هيچ قانونى مقيّد نشود.8
توماس هابز, نيز در تعريف آزادى چنين مى گويد:
منظور من از آزادى آن است كه در برابر هر كارى كه انسان طبق قانون طبيعى مى خواهد انجام دهد, بدون ضرورت, ممانعتى وجود نداشته باشد. يعنى مانع و رادعى بر سر راه آزادى طبيعى نباشد, الاّ آنچه براى جامعه و دولت ضرورت دارد.9
آيت‌الله سيد ابوالفضل مجتهد زنجانى آزادى را اين گونه تعريف مى كند: (آزادى و حرّيت, حد فاصل بين بردگى و بى بند و بارى قرار گرفته, وضع معتدلى ميان خودسرى و بى ارادگى است و هيچ يك از اين دو با فطرت اصيل انسان سازگار نمى باشد.)10
آيزايا برلين مى گويد: (آزاديى كه من از آن سخن مى گويم, داشتن فرصت براى انجام عمل است, نه خود عمل.)11
باز او مى گويد: (آزادى عبارت است از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهاى انسان).12
كاسالاپف به عنوان يك تئورسين ماركسيست در تعريف آزادى مى گويد:
(آزادى يك امر نسبى است, آيا ما آزادى را در ارتباط با چه چيزى مى خواهيم.)13
وى تعاريف ليبراليستى آزادى را (عاميانه) و غير علمى معرفى كرده ومى گويد: اگر از عقيده عامه تبعيت كنيم, آزادى عبارت است از امكان عمل كردن مطابق خواهش و ميل ها, من آزادم هنگامى كه مطابق اراده ام عمل مى كنم و هنگامى كه هيچ نيرو يا وضعى وجود ندارد كه مرا از خواسته هايم باز دارد, وقتى محدود نباشم و با من مخالفت نورزند.14 او سپس اضافه مى كند: (اين عقيده كسانى است كه تعريف علمى آزادى را نمى دانند). او پس از بحثى مفصل, تحقق آزادى انسان را در (كار) او معرفى كرده و مى گويد: (درجه آزادى كار معيار اصلى آزادى در هر جامعه و كشورى است15.)
ميرزا محمد حسين نائينى نظريه پرداز مشهور انقلاب مشروطه ايران, آزادى را (رها بودن از قيد تحكمات طاغوت) معرفى كرده و نتيجه حاصله از آن را نيز (بى مانعى از موجبات تنبّه ملت و باز شدن چشم و گوش او و پى بردن شان به مبادى ترقى و شرف و استقلال وطن و قوميت شناسى و اهتمام به حفظ دين و تحفظ بر ناموس اكبر و اتحاد در تحصيل حريّت موهوبه الهيه و تهذيب نفس و استكمال نوع) بيان مى كند.16
امام خمينى(ره), نيز در پاسخ يك خبرنگار كه خواستار تعريف آزادى توسط امام شده, چنين پاسخ داده اند:
آزادى يك مسأله اى نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيده شان آزاد است, كسى الزام شان نمى كند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد, كسى الزام به شما نمى كند كه حتماً بايد اين راه را برويد, كسى الزام به شما نمى كند كه بايد اين را انتخاب كنى, كسى الزامتان نمى كند كه در كجا مسكن داشته باشى يا در آنجا چه شغلى را انتخاب كنى, آزادى يك چيز واضحى است.17
در جاى ديگر مى گويند: (يكى از بنيادهاى اسلام آزادى است … فطرتاً يك انسان, آزاد [آفريده] شده است).18 و نيز مى گويد: (آزادى, ابتدايى ترين حقوق بشر است)19.
اين تعاريف و يا شبه تعاريفى كه از دانشمندان مختلف جهان نقل گرديد, در مجموع بيانگر آن است كه مفهوم آزادى بدون توجه به تقسيمات آن به گونه منطقى جامع و مانع قابل تعريف نيست. كسى كه مى خواهد آزادى را تعريف كند اوّل بايد اقسام پذيرفته شده آن را بيان كند و سپس هر قسمى را به گونه جداگانه تعريف كند. با توجه به اينكه مقصود ما در اين نوشتار تبيين آزادى هاى اجتماعى و سياسى از نظر امام خمينى است, آن قسمت از مفاهيم آزادى راكه به اين حوزه مربوط مى شود ذكر كرده و در نهايت آزادى منظور نظر امام را با نقل سخنان ايشان در اين باره مقايسه و مشخص مى كنيم. چنان كه پيشتر اشاره كرديم آزادى از اين نظر به دو نوع آزادى منفى و آزادى مثبت تقسيم مى شود:

آزادى منفى, آزادى مثبت

با پيشرفت هرچه بيشتر علم و فلسفه و انجام تجربه هاى عملى از ايده ها وتئوريهاى آزادى توسط جوامعِ داراى دموكراسى, به مرور زمان به دقيق تر شدن مباحث مربوط به اين موضوع كمك كرده است.
در گذشته فيلسوفان, (آزادى) را يا صرفاً از منظر روان شناختى محض بررسى كرده و جلوه بارز آن را تحقق آزادى نفسانى يا روحى انسان و يا به تعبير اسپينوزا قدرت يافتن عقل در برابر عواطف تعبير مى كردند و غلبه عواطف بر خردورزى را (بندگى) مى ناميدند,20 كه اسپينوزا و حتى جان لاك را مى توان از نمونه هاى بارز آن به شمار آورد. برخى ديگر از فلاسفه نيز آن را صرفاً از منظر اجتماعى و سياسى مى نگريستند و با تعابير مطلق گرايانه از آزادى, آن را رهايى انسان از هر گونه قيد و بند و مانع اجتماعى و سياسى و حتى قانونى تلقى مى كردند كه فيلمر, جان استوارت ميل و ديگر فلاسفه ليبراليسم از نمونه هاى آن هستند.
