واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین:
سلام من خانمی 33 ساله و صاحب دو فرزند هستم. همچنین شاغل . 12 ساله که ازدواج کردم عاشق شوهرم بودم طی این چند سال چند مورد خطااز جمله ارتباط دوستی با یکی دو نفرخانم ، که تاوان این اشتباه از دست دادن شغل رسمی اش بود.البته بعد از کلی سختی و گرفتاری کاری پیدا کرده که فعلا مشغوله.در تمام این سال ها من نقش همسری دلسوز و فداکار رو داشتم .البته مشکل من چیز دیگه ای هست. مدت یک سال است که در یک مهمانی خانوادگی با یک مرد 75 ساله آشنا شدیم،که به ظاهر بسیار مرد متین و قابل احترامی بودند.من و خانواده ام برای ایشان احترام خاصی قایل بودیم.بعد از چند برخورد ایشان اظهار داشتند حرفها و رفتار من روح دوباره زندگی را به ایشان برگرداند. بزرگترین اشتباه من این بود که خواستم به یک انسان درمانده کمک کنم. و این ارتباط تلفنی تا آنجا پیش رفت که ایشان عاشق و سر گشته شدند و با توجه به چند بار طرد نمودن او از طرف من باز هم به طریقی ارتباط بر قرار نموده ( تلفنی ) قابل توجه این که حدودا 600 کیلومتر از هم فاصله داریم . خواهش می کنم کمکم کنید بین دو راهی مانده ام؟هر فکری به نظرتون می رسه بگویید.
دوست عزیز منظور شما از دو راهی چیه؟ کدوم 2 تا راه؟ فدا کردن خودتون و خونوادتون به خاطر دلسوزی برای یک شخص یا حفظ خونوادتون؟
و ضمنا اون شخص عاشق و سرگشته شما نیست چون شما رو تو موقعیت خطرناکی داره قرار میده و احتمالا داره از شرایط روحی شما (مشکلات شوهرتون) به نفع خودش استفاده می کنه.. البته این برداشته من از صحبتهای شماست.
خانم عزیز شما فقط یه راه دارید اونم زندگی واقعی که دارید اون اقا رو به هر ترتیب از زندگیت بیرون کنید
تحت هیچ عنوانی با او صحبت نکنید و هیچ چراغ سبزی نشونشون ندهید
اگه میتونید جریان رو برامون بازتر کنید
وای عزیزم زندگی با ارزش تر از این حرفهاست.کمی که فکر کنی متوجه میشی که این یک هوس وحشتناکه.مدتی ارتباطت رو قطع کنی فراموشت میکنه.این کارو هرچه زودتر انجام بده.
سلام عزیزم... به نظر منم دوراهی ای وجود نداره... من از صحبتای شما فقط یه راه حل به ذهنم رسید اونم اینه:
طرد کردن اون فرد و ادامه دادن ب زندگی با شوهر و فرزندانتون..
به نظرم اگه خط تلفنو عوض کنین... یا جواب تماساشونو ندین..خیلی کمک کننده اس... به آینده خودت و بنیان خونواده ات و بچه هات فکر کن عزیزم...
موفق باشی
این ره که تو می روی...!
واقعاً این ره به ترکستان است عزیز دلم اون موقع که همسرت این کارا رو کرد فکر انتقام یا جدایی نبودی و به قول خودت همسر دلسوز بودی حالا که با این آقا آشنا شدی کارای همسرت بد شده خیلی داری اشتباه میکنی بشین و عاقلانه فکر کن به قول دوستان با عوض کردن سیم کارتت می تونی مدتی باهاش قطع ارتباط کنی مطمئن باش اونم فراموشت می کنه یه چیز دیگه خواهر گلم تفاوت سنی رو داشته باش 40 سال خیلی کم نیست امیدوارم یه روزی نرسه که پشیمون بشی
اشتباهه اشتباه
یه روزی منم دلم برای یکی سوخت مثل پدرم دوسش داشتم اما.....
