تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837827252




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گمشدگي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گمشدگي
گمشدگي   نويسنده:سيد طه رسولي   سازندگان لاست براي سرگرم‌كردن مخاطبشان به هر كاري دست مي‌زنند حتي فريب دادن و دست‌انداختن او در متون آكادميك فيلم براي فيلمنامه‌نويسي قواعدي را ذكر مي‌كنند كه در بيشتر سناريوها رعايت مي‌شوند. شكستن قواعد و قانون‌ها معمولاً اولين خصوصيت يك اثر به يادماندني و قابل‌توجه است. نويسنده‌ها و پديدآورندگان سريال لاست اين قانون‌شكني را سرلوحه كارشان قرار داده‌اند اما «هر قانوني را هم نبايد شكست». براي پيوسته و همگن بودن داستان سه اصل را مدنظر قرار مي‌دهند: احترام گذاشتن به داستان، احترام گذاشتن به شخصيت‌ها و احترام گذاشتن به مخاطب.هرسه اين اصول در سريال لاست زيرپا گذاشته شده‌اند؛ آن‌هم فقط به خاطر رسيدن يك هدف. اين هدف هم چيزي نيست جز شوك وارد كردن به مخاطب و كشاندن او به دنبال داستان. خارجي‌ها اصطلاحاً به اين شوك‌ها مي‌گويند Wow!Factor كه ما اسمش را مي‌گذايم «عامل وا!»؛ يعني چيزي كه مخاطب را كاملاً متحير و تشنه دنبال‌كردن ماجرا كند تا از خير ديگر چيزهاي داستان بگذرد. قهرمان‌هاي مظلوم   اولين چيزي‌كه در طول سريال لاست به شدّت آزاردهنده است، بي‌توجهي به قهرمان‌هايي بوده كه زحمت زيادي براي معرفي آنها كشيده شده است. درحالي‌كه در سه سري اول اين سريال با هر فلش‌بك از زندگي شخصيت‌هايي مانند: جك، ديگر و كيت بيشتر به ظرافت و پيچيدگي دروني آنها پي مي‌برديم، در سري چهارم و پنجم اين شخصيت‌ها كاملاً مورد بي‌توجهي سناريونويس‌ها واقع مي‌شوند. ديگر با آن پس‌زمينه جالب و تاريخچه‌اي كه دارد در سري پنجم مانند يك كاراكتر بي‌هويت يك بازي رايانه‌اي مي‌شود كه صرفاً به خاطر تصميم نويسنده‌ها در تغيير شرايط محيط جهتش را عوض مي‌كند. فقط كافي است به تعداد دفعاتي كه ديگر، جك يا ژوليت در قسمت‌هاي پاياني سري پنجم تغييرجهت مي‌دهند دقت كنيد تا اين موضوع را بهتر درك كنيد. تقريباً همه شخصيت‌پردازي‌هاي پيچيده و درهمي كه در سه سري اول انجام شده، در سري چهارم و پنجم ناديده گرفته مي‌شوند. ديگر چه كسي است كه پس از چند فلش‌بك و فلش فورواردت پي‌درپي برايش مهم باشد كه رابطه كيت با پدر و مادرش چگونه بوده؟ ديگر چطور تحت تأثير قاتل پدر و مادرش تبديل به يك كلاهبردار حرفه‌اي شده؟ رابطه پيچيده جين و دزموند با پدر زن‌هايشان چه فراز و نشيب‌هايي داشته؟ حالا هركدام از اين كاراكترها تبديل به موجوداتي تك‌بعدي شده‌اند كه تنها يك هدف را دنبال مي‌كنند؛ جك به طور اعصاب خردكني در سري پنجم فقط مي‌خواهد به جزيره برگردد و بمب را منفجر كند، ديگر و جوليت مي‌خواهند فرار كنند، جين مي‌خواهد سان را پيدا كند، سعيد بدون هيچ هدف خاصي دور جزيره مي‌چرخد و درنهايت جان‌لاك كه به طور كاملاً بي‌رحمانه‌اي تبديل به يك موجود عجيب و نامشخص مي‌شود؛ اين سرنوشت اصلاً براي شخصيت هايي كه در سه سري اول به آن خوبي معرفي شده بودند مناسب نيست. حتي به نظر مي‌رسد ديگر نويسنده‌ها احتياجي به اين تاريخچه‌ها نداشته