در سال هاى متأخر بحث هاى مربوط به آزادى جنبه هاى واقعگرايانه بيشترى پيدا كرده و مباحث آن جزيى تر و دقيق تر شده است. از جمله موارد دقيق بحث هاى آزادى كه با سروصدا و موافقت ها و مخالفت هاى فراوان نيز همراه بوده, تقسيم آزادى به منفى و مثبت است كه از اوّلى به عنوان (آزادى از) واز دومى نيز به عنوان (آزادى در) يا (آزادى براى) نام برده مى شود. ظاهراً نخستين كسى كه آن را به صورت جدّى و مستدل و روش. مطرح ساخته, استاد پر آوازه دانشگاه آكسفورد آيزايا برلين است.21 هر يك از اين دو مفهوم آزادى در مقام پاسخگويى به پرسشى ويژه پديد آمده است. برلين در تبيين اين مقوله مى گويد: نخستين از دو مفهوم سياسى آزادى كه من آن را به پيروى از ديگران (مفهوم منفى) خواهم ناميد, در پاسخ اين سؤال مطرح مى شود: چيست و كجاست آن قلمروى كه در محدوده آن, شخص ـ يا گروهى از اشخاص ـ عملاً آزادى دارند (يا بايد آزادى داشته باشند) تا بدون دخالت ديگران آنچه را بخواهند عمل كنند و آنچنان كه مى خواهند باشند؟
اما مفهوم دوم از آزادى كه من آن را مفهوم مثبت مى نامم, در پاسخ اين سؤال مطرح مى شود: منشأ كنترل يا نظارت كه مى تواند كسى را وادار سازد كه به فلان طرز خاص عمل كند يا فلان طور معين باشد, چيست و كيست؟
تفاوت اين دو سؤال روشن است, اگر چه ممكن است پاسخ آنها در مواردى برهم منطبق بشود.)22
آيزايا برلين در تمام مراحل نوشتار خود از مناسبت ها استفاده مى كند تا تفاوت اين دو سؤال و اين دو مفهومِ آزادى را به گونه هاى مختلف تبيين و تفسير كند و دو سؤال ياد شده را با تعبيرات متفاوت ديگر مطرح مى كند, مثلاً نمونه هاى ذيل از اين قبيل است:
مخالفان من راجع به اينكه خواسته ام بين دو مسأله (آزادى مثبت و آزادى منفى) تمايزى قائل شوم, سخن ها گفته, واين تمايز را كاذب و اغراق آميز دانسته اند. دو مسأله مزبور يكى اين است كه: چه كسى بر من فرمان مى راند؟ و ديگر آنكه: تا چه حدّ من زير فرمان هستم؟
بايد بگويم كه نمى توانم بفهمم كه اين دو سؤال چطور عين يكديگر تلقى مى شوند, يا چگونه تفاوت بين آنها حائز اهميت نيست؟23
از نظر برلين, دو سؤال فوق را به صورت (ارباب چه كسى است؟) و (قلمرو اربابى من تا كجاست؟) نيز مى توان مطرح كرد.24
(آقا و صاحب اختيار من كيست) [آزادى منفى].
(قلمرو) اختيار من چيست؟)25 [آزادى مثبت].
(چه كسى بر من حكومت مى كند؟), (حكومت تا كجا در زندگى من دخالت دارد؟)26 كه اوّلى آزادى مثبت و دومى آزادى منفى است.
ـ (معمولاً مى شود گفت انسان تا آنجا آزاد است كه ديگرى دخالت در كار او نداشته باشد. آزادى سياسى در اين معنا به طور ساده عبارت است از قلمروى كه در داخل آن, شخص مى تواند كارى را كه مى خواهد انجام دهد و ديگران نتوانند مانع كار او شوند. اگر من در موردى به سبب دخالت ديگران نتوانم كارى را كه مى خواهم انجام دهم آزادى خود را به همان مقدار از دست داده ام.)27
(… آزادى در اين معنا, (آزادى از چيزى) است. يعنى محفوظ ماندن از ملاحظات غير در داخل مرزى كه هر چند متغير است, ولى قابل شناسايى مى باشد.)28
(معناى مثبت آزادى, از تمايل فرد به اينكه آقا و صاحب اختيار خود باشد, برمى خيزد. آرزوى من آن است كه زندگى اى كه مى كنم و تصميم هايى كه مى گيرم, در اختيار خودم باشد و به هيچ نيرويى از خارج وابسته نباشد. مى خواهم آلت فعل خود باشم و نه آلت فعل ديگران, مى خواهم عامل باشم و نه معمول.29
برلين, در بخشى از نوشتار خود پس از بر شمارى محاسن و معايب مفهوم منفى آزادى (آزادى از) يعنى آزادى ليبرالى, به امكان پيدايش استبداد و خودكامگى در چارچوب آزادى منفى اشاره كرده و مى گويد:
نبايد چنين پنداشت كه آزادى در اين مفهوم نمى تواند با نوعى از خودكامگى, يا به هر حال فقدان خود گردانى, كنار بيايد, چه آزادى در اين معنا اساساً با محدوده نظارت سروكار دارد, نه با منشأ آن.30
پس از آن با يادكرد مجدد تفاوت آزادى منفى و مثبت, در نهايتِ سخن خود, به امكان سوءِ استفاده جباران از آزادى مثبت نيز اشاره مى كند و مى گويد:
پاسخ اين سؤال كه: چه كسى بر من حكومت مى كند؟, منطقاً از پاسخ سؤال ديگر كه: حكومت تا كجا در زندگى من دخالت دارد؟, جدا مى باشد; و سرانجام در همين تفاوت است كه تقابل و رويارويى بزرگ دو مفهوم منفى و مثبت آزادى نهفته است.
