واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: 10رمان فارسي در يك نگاه
چاپاول- احسان حضرتي:
رمان فارسي بعد از گذشت بيش از 60 سالي كه از چاپ دستي برجستهترين نمونه آن يعني «بوف كور» ميگذرد، امروز رفته رفته پا به دوران بلوغ گذاشته و جامعه آن را بهعنوان يك گونه اصيل و معتبر ادبي ميشناسد.
اين رمان كه در غالب مواقع با برخي ويژگيهاي بومشناختي و اقليمي خاص، از نوع خارجي و اوريجينال آن قابل بازشناسي است، در اين سالها از نظرگاههاي گوناگوني بررسي شده است اما رويكرد نقد جامعهشناختي تاكنون چندان مورد توجه محققان نبوده است. عسگر عسگري حسنكلو در تازهترين كتابش با عنوان نقد اجتماعي رمان فارسي 10رمان برگزيده فارسي را از اين منظر بازخواني و بررسي كرده است و همين بهانهاي شد تا با او گفتوگو كنيم.
* آقاي عسگري! 10 رماني كه در كتاب اخير شما مورد بررسي قرار گرفتهاند به ظاهر نامتجانس و عجيب به نظر ميرسند؛ كمي درباره ملاكهاي انتخاب اين رمانها توضيح ميدهيد؟
بله! اين 10رمان كه براي نقد و بررسي جامعهشناختي انتخاب شدهاند، همگي جزو رمانهاي برگزيده و تأثيرگذار فارسي هستند؛ علاوه بر آن اين آثار از نظر نقد ادبي و نقد جامعهشناختي جزو برجستهترين رمانهاي ايران محسوب ميشوند.
اينها دلايلي است كه در مقدمه كتاب هم به آنها اشاره كرده ام. البته دلايل ديگري هم وجود دارد كه در كتاب به آنها نپرداختهام؛ از جمله اينكه جنبه اجتماعي اين رمانها در مقايسه با ديگر رمانهاي فارسي پررنگتر است. مثلا رمان «چشمهايش» بزرگ علوي در مورد استبداد داخلي است. در نقطه مقابل اين رمان، «سووشون» سيمين دانشور قرار دارد كه علاوه بر استبداد داخلي، از استعمار خارجي هم صحبت ميكند. رمان «سمفوني مردگان» عباس معروفي و رمان «نيمه غايب» حسين سناپور بيانگر گمشدگي روشنفكرصفتان ايراني هستند.
اين دو رمان كه بعد از انقلاب پديد آمدهاند، نشان ميدهند كه در اين دوره ديگر استبداد داخلي و استعمار خارجي معنا ندارد بلكه اين دوران، دوران گمشدگي روشنفكران ايراني است. به عبارتي اين دو نويسنده در جستوجوي نيمه غايب و هويت اين قشر و طرح اين سؤال هستند كه آيا بعد از دوره استبداد داخلي و استعمار، روشنفكر ايراني ميتواند موقعيت خودش را در جامعه پيدا كند يا نه؟ يا «تنگسير» كه اثري است ضداستبدادي و ضداستعماري كه در شكل حماسي روايت شده است.
رمان «رازهاي سرزمين من» رضا براهني هم در واقع رماني تحليلي است كه راوي در آن رابطهاي مستقيم با انقلاب ندارد ولي يك رمان سياسي است كه نويسنده تحليل خودش را از اين واقعه ارائه ميدهد و نشان ميدهد كه انقلاب ما چه آرماني داشت و الان چه وضعيتي دارد. «مدير مدرسه» جلال آلاحمد هم باز به ثمره استبداد و استعمار ميپردازد و ميگويد كه رابطهاي بين استبداد داخلي و استعمار وجود دارد؛ يا «شوهر آهوخانوم» كه خيلي جدي به مسئله زنان و تعدد زوجات اشاره ميكند.
* بحث دقيقا بر سر اين است كه همه اين رمانها جزو رمانهاي برگزيده و تأثيرگذار فارسي نيستند؛ مثلا بسياري از منتقدان، تنگسير چوبك را اثري ضعيف و كممايه ميدانند كه به پاي «سنگ صبور»ش نميرسد؛ دليل ترجيح اين رمان بر ديگري چه بوده است؟
هدف از اين انتخابها اين بوده كه رمانها با يك فاصله تاريخي از هم انتخاب شوند تا نمايانگر يك دوره اجتماعي باشند؛ ضمن آنكه وقتي از نقد اجتماعي صحبت ميكنيد، يك معنايش اين است كه رمانهايي جزو رمانهاي اجتماعي هستند كه تنها به اجتماع پرداختهاند و در همان حال تحولات اجتماع را هم نقد ميكنند؛ به همين دليل من در اين بررسي، رمانهاي روانشناختي كه براساس جريان سيال ذهن و به سبك سورئاليستي نوشته شده بودند و در عين حال در بخشي هم به تحولات اجتماعي اشاره كرده بودند را كنار گذاشتم.
از ديگر دلايلي كه باعث شد در ميان آثار صادق چوبك، تنگسير را انتخاب كنم، اين بود كه برخلاف ديگر آثار اين نويسنده، اين اثر رماني سياسي محسوب ميشود.
* «باغ بلور» چه؟ بهنظر شما ميشود اين كتاب را جزو 10رمان برتر فارسي دانست؟
قبول دارم كه اين رمان اثري برجسته و درجه اول نيست اما اگر در نظر بياوريم كه مخملباف اوايل دهه60 در حوزه هنري فعاليت ميكرد و براي نخستين بار تئوري قصهنويسي اسلامي را مطرح كرد، ميبينيم كه از اين زاويه بسيار در ميان نويسندگان انقلابي تأثيرگذار بوده است و حتي بر كار ديگر نويسندگان حوزه جنگ هم تأثير زيادي گذاشته است.
در واقع باغ بلور شاخصه دوراني است كه رمان جنگ خودش را كمكم پيدا ميكند. در اين دوران ما رمان نداشتيم و روشنفكران در مقابل انقلاب سكوت كرده بودند و اثري منتشر نميكردند. باغ بلور به جواناني كه ميخواستند براساس ايدئولوژي انقلابي رمان بنويسند، خط ميداد.
* شما در فصل سوم كتاب براي بررسي رابطه جامعه و ادبيات به آرا و نظريههاي انديشمنداني مثل مادام دواستال،ايپوليت تن و... پرداختهايد؛ بهنظر شما اساسا ميشود با استفاده از اين نظريهها رابطه ميان رمان فارسي و تحولات اجتماعي ايران را تبيين كرد؟
در جايي از كتاب اشاره كردهام كه رمان غربي نتيجه تحولات طبيعي دنياي مغرب زمين است ولي در ايران رمان بهصورت تقليدي بهوجود آمده است؛ بنابراين نميتوانيم بگوييم كه در دنياي غرب اگر رمان ناتوراليستي و رمانتيستي پديد آمده، در ايران هم اين نوع سبك بهصورت طبيعي بهوجود آمده است.
پس نميتوان براساس اين نظريهها رابطه رمان فارسي و جامعه ايران را بررسي كرد اما من اين نظريهها را آوردهام تا نشان بدهم در مبحث جامعهشناسي ادبيات و رمان قرن بيستم غرب از چه مقولاتي صحبت ميشود.
* عنوان كتاب «نقد اجتماعي رمان فارسي» است اما در عمل 100 صفحه از كتاب به نظريهها و تاريخچه رمان فارسي اختصاص دارد و در بخشهاي باقيمانده هم تنها توضيح مختصري درباره 10 رمان داده ميشود؛ فكر نميكنيد حجم كمي را به نقد كتابها اختصاص دادهايد؟
درست است! اين كتاب حجم كمي دارد و 10 رمان فارسي تنها از يك ديدگاه بررسي شده و در آن از عناصر، شخصيتپردازي، پيرنگ و... صحبت نشده است. فقط آنجا كه بين حوادث داستان و تحولات جامعه ارتباطي وجود دارد، مورد توجه قرار گرفته است.
اگر قرار بود هر رمان را بهصورت مبسوط بررسي كنم، هر كدام يك كتاب ميشد؛ بنابراين از ديدگاه جامعهشناختي تنها به حوادث مهم پرداختم چون امكان مقايسه وسيع نبود.
شنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]