واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: در اختیار قرار دادن همه امکانات و رو به رو نشدن با مشکلات، بچه ها را از یادیگری مسائل مهمی در زندگی محروم می کند. این را تقریباً تمام مادرانی که بچه هایشان به سن مهدکودک رسیده می دانند. بچه ها تا وقتی در خانه هستند کمتر مریض می شوند. اما امان از سال اولی که بچه ها به مهد کودک می روند. معمولا هر ماه حداقل یکی دوبار سرماخوردگی و ماندن در خانه، اتفاقی دائمی است. این مساله این قدر باید تکرار شود تا کم کم بدن بچه ها بتواند در مقابل ویروس ها تا حدی قوی شود و مقاومت کند. البته میزان کم و زیادی دردسرهای والدین و به ویژه مادران درباره ماه های ابتدایی مهدکودک یا حتی مدرسه به روش های قبلی آنها در برخورد با بچه ها بستگی دارد؛ هرچه کودک قبلا در محیط های پاکیزه تری زندگی می کرده و بیشتر از شوینده های آنتی باکتریال و... استفاده می کرده و مادر به شکلی افراطی تر مراقب سلامت او بوده، بعد از ورود به محیط های جدید هم بیشتر مریض می شود. در حوزه روان هم موضوع شبیه به همین شرایط است؛ یعنی مقاومت روانی بچه ها در زمان ورود به اجتماع مساله مهمی است که به نظر می رسد باید دوباره به آن نگاهی بیندازیم. در روان شناسی و در حوزه تربیت کودک، زمانی که صحبت از اعتماد به نفس و عزت نفس می شد، عده ای می گفتند که کودک باید تجارب موفقیت آمیز زیادی داشته باشد تا هویتی موفق در او شکل بگیرد و اعتماد به نفسش افزایش یابد. در این شرایط و زمانی که والدین می خواستند این اصل را پیاده کنند، تصورشان این بود که منظور از تجارب موفقی آمیز زیاد این است که بچه ها در سال های ابتدایی زندگی شان اصلا طعم شکست را نچشند. اما باید گفت که نتیجه این حمایت افراطی و مراقبت دائم از بچه ها برای سال ها و فراهم کردن همه نوع امکانات و در اخیتار قرار دادن تمام راه حل ها، نه تنها اعتماد به نفس بچه ها را افزایش نداد؛ که ما با بچه هایی مواجه شدیم که اعتماد به نفسی شکننده و عزت نفسی پایین داشتند و در سال های بعدی زندگی در مقابل مشکلات دچار سردرگمی و اضطراب شدید شده و در ابتدای ورود به محیط های اجتماعی فشار زیادی را متحمل می شدند. در بین خودمان معمولا ما این بچه ها را به عنوان افرادی لوس، بی جنبه و ترس می شناسیم. قرار نیست بچه ها را در میدان خطرات تنها رها کنیم بلکه فقط قرار است محیط را خیلی عاری از مسائل و مشکلات یا چالش ها طراحی نکنیم و به بچه ها فرصت دهیم تا خودشان در مسیر حل این مشکلات تجربه به دست بیاورند.حالا و در این اواخر، متخصصان پیشنهاد جدیدی برای والدین دارند؛ به این معنا که به جای استرلیزه کردن محیط و شرایط، با فراهم کردن شرایطی که احتمال روبه رو شدن بچه ها با شکست یا مشکلات را به شکلی کنترل شده فراهم می کند، بچه ها را برای زندگی آینده شان آماده کنید. البته قرار نیست بچه ها را در میان خطرات تنها رها کنیم بلکه فقط قرار است محیط را خیلی عاری از مسائل و مشکلات یا چالش ها طراحی نکنیم و به بچه ها فرصت دهیم تا خودشان در مسیر حل این مشکلات تجربه به دست بیاورند. به عنوان مثال تا قبل از این سعی می شد تا زمین بازی بچه ها به صورتی طراحی شود که زمین کاملا هموار بوده و پوشش کف