زيرا كه معنى مثبت آزادى نه در پاسخ اين سؤال مطرح مى شود كه: (آزادم تا چه كنم و كه باشم؟) بلكه اين معنى آنجا مطرح مى شود كه ما در مقام پاسخ اين سؤال برآييم كه (كيست كه بر من فرمان مى راند؟) (كيست كه تصميم مى گيرد و تصميم اوست كه معين مى كند كه من چه كسى بايد باشم يا چه بايد بكنم؟)
پيوند ميان دموكراسى و آزادى فردى بسيار دقيق تر از آن است كه به ذهن بيشتر هواداران آنها خطور مى كند. آرزوى اينكه زمام حكومت من به دست خودم باشد يا به هر حال در جريانى كه زندگى مرا اداره مى كند سهمى داشته باشم به همان اندازه آرزوى آزادى عمل ـ بلكه به لحاظ سابقه تاريخى, بيشتر از آن ـ ريشه دار و عميق است, ليكن اين آرزوها دو چيز جدا و متمايز از هم مى باشد و تمايز و تفاوت آنها چندان است كه سرانجام در روزگار ما برخورد شديد ايدئولوژى ها را به دنبال آورده است. زيرا كه همين مفهوم مثبت آزادى (يعنى نه مفهوم (آزاد بودن از) بلكه (آزاد بودن در) زندگى به يك شكل مجاز و مطابق نسخه) است كه هواداران مفهوم منفى آن را در حكم نقابى براى نهان كردن چهره جبّاران و موجّه و حق به جانب جلوه دادن ستمكاران روزگار تلقى مى كنند.31
اَيزايا برلين, ضمن انجام بحث هاى مفصل درباره مفهوم دوگانه آزادى شخصاً از صحّت و استوارى و كارآمدى آزادى مثبت دفاع مى كند و معتقد است با تدابيرى خرد و روزانه مى توان جلو سوءِ استفاده ستمگران از اين مفهوم آزادى را گرفت. وى ضمن بيان اين مطلب كه برخى از حكومت هاى معاصر, اعم از ليبرال و غير ليبرال, در دفاع خود از مفهوم آزادى مثبت ممكن است سوءِ نيت داشته باشند و از آن به عنوان پوششى براى اعمال استبداد بهره ببرند, به اين مطلب اساسى نيز تصريح مى كند كه: آزادى مثبت به عنوان پاسخ در برابر اين سؤال كه: چه كسى بر من حكومت مى كند؟, هدفى ارزشمند و جهانى است.32 چرا كه از آزادى منفى نيز مى توان همين سوءِ استفاده ها را برد, با اين تفاوت كه در پناه آزادى مثبت خودسازى, پرورش خرد و غلبه نفس عالى انسان بر نفس دانى او نيز تضمين شده است, ولى مفهوم منفى آزادى هيچ گونه توجهى به پرورش نفسانى و اخلاقى انسان ندارد, فقط در صدد برطرف ساختن قيود و موانع بيرونى انسان و منحصراً تأمين آزادى هاى مدنى خود است. آزادى مثبت به كنترل خردورزانه فرد از طريق اعمال قوانين وپرورش اخلاقى او به طور هم زمان توجه دارد و فرد را مى خواهد برسرنوشت خويش هم در بعد طبيعى وجسمانى او و هم در زندگى مدنى اش حاكم گرداند. چرا كه پايه همه آزادى هاى انسانى همان تسلّط بر نفس و نظارت دادن نفس عالى خويش (عقل) بر نفس دانى و سافل (غرايز طبيعى) خويش است; و اين از دو طريق ممكن است: يكى زهد ونفس كشى و رياضت و انزوا گزينى كه همان آزادى صوفيانه وجامعه گريز است. راه دوم از طريق تكميل و تهذيب نفس و رفع كمبودهاى آن از رهگذر تعقيب آرمان هاى انسان دوستانه, مبارزه و مشاركت اجتماعى ممكن مى شود كه آزادى مثبت به مفهوم پسنديده آن همين شق است.33
در مقام داورى نهايى راجع به تعريف ومفاهيم آزادى, مى توان گفت كه اصطلاح (آزادى) واژه اى است مطلق و داراى ابهام; وقتى توسط كسى گفته مى شود به خودى خود معلوم نيست كه آزادى از چه و براى چه؟
لكن اگر با طرح پرسش هايى مفاهيم و معانى مشخصى از آن را بتوان ارائه داد, در آن صورت قابل دفاع مى گردد. تقسيم آزادى به منفى و مثبت تا حدود زياى تأمين كننده اين هدف بزرگ است كه آزاديخواهان را از سرگردانى بيرون مى آورد. اينجاست كه سخن موريس كرنستون جالب توجه مى گردد:
در نطقى كه آبراهام لينكلن در سال 1846 م در بالتيمور ايراد كرده, گفت: جهان هيچ گاه تعريف خوبى از كلمه آزادى نداشته است …, در استعمال كلمه اى واحد, ما معناى واحدى را اراده نمى كنيم.
فرانكلين روزولت از اين حيث در ميان سياستمداران تاريخ برجسته است كه دريافت كافى نيست كسى از آزادى حرف بزند مگر آنكه توضيح دهد كه دلش مى خواهد از, يا براى چه, آزاد باشد. بدين سان هنگامى كه روزولت چهار آزادى (آزادى از ترس, آزادى از فقر, آزادى دينى و آزادى بيان) را به منزله هدف هاى مشى متفقين در جنگ جهانى دوم اعلام داشت, برنامه خود را معنادار ساخت.34
بنابر اين, آزادى هيچ گاه بدون (قانون) در جوامع بشرى امكان تحقق يافتن ندارد. قوانين نيز يا وضعى بشر هستند و يا طبيعى و الهى. طبق مفهوم مثبت آزادى قوانين طبيعى كه بر خردورزى ونفس عالى بشرى استوار است بر هرگونه قوانين وضعى تقدم دارد. يعنى آزادى هاى طبيعى وفطرى انسان كه شاخصه انسانيت انسان و كرامت ويژه او در ميان موجودات ديگر هستند, هرگز با قوانين وضعى ابناءِ بشر قابل نسخ و ناديده گرفته شدن نيستند. قوانين وضعى بايد به گونه اى تضمين شود كه كرامت افراد انسانى و حقوق طبيعى او را مورد تعرض قرار ندهند. مثلاً طبق اين مبنا هرگز نمى توان با وضع قانون, آزادى انتخاب مكان و محل زندگى, ازدواج, تحصيل دانش, اظهار عقيده و امثال اينها را از انسان ها سلب كرد. چون اينها حقوق طبيعى و يا الهى انسان ها هستند.
سؤالى كه در اينجا در ارتباط با موضوع اصلى اين مقاله مطرح است, اين است كه آيا آزادى در ديدگاه امام خمينى (ره) چه مفهوم و جايگاهى دارد؟ پاسخ اين است كه امام خمينى بر پايه آنچه كه از آثار و اقوالشان به دست مى آيد, به مفهوم آزادى مثبت اعتقاد داشته اند. معتقد به تأمين انواع آزادى هاى مدنى براى افراد جامعه در چارچوب قانون بوده اند. آزادى هاى طبيعى را از انسان غير قابل سلب مى دانستند وبراى اينكه آزادى هاى فردى به هرج و مرج وشكستن نظام اجتماعى و مدنى منجر نشود بايد به قانون مقيد شود.
اكنون براى نشان دادن اين مطلب نمونه هاى مشخصى را از ميان اقوال بسيار فراوان آن بزرگوار در اينجا عيناً نقل مى كنيم.

