واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ضرورت ايجاد پاتوقهاي فرهنگي اين محافل کمکم و با ورود به دهه هشتاد از شور و حال پيشين افتادند و برخي نيز تعطيل شدند. با کنار رفتن اين جلسات يا افت فضاي حاکم بر آنها ديگر به سختي ميشد چند شاعر صاحبنام از طيفهاي مختلف شعري را در کنار هم ديد.
رضا حيراني* : در اواسط دهه 70 برگزاري جلسات مختلف ادبي که در آن اکثر شاعران فعال آن دوره شرکت داشتند، يکي از عوامل شکلگيري نسل دهه هفتاد شعري در ايران بود.اين جلسات که در فرهنگسراها و بعدها در محافل خصوصيتر برگزار ميشد از آن جهت داراي اعتبار بود که در آن ميتوانستيد تمام چهرههاي شاخص از طيفهاي مختلف شعري و نسلهاي مختلف از لحاظ سني را در کنار هم ببينيد. جدي بودن و اعتبار اين جلسات به حدي بود که شعر خواندن شاعري در آن جلسات گاه به تثبيت شاعرياش ميانجاميد چراکه کثرت افراد صاحبنام در اين جلسات باعث ميشد افراد تازهکار به سختي بتوانند در آن شعر بخوانند. اين خود انگيزهاي براي رقابت در ميان شاعر جوانتر ايجاد ميکرد. ضمن اينکه خود اين جلسات ويتريني از تحولات يکماهه و ملاکي براي بررسي دقيق جريانات شعري ايران بود. اين محافل کمکم و با ورود به دهه هشتاد از شور و حال پيشين افتادند و برخي نيز تعطيل شدند. با کنار رفتن اين جلسات يا افت فضاي حاکم بر آنها ديگر به سختي ميشد چند شاعر صاحبنام از طيفهاي مختلف شعري را در کنار هم ديد. در اين ميان به تقليد از تجربه موفق کارگاه دکتر براهني در اواسط دهه 70، شاعران ديگري نيز دست به برگزاري کارگاههاي شعري زدند. بهطوري که اين کارگاهها جايگزين جلسات شعري نامبرده شدند. اما با وجود تبليغات و حمايتهايي که هر جريان از شاگردان کارگاههاي مورد تاييد خود انجام ميدهند، باز فقدان جلساتي از جنس آن جلسات موفق حس ميشود. در اهميت آن جلسات ذکر اين نکته لازم است که چهرههاي مطرح شاخههاي هنري ديگر نيز در آن حضور پيدا ميکردند. اين همنشيني شاعران با سينماگران، فعالان موسيقي، نقاشي و ديگر رشتهها سبب شد شعر دهه 70سريعتر از زماني که خيليها تصورش را داشتند به بطن جامعه نفوذ پيدا کند. در دو سه سال گذشته برخي از شبکههاي مجازي تا حدودي توانستهاند اين پل ارتباطي را دوباره احيا کنند، اما خصلت مجازي بودن اين فضاها آنطور که بايد و شايد نتوانسته به نزديکي جريانهاي هنري معاصر کمک بکنند. ارتباط فوقالذکر در اينگونه فضاها بيشتر مابين جرياناتي شکل گرفته که به جريانات زيرزميني شهره هستند.هنر ايران هرگاه که فعالان خود را در شاخههاي مختلف هنري نزديک به هم کرده توانسته به شکوفايي برسد. دوران طلايي دهه چهل، دهه هفتاد هر دو دوران نزديکي اهالي فرهنگ، فارغ از مرزبنديهاي ميان شاخههاي هنري خويش بودند. امروزه ضرورت زنده کردن جلساتي از آن جنس دوباره به چشم ميخورد. هنر ايران هرگاه که فعالان خود را در شاخههاي مختلف هنري نزديک به هم کرده توانسته به شکوفايي برسد. دوران طلايي دهه چهل، دهه هفتاد هر دو دوران نزديکي اهالي فرهنگ، فارغ از مرزبنديهاي ميان شاخههاي هنري خويش بودند. امروز فقدان جلساتي که بتوانند نسل جوان فعال در هر کدام از اين زمينهها را با هم آشتي بدهند حس ميشود.اين نياز به همنشيني را هرازگاهي برخي از ناشران که به بهانههاي مختلف جلساتي تشکيل ميدهند تلاش ميکنند برطرف نمايند اما کماکان رخوت موجود در فضا نتوانسته بهطور جامع افراد فعال را مجاب به حضور در اين جلسات کند. وقتي پاي صحبت افراد گوناگون از طيفهاي مختلف مينشينيم متوجه ميشويم مشکل اکثر اين افراد براي شرکت در اين جلسات فقدان اعتبار مناسب جلسات برگزارشده است. ضمن اينکه برگزارکنندگان به قدري وابسته به گرايشهاي خاص هستند که به نظر ميرسد برخي نگرانند مبادا با حضور در اين جلسات متهم به طرفداري از گرايش مذکور بشوند. در اين شرايط نياز شکلگيري پاتوقهاي فرهنگي احساس ميشود. پاتوقهايي که فارغ از گرايشهاي رايج هنري تنها محفلي براي جمع شدن اهالي فرهنگ شوند. محافلي که به دور از هرگونه پيشداوري يا قضاوت، فرصت در کنار هم بودن را براي فعالان شاخههاي مختلف هنري ايجاد کنند.
