واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آب براي فيل هايک چيز قديمي و خوبي درباره يک داستان عاشقانه وجود دارد که شامل يک سوارکار بي زين زيباست و يک بچه اي که فرار مي کند تا وارد سيرک شود. چيزي که «آب براي فيل ها»«Water for Elephants» را جالبتر مي کند، يک شخصيت سوم است که به ما ياد آوري مي کند که چرا "کريستوف والتز" مستحق اسکار مکمل نقش اول مرد براي «حرامزاده هاي لعنتي» در سال 2009 بود. او نقش يک دارنده سيرک را بازي مي کند، که با اين سوارکار بي زين ازدواج کرده و او و بقيه را براي خود نگه مي دارد.
داستان، بر اساس يک رمان پرفروش از سارا گرون است، که به صورت يک فلاش بک از يک مرد پير به نام جيکوب(هال هولبروک) است، که خانواده خود را در سال 1931 از دست داده، از دانشگاه دامپزشکي کورنل اخراج شده، و سر به جاده زده و يک قطار رد شده و شما نخواهيد دانست که اين يک قطار سيرک است. جواني اين نقش را "رابرت پتينسون" بازي کرده، او بسيار ساده و هيجان زده است و چشمان او وقتي که مارلناي زيبا را(ريز ويتراسپون) بر روي اسب سفيد نمايشش مي بيند، از هيجان سرشار مي شود. آگست(صاحب سيرک)(والتز) قصد دارد که او را از قطار بيرون کند تا اينکه متوجه مي شود جيکوب جوان چيزهايي درباره دامپزشکي مي داند.در زمان جلوه هاي ويژه از پيش ساخته شده و نمايش هاي ساختگي آشکار، کمي از مد افتاده(و خوشايند است) که فيلمي ساخته شده از مردم واقعي و مکان هاي باورکردني ببينيم. داستان، بر اساس يک رمان پرفروش از سارا گرون است، که به صورت يک فلاش بک از يک مرد پير به نام جيکوب(هال هولبروک) است، که خانواده خود را در سال 1931 از دست داده، از دانشگاه دامپزشکي کورنل اخراج شده، و سر به جاده زده و يک قطار رد شده و شما نخواهيد دانست که اين يک قطار سيرک است.طراح توليد، "جک فيسک" اينجا يک سيرک تک حلقه قابل قبولي را ايجاد کرده است و حتي قطار خودش يک شخصيت دارد(آگست و جيکوب يک زمان زياد و ناخوشايندي را در حال راه رفتن يا دويدن بالاي قطار صرف مي کنند، که البته مهم نيست.)
انرژي داستان وابسته به حسادت آگست از مارلنا و وفاداري سر سخت او به پيمان ازدواج آنهاست. اينجا جايي است که والتز نقش خود را بازي مي کند. کوتاه تر از پتينسون، و براستي به سختي بلند تر از ويتراسپون، او به عنوان يک کارفرماي زخم خورده به همه دستور مي دهد که فريفتگي آسان، هسته سرد دروني را پنهان مي کند. اين همان انرژي اي است که او به عنوان يک نازي بيرحم در «حرامزاده هاي لعنتي» استفاده کرد. و در واقع او شامپاين را با چاقوي دروني پنهان پيشکش کرده است.در افسردگي زود موقع، زمانها سخت و شغل ها کم هستند. سيرک تا گردن زير بدهي است و آگست يک تازه ستاره با جذابيت را تهيه مي کند که معتقد است مي تواند نجات دهد. اين تازه ستاره رزي، يک فيل ميانسال است که آگست فکر مي کند مارلنا مي تواند آن را براند و جيکوب مي تواند آن را تمرين دهد و ازش مراقبت کند، اگرچه هيچکدام تا به حال با يک فيل کار نکرده اند. صحنه هاي شامل شخصيت و ادراک زبان فيل ها يک جذابيت ذاتي و دروني ايجاد مي کند و فيلم آنها را با يک تصوير متقاعد کننده از زندگي در يک سيرک احاطه مي کند.
اوج فيلم شامل يک سري مجموعه از اتفاقات بد و ناگوار است که من شرح نمي دهم، غير از اينکه بگويم کمي غير واضح است که چگونه آنها را به عمل آوردند. همچنين غير واضح است که چرا مارلنا به يک همسر وظيفه شناس بودن تا مدتها بعد از اينکه آگست ديگر برتري اي ندارد ادامه مي دهد –اما حقيقت اينست که مارلنا فيلم را از انحلال کامل در يک ملودرام نجات مي دهد.«آب براي فيل ها» توسط "فرانسيس لورنس" کارگرداني شده است، که «من افسانه ام» و «کنستانتين» پيشگويي خوبي براي اين فيلم نسبتا کلاسيک نبودند. فيلمنامه نيز از "ريچارد گريونيز" است. اين فيلم يک سرگرمي خانوادگي خوب است، يک PG-13سالم، اما نه يک مدل ضعيفش، و يک فاصله نيروبخش قبل از اينکه ما وارد فصل موفقيت آميز تابستان بشويم است.سينما و تلويزيون تبيان ترجمه: فرنوش نيک بخش/سينما نگار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]