سخنان امام درباره انواع آزادى هاى مدنى

1. آزادى حق طبيعى انسان و غير قابل اعطا و سلب است:
شاه هم مى گويد كه اعطا آزادى مى خواهم بكنم. يكى نيست كه بگويد آقا تو چه كاره اى كه اعطا آزادى مى خواهى بكنى؟ آزادى كه قانون اساسى به مردم داده است شما اعطا مى خواهى بكنى؟ تو چه كاره هستى كه مى خواهى اعطا بكنى؟ تو, بر فرض اينكه سلطنت تو سلطنت قانونى بوده است (و حال اين كه نيست) هيچ وقت حكومت نبايد بكنى. تو در اين مدتى كه در كرسى سلطنت غاصبانه نشستيد همه اش را حكومت كرده اى, در اين صورت هيچ ملت خودش اختيار نداشته است كه كار بكند و همه را تو كردى. همه جرم ها به گردن تو است. پس همين منطق كارتر كه حالا آزادى داده است و دموكراسى تندى و قاطعى الان عمل كرده است, اين دليل بر اين است كه ايشان قبل از اين آزادى نداده بوده است و دموكراسى نبوده مملكتش و با قلدرى اين مملكت اداره مى شود و همين جرم است براى شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم, اين آدم به حكم قوانين بايد محاكمه بشود. آن وقتى شاه را محاكمه نمى كردند كه سلطنت بكند فقط و غير مسؤول باشد. كسى كه همه مسؤوليت ها به گردن اوست بايد بيايد پيش ملت ـ بايد اين چيز بشود ـ اين اگر هم بخواهد برود, بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا محاكمه اش كنند تا اين همه خونريزى اى كه اين آدم كرده است جواب بيايد بدهد, تا اين آزادى كه از مردم [سلب] كرده است بيايد جواب بدهد. 35
(آزادى ابتدايى ترين حقوق بشر است)36
(آزادى انتخاب حق مسلم و معلوم يك ملّت است)37
(يكى از بنيادهاى اسلام آزادى است …, فطرتاً يك انسان آزاد [آفريده] شده است.)38

2. آراء ملت مبناى مشروعيت نظام سياسى است.
سرنگونى شاه و انحلال مجلس سرنيزه به حكم آراء ملت
اشكالى كه به تمام افراد مجلس هست, اين است كه شما مى دانيد, شما را نمى شود گفت داخل در مجارى امور نبوديد و از ماوراى جو آمديد, شما توى اين مردم مطلع تر از خود اين ملت هستيد و مى دانيد كه آمدن شما در مجلس به تصويب مردم وانتخاب مردم نبوده است, اين انتصاب شاه است, مأموريت شاه است, از سفارت ليست آوردند, و تعيين كردند شما را. شما اين را مى دانيد و رفتيد مجلس. اوّل اشكالى كه به آنهايى كه الان مى گويند ما ملى هستيم, اين است كه شما چرا تو اين مجلس رفتيد؟ مى گويند مجبور بوديم؟ كسى شما را مجبور نكرد كه حتماً بياييد برويد تو مجلس, خودتان هم داوطلب بوديد و رفتيد, با همه كارها هم موافقت كرديد حالا مى گوييد كه, ديديد يك ورق خوبى اين طرفى دارد مى آيد, مى خواهيد براى خودتان جا درست كنيد. اشكال اين است كه براى چى شما تو مجلسى كه انتصاب است و خلاف قانون اساسى است يك همچون مجلس مخالف قانون اساسى است, قانون اساسى مردم را به آنها اختيار داده, كسى حق ندارد دخالت بكند.)39
امام, در پاسخ خبرنگار راديو و تلويزيون هلند كه از ايشان پرسيد: (اخيراً شما سلطنت را كه در قانون اساسى 1906 [مشروطه] آمده است, مورد انكار قرار داديد, آيا در اين مورد توضيحى داريد؟), پاسخ دادند:
(اكنون همه ملت ايران بپاخاسته و رژيم سلطنتى را نمى خواهند. رژيم سلطنتى كه مستندش قانون اساسى است, بايد مطابق با آراء ملت باشد و ملت قاطبتاً بر خلاف آن رأى داده اند. بنابر اين رژيم سلطنتى محكوم است و بكلى بايد از بين برود.)40
ايشان در پاسخ به سؤال خبرنگار ديگرى كه در آستانه پيروزى نهضت اسلامى پرسيده بود رژيم آينده چگونه مشروعيت خواهد يافت وتعيين خواهد شد, مبناى آن را (مردم) معرفى كرده اند:
(سؤال: حضرت آيت اللّه خواهان سرنگونى رژيم سلطنتى موجود و جانشين شدن يك جمهورى هستيد, چه نوع جمهورى در نظر داريد؟ (مثل سيستم آمريكايى يا فرانسوى).
جواب: ما خواهان استقرار يك جمهورى اسلامى هستيم وآن حكومتى است متكى به آراء عمومى. شكل نهايى حكومت با توجه به شرايط و مقتضيات كنونى جامعه ما توسط خود مردم تعيين خواهد شد.41

3. آراء ملت مبناى مشروعيت حكومت اسلامى
(سؤال: آيت اللّه به شناخت عليه كمونيست ها مشهور است (كمونيست ها را مورد اعتماد نمى داند) اما كمونيست هاى جوان كه در تهران هستند, اين روزها (نه اجباراً توده اى كه دنباله روى خواسته هاى بخصوصى هستند) به خاطر اينكه آنها قبول ندارند كه يك نفر چه شاه و چه خمينى تنها كار كند, خواستارند كه يك حكومت ملى براى مردم تشكيل شود. آيا آيت اللّه فكر مى كنند كه مى توانند اين خواسته را اجرا كنند؟ و اگر چنين است, چگونه؟ بهتر گفته شود آيا خمينى حزب كمونيست را دايماً غير قانونى مى داند؟)
جواب: در اسلام, معيار رضايت خداست و نه شخصيت ها. ما شخصيت ها را به حق مى سنجيم ونه حق را با شخصيت ها, معيار, حق و حقيقت است. بر خلاف اسلام, كمونيست ها شخصيت را بت و قدرت را در او متمركز مى سازند. حكومت اسلامى ما متكى به آراء عمومى خواهد بود و همه احزابى كه براى مصالح ملت ما كار كنند, آزاد خواهند بود.
امام در پاسخ سؤال مجله عربى زبان (المستقبل) راجع به چگونگى شكل گيرى ومشروعيت يابى حكومت اسلامى, گفتند حكومت آينده ما متكى بر آراءِ عمومى ملت خواهد بود, ضمن اين كه در اصول از رويّه پيامبر(ص) وعلى(ع) الهام خواهد گرفت:
(سؤال: شما تصريح فرموده ايد كه راغب ايجاد حكومت اسلامى هستيد, همانند حكومتى كه در ايام على ـ رضى اللّه عنه ـ وجود داشت, آيا معنى آن اين است كه به هنگام سقوط خاندان پهلوى, حكومت خلافت اسلامى را برپا خواهيد داشت؟)
جواب: حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم (ص) و امام على(ع) الهام خواهد گرفت و متكى به آراء عمومى ملت مى باشد و نيز شكل حكومت با مراجعه به آراء ملت تعيين خواهد گرديد.

4. قوانين اسلام انعطاف پذير و ضامن آزادى مردم و دموكراسى است.