باشند. در روايات اخير سريال لاست اصلاً پس‌زمينه شخصيت‌ها مهم نيست. ديگري كه رئيس حراست دارما شده اگر يك بستني‌فروش شريف و رمانتيك هم باشد كه تفريحش رفتن به اسكي است، تغييري در داستان بوجود نمي‌آيد. از آن‌طرف ناگهان يك كاراكتر كاملاً جانبي و بدون تاريخچه درست‌وحسابي مانند رازينسكي چنان نقش كليدي‌اي پيدا مي‌كند كه به نوعي مي‌شود همه حوادث جزيره را تقصير او دانست. اين يعني بي‌احترامي كردن به قهرماناني كه خود نويسنده‌ها آنها را خلق كرده‌اند اما هيچ‌كس نيست كه از حق اين قهرمانان مظلوم دفاع كند. سؤال‌هاي بي‌جواب   در ابعاد بالاتر اين بلاسر چهارچوب اصلي داستان هم آمده است. تعداد سؤال‌ها در هر قسمت بيشتر و تعداد جواب‌ها كمتر مي‌شود. سپس با مطرح شدن يك ايده كلي بسيار مبهم- يعني وجود مقدار زيادي انرژي در مركز زمين- نويسنده ها از پاسخ دادن به سؤال‌ها طفره مي‌روند. احترام گذاشتن به داستان، يعني اينكه سعي كنيد همه بخش‌هاي داستاني كه روايت مي‌كنيد باهم طابق باشند و بخشي از آن منطق بخش ديگر را نقض نكند. اين اصل در سريال به طور كلّي ناديده گرفته شده؛ به طوري‌كه بخش‌هاي مختلف داستان باهم نمي‌خوانند. مثلاً چه كسي مي‌تواند يك پاسخ منطقي بدهد كه چرا «ديگران» در سري اول و دوم سريال لاست به طور احمقانه‌اي خودشان را به شكل انسان‌هاي بومي در مي‌آوردند؟ چه دليلي داشت كه ديگران اين همه براي بازمانده‌ها فيلم بازي كنند و دنبال جمع كردن ليست كذايي باشند؟ همه اين فيلم‌بازي كردن‌ها فقط براي اين بود كه بن، جك را مجبور كند تومورش را از بدنش بيرون بياورد؟! در نيمه اول داستان سريال لاست ما به همراه بازمانده‌ها تشنه دانستن درباره مؤسسه دارما هستيم. اين شركت در جزيره چه كار مي‌كرده؟ چرا ايستگاه‌هاي مختلف ساخته‌اند؟ چرا يكي از ايستگاه‌ها به ديگران نظارت داشته؟ چرا در يكي از ايستگاه‌ها به ظاهر آزمايش‌هاي روان‌شناسانه روي كاركنان آن انجام مي‌شده؟ در نيمه دوم داستان جك، ديگر، كيت، سعيد، جوليت، مايلز و هرلي به سال1977 رفته‌اند، سه سال در دارما كار كرده‌اند و ديگر رئيس حراست شركت دارما شده اما هنوز نه ما مي‌دانيم دارما در جزيره چه كار مي‌كند و نه به نظر مي‌رسد كاراكترها ديگر تمايلي به دانستن اين موضوع داشته باشند! نويسنده‌هاي سريال لاست تقريباً همه تلاش خودشان را كرده‌اند تا با پيش كشيدن ماجراهاي جديدتر و به ظاهر مهمتر و اكشن‌تر كردن صحنه‌ها حواس بيننده‌ها را پرت كنند تا ديگر كسي فرصت پيگيري پاسخ سؤال‌هاي قبل را نداشته باشد. در سري پنجم ناگهان هدف اصلي همه شخصيت‌ها مي‌شود منفجر كردن بمب هسته‌اي كه همه آنها يقين دارند مي‌تواند منبع انرژي را نابود كند (حالا اينكه ازنظر علمي يك انفجار هسته‌اي چطور مي‌تواند يك انرژي الكترومغناطيسي را نابود كند بماند!) اما هيچ‌كس به فكرش نمي‌رسد كه از يك راه كم‌خطرتر مثلاً حمله به دارما و متوقف كردن عمليات كندن زمين مي‌شود به اين هدف رسيد. درنهايت نويسنده‌ها براي ماست‌مالي كردن قضيه مجبور مي‌شوند يك شخصيت كم‌اهميت مانند رازينسكي را بزرگ كنند و درنهايت طي يك اتفاق نه چندان قابل‌قبول (متوقف نشدن دريل درحالي‌كه حتي منبع تغذيه آن را هم نمي‌شود قطع كرد) شرايط براي منفجر كردن بمب هسته‌اي مهيا مي‌شود. در اين‌ميان وقتي يك نفر به نام مايلز چيزي را كه براي ما بيننده‌ها كاملاً واضح است سؤال مي‌كند- «آيا فكر كردين اين كاري كه ما مي‌كنيم به جاي تغيير دادن آينده دقيقاً باعث همون اتفاقاتي بشه كه مارو اينجا كشونده؟»