تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 12 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید ابزار دقیق

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809219544




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-ادبیاتی که در شأن آقای وزیر نیست


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه ادبیاتی که در شأن آقای وزیر نیست روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز گشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تداوم انقلاب در گرو کارآمدی و امید»،«حاشیه‌ای بر متن انقلاب اسلامی»،«ادبیاتی که در شأن آقای وزیر نیست»،«پایبندی به قانون!»،«قوه قضائیه در مسیر عدالت»،«نا آرامی، ‌ترفندی برای ماندگاری غربی‌ها در منطقه»،«گشودن جبهه جدید علیه سوریه»،«انقلاب تئوری‌ساز»،«تمجید از بهت‌زدگی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

جام جم: تداوم انقلاب در گرو کارآمدی و امید «تداوم انقلاب در گرو کارآمدی و امید»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهذی فضائلی است که در آن می خوانید؛بخش قابل توجهی از تلاش دشمنان علیه انقلاب اسلامی از ابتدای پیروزی تا الان را می توان در دو سرفصل ناکارآمد جلوه دادن نظام و القای یأس نسبت به آینده انقلاب خلاصه کرد. این دو جهتگیری کلان در دو حوزه داخلی و بین المللی دو هدف اصلی را نشانه رفته است؛ نخست پیشگیری از تبدیل جمهوری اسلامی ایران به یک الگو و دیگر ناامید کردن مردم و مسئولان کشور از ادامه انقلاب اسلامی.

در سی و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی جا دارد میزان توفیق دشمن در این دو هدف عمده خود را بررسی کنیم؛ در محور اول یعنی پیشگیری از تبدیل انقلاب اسلامی به الگو، کافی است نگاهی به شرایط منطقه بیندازیم تا زمینگیر شدن دشمن و اقتدار و عظمت انقلاب را آشکارا ببینیم. اگر در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، مقوله صدور انقلاب به سخره گرفته می شد یا عده ای ناباورانه با آن برخورد می کردند مشاهده وضع امروز لبنان، عراق، سوریه، یمن و میلیون ها عاشق انقلاب اسلامی در سراسر جهان و نه فقط کشورهای اسلامی، اثبات می کند انقلاب اسلامی ایران از مرزهای جغرافیایی خود فراتر رفته و مدل انقلاب اسلامی به آنچنان مرحله ای رسیده است که با مستشاری سرداران شجاعش، این کشورها طعم پیروزی در برابر دشمن را می چشند و در صورت لزوم حتی در کنار دلاورمردان حزب الله لبنان در خاک سوریه به شهادت می رسند و خون درهم آمیخته آنان پیام فرامرزی شدن انقلاب اسلامی را در معرض دید جهانیان قرار می دهد و این در حالی است که از سویی نظام سلطه پس از انقلاب اسلامی همه توان خود را به کار گرفت تا از تکرار انقلاب اسلامی جلوگیری کند و از سوی دیگر با ضعف های جدی مدیریتی، ضعف ایمان برخی مسئولان به آرمان های انقلاب و امام و اجرا نکردن کامل اسلام مواجه بوده و هستیم. نگاه عمیق و موشکافانه به صحنه تحولات منطقه و شکل گیری گروه های تروریستی و ددمنش نظیر داعش، این تحلیل را قوت می بخشد که نظام استکبار به دنبال توفیقات روزافزون انقلاب اسلامی و حرکت به سمت جهانی شدن، به زعم خود برای پیشگیری از گسترش بیشتر آن به این حیله متوسل شد که مدلی تقلبی و تحریف شده از اسلام انقلابی ارائه کند تا ضمن مشترکاتی مثل نام اسلام، تشکیل دولت اسلامی و مبارزه با آمریکا، وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین رفتارها را از سر بریدن تا زنده زنده سوزاندن به اجرا بگذارند تا اسلام هراسی و تنفر از اسلام روزبه روز افزایش یابد، غافل از این که این ترفند آنها بتدریج به ضد خود تبدیل خواهد شد و در کنار رشد اسلام هراسی در کوتاه مدت، شاهد اقبال روزافزون به مدل اصلی و واقعی اسلام ناب محمدی(ص) در میان مدت خواهیم بود که آثار آن از هم اکنون قابل مشاهده است. کیهان:حاشیه ای بر متن انقلاب اسلامی «حاشیه ای بر متن انقلاب اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید؛امروز- و البته از فردای 22 بهمن 1357- یک جریان انحرافی درصدد است تا انقلاب اسلامی را در درون مرزهای جغرافیایی ایران حبس کرده و حتی در درون مرزهای کشور نیز از محتوای واقعی خود تهی گرداند. از همان آغاز انقلاب و بخصوص امروز این تلاش به اسم اینکه به نفع کشور و مردم است، دنبال می گردد. مهمترین شاخصه این جریان از آغاز تا امروز این است که هر جا پای مسایل اسلامی و انقلابی به میان می آید، یا از کنار آن می گذرند و یا آنکه به عبارات خیلی کلی بسنده می کنند تا مخالفت واقعی، عملی و باطنی شان با اسلام و انقلاب پوشیده بماند. این ها البته می دانند به محض آنکه اسلام گریزی و انقلاب ستیزی آنان برملا شود توسط همان مردمی که به نام آنان، انقلاب و اسلام را به قربانگاه می برند- از صحنه سیاسی حذف شده و الی الابد به بایگانی تاریخ می روند. سرنوشت جبهه ملی، نهضت آزادی، جریان بنی صدر و... در تاریخ انقلاب همه بر درستی اصل مورد اشاره حکایت دارند. براساس مبانی اسلامی و آموزه های رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره شریف و نیز براساس تعالیم حضرت امام خامنه ای دامت برکاته، انقلاب اسلامی به هیچ وجه نمی تواند یک پدیده داخلی و محدود به جغرافیای ایران باشد. تعالیم اسلام و آیات فراوان قرآن کریم رسالت یک فرد و یا جامعه مسلمان را فرامرزی و حتی فرادینی- یعنی بشری- تعریف کرده است. قرآن کریم با صراحت در آیات متعدد می فرماید هر کجا ظلم و تجاوزی بود انسان و جامعه مؤمن باید خود را برای مقابله با آن آماده کند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزد. حضرت امام خمینی، انقلاب اسلامی را «امانت» حضرت بقیهًْ الله الاعظم ارواحنا له الفداه می دانست (صحیفه نور ج 12 ص 482) و تأکید داشت که این انقلاب یکی از علائم ظهور و بسترساز آن می باشد (صحیفه نور ج 16 ص 23) و از جنبه مسئولیت مردم ایران معتقد بود «دست تجاوز و ستم ستمگران در کشورهای اسلامی را می شکنیم و بر سیطره و ظلم جهانخواران خاتمه می دهیم» (صحیفه نور ج 16 ص 345) حضرت امام تردیدی نداشته که جنبش مستضعفان علیه مستکبران که در حال گسترش است، امیدبخش و دارای آینه ای روشن است (صحیفه نور ج 18 ص 12-11) و نتیجه این خیزش رو به گسترش را اینگونه تصویر می کرد: «چه بسا این تحول و دگرگونی، پرچم توحید و عدالتی الهی را در عالم برفراز کاخ های سپید و سرخ به اهتزاز درآورد» (همان) نگاه حضرت امام خامنه ای دامت برکاته نیز بر همین بینش الهی استوار می باشد. ایشان معتقد است راه خوش عاقبت انقلاب اسلامی ادامه می یابد و زمینه های ظهور حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف فراهم خواهد کرد (24 اسفند 79) در نتیجه حرکت مردم ایران اگر استمرار یابد و حرف