امام قوانين اسلام را تضمين كننده آزادى هاى مردمى و در ارتباط با شرايط زمانى و مكانى متحول كاملاً انعطاف پذير مى دانند. پرسش و پاسخ خبرنگار تلويزيون فرانسه با ايشان در اين زمينه چنين است:
(سؤال: آيا اسلام با قوانين بدون انعطافى كه دارد, مى تواند آزادى و پيشرفت اجتماعى را ضمانت نمايد؟ نمونه اى از آن در كشور ديگرى نشان بدهيد؟)
جواب: اوّلاً اسلام قوانين اساسى اش انعطاف ندارد و بسيارى از قوانينش با نظرهاى خاصى انعطاف دارد و مى تواند تضمين همه انحاءِ دموكراسى را بكند و كشورى كه ما مى خواهيم, كشور اسلامى به همه معناست و در خارج نظيرش الان نيست, سابقاً بوده.43
امام در تاريخ 10/8/1357 در مصاحبه با روزنامه مسيحى (لاكروا) راجع به ماهيت پيشرفته وانعطاف پذير قوانين اسلام مطالبى فرمودند كه آن روزنامه خلاصه آن را چنين آورد:
(حضرت آيت الله العظمى خمينى رهبر ملى و مذهبى ايران در مصاحبه با روزنامه مذهبى (لاكروا) كه به عنوان ارگان مسيحيان چپ (يوميه مسيحى چپ) شهرت دارد, فرمودند: قوانين اسلام, قوانين پيشاهنگ و پيشرو هستند. ما مبارزه مى كنيم, زيرا رژيم كنونى ايران و آنها كه اين رژيم را به ملت تحميل كرده اند, مى خواهند ارزش هاى انسانى و فرهنگى و مذهبى ما را نابود كند.
در اين مصاحبه كه توسط يك خبرنگار كشيش به عمل آمد, آيت اللّه العظمى خمينى در مورد ايدئولوژى اسلام فرمودند: اسلام به اين منظور به وجود آمد كه به انسان, ابعاد واقعى و شأن انسانى اعطا كند; يعنى انسان رااز نظر زندگى اجتماعى, شخصى و سياسى تحول بخشد و به غناى روحى انسان يارى دهد. اسلام قادر به ايجاد چنين تحولى هست. قوانين اسلام به نيازهاى انسان پاسخ مى گويد, اين قوانين بسيار صريح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه, طى قوانين خاصى مدون و تنظيم كرده است. اسلام چگونگى سياست جامعه را در رابطه با اقليت هاى مذهبى, مشخص ساخته است. از اين نظر قوانين اسلام واقعاً پيشرو و پيشاهنگ هستند. اگر قوانين اقتصادى اسلام اجرا شود, مملكت يك اقتصاد مترقى خواهد داشت.
يكى از بنيادهاى اسلام, آزادى است. انسان واقعى ملت مسلمان, فطرتاً يك انسان آزاد [آفريده] شده است. رژيم كنونى ايران مى خواهد ومى كوشد و تا كنون كوشيده است كه اين بنيادهاى مترقى را درهم بشكند. بنياد ديگر اسلام, اصل استقلال ملى است. قوانين اسلام تصريح دارند كه هيچ ملتى و هيچ شخصى حق مداخله در امور كشور ما را ندارد.)44
امام در مصاحبه با روزنامه انگليسى (گاردين), مبتنى بودن اسلام و مقررات اسلامى بر خشونت را ردّ كرده و فرمودند: كه اجراى حدود اسلامى (موكول به تحقق شرايط و مقدمات بسيار) است و بايد جهات بسيارى در آن ملاحظه شود و سپس آن حدود اجرا گردد, در اين صورت است كه خواهيم ديد قوانين اسلام از هر مقررات ديگرى كمتر خشونت آميز است:
(سؤال: حضرت آيةاللّه به مدت طولانى از سياست هاى شاه انتقاد كرده اند, در چه حدودى سياست هاى خود ايشان نسبت به موارد زير, با سياست هاى شاه فرق دارد؟
الف ـ آيا قوانين اسلامى به مورد اجرا گذارده مى شود و چگونه فرقى در زندگى روزمرّه نسبت به قوانين حاضر پيش خواهد آمد؟ تحت لواى حكومت اسلامى آيا آيةاللّه مى توانند به طور دقيق اين مفهوم را شرح دهند؟ آيا زن ها قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربى حق انتخاب داشته باشند؟ آيا سينماها مى توانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آرى, چگونه فيلم هايى انتخاب خواهند شد؟ آيا مشروبات الكلى ممنوع خواهد شد؟ آيا ايران يك عربستان سعودى يا ليبى ديگر خواهد شد؟ و …)
جواب: الف ـ اجراى حدود در اسلام, موكول به تحقق شرايط و مقدمات بسيار است و بايد جهات بسيارى را از روى كمال عدالت و توجه به اينكه اسلام در كليت خود اجرا گردد, در نظر گرفت. اگر اين امور در نظر گرفته شوند, ملاحظه خواهد شد كه مقررات اسلامى كمتر از هر مقررات ديگرى خشونت آميز است. زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازينى آزادند و تجربه كنونى فعاليت هاى ضد رژيم شاه, نشان داده است كه زنان پيش از پيش آزادى خود را در پوششى كه اسلام مى گويد يافته اند. ما با سينماهايى كه برنامه هاى آنها فاسد كننده اخلاق جوانان ما ومخرب فرهنگ اسلامى باشد مخالفيم, اما با برنامه هايى كه تربيت كننده و به نفع رشد اسلام اخلاقى و عامى جامعه باشد موافق هستيم. مشروبات الكلى والكليسم و ساير مخدرات كه مضر به حال جامعه مى باشند, جلوگيرى خواهد شد. حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما با هيچ يك از رژيم هاى مزبور (عربستان سعودى و ليبى) منطبق نخواهد بود.45
امام در تاريخ 10/8/1357 در پاسخ به سؤال (خبرنگار تلويزيون اتريش) كه با وقوع انقلاب چه تحولاتى در ايران رخ خواهد داد و حكومت اسلامى آينده چه ماهيتى دارد, صريحاً حكومت جمهورى اسلامى آينده مورد نظر خود را (حكومت دموكراسى) ناميده است:
(سؤال: نظرتان درباره تغييرات و تحولات آينده ايران چيست؟)
جواب: با قيام انقلابى ملت, شاه خواهد رفت وحكومت دموكراسى و جمهورى اسلامى برقرار مى شود, در اين جمهورى, يك مجلس ملى مركب از منتخبين واقعى مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم خصوصاً اقليت هاى مذهبى محترم بوده و رعايت خواهد شد و با احترام متقابل نسبت به كشورهاى خارجى عمل مى شود, نه به كسى ظلم مى كنيم و نه زير بار ظلم مى رويم. كشور در حال حاضر ورشكست شده است و همه چيز از بين رفته است. با استقرار جمهورى اسلامى, ساختمان واقعى و حقيقى كشور شروع خواهد شد.46,
امام طى يك تحليل تاريخى از حوادث صدر اسلام و رفتار پيامبر(ص), اميرالمؤمنين(ع) و ديگر فرمانروايان صدر با مردم, تجلى دموكراسى واقعى را در رفتار آنان معرفى كرده و به طور كلى حكومت اسلامى را تجلى گاه دموكراسى و برابرى مردم در برابر قانون دانسته اند:
(تجلى دموكراسى واقعى در سير و سلوك حاكمان صدر اسلام با توده هاى مردم) مى گويند كه ما مى خواهيم كه يك مملكتى باشد دموكراسى باشد. شما حساب بكنيد كه… آيا ـ اين حكومت اسلام واين رژيم اسلام, يك رژيم دموكراسى بوده؟ يا يك رژيم قلدرى و استبداد بوده؟… اين قصه هايى كه تاريخ نقل كرده شبيه او را در يكى از ممالك كه درجه اوّل از دموكراسى را دارد, بياوريد, بعد بگوييد كه اين بهتر از آن است.