اين شيوه برخورد در تاريخ فرهنگ معاصر ما اتفاق تازهاي نيست. پاتوقهايي از جنس کافه نادري يا کافههاي مطرح در دهههاي سي تا پنجاه بهترين نمونه براي موفق بودن چنين تجربياتي است. اين پيشينه سبب شده است در 10 سال اخير دوباره شاهد کافهنشيني در ميان اهالي فرهنگ باشيم و همچنين افتتاح کافههاي مختلفي که تلاش ميکنند به اصطلاح فضايي هنريپسند را ايجاد کنند اما به دليل اينکه هيچکدام از کافهها نتوانستهاند به مقبوليتي دست يابند که تمامي شاخههاي هنري جذب آن شوند باز فقدان نزديکي اهالي فرهنگ در فضاي فعلي جامعه احساس ميشود. ما امروزه جدا از دور شدن شاخههاي مختلف هنري از هم، دچار جدايي و فاصله معنادار نسلهاي مختلف در يک شاخه خاص نيز هستيم. بهطور مثال امروزه در ميان نسلهاي گوناگون شعري به حدي فاصله است که هيچکدام از اين نسلها حاضر نيستند حتي آثار نسل ديگر را مطالعه کنند. خلاء ايجادشده فضاي شعري ما را در برخي از موارد به شرايط تخريب نزديک کرده است. در ميان هر نسل هستند افرادي که براي دفاع از حقانيت نسل يا جريان فکري خويش، ديگري را تا حد نابودي تخريب کنند. گويي تجربه فروپاشي برج بابل در جامعه ادبي ما در حال تکرار است. انگار زبان ما براي گفتوگو با يکديگر به پراکندگي دچار شده است. ما در هيچ دورهاي تا اين حد دچار سوءتفاهم در گفتوگو نبوديم و در هيچ دورهاي تا اين حد به فقدان فهم يکديگر نزديک نشده بوديم. اين مصائب همه و همه ناشي از فقدان همان جلسات و يا پاتوقهاييست که ميتوانست ما را در کنار يکديگر، به فهم يکديگر نزديک کند. محافلي که اگر خيلي زود به شکلگيرياش کمک نکنيم، پراکندگي و خلا موجود در ميان ما بيش از حد کنونياش مشکلساز ميشود.پي نوشت:* رضا حيراني از شاعران جوان با استعداد ي است که دستي هم در نقد نويسي دارد. او از نيمه دهه هفتاد تا امروز به صورت حرفه اي آثار خود را به صورت کتاب و در مطبوعات ادبي منتشر کرده است. حيراني برگزيده دوره اول جايزه شعر نيما بوده که با توجه به حضور آثار چهره هاي معتبر ادبي سالهاي اخير در اين جايزه و کيفيت کارشناسي آثار اين موضوع را مي توان نشان اعتبار اشعار وي دانست.فرآوري: مهسا رضاييبخش ادبيات تبيانمنابع: روزنامه فرهيختگان، مجله ادبي عصر آيينه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 625]