واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی دوباره به رمان «قیدار» اثر رضا امیرخانی
قربانیکردن هشتاد گوسفند برای سلامتیِ امام خمینی/ قیدار سالی یک گوسفند به عالم بدهکار است
وقتی قرار شد آقای خمینی تشریف بیاورد ایران، قیدار زنگ زد بهم...گفت میروی و در حلبی آباد، نزدیکِ کوره جدیدِ حاج علی فتاح، هشتاد گوسفند زمین میزنی برای سلامتیِ امام خمینی که طیارهاش سالم بنشیند.
خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات: اهالی قلهک می گویند: زمستان انقلاب که رسید، قحطی نفت و گازوئیل بود. تو دسته پیتها طناب رد میکردند که کسی توی صف نزند ... وسطِ قحطی، سه تا تریلیِ تانکردارِ نمره ترانزیت آمدند تو محل و به همه، مجانی، گازوئیل دادند. فارسی هم نمیفهمیدند...، پشت یکیشان نوشته بود، «بیر ایستانبول، بیر آنّا..بیر بلغار، بیر صوفی حکمت..بیر ایران، بیر قیدار!» یکی از اهل محل که ترکی میدانست از قیدار سراغ گرفت. راننده ترک، گریه کرد و نشست روی پله در. گفت ما نه، اما صوفی حکمت تو این مدت دو بار قیدار را دیده است.
*
رمان «قیدار» امیرخانی از آن دسته از کتابهایی است که حال آدم را خوب میکند. علاوه بر آنکه در قیدار قلم نویسنده به نوعی کمال رسیده و تصوراتش را با بیانی سادهتر و روانتر به مخاطب انتقال میدهد. اگر چه سوژه قیدار هم، نسبت به دیگر کتابهای او به جان مخاطب نزدیکتر است. قیدار رمانی است درباره آئین فتوت و جوانمردی.
این پرسش برای من وجود داشته است که نویسنده وطنی وقتی رمانی در زمان معاصر مینویسد چگونه میتواند در برابر انقلاب و جنگ حرفی نزد! نه اینکه رمانی با موضوع انقلاب یا جنگ بنویسد، بلکه به عنوان موضوعی که سالها بخش عمدهای از خاک و مردم این سرزمین را درگیر خود کرده است و به بخشی از فرهنگ آنها درآمده است چیزی نگوید! انگار از روی عمد بخشی از فرهنگ -و نه تاریخ- یک کشور را نبینی و یا انکار کنی! وقتی یکی از کتابهای جنایی دورنمات را میخواندم، چندین بار به هولوکاست اشاره کرده بود، در صورتی که در داستان هیچ تاثیری نداشت! برایم جالب بود که چرا یک نویسنده در داستانی جنایی که نسبت به زمان و مکان شرطی ندارد چرا باید از چنین موضوعی سخن بگوید؟!
امیرخانی نویسندهای عامه پسند نیست، داستانهایش پس زمینهای از فکر و اندیشه دارد، مخصوصاً رمانهای جدی ترش! «بیوتن» به نوعی روایتگر تقابل تمدنی غرب و اسلام انقلابی است و مسایل پیرامونی آن و «قیدار» که میخواهد روحیه جوانمردی را در مخاطب احیا کند. به نظر تمام هنر نویسنده این است که توانسته است این ارتباط را عمیق کند، تا فصل آخر برای مخاطب یک وصله ناجور نباشد، فصلی که عاقبت قیدار تصویر میشود. قربانی کردن قیدار برای سلامتی امام خمینی و دیگر کارهایش چیزهایی است که به واسطه شناختی که مخاطب از او پیدا کرده است کار قابل قبولی است نه اینکه نویسنده بخواهد به صورت دستوری و یا از سر تکلیف چیزی به داستان اضافه کند که مثل یک وصله ناجور از داستان آویزان باشد.
*
میرزا میگوید که هنوز حساب و کتابها را با قیدار صاف میکند. اما باز میگوید تلفنی...آن هم فقط هفت هشت بار...هر بار هم خودِ قیدار زنگ زده است. میرزا میگوید: وقتی قرار شد آقای خمینی تشریف بیاورد ایران، قیدار زنگ زد بهم...گفت میروی و در حلبی آباد، نزدیکِ کوره جدیدِ حاج علی فتاح، هشتاد گوسفند زمین میزنی برای سلامتیِ امام خمینی که طیارهاش سالم بنشیند...من باش رودربایستی ندارم مثلِ باقی...پریدم بهش که یک گوسفند اگر حق باشد، کارِ خودش را میکند...سرِ گنج نشستهای که هشتاد تا؟! شنیده بودید که ...نمیگفت من، می گفت قیدار! گفت که حرفت حق، میرزا...اما آقا هشتاد ساله است...قیدار سالی یک گوسفند، برای سلامتیش به عالم بدهکار بوده است و اعتقاد کن که روحش هم از این بدهی خبر نداشته است...این را گفت و گوشی را گذاشت...
*
پیوند دادن حوادث تاریخی با روایت تخیلی و غیرواقعی داستان نوعی بازسازی واقعیت است که هرچقدر نویسنده تبحر بیشتری داشته باشد، برای مخاطب باورپذیرتر میشود. این مخلوط کردن داستان و حوادث و شخصیتهای واقعی، استمدادی از واقعیت است تا درجه باورپذیری داستان را بالا ببرد! کاری که امیرخانی هنرمندانه در «من او» با وارد کردن نواب صفوی انجام میدهد و در «قیدار» از شباهت بین ماشین قیدار و ماشینی که امام خمینی(ره) 12 بهمن در خیابان آزادی سوار شدند و همه ما تصویری از آن در ذهنمان داریم:
نعش میگوید، آن روزها خودم سیاه و سفید بودم، اما تو رنگی، مستقیم، دیدم که امام را سوار بوفالو کرده بودند...میگوید قیدار بوفالو را داده بود به پسرِ یکی از بارفروشهای تهران تا آقا را از مهرآباد ببرد بهشت زهرا...درویش مکانیک اما میگوید که بلیزر بود... بوفالو نبود اصلش. بوفالو دوازده بود، آن بلیزر، شش، فوقش هشت سیلندر!
کتاب «قیدار» که انتشارات افق آن را منتشر کرده و دیگر کتابهای رضا امیرخانی را میتوانید بصورت اینترنتی از «فروشگاه کتاب متن» تهیه کنید. انتهای پیام/و
93/11/21 - 12:46
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]