… دو تا قصه از آنها نقل مى كنم, حضرت رسول(ص) ـ قبل از اين هم چند جا, يك دفعه گفتم حضرت رسول(ص) در آن اواخر عمرشان رفتند منبر فرمودند كه هر كه به من حقى دارد بگويد. خوب كسى حقى نداشته بود. يك عرب پا شد گفت من يك حقى دارم. (چيست؟) شما در جنگ كذا كه مى رفتيد يك شلاقى به من زديد. (به كجا زدم؟) به شانه ام, (بيا عوض بزن). گفت نه من آنوقت شانه هايم باز بوده,شما هم شانه تان را باز كنيد, بسيار خوب شانه را باز كرد, عرب رفت بوسيد, گفت من مى خواستم ببوسم بدن رسول اللّه را, يعنى مسأله اين بوده و مطلب اين است كه يك رئيس مطلق حجاز آن وقت بوده بعضى جاهاى ديگر, اين بيايد بالاى منبر و بگويد هر كه حق دارد بگويد, يك نفر نيايد بگويد اينكه تو ده شاهى از من برداشتى. حالا اگر چنانچه هر يك از اين ممالك دموكراسى را بياوريد, يكى برود بالاى منبر بگويد كه هر كه حق دارد بگويد, اوّلاً مى گويد اين را؟ حق مى دهد به ملت كه اگر يك شلاق زده باشد بيا شلاقت را بزن؟ اين حق را كدام دموكراسى, كدام سلطان, كدام رئيس جمهور, كدام ـ عرض مى كنم ـ سلطان عادل, رئيس جمهور عادل و دموكراسى يك همچو كارى مى كند؟ اين اسلامى است كه مى گوييد استبداد است و اين دموكراسى هاى ديگر. ما مى گوييم كه دموكراسى نيست ممالك شما, استبداد با صورت هاى مختلف رئيس جمهورى هايتان هم مستبدند به صورت هاى مختلف منتها اسم, اسما خيلى زياد است, الفاظ خيلى زياد است, محتوا ندارد.

حكومت اسلامى تجلى دموكراسى و برابرى مردم در مقابل قانون
حضرت امير سلام الله عليه ـ آن وقت ـ آنوقتى كه سلطنتش (من تعبير به سلطنت مى كنم روى مذاق حالا والاّ نبايد اين تعبير را بكنم) خلافتش كه همين نظير سلطنت ها بوده است, يعنى نظير به اين معنا كه همه جا تحت ولاى او بوده, چندين مقابل ايران بوده, حجاز و مصر و عراق و ايران و خيلى جاها, قاضى خودش نصب كرده براى قضاوت, عربى رفته, يهودى است, رفته است شكايت كرده پيش قاضى از حضرت امير كه يك زرهى از من است پيش اش, حالا من كه چيزش را نمى دانم اما اصل متن قضيه را مى دانم, ـ آن حواشى ـ قاضى خواست حضرت امير را, رفت در محضر قاضى اى كه خودش نصب كرده, قاضى حضرت امير را احضار كرد, رفت, نشستند جلو او, حتى تعليم داد به قاضى كه ظاهراً در همين جاست كه (نه, به من زيادتر از اين نبايد احترام كنى, قضاوت بايد همچو, هر دو على السوا باشيم) يكى يهودى بود ويكى هم رئيس ـ عرض مى كنم ـ از ايران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق, قاضى رسيدگى كرد و حكم بر ضد حضرت امير داد. شما پيدا بكنيد در تمام دوره هاى سلطنت ها و رئيس جمهورى ها و اينها يك همچو وضعى كه يك رئيسى با يك يهودى كه تبعش بوده و با آن قاضى اى كه قاضى بوده است كه خودش رعيت است آن قاضى, شما پيدا كنيد يك همچو قضيه اى در تمام جمهورى ها, در تمام سلطنت ها, در تمام رژيم ها تا ما بگوييم رژيم اسلام يك رژيمى است كه پايين تر از ساير رژيم هاست. ما كه رژيم اسلام را مى خواهيم يك همچو چيزى مى خواهيم. ما كه مى گوييم حكومت اسلام همچو چيزى مى خواهيم, ما مى خواهيم يك حكومتى باشد كه اگر قاضى دادگسترى او را احضار كرد, برود آنجا. حالا به اعليحضرت مى شود گفت كه شما, يك كسى بگويد كه شما مال مرا غصب كرديد؟! قاضى جرأت مى كند؟! حالا هم حتى, حال هم كه همه بچه ها دارند داد مى زنند كه مرگ بر شاه, همين حالا هم جرأت مى كند قاضى كه احضاريه بفرستد براى اعليحضرت؟! حالا چند سال پيش از اين را كه مى دانيد چه مصيبتى بود. رئيس جمهورى اينجا چطور, قاضى, قاضى دادگسترى احضارش مى كند؟ احضار كرد, مى رود در آن محضر؟ مى نشيند حكم بر خلافش بكند, بى چون و چرا قبول مى كند؟
ما كه مى گوييم حكومت اسلام, اينها تبليغات مى كنند كه اينها مى خواهند هرج و مرج كنند. اين هرج و مرج است كه ما مى خواهيم؟! ما اين را مى خواهيم ما مى خواهيم يك حاكمى در همه ايران (اگر ان شاء اللّه موفق بشوند مسلمين) در همه ممالك اسلامى, يك حكومت باشد آن جورى, يك حكومت باشد كه مال مردم را نخورد, يك حكومت باشد كه براى قانون متواضع باشد يعنى سر پيش قانون فروبياورد, قانون هرچه گفت قبول بكند, نه اينكه قانون براى مردم عادى باشد, قدرتمندها از قانون مستثنى باشند.48
امام, در پاسخ يكى از خبرنگاران خارجى كه نوع نظام سياسى مورد نظر امام را پرسيده بود, آن را دموكراسى مشابه نظام دموكراسى غرب ولى كامل تر از آن) معرفى كردند:
(سؤال: شما مى خواهيد چه نوع رژيمى را جانشين نظام كنونى سازيد؟ آيا تمدن اسلامى را با تمدن غربى كنونى ناسازگار مى دانيد؟)
جواب: رژيمى كه به جاى رژيم ظالمانه شاه خواهد نشست, رژيم عادلانه اى است كه شبيه آن رژيم در دموكراسى غرب نيست و پيدا نخواهد شد. ممكن است دموكراسى مطلوب ما با دموكراسى هايى كه در غرب هست مشابه باشد, اما آن دموكراسى اى كه ما مى خواهيم به وجود آوريم, در غرب وجود ندارد. دموكراسى اسلام, كاملتر از دموكراسى غرب است.49

5. معيار اصلى در وجود و عدم آزادى هاى مدنى مردم هستند و نه فرمانروايان.
