واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
در موردِ «استراحت مطلق» عبدالرضا کاهانی
کاهانی در استراحت مطلق با تیزهوشی تمام چند موضوع را حول یک داستان مطرح می کند به نحوی که هیچکدام پر رنگ تر از دیگری نمی شود.
برترین ها - ایمان عبدلی: کاهانی در استراحت مطلق با تیزهوشی تمام چند موضوع را حول یک داستان مطرح می کند به نحوی که هیچکدام پر رنگ تر از دیگری نمی شود و این هم سطحی مضامین مطرح شده در فیلم باعث می شود به این پرسش فکر کنیم که فیلم "استراحت مطلق" ازچه می خواهد بگوید ؟
ایرادی که برخی از سینما دوستان به زمان فیلم می گرفتند از نظر نگارنده اتفاقا جز نقاط قوت فیلم است همین که فیلم موفق می شود در همین زمان اندک از ریتم نیفتد و حوصله سر بر نشود جای شکرش باقیست ،ریتم در سینمای امروز ایران جز معضلات اساسی است معدود فیلمهایی هستند که می توانند تماشاچی را یک نفس همراه خود کنند حال فیلمی مثل (استراحت مطلق) بنا به دلایل متعدد از جمله اصلاحیه های تحمیلی زمان کوتاهی دارد و همین زمان کوتاه باعث شده فیلمی که کم اتفاق اما پر تنش است ضرباهنگ مناسبی داشته باشد .
داستان فیلم در مورد سمیرا (ترانه علیدوستی ) است که نمی تواند و نمی خواهد در چنبره ی مرد بدبینش اسیر بماند،شوهر او حامد(بابک حمیدیان) مردی است رویا پرداز و بدبین که کاراکتر وجودی اش در فیلمنامه به نظر کنایه ای است به خیل مشتاقان مهاجرت به غرب که در اثبات توانایی ها ی خود در دایره ی نزدیکان هم ناتوانند افرادی که توان ساماندهی خانواده ی خود را هم ندارند اما گناه تمام ناکامی های خود را گردن جغرافیا می اندازند ،بابک حمیدیان در این نقش توانمند نشان می دهد و دوباره امیدوارمان می کند البته تمام بازی های فیلم در سطح بالایی اجرا شده است، همه خوب و در عین حال متفاوت ظاهر شده اند.
برگردیم به فیلمنامه و داستان فیلم که توسط عبدالرضا کاهانی و سعید قطبی زاده نوشته شده است ،سمیرا نمی خواهد در دامغان محصور بماند او به تهران می آید و به رغم مخالفت های هیستریک حامد، با داود (رضا عطاران) وارد یک سرمایه گذاری مشترک می شود (خرید و فروش رسیور) او طعنه های همسر داود (فریده فرامرزی) را تاب می آورد از تمام ابزارهای موجود برای بقا کمک می گیرد، حتی از دوستان حامد مانند صابر (مجیدصالحی)،اما در پایان سرنوشت تراژیکی دارد.
فیلم تلاش می کند سمیرا را پاک و منزه نشان دهد و البته این را به وضوح در سکانسی که سمیرا قرضش را به فرد کارخانه دار و تولید کننده سنگ توالت پس می دهد در می بابیم، او زیر دین نمی ماند :آپارتمان خالی او را قبول نمی کند و عزتمندانه به مسیر خود ادامه می دهد ، در سکانس دو نفره ای که همراه با صابر دارد انگیزه اش را بیان می کند می خواهد تلاش کند و قضاوت نشود و این فضا را فقط و فقط در کلانشهری چون تهران می بیند ،آدم های این دوره بیشتر از هر چیزی به آزادی و حق انتخاب نیاز دارند از این رو فراتر از نیازهای مادی شهر های پذیرنده ای چون تهران مملو از آدم می شود و کاهانی چه زیرکانه فیلم تلخش را با اشارات کنایی و شخصیت پردازی مناسب واقعی جلوه می دهد، توجه کنید به محل کار صابر و حامد در سوله ای که کرم ها در آن می لولند این حال و روز پایین شهر است از آن طرف کارخانه دار متمولی که سنگ توالت می فروشد فیلمنامه با این تمهید دوتیر به یک نشان زده است هم بستر طنز را مهیا کرده است هم به کثافت جاری در شهر و مناسبات مدرن کنایه زده است.
