واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
این سکوت پایان مییابد؟ فرهنگ > سینما - سمیه علیپور
وقتی آلیس در «آلیس آرام» برای نخستین بار با حقیقت فراموشی مواجه میشود (در محیطی آشنا میدود، اما بعد از مدتی دیگر هیچ زاویهای را آشنا نمییابد) مستاصل، بهت زده و ترسیده به اطراف مینگرد؛ نگاه او علاوه بر همه این احساسات یک حس دیگر را هم منتقل میکند، این پرسش که چه بر سرش آمده؟ یا چه بر سر محیط اطراف آمده است؟ این سئوال، همانیست که اغلب ما این روزها در جایجای جامعه با آن روبرو میشویم؛ ما تغییر کردهایم یا اطرافیانمان؟ فرهنگ و هنجارهای اجتماعی دچار تحول شدهاند؟ چه بر سر همه آنچه که روزی قرارداد جامعه بود آمده است؟ چرا آنچه که با تلاش بسیار، با پرداخت تاوانی سنگین به دست آمده بود، اکنون به گوشهای نهاده شده است؟ برای روشن شدن آنچه مورد سئوال است، کافیست به جریان طی شده در سینما نه فقط در یکسال و نیم اخیر بلکه در پنج سال و نیم گذشته نگاهی بیندازیم. زمانی که در سال 1388 جواد شمقدری مدیریت سینمای ایران را برعهده گرفت، نقد عملکرد او اقدامی مرسوم در میان اقشار مختلف سینمایی بود، حتی گاه، افرادی در طیف فکری نزدیک به شمقدری برای نمایش متفاوتنگریشان، او و اقداماتش را مورد انتقاد قرار میدادند. این نوع نگاه که گاه بیشتر شبیه یک مد به نظر میرسید تا کاری هدفمند و در جهت اصلاح اشکالات، نتایج خوشایندی نیز به همراه داشت و آن فراگیر شدن فضای نقد در جامعه سینمایی بود. اغلب سینماگران که در آن مقطع بهره چندانی از امکانات دولتی نمیبردند از نقد صریح مدیریت دولتی هیچ ابایی نداشتند و همین رکگویی بود که منجر میشد با وجود تلاشی که برای اقدامات پنهانی و باندبازیها در بخش مدیریت دولتی صورت میگرفت، اغلب مسائل پس پرده، در سطح مطبوعات و رسانهها به صراحت مطرح، نقد و ارزیابی شود. در آن مقطع مدیریت دولتی سینما با یک خانه سینمای قدرتمند مواجه بود، خانه سینمایی که با هر بیانیه خود نگاه اصناف را به اتفاقات جاری در سینما نشان میداد، منفعل نبود و در میانه میدان ایستاده بود تا حتی در کلام نشان دهد نگاه صنف نسبت به تصمیمات مدیریت دولتی سینما چیست. مطبوعات از یک سو، اهالی سینما از سوی دیگر و خانه سینما با کلام و بیانیههای خود برنامههای سینمای ایران را مورد ارزیابی قرار میدادند، اما امروز، گاه به دلیل وجود فضای پرسوءتفاهم و نگرانی از دلخوششدن گروهی از آغاز انتقاد نسبت به عملکرد مدیریت دولتی سینما، اغلب سینماگران و مطبوعات سکوت اختیار کردهاند. خانه سینما که به دلیل بیتدبیری رئیس سابق سازمان سینمایی تعطیل شده بود، برای باز شدن درهایش، به دستان مدیر جدید دولتی سینما نگاه کرد و همین روند موجب شد صدای این نهاد صنفی چون گذشته رسا و در چارچوب جایگاه خود نباشد. کدام قلم به دست در مطبوعات است که با خیالی آسوده از سرنوشت «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان گذشته باشد؟ چطور سینماگران همچون گذشته نگران تبعات اکران نشدن این فیلم بر وضعیت کلی سینما نشدند؟ کمی جلوتر وقتی «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری یک شبه با اکران وداع کرد، چنان سکوتی سینما را فرا گرفت که گویا اتفاق، در کشوری دیگر رخ داده است. وقتی سی وسومین جشنواره فیلم فجر از راه میرسد آنقدر همه چیز مکانیکی پیش رفته که حتی حس و انگیزه پرسشگری به وجود نمیآید. زمانی که در پایان سال 1393 رئیس سازمان سینمایی نشان صبر و استقامت به عیاری هدیه میکند، آن روز نه زمان جشن که زمان مناسب برای ارزیابی دلایل این حجم از خاموشیست؛ عیاری که هیچگاه حاضر نشد حتی در ازای اکران شدن فیلمش از سکانس نخست اثرش بگذرد، امروز چطور در کنار مدیری قرار میگیرد که در دوران تصمیمگیری او فیلمش از اکران بازمانده؟ آیا همین همنشینی نشانگر آن نیست خود مدیر در این میان نقشی نداشته؟ و یا اصلا میتوان مدیر بود و در این میان نقشی برعهده نداشت؟ فراتر از همه این پرسشها مساله این است که تمامی این اتفاقات میافتد بدون اینکه هیچ واکنشی در مطبوعات و اهالی سینما وجود داشته باشد، آیا کل این فرآیند قابل تحلیل نیست؟ مدیریت حجتالله ایوبی بر سازمان سینمایی دارای امتیازهایی است و مهمترین آن آرام کردن فضای سینما و بازگرداندن ادبیات هنرمندانه به این عرصه است؛ قطعا راهاندازی گروه هنر و تجربه یکی از امتیازات جدی این مدیریت است؛ بیشک ایوبی تلاش بسیاری کرده تا روزهای جنگ داخلی سینما را به آرامش کنونی برساند، اما حتی توصیف اقدامات تحسینبرانگیز این مدیر نیازمند فضایی پویاست؛ فضایی که در آن تحلیل و نقد علمی حرف نخست را میزند. امروز اما سخنوران پرقدرت دوره پیش در مقابل فروکشکردن بسیاری از جریانهای ارزشمند سکوت کردهاند. به نظر میرسد یکی از مهمترین اتفاقاتی که میتواند در سال 1394 رخ دهد، پایان این سکوت است. نقد معطوف به سهمخواهی همواره فاقد ارزش بوده، اما نقد علمی و دقیق حتی در صورت نفی یک اقدام در نهایت سود جمعی را منجر خواهد شد. سینمای ایران امروز نیازمند خانه سینمای قدرتمند است؛ خانه سینمایی که جایگاه خود را بشناسد و در بزنگاهها پشت اهالی سینما بایستد، سینما نیازمند مطبوعات قوی است، نیازمند تحلیلگرانی آگاهی که امیدوارانه بنویسند و بگویند. سینما در سال 1394 نیازمند روحیهای است که اولا به انفعال و سکوت نه بگوید و دوما مبتنی بر دانش و تجربه پیش برود تا آنچه دارایی روزهای سخت، یعنی همکلامی و نقد و تحلیل بود، امروز از پستوها بیرون بیاید و ثابت شود که منتقدان فقط در روز محرومیت از امکانات نبوده که دلسوز وضعیت سینما بودند، بلکه این دلسوزی در دوران دست داشتن بر آتش نیز ادامه دارد. 5858
کلید واژه ها: کارگردانان سینمای ایران - سینمای ایران - سازمان سینمایی -
یکشنبه 9 فروردین 1394 - 15:28:09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]