امام, معيار اصلى تشخيص اين مسأله را كه در جامعه آزادى هست يا نه, قضاوت توده هاى مردم مى داند و نه ادعاى حاكمان. فرمانروايان نوعاً وهميشه مدعى وجود انواع آزادى ها در جامعه هستند, ولى قضاوت آنان معيار نيست. چنان كه شاه و حامى او كارتر نيز به شدّت مدعى وجود آزادى, وحتى آزادى هاى فراوان و مافوق ظرفيت و لياقت مردم ايران, در ايران بودند. امام در مصاحبه ها و سخنرانى هاى متعدد, ضمن ردّ اين توهم, معيارى براى تشخيص اين مسأله در همه زمان ها و مكان ها ارائه دادند, و آن قضاوت مردم است. و اكنون چند نمونه از بيانات ايشان در اين زمينه نقل مى كنيم. در تاريخ 20/7/1357 فرمودند:
(همين امروز براى من يك روزنامه اى را آورده بودند, ديروز هم بود كه آقاى كارتر در نطق شان فرموده اند: كه شاه از باب اينكه يك اجتماع مترقى مى خواهد آنجا درست كند و از باب اينكه يك آزادى مى خواهد به مردم بدهد مردم با او مخالفند! با اين همه مردم كه با اين مخالفند, اين ملت كه با اين مخالف است, براى اينكه آنها مى گويند آقا بگذار آزادشان كنيم, اينها فريادشان درآمده كه ما آزادى نمى خواهيم, ايشان فريادش از آن ور بلند است ـ بلندگوهاى شاه ـ به حسب منطق آقاى كارتر كه استاد اعظم است, منطق ايشان اين است كه, فرياد بلندگوهاى شاه اين است كه آقا بگذاريد من يك زندگى مرفه به شما بدهم, اينها مى گويند ما نمى خواهيم, ما مى خواهيم كه اين كنار برود. …اين حرف را كه مى زند در مجمع نمى دانم كذا, اين حرف را مى زند كه همه اختلافاتى كه هست در ايران براى اين است كه شاه مى خواهد اين كار را بكند, آزادى بدهد مردم با او مخالفت مى كنند!! خوب اين را اگر به هر جا بگويند كه مطلع از واقعيت نباشد مى گويد خوب اينها يك دسته ديوانه هستند در ايران, همه اهالى ايران ديوانه اند, براى اينكه شاه مى خواهد يك زندگى خوبى به شما بدهد, آخر چرا از زير بار زندگى خوب شما بيرون برويد؟ شما دلتان نمى خواهد از خودتان نان داشته باشيد, دلتان نمى خواهد زندگى مرفه؟ او مى خواهد بدهد, همين طور جلو آورده, دست هايش را اين طور كرده آقا بياييد بگيريد همه مى زنيد زير دستش كه برو ما نمى خواهيم؟ اين منطق آقاى كارتر است, منطق رئيس جمهور آمريكاى با فهم اين را مى گويد, نه اينكه نمى فهمد, كارتر را نمى توانيم بگوييم نفهم است, كارتر با فهم اين حرف را مى زند و مى گويد شايد يك دسته اى اغفال بشوند, بر فرض كه يك دسته اى را شاه اغفال كند, شيطنت دارد.

تضاد شاه و ملت در برداشت از مفهوم آزادى و استقلال
ماها گرفتار يك همچو موجوداتى هستيم در عالم. ما مردم عقب مانده منطق ما اين است كه آقا, مال خودمان را مى خواهيم خودمان صرف بكنيم. ما مردمى كه شما مى گوييد كه عقب مانده اند اينها, اينها گاهى هم مى گويند اينها لايق آزادى [نيستند], خود شاه اينها را مى گويد كه (مملكت ما باز افرادش جورى نشدند كه لايق بشوند, آزاد بشوند, بايد همه اينها چون لايق بشوند بايد تو حبس باشند, اينها لايق اينكه بگوييم آقا حبس نباشيد, لايق اينكه به آنها آزادى بدهيم [نيستند], مملكت ما افرادش لايق نيستند كه آزادى بدهيم)؟ چرا؟ براى اينكه دارند فرياد مى زنند, داد مى زنند كه آقا آزادى بدهيد, آزادى. اينها لايق نيستند؟ شما ببينيد از آن بچه كوچولو, حالا كه خوب بچه ها هم از بزرگ ها گرفتند ديگر, اين بچه چند ساله به من دارد مى گويد, چهار پنج ساله تا آن آخر, استقلال, آزادى, اينها آزادى مى خواهند و استقلال مى خواهند, همه مردم دارند فرياد مى زنند كه ما استقلال مى خواهيم, ما آزادى مى خواهيم. خوب, اگر اينها آزادى داشتند, ديگر چى چى مى خواهند؟ اگر ايشان مى خواهند آزادى بدهد, اين همه مردم فرياد مى زنند استقلال, آزادى چى است؟ معلوم مى شود منطق ها فرق دارند, منطق شاه اين است كه مملكت من آزادى است; يعنى همه شان تحت شكنجه اند!! اين منطق است, يك كسى اسم آزادى را مى گذارد به آن چيزى كه شما مى گوييد شكنجه. ايشان مى فرمايند به حسب اين منطق كه اين اشخاصى كه توى حبس, الان ـ اختناق ـ در اختناق واقع شدند, در حبس واقع شدند, در شكنجه واقع شدند, من, اينهاست كه اعطا آزادى به آنها كردم. استقلال هم در منطق شاه يك چيز ديگر است, يك مملكتى كه همه اش پيوسته به غير است, يك مملكتى كه به تمام ابعادش وابسته هست و ايشان وابسته اش كرده.)50
در جاى ديگر مى فرمايند:
اين مردم ايران صدايشان از بچه تا بزرگ بلند است كه آقا, مرگ بر اين جور حكومتى كه پدر ما را درآورد. اينها فرياد دارند مى زنند كه ما آقا آزادى مى خواهيم, ما 50 سال, هيچ چيز ما آزاد نبود, نه مطبوعات مان آزاد بود, نه خطباى ما آزاد بودند, نه علماى ما آزاد بودند, نه دانشگاه ما دانشگاه بود, هيچ چيز نبود. ما آزادى مى خواهيم, استقلال ما مى خواهيم, ما همه چيزمان نبايد بند ديگران و انگل باشد. ما بايد مستقل, خودمان اداره كنيم مملكت خودمان را. اينها دادشان براى اين است كه آزادى به دست بياورند.