نکته ی جالب توجه دیگر اینکه فضای داستان پولاریزه نشده است یعنی با قطب بندی سیاه و سپید مواجه نیستیم فیلم می توانست به مانند آثار مشابه پر از مرد های سیاهی باشد که در پی سو استفاده از سارا هستند اما استراحت مطلق به کلیشه نمی افتد و صرف بازنمایی واقعیت است چه در شرح یک زندگی مشترک و دنیای مابین داود و رضوان و چه در بازنمایی موقعیت کارگران ساکن در کارگاه .تمهید استفاده از زوج رضا عطاران و فریده فرامرزی یکی دیگر از تمهیدات مثبت کارگردان در واقعی جلوه دادن فضای فیلم است.
در مورد پردازش مناسب شخصیت ها مهم ترین نکته طراحی مناسب لباس و اجرای خوب گریم است به عنوان مثال: به شکل راه رفتن ترانه علیدوستی و فرم کیف گرفتنش توجه کنید، همچنین رنگ موهایش در کنار لباس او همه ی عواملی است که باعث شده بیننده تصویری واقعی از یک زن جوان شهرستانی را روی پرده ببیند هر چند که لهجه ها جای کار بیشتری داشت و در واقع به هیچ وجه به لهجه ی دامغانی نزدیک نبود،کاهانی در ادامه ی خطر کردن هایش در استفاده ی متفاوت از بازیگران مانند استفاده ی متفاوت از( نگارجواهریان) در: بیخود و بی جهت، یا علیرضا خمسه در" بیست"، در اینجا هم از "مجید صالحی" به شکلی خلاقانه بازی گرفته شده است صورت غم زده و چشمان بی حالت صالحی این بار قرار نیست ما را بخنداند گرچه که تماشاچی با پیش زمینه ای که از او دارد چند بار به او می خندد.
اما از سر قضا در اینجا با شخصیتی غمگین و سرخورده طرفیم که رویاهایش در حجم کرم ها دفن شده است و چه هنرمندانه در سکانس نشئگی صابر و حامد تصویری تمثیلی از فروپاشی دردناک آرزوهای دو کاراکتر را مشاهده می کنیم سکانس مورد اشاره با نماهای متوسطی که فیلمبردار اجرا کرده است دلنشین از آب در آمده است .
کارگردان برای داستان تلخش زبان مناسبی انتخاب کرده است با توجه به حال و روز جامعه بهتر اینست که کمی طنازی چاشنی اثر شود که در اینجا با حضور بامزه ی عطاران مسجل شده است، فیلم از بازی های زبانی که اشارات گاها جنسی دارد و حرکات کمیک و فیزیکی و همچنین طنز موقعیت برای مزه دادن به داستان تلخش استفاده کرده است بازی داود با حجم ریش هایش و تاکید روی مرغوبیت سنگ توالت در سکانس فروش سنگ در کارخانه ،همچنین سکانس حمام و گفت و گوی داود و همسرش در یک موقعیت طنز از مواردی است که فیلم را با نمک کرده است ،مورد قابل ذکر دیگر موسیقی دلنشین کارن همایونفر است که زیبا و شنیدنی است، موزیکی که می توان آن را همراه داشت و فارغ از دنیای فیلم به آن گوش سپرد ،استراحت مطلق فیلم برنده ای است چون به دام کلیشه و شعار نمی افتد.
تاریخ انتشار: ۰۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]