آن کاملا نرم و یکدست باشد اما در طراحی های جدیدتر متخصصان معتقدند که باید زمین ها از این حالت هموار در بیایند، کمی پست و بلندی یا موانعی کوچک چندان هم بد نیست. البه نکات ایمنی در این زمین ها کاملا رعایت می شود و خطرات جدی متوجه بچه ها نیست. اما در عین حال بچه ها در حین بازی یاد می گیرند که باید مواظب خودشان باشند؛ به اطراف توجه داشته باشند و اگر با مشکلی روبه رو شدند، به دنبال راه حل باشند؛ در غیر این صورت احتمال دارد زمین بخورند یا نتوانند به صورتی کامل از وسایل بازی استفاده کنند حالا با این روش و پیاده شدن آن در حوزه های مختلف تربیت، کودکان در زمان ورود به محیط های اجتماعی با مشکلات کمتری روبه رو خواهند بود؛ چرا که تا حدی یاد گرفته اند که چطور از خودشان مراقبت کنند و با مشکلات مواجه شوند. شاید شما هم جزو آن دسته والدینی باشید که با خود فکر می کنند، این روش به نظر روش خوبی است؛ اما در زمان عمل کردن به آن، دست و دلتان می لرزد که نکند فلان اتفاق برای بچه ام بیفتد، نکند به بچه ام سخت بگذرد و... در این صورت باید بگوییم که شما در این وضعیت تنها نیستید. به صورت کلی بیش از 80 درصد مردم در حوزه های مختلف از روبه رو شدن با شکست یا موفق نشدن به هر شکلی می ترسند و همین هم باعث می شود که آنها در مواردی که لازم است، جرات نکنند تغییراتی در محیط یا شرایطشان ایجاد کنند. پس برای اینکه کمی به شما انگیزه بدهیم تا تغییراتی در روش تربیت فرزندتان ایجاد کنید، توجه شما را به نکاتی جلب می کنیم: مدرسه واقعی اینجاست مواردی که لازم است بچه ها یاد بگیرند، نکات مختلفی است؛ بخشی از آن مربوط به افزایش معلومات است. مثل فراگیری خواندن، نوشتن، محاسبه و مواردی که در برنامه آموزشی مدرسه گنجانده شده اند. اما بخش دیگری وجود دارد که روش آموختن آنها کاملا متفاوت است. قسمتی از این بخش را ما به عنوان مهارت ها می شناسیم. بخش اعظم مهارت ها توسط تجربه کردن فراگرفته می شوند؛ یعنی بچه ها تا کار را بارها انجام ندهند و البته به دفعات در آن شکست نخورند، آن مهارت را یاد نمی گیرند. مثال ساده آن راه رفتن است، چندین بار افتادن و بعد به راه افتادن، طبیعی ترین شکل یادگیری است. لازم به یادآوری است که اگر کمی دقت کرده باشید متوجه می شوید که بچه ها نه تنها از تکرار این کار خسته نمی شوند که هر بار بیشتر از قبل تلاش می کنند و در عین حال و با وجود تجربه این همه شکست، اعتماد به نفسشان هم آسیب نمی بیند. روش یادگیری تمام مهارت های جسمی همین روش است. علاوه بر آن، مهارت های دیگری هم که برای زندگی اجتماعی مورد نیاز است، از طریق همین روش – یعنی تجربه کردن و احتمالاً روبه رو شدن با شکست – یاد گرفته می شود؛ اما متاسفانه بسیاری از والدین از 3 یا 4 سالگی – زمانی که ارتباط کلامی با کودک به شکلی مطلوب برقرار می شود – ترجیح می دهند با صحبت کردن، به بچه ها موضوعاتی را یاد بدهند و جلوی تجربه کردن آنها را بگیرند؛ غافل از اینکه به این ترتیب بخش مهمی از مواردی که بچه ها باید یاد بگیرند از دست می رود؛ بخشی که هیج چیزی نمی تواند جای آن را بگیرد. وقتی تمام عوامل خطرزای ریز و درشت را حذف می کنیم و وقتی تمام راه حل های مسائل را دو دستی در اختیار فرزندمان می گذاریم، در واقع با این کارها اصلا به او لطف نمی کنیم؛ بلکه با برنامه ریزی غلط و تربیت اشتباه آینده ای اضطراب آور و سخت را برای او رقم می زنیم.واکسن را به موقع باید زد وقتی محیط را خالی از هرگونه تهدیدی می کنیم، وقتی تمام عوامل خطرزای ریز و درشت را حذف می کنیم و وقتی تمام راه حل های مسائل را دو دستی در اختیار فرزندمان می گذاریم، در واقع با این کارها اصلا به او لطف نمی کنیم؛ بلکه با برنامه ریزی غلط و تربیت اشتباه آینده ای اضطراب آور و سخت را برای او رقم می زنیم. همه ما این تجربه را داریم؛ وقتی می خواهیم برای مواردی سخت تصمیم بگیریم و هنگامی که با مشکلاتی روبه رو می شویم، دچار استرس و فشار روانی می شویم. در این وضعیت معمولاً خواب و خوراکمان دچار اختلال می شود و لحظات سختی را تجربه می کنیم. هر چه حل مساله مزبور برای ما سخت تر باشد، اضطراب بیشتر و طولانی تر خواهد بود. متاسفانه به نظر می رسد که وضعیت نسل آینده در شرایط مشابه بدتر خواهد بود. مهارت های مقابله با مشکلات و چالش ها دقیقا جزو مواردی است که جز از طریق تجربه به دست نمی آید؛ چه فایده که فقط بچه ها را نصحیت کنیم، برایشان کتاب بخریم یا داستان تعریف کنیم. کسب تجربه از طریق مواجهه با مشکلات کوچک تر درست مثل واکسن زدن است؛ کمی ویروس ضعیف شده وارد بدن می شود تا بدن در زمان مقابله باویروس های اصلیف توان لازم را داشته باشد. پیش از واکسن زمانی که صحبت از روبه رو کردن بچه ها با مشکلات می شود، توجه به چند نکته ضروری است؛ اگر برای حل مشکل توانایی هایی را لازم داشته باشد که بیشتر توانایی هایی است که فرزند ما دارد یا در این سن می تواند داشته باشد، شکست او نه تنها نتیجه آموزشی ای ندارد، که باعث کاهش شدید اعتماد به نفس او هم می شود. در طراحی فعالیت هایی برای فرزندتان به توانایی های فعلی او توانایی هایی که می تواند در این سن یاد بگیرد، توجه داشته باشید و آنها را به خوبی بشناسید. مهم ترین دلیلی که بچه ها در زمان راه افتادن ناامید نمی شوند، نوع برخورد ماست؛ ما به یک قدمی که آنها برداشته اند توجه و آنها را تشویق می کنیم و وقتی زمین خوردند، به آنها امید می دهیم و بلندشان می کنیم. سرزنشی در کار نیست؛ بلکه تشویق به تلاش بیشتر است. در این شرایط شکست عامل مهمی برای ایجاد انگیزه است که بچه ها را به تلاش بیشتر وادار می کند. لازم نیست شرایطی مصنوعی برای کسب تجربه ایجاد کنید. بهترین زمان آموزش وقتی است که فرزندتان با مشکلاتی روبه رو شده است. لطفاً در این شرایط در عین حال که او را تنها نمی گذارید و از او حمایت می کنید، راه حل مساله و مشکل را سریع در اختیار او نگذارید. درست است که دیدن سردرگمی بچه ها برای والدین خیلی سخت است اما لطفا موضوع واکسن را فراموش نکنید. اگر تا قبل از این، همه چیز را برای فرزندتان فراهم می کردید، تغییری ناگهانی در وضعیت ایجاد نکنید؛ چرا که ممکن است این رفتار شما حس طرد شدن از طرف خانواده را در او ایجاد کند. از موارد کوچکی شروع کنید و بگذارید خودش راه حل هایی برای مسائل پیدا کند و بعد موضوعات بزرگ تر را به او بسپارید. منبع : تبیان پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 559]