زندگی ام نابود شد
نکن اینکارو
نکن
التماست میکنم نکن
عزیزم سلام
من با نظر دوستان موافقم ، اصلا دوراهی وجود نداره شما به غیر از همسر بودن وظیفه سنگین و الهی مادر بودن رو داری
فرزندانی که به اراده ما پا به این دنیا می گذارند و وظیفه تربیت انها به دوش ما است.
همانطور که رسول اکرم (ص) می فرماید:
فرزندانتان را گرامی بدارید و آنان را به آداب نیکو بیارائید.
خانوما هيچ كس تا تو موقعيتي قرار نگرفته نميتونه راجع به اون قضاوت كنه پس بياين دوستمون تنهاي شب رو سرزنش نكنيم . خانومي از نوشتت معلومه كه شما خودتون به نيت اون فرد پي بردين و اگه مي خواستين كار اشتباهي انجام بدين هيچ وقت مشكلتون رو اينجا مطرح نمي كردين. معلومه كه نيت شما فقط نشكستن دل يك مرد پير و بهبود روحيه اون بوده اما اين آقا اونقدر خودخواه هستش كه داره از خوش قلبيه شما سوئ استفاده ميكنه و شما رو تو اين موقعيت قرار داده پس ارزش نداره به خاطر اون اين لطمه روحي بزرگ رو به خودتون بزنين و تا آخر عمر با عذاب وجدان زندگي كيني كه زندگي خودتون و آينده بچه هاتون رو به خراب كردين.نذارين كار به جاهاي باريك بكشه و دير بشه. مطمئنا خداهم كه از نيت قلبي شما خبر داره كمكتون ميكنه
از همه شما به خاطر راه حل هاتون متشکرم . منظورم از دو راهی انتخاب بین آن پیر مرد و همسرم نیست. منظورم این بود آن پیر مرد را با احساساتش تنها بگذارم یا ادامه دهم . چون به قول خودش عاشق شده و دست خودش نیست ، او حتی حاضر است جانش ،مالش و آبرویش هم در این راه از دست بدهد و شبانه روز تنها آرزویش وصال یار می باشد .آن قدر ناله و زاری می کند که نگو...با توجه به این که من دبیر هستم و وچند باری که مرا دید ظاهری ساده و با پوشش کامل بودم. وجالب این جاست که به صورت جدی تمام مسایل و اشکالات این ارتباط را با او مطرح نمودم. حال مردد هستم به ندای وجدانم گوش کنم یا عقلم؟او می گوید من عاشق درونت هستم و چیزی در تو وجود دارد که در وجود کسی نیافتم و اصرار دارد حرفهای او را باور کنم و برای اثبات ادعایش او را آزمایش کنم. البته این را هم بگویم حدود سه ماه است که خیلی سرد بر خورد می کنم و هیچ ملاقاتی هم نداشتیم ، ولی با sms های عاشقانه ا ش روانی ام می کند . چه کنم ؟
دوست خوبم از صحبت هاتون کاملا مشخصه که شما آدمی پایبند به خونواده و دلسوز هستین ولی فکر می کنم در این مورد یکم دارین از روی احساس فکر می کنین. بذارید اون آقا خودش مشکلشو حل کنه. من فکر می کنم که هم عقل و هم وجدان به ما میگه که اول به خودمون و بعد به خونوادمون فکر کنیم. میشه بگین که این آقا چه توقعی از شما داره؟ یعنی دقیقا چه فکری در مورد این رابطه داره؟
راستی من درباره روانشناسی دوره پیری چیزی نمی دونم ولی فکر کنم اگه بتونید در این باره کتابی پیدا کنین و مطالعه کنید یا از شخص مورد اعتمادی اطلاعات بگیرین بهتون کمک کنه که بتونید این مساله رو حل کنید.
اون نظرش اینه که هیچ کس در دنیا تو رو به اندازه من دوست نداره و با تحقیقاتی که در مورد شوهرم انجام داده می گه تو خودتو داری فدای اون می کنی .وقتی با مخالفت شدید من روبرو شده می گه فقط منو تنها نذار و با صحبت های تلفنی منو به زندگی امیدوار کن ، تو دنیا امیدم فقط به توهه!راست و دروغشو نمی دونم .دوست داره به تلفن هاش جواب بدم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]