تحمل آزادى شاهانه!
… آقاى كارتر مى گويند كه يك دموكراسى تند, شاه داده است به مردم, دموكراتى [دموكراسى] تند داده كه مردم اينقدر داد مى زنند يعنى يك آزادى تندى داده كه مردم نمى توانند تحمل اين آزادى را بكنند. مى گويد همين منشاء است از براى اينكه مردم دارند با او مخالفت مى كنند, مخالفت چپ و راست با او براى همين معناست كه او يك آزادى تندى به مردم داده, اين همه مردم مى گويند آزادى به ما بده, منطق شان اين است كه بابا آزادى به ما نده!! اينقدر آزادى كه بله, اين آزادى اى كه آقا داده ما همه مى گوييم كه نده. آزادى اين است كه همه آقايان الان مى دانيد كه علماى ما, سياسيون ما, بازارى ما, الان يك دسته دختر, پسر, زن, مرد, همه در حبس هاى اينها دارند به سر مى برند. چى گفتند كه اينطور شده؟ يك كلمه گفته اند كه آقا مثلا بالاى چشمش ابروست. آزادى ما عبارت از اين است. آن آزادى اى كه آقاى كارتر مى فرمايد كه آزادى تندى داده و مملكت را مترقى, (ترقى اجتماعى) يك اجتماع مترقى شاه درست كرده و منشاء مخالفت مردم با او اين است كه مردم مى گويند ما ترقى نمى خواهيم, ما مى خواهيم الاغ سوار بشويم. ايشان, آقاى كارتر عقيده اش اين است؟ عقيده اش نيست, حيله اين است, او خيال مى كند اين حيله ها را ديگر مردم مى پذيرند. آقاى كارتر ديگر بايد بداند كه ديگر, اين بازى ها را كسى نمى پسندد از او, ديگر مردم فهميدند قضيه را.51
* بر اساس آنچه كه تا كنون گفته شد معلوم گرديد كه امام خمينى (ره) آزادى را از حقوق اساسى و اوّليه هر فردى مى دانند كه نه اعطائى است و نه قابل سلب. منتهى برداشت آن بزرگوار از مفهوم آزادى, مفهوم مثبت آن است كه طبق آن هر انسانى تا آنجا كه از آزادى در نفى كرامت انسانى خود و تعرض به حقوق مسلمه ديگران استفاده نكند, آزاد است و حدود آن را نيز در نظر ايشان قوانين اساسى اسلام معلوم مى كند.

پاورقى ها:
1. روح القوانين, ص292, منتسكيو, ترجمه على اكبر مجتهدى, تهران, امير كبير 1349.
2. ديندارى و آزادى, ص431, گردآورى باهتمام محمدتقى فاضل ميبدى, مقاله تأملى در معناى آزادى, به قلم حميد عنايت, تهران, انتشارات آفرينه, بهار 1378.
3. چهار مقاله درباره آزادى, ص236, آيزايا برلين, ترجمه على محمد موحد, تهران, خوارزمى 1368.
4. همان, ص71.
5. نظريه آزادى در فلسفه سياسى هابزولاك, ص87, سيد على محمودى, تهران, پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى, 1377.
6. همان, ص71.
7. همان, ص80.
8. همان, ص85.
9. همان, ص15.
10. ديندارى و آزادى, ص503, پيشين.
11. چهار مقاله درباره آزادى, ص53, پيشين.
12. همان, ص46.
13ـ كمونيسم و آزادى, ص26, ر. كاسالاپف, ترجمه فريدون شايان, تهران, انتشارات آلفا, 1359.
14. همان, ص5.
15ـ همان, ص27.
16.تنبيه الأمة وتنزيه الملة, ص121, ميرزا محمد حسين نائينى, با مقدمه و حواشى سيد محمود طالقانى, تهران, شركت سهامى انتشار, بيتا.
17. صحفه نور, ج9, ص88.
18. صحفه نور, ج2, ص166.
19. صحفه نور, ج2, ص173.
20ـ اخلاق, باروخ اسپينوزا, ترجمه دكتر محسن جهانگيرى, تهران, مركز نشر دانشگاهى, چاپ دوم 1376, صفحات 216 به بعد و 290.
21. بحث برلين راجع به مفهوم منفى و مثبت آزادى در كتاب او به نام (چهار مقاله درباره آزادى) تحت عنوان (مفاهيم دوگانه آزادى) از صفحه 232 به بعد قابل ملاحظه است. در سال 1353 مرحوم حميد عنايت نيز چكيده گويايى از آن را همراه با توضيحات شخصى با عنوان (تأملى در معناى آزادى) در كتاب جهانى از خود بيگانه منتشر كرد كه اخيراً در كتاب ديندارى و آزادى باهتمام محمدتقى فاضل ميبدى نيز تجديد چاپ شده است.
22. چهار مقاله درباره آزادى, ص37 ـ 236.
دكتر حميد عنايت دو سؤال فوق برلين را به صورت ذيل ساده سازى كرده است: (آزادى به معناى مثبت يعنى سرور و فرمانرواى خويش بودن, و آزادى به مفهوم منفى يعنى بنده و فرمانبردار ديگرى نبودن.) ديندارى و آزادى, ص437.
23. چهار مقاله درباره آزادى, ص54.
24. همان.
25. همان, ص55.
26. همان, ص248.
27. همان, ص237.
28. همان, ص243.
29. همان, ص250.
30. همان, ص247.
31. همان, ص49 ـ 249.
32. چهار مقاله درباره آزادى, ص59.
33. ر. ك: چهار مقاله درباره آزادى, ص254.
34. آزادى; تحليلى از آزادى و اخلاق جنسى, ص15, عباس يزدانى, قم, انتشارات ايمانى 1377, (او نيز اين مطلب را از تحليلى نوين از آزادى, موريس كرنستون, ترجمه جلال الدين اعلم,ص16 نقل كرده است).
35. صحيفه نور, ج2, ص64 ـ 65, مجموعه رهنمودهاى امام خمينى, سازمان چاپ و انتشا�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن