تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805495731
![نمایش مجدد: -جواب تلخ محبتهای مادر refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
-جواب تلخ محبتهای مادر
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
![](http://www.jamejamonline.ir/Media/Image/1393/12/07/635605071772083725.jpg)
جواب تلخ محبتهای مادر بازپرس جنایی پشت میز کارش نشسته و سرگرم رسیدگی به پروندههایی بود که آن روز صبح از اداره آگاهی و کلانتریها برایش آورده بودند. دقایقی بعد چند ضربه به در خورد و دختر جوان مشکی پوشی در آستانه در ظاهر شد. با مشاهده بازپرس سلام کرد و اجازه ورود خواست. با غم عجیبی بر صورتش، تکیده و رنگ پریده روی صندلی که نشست، چشمانش را به زمین دوخت و خیره ماند. پس از چند لحظه سکوتش را شکست و گفت: ببخشید آقای قاضی، من نسرین هستم. میتوانم علت احضارم به دادسرا را بدانم ؟
بازپرس جنایی که گویی منتظر این حرف دختر جوان بود، گفت: جواب آزمایش های پزشکی قانونی درباره علت مرگ مادرتان را برایم فرستادند. همان طور که حدس می زدم علت مرگ مادر شما مسمومیت شدید با دارو بوده. به عبارت دیگر مادر شما به قتل رسیده است. دختر جوان که گویی با شنیدن این حرف جا خورده بود در حالی که سعی داشت خود را آرام نشان دهد، گفت: این غیرممکن است، مادر من فلج بود و نمی توانست از جایش تکان بخورد. داروهایش را خودم همیشه سروقت و به مقدار لازم به او می دادم و بجز من هم کسی در خانه نبود. هیچ کسی هم به خانه ما رفت و آمد ندارد، اشتباه شده است. اما بازپرس حرف دختر را قطع کرد و گفت: به همین دلیل هم من شما را تنها متهم به قتل پرونده می دانم. حالادیگر لرزش دستان نسرین و چهره رنگ پریده اش بخوبی نمایان شده بود. «حدود یک ماه از مرگ یا بهتر است بگویم از قتل مادر هفتاد ساله تان ـ صفیه ـ می گذرد. من از همان لحظات اول به این ماجرا مشکوک بودم، به همین دلیل نیز دستور تحقیقات ویژه جنایی را صادر کردم که خوشبختانه خیلی زود به نتایج مهمی رسیدیم که نشان می داد فرضیه هایم درباره وقوع قتل بی مورد نبوده است. امروز هم نظر کارشناسان پزشکی قانونی، قتل مادرتان را تائید کرد. پس بهتر است هرچه زودتر واقعیت را بگویید و خودتان را از عذاب وجدان راحت کنید.» اما نسرین همچنان منکر اطلاع از ماجرای قتل بود و خود را بی گناه نشان می داد. بازپرس نیز دستور بازداشت او را صادر و دختر جوان را در اختیار کارآگاهان پلیس جنایی قرار داد. به این ترتیب دستبند آهنی به دستان دختر جوان گره خورد و او همراه ماموری راهی بازداشتگاه شد. یک هفته بعد و در حالی که نسرین همچنان سکوت کرده و حاضر به بیان حقیقت نبود راهی دادسرای جنایی شد. از شدت ضعف و بی حالی توان نشستن نداشت. چهره اش زرد و چشمانش کم نور شده بود. بازپرس بار دیگر و در ادامه صحبت های قبلی اش به نسرین گفت: در حال حاضر به اندازه کافی مدارک و دلایل مستند در پرونده علیه تو وجود دارد. ما مطمئن هستیم تو قاتل مادرت هستی، اما بهتر است اعتراف کنی تا حداقل راهی برای کمک به خودت بگذاری. برادرت گفته اگر تو قاتل مادرت باشی هیچ شکایتی ندارد، چون می داند چقدر برای او زحمت کشیده ای. دقایقی بعد در حالی که انگار حرف های روانکاوانه قاضی پرونده مؤثر واقع شده باشد، نسرین با چشمانی اشکبار، آرام آرام لب به اعتراف گشود و در میان هق هق گریه اش بریده بریده گفت: من اشتباه کردم. حالاهم پشیمانم، اما قسم می خورم مادرم را دوست داشتم. نمی دانم چرا روح شیطان در من حلول کرد و مادر عزیزتر از جانم را قربانی دنیا خواهی خودم کردم ... بازپرس، برگه بازجویی و یک خودکار روی میز گذاشت و به او گفت تمام ماجرا را از اول تا آخر بنویس. اما نسرین گفت: نمی توانم بنویسم. ذهنم خیلی آشفته است، ترجیح می دهم حرف بزنم شاید کمی هم سبک تر شوم. «۱۲ سال قبل، دانشجو بودم که پدرم و مادرم هنگام بازگشت از مسافرت، در جاده تصادف کردند. در آن حادثه شوم پدرم در دم جان باخت، اما مادرم زنده ماند، ولی چه زنده ماندنی. فقط خدا می داند چه روزهای سخت و طاقت فرسایی بود. من و برادرم شب و روز نداشتیم. بعد از چند عمل جراحی دکترها گفتند مادرمان برای همیشه فلج شده است. از یک طرف خوشحال بودیم که مادرمان زنده مانده اما از سوی دیگر فلج شدن او و مخارج سنگین درمان و عمل جراحی اش زندگی ما را هم فلج کرده بود. با این حال من و برادرم که چهار سال از من بزرگ تر است، شدیم پرستار مادرمان. البته بیشتر مسئولیت ها به عهده من بود. به همین خاطر قید ادامه تحصیل و کار را زدم و به مراقبت از مادرم پرداختم. برادرم کار می کرد و با حقوق ناچیزی هم که از اداره پدرمان می گرفتیم، امور زندگی را می گذراندیم. چند سالی گذشت تا این که برادرم تصمیم به ازدواج گرفت. می دانستم با جدایی او، مسئولیت من سنگین تر از قبل خواهد شد. با این حال به او حرفی نزدم، زیرا نمی خواستم او نیز مثل من گرفتار شود. با خودم گفتم من که خانه نشین و گرفتار شده ام، حداقل کاری کنم که برادرم خوشبخت شود. مادرم نیز به آرزویش می رسید و پسرش را در لباس دامادی می دید. اوایل برادرم به طور معمول هر روز به من و مادر سر می زد و مایحتاج ما را فراهم می کرد. اما وقتی همسرش باردار شد، به بهانه این که نمی تواند او را تنها بگذارد، رفت و آمدش را کمتر کرد. این اواخر نیز ماهی یکی دو بار به دیدار ما می آمدند. با تولد فرزندش، کمک های مالی اش هم قطع شد. البته حق داشت، زیرا حقوقش آن قدر نبود که بتواند خرج و مخارج دو خانواده را تامین کند. چند سالی به همین شکل گذشت. بیماری مادرم نیز روز به روز وخیم تر می شد و اخلاقش هم تندتر. من نیز هر روز پیرتر و شکسته تر از روز قبل. با همه این سختی ها، همیشه به خودم امیدواری می دادم که بالاخره یک روز مشکلات تمام می شود و من هم مانند تمام دخترهای جوان که آرزوی خوشبختی دارند، به آنچه دلم می خواهد، می رسم. همیشه می گفتم خداوند مرا می بیند و زحماتی را که برای مادرم می کشم، بی پاسخ نخواهد گذاشت. 11 سال از روزی که مادرم زمینگیر شده بود، می گذشت تا این که در اوج افسردگی و خستگی، نور امیدی در زندگی ام تابید. البته شاید هم این تصور اشتباه من بود که آشنایی با اسماعیل را روزنه امید و روشنایی می دانستم. حالا که خوب فکر می کنم، می بینم آشنایی با او، سرآغاز بدبختی و تباهی ام بود. درحالی که همه چیز درباره شرایط زندگی خودم و مادرم را به اسماعیل گفته بودم و او هم پذیرفته بود که مادرم با ما زندگی کند، یک روز که او را به خانه بردم تا با مادرم آشنا شود او پس از دیدن مادر زمینگیرم به یکباره تغییر عقیده داد و گفت حاضر نیست در کنار مادرم زندگی کند، بعد هم از خانه ما رفت. من که بشدت عاشق و دلباخته اش شده بودم بارها با او تماس گرفتم اما جوابم را نمی داد. تا این که یک روز وقتی او را دیدم و از زبانش شنیدم که می گفت یا من یا مادرت! احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده است. فکر و خیال های بیهوده یک لحظه هم رهایم نمی کرد. سرانجام پس از طرح موضوع ازدواجم از برادرم خواستم برای مدتی مسئولیت نگهداری از مادر را به عهده بگیرد تا من بعد از ازدواج شوهرم را راضی به نگهداری از مادر کنم. اما برادرم با صراحت گفت: همسرم با دو بچه کوچک نمی تواند از مادرمان نگهداری کند با شنیدن این حرف از خودم پرسیدم وقتی برادرم این طور از زیربار مسئولیت شانه خالی می کند من از یک مرد غریبه چه انتظاری باید داشته باشم.... هفته ها می گذشت و من از دوری اسماعیل بی تاب بودم. دیگر تحمل مشکلات را نداشتم، به همین خاطر تصمیم به خودکشی گرفتم. می خواستم خودم و مادر را از این وضع خلاص کنم. اما وقتی می خواستم آبمیوه را بنوشم، پشیمان شدم. با خود گفتم من که از این زندگی و زیبایی هایش هیچ بهره ای نبرده ام، پس چرا باید فرصت زندگی را از خودم بگیرم. به همین خاطر فقط آبمیوه را به مادرم دادم و از خانه بیرون رفتم. نزدیک ظهر به خانه برگشتم و دیدم مادرم دیگر نفس نمی کشد. بلافاصله به اورژانس تلفن کردم اما... نسرین اشک می ریخت و خودش را نفرین می کرد. می گفت هرگز فکرش را هم نمی کردم به این راحتی دستانم به خون مادرم آلوده شود. او مادر بود و خداوند خیلی زود رسوایم کرد. نگاه کارشناس سایه سنگین عذاب وجدان فریبا همتی / روان شناس: برخی افراد وقتی با فشارهای روحی و روانی ناشی از مشکلات زندگی روزمره روبه رو می شوند به دلیل نداشتن اعتقادات دینی و پایبندی به اخلاقیات دچار بحران جدی شده و مرتکب اشتباهات جبران ناپذیری می شوند. در این مواقع رفتار اطرافیان و نزدیکان و کمک های آنها می تواند در پیشگیری از این بحران ها موثر باشد اما متاسفانه در این پرونده ما می بینیم که دختر جوان در برهه ای از زمان با چشم پوشی از آینده و تحصیل و لذت دنیایی فقط به پرستاری از مادر می پردازد اما با گذشت زمان وقتی بی توجهی های برادر را می بیند و سپس با مردی آشنا می شود که او را به آینده امیدوار می کند و وعده ازدواج می دهد در این میان وجود مادر را که روزی او را عزیزتر از جانش می دانست مانعی در برابر رسیدن به خواسته های خود می بیند و تصمیم می گیرد او را از سر راه بردارد. شاید اگر در این راه سخت نسرین برادر یا همسر آینده خود را کمی همراه تر می دید یا شاید اگر کمی دیدگاهش نسبت به زندگی و معنویات آن وسیع تر یا امیدش به خداوند بیشتر بود دست به این کار نمی زد. نسرین حتی اگر از سوی قانون نیز محاکمه نمی شد و به آرزویش که ازدواج با اسماعیل بود می رسید، عذاب وجدان او را رها نمی کرد و سایه سیاه این اشتباه همیشه بر زندگی اش سنگینی می کرد. کیانا قلعه دار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
 
پنج شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 11:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]
صفحات پیشنهادی
-مرگ تلخ مادر و 2 فرزند در انفجار مرگبار + عکس
در این حادثه پدر و پسر بزرگ خانواده دچار سوختگی شدید شدند مرگ تلخ مادر و 2 فرزند در انفجار مرگبار عکس انفجار در ساختمان قدیمی سه عضو خانوادهای را به کام مرگ کشید و پدر و پسر خــــانواده روی تخت بیمارستان در حال جدال با مرگ هستند به گزارش جام جم ساعت 23 و 27 دقیقهمادرید متعلق به دوستدارانش است آربلوا: کاش هواداران رئال به جای هو کردن، تیم را تشویق میکردند
مادرید متعلق به دوستدارانش استآربلوا کاش هواداران رئال به جای هو کردن تیم را تشویق میکردندبازیکن با تجربه رئال مادرید گفت مقابل دیپورتیو لاکرونیا ایکاش هواداران به جای هو کردن ما را تشویق میکردند به گزارش خبرگزاری فارس شب گذشته رئال مادرید در هفته بیست و سوم لالیگا موفقراز قتل مادربزرگ، عروس و نوهاش فاش شد
راز قتل مادربزرگ عروس و نوهاش فاش شد از ساعت 13 و 40 دقیقه ظهر دوشنبه 20 بهمنماه وقتی خبر قتل حلیمه کلانتر 50 ساله به همراه عروس 28 سالهاش به نام مینا یازرلو و نوه 7 سالهاش علیرضا محروی خوشخط در گلابدره تجریش منتشر شد با دستور قاضی شهریاری دادستان جنایی پایتخت بازپرس حسینمادر گرامی، پدر محترم، اون گوشی همراه را رها کن!
تربیت فرزند مادر گرامی پدر محترم اون گوشی همراه را رها کن در زمین بازی محلی کودک با التماس از مادرش می خواهد تا او را نگاه کند مادر به ندرت او را نگاه می کند وای این مادر نیز مشغول صحبت کردن با تلفن همراهش است رسول گرامی اسلام صلوات الله علیها زن شایسته یکى از دو عامل پواکنش سفارت ونزوئلا به درگذشت مادر احمدی نژاد
واکنش سفارت ونزوئلا به درگذشت مادر احمدی نژادتاریخ انتشار يکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۴ ۰۰ سفارت ونزوئلا در تهران با صدور اطلاعیه ای در روزنامه ایران درگذشت مادر احمدی نژاد رئیس جمهور سابق را تسلیت گفتعذر خواهی ناقص رئال مادرید +عکس
عذر خواهی ناقص رئال مادرید عکس جام جم ورزشی صفحه نخست روزنامه پرتیراژ آس اسپانیا را اینجا ببینید به گزارش جام جم ورزشی این روزنامه که هوادار رئال مادرید است به تحلیل پیروزی روز گذشته رئال مادرید مقابل دپورتیو لاکرونیا پرداخته است البته پیروزی دو بر صفر رئال مقابل لاکرونیا نفرزندان مادران تحصیلکرده آسیبپذیرترند
یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۱۴ عضو هیات علمی گروه مدیریت دانشگاه تهران معتقد است فرزندان مادران تحصیلکرده آسیب پذیرتر از مادران بیسواد هستند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه یزد علی اصغر پورعزت در سمیناری با عنوان نگاه علمی بر سبک زندگی اسلامی در جمع بانوانمرگ تلخ عروس و داماد در اولین شب زندگی مشترک
مرگ تلخ عروس و داماد در اولین شب زندگی مشترک یك عروس و داماد كه تنها یك شب از آغاز زندگی مشتركشان می گذشت بر اثر گازگرفتگی در شهرستان شازند استان مركزی جان باختند ساعت 10 و 50 دقیقه صبح روز گذشته مأموران كلانتری 11 شهرستان شازند با دریافت گزارشی از گازگرفتگی در خیابان انقلاب بلواکنش سفارت ونزوئلا به درگذشت مادر احمدی نژاد /عکس
واکنش سفارت ونزوئلا به درگذشت مادر احمدی نژاد عکس عصرایران - سفارت ونزوئلا در تهران با صدور اطلاعیه ای در روزنامه ایران درگذشت مادر احمدی نژاد رئیس جمهور سابق را تسلیت گفت تاریخ انتشار ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۲۲افتتاح سه نمایشگاه تخصصی در کرمانشاه/ اولین نمایشگاه مادر، کودک
سلیم ساسانی به مهر خبر داد افتتاح سه نمایشگاه تخصصی در کرمانشاه اولین نمایشگاه مادر کودک شناسهٔ خبر 2495720 یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۱۲ استانها > کرمانشاه کرمانشاه- رئیس نمایشگاه های بین المللی استان کرمانشاه از افتتاح سه نمایشگاه تخصصی شوینده و مواد آرایشی مادر کواکنش آنچلوتی به هو شدن مادریدیها در برنابئو |اخبار ایران و جهان
واکنش آنچلوتی به هو شدن مادریدیها در برنابئو کد خبر ۴۷۵۵۳۵ تاریخ انتشار ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱ ۱۰ - 15 February 2015 سرمربی رئال مادرید پس از پیروزی تیمش مقابل لاکرونیا تاکید کرد در فوتبال همواره هو شدنها تبدیل به تشویق میشوند به گزارش ایسنا رئال مادرید در هفته بیست و سوم رقابتمرگ تلخ عروس و داماد بر اثر گازگرفتگی
مرگ تلخ عروس و داماد بر اثر گازگرفتگی در بررسی محل حادثه مشخص شد یک نوعروس 25 ساله و تازه داماد 30 ساله نیمه شب بر اثر گازگرفتگی جان باختند به گزارش نامه نیوز تازه عروس و دامادی که فقط یک شب از آغاز زندگی مشترکشان می گذشت بر اثر گازگرفتگی در شهرستان شازند استان مرکزی جان باختنمهاجم رئال مادرید و دخترش + عکس
مهاجم رئال مادرید و دخترش عکس کریم بنزما مهاجم فرانسوی رئال مادرید در اینستاگرام خود عکس جالبی از خود و دختر کوچکش منتشر کرد بنزما Benzema در زیر این عکس برای دخترش ملیا که به تازگی یک ساله شده نوشت فقط یادت باشد بابا عاشق توست 1393 11 26آخر من چه کار کنم که شوهرم به خانه مادرش نرود؟!
آخر من چه کار کنم که شوهرم به خانه مادرش نرود جام جم سرا خانمی ۲۰ سالهام یک سال و نیم از ازدواجم گذشته است با مادر شوهرم اختلاف دارم و دوست ندارم شوهرم به منزل مادرش برود پاسخ مشاور اختلاف بین عروس و مادرشوهر موضوعی است که متاسفانه به دلیل باورهای اشتباه به مشکل حادی در زخیزش آتلتیکو و جابجایی قدرت در مادرید
خیزش آتلتیکو و جابجایی قدرت در مادرید جام جم ورزشی آخرین ماه می در لیسبون یک تاریخسازی از مادریدیها دو تیم معروف شهر به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیدند تا اولین دربی تاریخ در یک فینال اروپایی شکل بگیرد به گزارش جام جم ورزشی دیهگو سیمئونه سرمربی آرژانتینی مادرید کروایت احمدی نژاد از نحوه درگذشت مادرش/ حس اصلی یتیمی موقعی است که مادر فوت می کند
روایت احمدی نژاد از نحوه درگذشت مادرش حس اصلی یتیمی موقعی است که مادر فوت می کند محمود احمدی نژاد رییس جمهوری سابق کشورمان در پایان مراسم ترحیم خانم سیده فاطمه قادری والده اش به تشریح ویژگیهای اخلاقی و رفتاری او و نیز نحوه از دنیا رفتن او در روز چهارشنبه گذشته - 22 بهمن - پرپسری که بدون مادر قادر به تصمیمگیری نیست/ پینتر در ایران
در گفتگو با مهر مطرح شد پسری که بدون مادر قادر به تصمیمگیری نیست پینتر در ایران شناسهٔ خبر 2495096 یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۴۲ هنر > تئاتر نمایش شبی بیرون از خانه نوشته هارولد پینتر که به آسیب شناسی اجتماعی وابستگی های ناسالمی که در جامعه وجود دارد می پردازد تا 28 اسفند-
حوادث
پربازدیدترینها