- هيچ‌كس جوابي به او نمي‌دهد! پايبند نبودن نويسنده‌ها به يك خط داستاني و منطق كلّي كاري كرده كه به راحتي بشود تناقض‌هاي اساسي‌اي بين بخش‌هاي مختلف سريال پيدا كرد. تعداد اين تناقض‌ها بسيار زياد است. بيننده كيلويي چند؟!   نابخشودني‌ترين كاري كه سازنده‌هاي سريال لاست انجام داده‌اند بي‌احترامي به مخاطب در راستاي استفاده از همان فاكتور وا! و كشاندن او به دنبال داستان است. احترام گذاشتن به مخاطب در داستان اين‌طور تعريف مي‌شود كه شما به عنوان نويسنده بتوانيد يك چهارچوب و مقياس فكري ثابت براي مخاطب به جهت دنبال كردن داستان و درك قوانين دنياي آن تعريف كنيد و اين دقيقاً همان كاري است كه در سريال لاست انجام نمي‌شود. تغيير محور زماني و مقياس داستان فقط براي رودست زدن به مخاطب و متحيّر كردن او در لحظه يك جور نامردي است. براي روشن شدن اين موضوع مثلاً فرض كنيد مشغول خواندن داستان «و ديگر هيچ‌كس نبود» آگاتا كريستي هستيد؛ ده نفر كه جنايتكاران مجازات نشده‌اي هستند در يك جزيره گير مي‌افتند. يكي از اين ده‌نفر شروع به كشتن تك‌تك اين افراد مي‌كند. شما در طول داستان همين‌طور كه به نقطه اوج نزديك مي‌شويد، مدام درگير اين موضوع هستيد كه قاتل كدام‌يك از اين افراد مي‌تواند باشد؟ در لحظه اوج ماجرا كه منتظر رو شدن هويت قاتل هستيد ناگهان بدون هيچ مقدمه‌اي معلوم مي‌شود كه اين جزيره در اختيار يك بخش سري از ارتش بوده كه آزمايش‌هاي روان‌شناختي روي آدم‌ها انجام مي‌داده‌اند و مي‌خواسته‌اند ببينند اين آدم‌ها در برخورد با اين موقعيت چه كار مي‌كنند! يا مثلاً فيلم «مظنونين هميشگي» را درنظر بگيريد و تصور كنيد چه حالي به شما دست مي‌داد اگر در پايان فيلم و هنگامي‌كه مي‌خواهيد ببينيد بالأخره كايزرشوزه كيست، ناگهان معلوم شود كوين اسپيسي يك برادر دوقلو داشته كه همه قتل‌ها را انجام مي‌داده؟ در طول داستان سريال لاست چندين‌بار اين اتفاق مي‌افتد و مقياس روايت داستان عوض مي‌شود. ابتدا همه‌چيز در مقياس جزيره و معماهاي آن است، بعد مي‌فهميم كه تمام اين جنگ و دعواها به خاطر كل كل‌بن و ويدمور بر سر تصاحب جزيره رخ داده، بعد هم مي‌فهميم كه اصلاً همه سر كار بوده‌اند و در مقياس بزرگ‌تر داستان جزيره و وقايع آن مربوط به انتقام‌جويي يك موجود بي‌هويت است كه مي‌خواهد پس از چند قرن موجودي عجيب‌تر به نام ژاكوب را بكشد. اين دو موجود تا به اين لحظه به هيچ‌وجه در فضاي كاملاً رئال و توجيه‌پذير ازلحاظ علمي سريال نمي‌گنجند. اين قبيل رودست زدن به مخاطب چيز بدي نيست اما وقتي تبديل به نقطة ضعفي براي داستاني مانند لاست مي‌شود كه مي‌بينيم نويسنده‌ها تا پيش از رو شدن واقعيت فعلي، كوچك‌ترين سرنخي به مخاطب نمي‌دهند و ناگهان چيزي را از خارج از چهارچوب فكري مخاطب رو مي‌كنند كه او به هيچ‌وجه نمي‌توانسته درك كند. معرفي ژاكوب و نشانه‌هايي از وجود او (يا حداقل فلش‌بك حضور او در همه مراحل زندگي كاراكترها) را مي‌شد چندقسمت قبل از وارد شدن شوك نهايي انجام داد تا يك پيش‌زمينه فكري در مخاطب شكل بگيرد. هدف فقط سرگرم شدن   سريال‌هاي خارجي با معادل‌هاي داخلي‌شان تفاوت‌هاي بنيادين دارند. رواج اصطلاحات غلطي مانند «فصل» به جاي Season يا «سازنده» به جاي Creator نشان مي‌دهد كه بيننده‌هاي داخلي اصلاً با جنس چيزي كه مشغول نگاه كردن آن هستند آشنا نيستند. به همين‌دليل است كه وقتي سريالي مانند لاست درمي‌آيد، جلوگيري آن از خود سريال قابل رؤيت‌تر مي‌شود. اما اين نكته را نبايد فراموش كرد كه سينماي هاليوود با تلويزيون كاملاً تفاوت دارد. خيلي‌ها وقتي شروع به لاست نگاه كردن مي‌كنند به دنبال مفاهيم عميق فلسفي و استعاره‌هاي جامعه‌شناسانه هستند اما واقعيت اين است كه در يك سريال تلويزيوني آمريكايي هيچ‌كدام از اين چيزها جايي ندارد. سريال‌هاي تلويزيوني برعكس فيلم‌هاي سينمايي لايه‌لايه نيستند و به قصد جلب‌توجه مخاطبان عام و خانواده‌ها ساخته مي‌شوند كه قرار است هفته‌اي يك شب سريال را ببينند، سرگرم بشوند و بروند سر زندگي‌شان. سريال لاست همانند سه‌گانه «ماتريكس» از آن دسته پديده‌هايي است كه وقتي تمام بشود مي‌فهميد واقعاً چيزي براي عرضه نداشته و به احتمال زياد حتي نمي‌تواند سر و ته داستان خودش را جمع كند. درواقع هردوي آنها موفقيتشان در زمان عرضه را مديون يك شروع خوب هستند كه سازنده‌ها را وادار به ادامه داستاني كرده كه قرار نبوده اين‌قدر طولاني باشد و در هر دو مورد تكيه بر قدرت تجسم مخاطب و خودداري از ارائه توضيحات بيشتر مي‌توانسته نتيجه بهتري داشته باشد. درنهايت اين موضوع را هم بايد درنظر گرفت كه بخش بزرگي از جلوگيري درباره يك سريال (بخصوص در ايران) از آنجايي ناشي مي‌شود كه بيننده‌ها مي‌توانند يك سري كامل از يك سريال مانند لاست را در عرض دو روز ببينند! درصورتي‌كه درهنگام برخورد با يك سرگرمي بايد اين موضوع را درنظر داشت كه تهيه‌كننده‌ها درهنگام توليد آن شرايط خاصي ازجمله بازده زماني و نوع مديا را مدنظر داشته‌اند. به طور حتم نمايش هفتگي سريال و توقف شش‌ماهه آن پس از قسمت نهايي هر سري، در نوع نگارش فيلمنامه و ديگر خصوصيات سريال تأثير بسزايي دارد. مطمئن باشيد هيچ‌كدام از عوامل سريال لاست تعليق خفن پايان سري سوم را براي اين نگذاشته‌اند كه شما بعد از تمام شدن آن قسمت با فاصل كمتر از يك دقيقه ادامه‌اش را ببينيد! سريال لاست از آن دسته پديده‌هاي توخالي‌است كه به صورت بي‌نظيري حرفه‌اي كار شده و در ابعاد وسيع توانسته مخاطباني را به دنبال خودش بكشاند كه قبول كرده‌اند داستان از درك آنها بالاتر است و به جاي كنجكاوي و انتقاد وانمود مي‌كنند كه ماجرا پيچيده‌تر از اين حرف‌هاست. اما واقعاً چطور مي‌شود اين‌قدر درگير يك داستان شد كه نويسنده‌هايش نه تنها سر و ته داستان را از اول نمي‌دانسته‌اند بلكه به هيچ‌وجه به شخصيت‌ها، چهارچوب داستاني و حتي بيننده‌هاي مدياي خودشان هم اهميت نمي‌دهند؟ منبع:نشريه همشهري جوان؛ ش245 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 464]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن