واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ایسنا-بعد از يک ساعت و اندي خيره شدن به مانيتور نخ نما احساس ميکنيد، چشمها دارند از حدقه کنده ميشوند، بعد يادتون ميافته چقدر کار عقب افتاده داشتيد و قرار بوده براي جستجوي يک موضوع نه چندان مهم يه بيست دقيقهاي هم به خودتون استراحت بدهيد، در حالي که اصلا گذران عمر و اشغالي تلفن رو حس نکردهايد! وقتي روي آيکن کوچولويي که کنار ساعت ويندوزتان چشمک ميزند، يک دبل کليک ميکنيد تا زودتر قطعش کنيد که بقيه هم به کار و زندگيشون برسند ناباورانه ميفهميد که يک ساعت و بيست و سه دقيقه و تعداد زيادي ثانيه از عمرتان را از دست دادهايد. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "پنجره چوبي" به نشاني http://amir365.blogfa.com در ادامه آورده است: هنوز صفحه آبي رنگ windows is shouting down.... از روي مانيتور محو نشده که از پشت ميز بلند ميشويد، ولي ياراي انجام هر کاري رو نداريد، مثلا درس خوندن! اگر در منزل باشيد احتمالا چندتا خسته نباشيد و شب بخير و صبح خير تحويلتون ميدهند يا در يک حالت روشنفکرانه چند تا از هشدارهايي که چپ و راست راديو و تلويزيون از کار کردن طولاني با کامپيوتر پخش ميکنند، رو يادتون مياندازند، اگر هم در محل کار باشيد، تقريبا سنگيني نگاههاي اطرافيان و اخمهاي رييس و کارهاي بيهودهاي که براي حالگيري هرچه تمامتر حواله شما ميشود رو بايد به جان و دل خريدار شويد. شايد اين سريالي باشد که جومونگوار هر روز در زندگي شما پخش ميشود! الان چند سالي است که در کشورهاي شرق آسيا (زيستگاه خورههاي اينترنت) کلينيکهاي ترک اعتياد به اينترنت ايجاد شده و از اون جايي که خيلي از کارهايي که اونها انجام ميدهند، ما هم ده پانزده سال بعد متوجه جاي خالياش در زندگي ده، پانزده سال اخيرمون ميشويم، خيلي راحت ميتوان روزي را پيشبيني کرد که آگهي چنين کلينيکهايي جاي آگهي آموزشگاههاي فراگير پيام نور را در نشرياتمان بگيرند. اما تا اون موقع چه بر سر من و امثال من خواهد آمد؟ من فکر ميکنم صرفا محيط اينترنت آنچنان آش دهنسوزي نيست که هرکس اولين کليک را کرد توسط اين غول بيشاخ و دم بلعيده شود، کما اينکه خيليها هستند که استفاده محدود و مفيدي از آن دارند و مثلا از يک کارت ده ساعته چهار ماه صيانت ميکنند! آن چيزهايي که هر روز به تعداد ما دلدادگان اينترنت اضافه ميکند خلأهايي ست که اين محيط مجازي از زندگي حقيقيمان پر ميکند. اگر خاطر شريفتون باشه سالهاي اول ورود اينترنت به کشور ما کمتر کاربري پيدا ميشد که ساعتها از وقتش را صرف چت کردن نکرده باشد. ميتوان از گرايش زياد ايرانيها به سمت وبلاگنويسي نيز صحبت کرد. يک آمار نه چندان جديد از رتبه سوم ايران در وبلاگ نويسي حکايت داشت. حتي اگر وبلاگنويس هم نباشيد و فقط خواننده حرفهاي نوشتههاي ديگران باشيد، با من موافق خواهيد بود که: در فضاي امروز وبلاگ ايراني، ميل به حرف زدن در مورد چيزهايي که نميشود در زندگي روزمره به آنها اشاره کرد، در اينجا بيداد ميکند، ميل به شنيدن صداهايي که فقط در دنياي مجازي شنيده ميشوند نيز بيداد ميکند، به خاطر مستتر بودن هويت آدمها بين آي پي آدرسهاي اينترنتي نقاب از چهرهها زدوده شده، گوشهاي شنوايي يافت ميشود که اصلا نبايد براي جايي غير از اينجا انتظار وجودشان را داشته باشيد... اينها را براي اين گفتم که نشان دهم وبلاگ قبل از اينکه سرگرمي باشد نياز گروه خاصي از مردم است. حالا مشکل پيش آمده اين است که کم کم نياز به وبلاگ به اعتياد وبلاگ تبديل ميشود، شايد از اينجا به بعد رو خودتون هم بتوانيد به جاي من بنويسيد و جلو برويد، اونجايي که حس ميکنيد اين پديده دوست داشتني روزي به معضل زندگي تان تبديل ميشود، تصميم ميگيريد که با تمايلات ذهني تان مقابله کنيد، اما اين مقابله چند ساعتي بيش تر دوام ندارد و ناگهان خود را در حالي که مشغول کامنت نوشتن براي فلاني هستيد، در ميابيد. کم کم خود را موجودي ميبينيد که پر حرف شده، نقاد شده، کميخاله زنک شده و مخلص کلام زيادي مجازي شده! به نظر من به اينجا رسيدن اصلا خوب نيست و البته دواي اين درد هم آمپول هوا نيست، هر چند که بخش بزرگي از اهالي دنياي وبلاگ همين آمپول هوا را تزريق ميکنند، گواه ادعاي من هم خيل انبوه وبلاگهايي ست که تعطيل ميشوند، البته به شرطي که نويسنده از وبلاگ همان چيزهايي را بخواهد که در سطرهاي فوق اشاره کرديم، در حالي که هستند دوستاني که وبلاگ را يک عرصه جديد و مهيج ميبينند و روزي به آن وارد ميشوند و روزي ديگر متوجه اشتباه خود ميگردند و چه نيکو صحنه را ترک ميکنند. اگر ما بتوانيم فلسفه واقعي وبلاگنويسي را در زندگي خود درک کنيم مرحله اصلي مسير را پيموديم، اگر متوجه شديم که يکي از خيابانها را اشتباه پيچيديم، کمي در آيينه پشت سر را نگاه ميکنيم و دور ميزنيم تا برگرديم سر جاي اول تا از خيابان ديگري در جاده سرنوشت پيش برويم، ولي چنانچه وبلاگ را نياز روحي خود يافتيم، پس بايد با اطمينان خاطر بمانيم، البته يک حضور معتدل و داراي حدود. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]