ملت ایران پیش برود، مسیر تاریخ عوض شده و دنیا وارد مرحله جدیدی خواهد شد. رهبر معظم انقلاب اسلامی «معرفت» و «عزم» را دو لازمه تحقق این موضوع می داند (19 دی ماه 91) ایشان تحقق شعارهای مردم ایران را قطعی دانسته و استدلال می کند که این شعارها همان شعارهای امام زمان(عج) است که در تحقق آن تردیدی نیست (22 آبان 79) رهبر انقلاب اعتقاد دارد حفظ فرهنگ عاشورایی یعنی فرهنگ مبتنی بر ایستادگی و از خود گذشتگی توسط ملت ایران، لازمه این مسیر است تا در پرتو آن حرکت دنیا به سمت اصلاح تسریع شود (3 خرداد 74) با مرور سخنان حضرت امام و حضرت آقا به چند واژه کلیدی برخورد می کنیم که با کنار هم قرار دادن آنها یک هندسه بخصوصی پدید می آید. این واژگان عبارتند از «امانت امام زمان»، «راه تسهیل ظهور»، «مرتبه ای از انقلاب امام زمان(عج)»، «راه خوش عاقبت»، «تغییر مسیر تاریخ»، «مرحله جدید حیات ملت ها»، «تحقق قطعی شعارها» و «عمل عاشورایی». البته این قلم معتقد نیست کلید واژه هایی که در کلام امام و رهبری درباره مأموریت های انقلاب و نتایج آن آمده، به این 8 مورد محدود است. ما در بررسی خود در حدی که در یک ستون روزنامه مجال پرداخت به آن وجود دارد، به این 8 واژه کلیدی رسیده ایم و البته همین 8 واژه نیز برای اینکه ثابت کند، این انقلاب از آغاز دارای اهداف فراملی بوده و کاستن آن در حد یک اتفاق درون مرزی، نادیده گرفتن و پشت کردن به انقلاب است، کفایت می کند. کاملاً واضح است که پیگیری این اهداف به سادگی و سهولت امکان پذیر نیست و همانگونه که در کلام رهبری به آن اشارت رفته بود، مستلزم تلاش عاشورایی- خطرپذیری و از خود گذشتگی- است. طبعاً در این میان عافیت جویان و راحت طلبان نمی توانند با این انقلاب و این دایره گسترده از مسئولیت کنار بیایند و از آن کنار می کشند اما بعضی از عافیت طلبان در عین حال دنیاطلب هستند و می خواهند بر دیگران سیطره داشته باشند و از این رو در عین عافیت طلبی، از سیطره بر پست های کلیدی چشم پوشی نمی کنند و برای تصاحب آن خود را به آب و آتش زده و به انواع دروغ ها که «انقلابی نمایی» و «اسلامی نمایی» بخشی از این دروغ هاست، متوسل می گردند. این گروه به تعبیر حضرت امام، با همین سالوس بازی ها خود را مدافع خط امام و مدافع حقیقی اسلام و دلسوز واقعی مردم جا زده و بعضی از آنان در مقاطعی بر اریکه قدرت سوار شده اند بدون آنکه منش و رفتار و باورهای آنان کمترین تناسبی با تصاحب این پست ها داشته باشد. بر این اساس حضرت امام شدیداً احساس خطر کرده و خطاب به عموم مردم و نهادهای مسئول در نظام هشدار دادند که «نگذارید انقلاب بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد». این نااهلان در واقع همان کسانی اند که درصددند انقلاب اسلامی را ابتدا به نظام جمهوری اسلامی و سپس به کشور ایران و در نهایت به خاطره ای در تاریخ تقلیل دهند و خیال آمریکا و اسرائیل و به تعبیر حضرت امام، مستکبران را راحت نمایند. جالب این است که برخی از همین ها که در بعضی از دستگاههای رسمی می گویند ما به فلسطین و عراق و یمن چه کار داریم، در مذاکرات خصوصی با آمریکا و اروپا، آمادگی خود را برای حل پرونده یمن به گونه ای که نگرانی های اسرائیل و سعودی برطرف شود، ابراز کرده اند. این گروه که البته در تعیین سیاست درباره فلسطین، عراق، سوریه، لبنان، یمن، بحرین و هر نقطه انقلابی دیگر جایگاهی ندارند و آرزوهای شان ربطی به «نظام جمهوری اسلامی» ندارد، چگونه است که در وقت کمک به مردم این کشورها می گویند به ما چه و اگر بتوانند در عمل شعار نه غزه، نه لبنان را اجرایی می کنند، اما همین ها در اصلاح روابط با عربستان و آمریکا، پای این انقلابات را به میان کشیده و خواهان استفاده از آنها به مثابه کالایی در دست دیپلمات ها می شوند! اگر اندکی دل این موضوع را بشکافیم درمی یابیم که گویا بعضی ها راه حل را تنها در بازگرداندن ایران به ایفای نقش به عنوان یکی از ستون های سیاست نیکسون - سیاست دوستونی- و تجدید دوره ژاندارمی ایران می دانند. مگر غیر از این است که اصلی ترین سیاست آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی طی 36 سال گذشته، بازگرداندن ایران به شرایطی است که حافظ منافع غرب باشد؟ در بهمن ماه 1359 رئیس جمهور وقت آمریکا با صراحت اعلام می کند که: «ما این تعهد را براساس قوانین بین المللی و نیز قوانین داخلی خودمان به اجرا درمی آوریم. در ایران باید دولتی روی کار بیاید که حافظ ثبات منطقه باشد» (کیهان، 11بهمن 59 ص14). جریان انحرافی در عرصه مسایل خارجی اینگونه تبلیغ می کند که کاستن از شور و شعارهای انقلاب به نفع جمهوری اسلامی و متضمن حفظ منافع ملی بوده و ضرورتی است که گریزی از آن نیست! این در حالی است که جدای از اینکه انقلابی بودن یا نبودن یک اختیار برای مقامات مسئول نیست و بلکه ضرورتا همه باید انقلابی باشند وگرنه حضورشان در پست های انقلاب نامشروع می باشد، در عین حال وقتی بزرگترین دشمنان انقلاب اسلامی آنگاه که از اسقاط و تضعیف انقلاب اسلامی حرف می زنند، اول سراغ موضوع نفوذ ایران در منطقه رفته و رفتارهای جبارانه خود علیه مردم را بدینوسیله توجیه می نمایند، معلوم می شود که سیاست خارجی مبتنی بر شعارهای انقلاب اسلامی و اهداف تخلف ناپذیری که حضرت امام و حضرت آقا ترسیم فرموده و مورد پشتیبانی قاطبه مردم ایران هم قرار دارد، تامین کننده قدمت کشور و در نتیجه منافع ملی است. همین دیروز خبرگزاری رویترز در تحلیلی نوشت: «خطر ایران برای امنیت منطقه ، بدون در نظر گرفتن نتیجه مذاکرات همچنان پا بر جا خواهد بود» آنچه دشمن آن را خطر تلقی می کند، ایران قدرتمند است که با ابزارهای عادی نمی توان با آن مقابله کرد و از این رو غرب درست در شرایطی که از طریق مذاکرات هسته ای، خواسته های حداکثری هسته ای خود را بر ایران تحمیل کرده است، ایران را خطرناک معرفی می نماید. انقلاب اسلامی در سی و ششمین سالگرد خود، گرفتار ملاحظات بعضی از شخصیت ها و یا گروههای سیاسی که در عین بازنشستگی شخصی و غلبه بعضی از ناتوانایی ها، نتوانسته اند چرب و شیرین مناصب را نادیده بگیرند، نیست. نگاهی به تحولات پرشتاب منطقه و بخصوص آنچه طی ماههای اخیر در عراق به وقوع پیوست-شکست سنگین تروریست های تحت الحمایه آمریکا، عربستان، ترکیه و... و آنچه امروز در یمن می گذرد، به خودی خود ثابت می کند که بخش زیادی از شعارهای انقلاب اسلامی تحقق یافته و یا در حال تحقق است. این در حالی است که این جریان که زمانی در چهره افرادی نظیر آقای منتظری تبلور داشته که خطاب به انقلابیون دنیا می گفتند: «دنبال ما نیائید به جایی نمی رسید» و ادعا می کرد «سیاست صدور انقلاب از اساس اشتباه بود»، امروز هیچ دستاوردی ندارند. به هیچ قله ای نرسیده اند تا به آن افتخار نمایند به همین دلیل هم این جریانات چند صباحی می آیند و می روند و انقلاب می ماند و مردم و شعارهای الهی که از دل آنان بیرون آمده است، خدشه نمی پذیرد. خراسان:ادبیاتی که در شأن آقای وزیر نیست «ادبیاتی که در شأن آقای وزیر نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حامد رحیم پور است که در آن می خوانید؛چهارشنبه گذشته از آقای عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی فایل صوتی منتشر شد که اگر صحت داشته باشد، واقعا تاسف آور است. اظهارنظری که حتی تیتر اول یکی از روزنامه ها شد و تاکنون تکذیب نشده است. آقای وزیر در آن فایل صوتی،در اظهار نظری تند و عجیب اعلام کرد که مسکن مهر طرح «مزخرفی» است. از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم به نقل از رئیس جمهور تا وزیر و معاونان وی اظهارات تندی علیه مسکن مهر منتشر شده است ، اما ادبیات جدید تخریب طرح مسکن مهر با ادبیات سابق فرق می کند.هرچند که آقای آخوندی پیش از این نیز سابقه اظهارات تند و گزنده ای که انتظار نمی رود در ادبیات سیاسی یک دولت اسلامی مشاهده کنیم، داشته اند. اما جدای از این تعبیرات غیر اخلاقی،آنچه که ما را بیشتر ناراحت می کند،واکنش عجیب آقای وزیر به طرحی است که برای حمایت و پشتیبانی از اقشار آسیب پذیر جامعه شکل گرفت، اقشاری که رنج ها و مشقت های بسیاری برای پس انداز سرمایه های خود تحمل کردند تا شاید روزی صاحب خانه شوند، به عبارت دیگر فلسفه وجودی مسکن مهر ایجادسرپناهی برای اقشار کم در آمد جامعه بود،البته می دانیم که این طرح به دلیل برخی مشکلات زیر ساختی و یا برخی جانمایی های اشتباه ودوربودن این مناطق از مراکز شهری عیوب قابل توجهی هم دارد،اما بالاخره علیرغم کلیه عیوب توانست با تولید دومیلیون وسیصد هزار واحد مسکن طی 4سال جلوی شیب تند بی مسکن شدن را بگیرد.به هر حال،هزینه خرید واجاره مسکن30 تا 50 درصد هزینه ماهانه یک خانوار را تشکیل می دهد وهر طرحی که بتواند باری از روی دوش مردم در این زمینه بردارد،مفید خواهد بود. یادمان نرفته است که آقای رئیس جمهور در گزارش صد روزه اقتصادی علت اصلی تورم را رشد بالای نقدینگی دانست و عامل اصلی رشد نقدینگی را بدهی بانک ها به بانک مرکزی خواند. بنا به گزارش دکتر روحانی 77 درصد این بدهی مربوط به بدهی بانک مسکن به بانک مرکزی که ناشی از خطوط اعتباری طرح مسکن مهربوده است می باشد،گر چه این عوامل موجب بی انضباطی می شود وناشی از سیاست گذاری نادرست مسئولان دولت قبل است اما تجزیه وتحلیل مسکن مهرصرفا ازنگاه تورم زایی ونادیده انگاشتن آثار مثبتی که با اجرای این طرح(با تمام کمبودها و کاستی ها) متوجه قشر کم برخوردار جامعه می شود، همه ماجرا نیست. چرا که بر اساس آخرین آمار بانک مرکزی منتهی به آذر 93که طرح مسکن مهر نیز به بازار، نقدینگی تزریق نکرده است، نرخ رشد نقدینگی به 24.1 درصد افزایش پیدا کرده است که نشان می دهد مسکن مهر تنها عامل رشد نقدینگی نبوده است. ازجمله عوامل بی انضباطی مالی وانحراف نقدینگی که در جامعه رخ داده است معوقات وصول نشده بانکی است. طبق آخرین آمار میزان معوقات بانکی به نزدیک 93 هزارمیلیارد تومان رسیده که رقمی قابل توجه است و می طلبد که دولت برنامه ای دستوری و مدون جهت باز پس گیری این میزان معوقات که بخش عمده آن در دست افرادی معدود و در عین حال ذی نفوذ است داشته باشد. خوب است که آقای وزیر مسکن همچنان که تعبیر «مزخرف بودن» را برای مسکن مهر به کار بردند، خودداری دولت از پس گرفتن معوقات بانکی از سوی عده ای محدود والبته با های وهوی زیاد و نیز عدم شجاعت و جسارت دولت برای شناسایی وقطع یارانه پردرآمد ها علی رغم نص قانون هدفمندی را هم با یک عبارت مناسب! توصیف کنند. از سوی دیگرمسئولان جدید در حالی هر روز متقاضیان مسکن مهر را ناامید می کنند که هنوز طرح های مسکن دولت یازدهم رونمایی نشده است. نفرت از این طرح تا جایی پیش رفته که مسئولان به صراحت آن را ابراز می کنند. اگر پشت این نفرت طرح های جامعی برای مسکن وجود داشت می توانستیم به آینده بازار امید داشته باشیم اما وزیر فعلی هنوز هیچ طرح مسکنی را عملیاتی نکرده و تنها به اظهارات ضد مسکن مهری خود شدت داده است وآنچه به عنوان «مسکن اجتماعی» نامیده شده است ،به طور کامل از سوی وزیر راه و شهرسازی ومعاونانش تبیین و توضیح داده نشده و فقط در حد حرف باقیمانده است .البته اسم طرح مسکن ارزان قیمت مهم نیست، بلکه آنچه مهم تر است، درکنار یک انتقاد به جا ودلسوزانه، داشتن طرحی برای ساخت مسکن با نرخ مناسب برای اقشار آسیب پذیر و فاقد مسکن است ،نه اینکه صرفا از ادبیاتی استفاده کنیم که در شأن یک وزیر دولت تدبیر وامید نیست. جمهوری اسلامی:قوه قضائیه در مسیر عدالت «قوه قضائیه در مسیر عدالت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانیداز دو هفته قبل، فشارها در مورد پرونده مهدی هاشمی فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی زیاد شده و افرادی از جناح معروف به راست و تشکل های وابسته به آنها با اظهارنظر، صدور بیانیه، نطق های میان دستور مجلس و انتشار مقاله و مصاحبه در رسانه ها خواستار صدور حکم محکومیت برای متهم این پرونده می شوند. اخیراً نیز بعضی نمایندگان مجلس با مطرح کردن مجدد بعضی پرونده های مختومه شده، تلاش کردند اتهامات این پرونده را حجیم تر کنند و مسیر رسیدگی به آن را طولانی و پیچیده نمایند. تشدید فشارها در دو هفته اخیر، دو علت دارد یکی نزدیک شدن دادگاه مهدی هاشمی به صدور حکم و دیگری رسوائی بزرگ محکومیت محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد برای تمام کسانی که در دوران دولت های نهم و دهم از رئیس این دولت و همکاران او که به گفته خودش خطوط قرمز او بودند حمایت می کردند. در مورد دادگاه مهدی هاشمی نیز دو نکته وجود دارد. یکی اینکه خبرهائی که در اختیار حضرات قرار گرفته ظاهراً آنها را به خواسته هایشان نمی رساند و دیگر اینکه مطرح نگهداشتن این پرونده در آستانه اجلاس خبرگان رهبری در اسفند ماه آینده با توجه به احتمال حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست مجلس خبرگان برای کسانی که نمی خواهند ایشان به ریاست این مجلس باز گردند، بسیار حیاتی است. محکومیت محمدرضا رحیمی نیز از آنجا که برای جناح راست بسیار گران تمام شده و حواشی این محکومیت از جمله پول های اخذ شده توسط 170 نماینده مجلس هشتم دامن گیر اعضاء این جناح است و مسائلی از این دست درحال دامنه دار شدن می باشد، باید هر طور شده به فراموشی سپرده شود و از نظر زیان دیدگان این ماجرا، بهترین راه برای سرپوش گذاشتن بر آن، سروصدا به راه انداختن درباره پرونده مهدی هاشمی است. مهم تر اینکه پرونده های دیگری از مقامات بالاتر از محمدرضا رحیمی نیز در راهند. در کنار این حاشیه پردازی ها، توجه به چند نکته کلیدی بسیار حائز اهمیت است.
اول آنکه دستگاه قضائی با صدور حکم محکومیت قطعی محمدرضا رحیمی، خوش درخشید و مردم را به خود و اجرای عدالت امیدوار ساخت. طولانی شدن پرونده معاون اول احمدی نژاد به ویژه با توجه به اخبار مفصلی که از این پرونده ها بر سر زبان ها بود و در رسانه ها مطرح می شد، بدبینی هائی را ایجاد کرده بود که بهیچوجه مناسب شان قوه قضائیه نبود. اعلام محکومیت قطعی محمدرضا رحیمی که با عنوان معاون اول رئیس جمهور در دولت های نهم و دهم حضور داشت، براین بدبینی ها خط بطلان کشید و نشان داد که قوه قضائیه وام دار کسی نیست و با تخلفات، از هر کسی و با هر جایگاه و عنوان که باشد، برخورد می کند. این نقطه قوت باید برای قوه قضائیه محفوظ بماند و مسئولین قضائی در برابر فشارها و فضاسازی هائی که درصدد پشیمان کردن آنان از این اقدام قانونی برآمده اند مقاومت کنند. این مقاومت برای حفاظت از جایگاه دستگاه قضائی در نظام جمهوری اسلامی لازم است. دوم آنکه انتظار از دستگاه قضائی اینست که برخورد قانونی و فارغ از ملاحظات را درباره سایر پرونده های مطرح و متهمان معروف و مشهور از جمله مهدی هاشمی، اعمال نماید. اعمال قانون در مورد این پرونده به اینصورت خواهد بود که قاضی دادگاه تحت تاثیر فشارها، از هر کس و هر جمع و به هر شکل که باشد قرار نگیرد. شنیده شده است که بعضی افراد، به قاضی پرونده مهدی هاشمی گفته اند از آنجا که این پرونده سال هاست در جریان است و اتهامات زیادی درباره آن مطرح شده، اگر حکمی در محکومیت متهم صادر نشود به حیثیت نظام لطمه وارد خواهد شد به همین دلیل هر طور شده باید حکمی علیه او صادر شود. این خبر، چه درست باشد و چه نباشد، چنین توقع و نگاهی به موضوع قطعاً غلط است. حیثیت نظام جمهوری اسلامی فقط با اجرای عدالت حفظ می شود. اجرای عدالت نیز در صورتی محقق می شود که قاضی براساس قانون و آنچه خود به آن می رسد حکم صادر کند و هیچ توقعی و انتظار و فشاری را در انشاء حکم دخالت ندهد. سوم آنکه برخلاف تمام متهمان دانه درشت که تلاش می کنند از محاکمه و مجازات فرار کنند، مهدی هاشمی داوطلبانه خواستار تشکیل دادگاه برای رسیدگی به اتهامات خود شد و در تمام جلسات دادگاه شخصاً حضور یافت و به اتهامات پاسخ گفت. ما از وضعیت پرونده و اینکه قاضی دادگاه تاکنون به چه نتیجه و نظری رسیده است خبر نداریم ولی این را می دانیم که آیت الله هاشمی رفسنجانی به مسئولین قضائی و خود دادگاه فرزندشان مهدی هاشمی تاکید کرده اند که هیچ انتظاری غیر از صدور حکم براساس آنچه خود قاضی به آن می رسد ندارم. ایشان در توضیح این خواسته خود گفته اند اولاً من غیر از آنچه اقتضای قانون است را نمی خواهم و ثانیاً اصرار دارم اگر فرزندم مرتکب خلافی شده در همین دنیا طبق قانون مجازات شود تا وزرووبال این دنیا را با خود به آخرت نبرد. از آیت الله هاشمی رفسنجانی با توجه به نقش مهمی که در پیروزی انقلاب اسلامی و برپائی نظام جمهوری اسلامی دارد، انتظاری غیر از این نمی توان داشت. از مرد بزرگی که در کوران حوادث نیم قرن اخیر همواره برای حاکمیت اسلام و اجرای احکام خدا مبارزه کرد و سختی ها را تحمل نمود و خدمت کرد و ملامت ها شنید و بی مهری ها دید ولی مقاوم و استوار به راه خود ادامه داد و نام خود را در فهرست برجسته ترین رجال افتخار آفرین ایران و جهان اسلام به ثبت رساند، انتظار همین است که خواستار اجرای حکم قانونی و شرعی درباره فرزندان و نزدیکان خود باشد و از دستگاه قضائی بخواهد اجازه هیچگونه اعمال نظر و فشار بر روی قاضی دادگاه به هیچ مقام و جریان و فردی چه در جهت مثبت و چه منفی داده نشود. و چهارم آنکه مسئولان محترم قوه قضائیه به این نکته توجه نمایند که جریان های سیاسی چپ و راست و افراد مختلف که با انتشار بیانیه ها و انجام مصاحبه ها و اظهارنظرهای گاه و بیگاه انتظاری را درباره پرونده های مختلف مطرح می کنند، به دنبال اغراض سیاسی و منافع جناحی یا فردی خود هستند و برای نظام جمهوری اسلامی و کشور و ملت اهمیتی قائل نیستند. به همین دلیل، به خواسته های جناح ها و جریان ها و اشخاص اعتنا نکنید و به قضات پرونده های مهم و پر سروصدا اطمینان بدهید که اگر به قانون و شرع تکیه کنند و زیر بار فشارها و خواسته ها نروند از آنها حمایت خواهید کرد و با حمایت عملی خود از آنها زمینه را برای تحقق هرچه بیشتر عدالت قضائی فراهم نمائید و در این راه از ملامت هیچ ملامت کننده ای نهراسید. رسالت:پایبندی به قانون! «پایبندی به قانون!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛چهارشنبه گذشته رئیس دیوان محاسبات، تفریغ بودجه سال 92 را تسلیم مجلس کرد. این اولین بار است که در تاریخ پس از انقلاب وفق اصل 55 قانون اساسی تفریغ بودجه مطابق تبصره یک ماده 221 آیین نامه داخلی تسلیم مجلس می شود. در سال های گذشته تفریغ بودجه توسط مخبر کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات در مجلس قرائت می شد. sمسئله تفریغ بودجه مهم تر از ارائه بودجه به مجلس است. بودجه یعنی پیش بینی درآمد و برآورد هزینه. وقتی رئیس جمهور بودجه را تسلیم مجلس می نماید در حقیقت سخن از یک پیش بینی و یک برآورد است. میزان دانش کارشناسی دولت و اندازه مهارت مجریان اقتصادی کشور در صحت این "پیش بینی" و "برآورد" است. هر قدر درصد خطای این پیش بینی و برآورد به سمت صفر میل کند کارآمدی دولت در تدوین مدل ریاضی اداره اقتصاد کشور را واتاب می دهد. نکته مهم در گزارش تفریغ بودجه 92 این است که با بررسی ماده واحده که مشتمل بر 277 بند و جزء می باشد نتایج زیر به دست آمده است. 1- 98 بند و جزء معادل 35 درصد احکام بودجه به طور کامل رعایت شده است 2- 116 بند وجزء معادل 42 درصد احکام قانونی به طور کامل رعایت نشده است 3- در 47 بند و جزء اهداف قانونگذار محقق نشده است 4- 48 بند و جزء اصلا فاقد عملکرد بوده است وقتی 65 درصد بند و جزء احکام قانونی بودجه یا اجرا نمی شود یا اهداف قانونگذار محقق نمی شود و یا فاقد عملکرد است این سئوال مطرح می شود چه فایده ای دارد که وقت دولت و مجلس بیش از 6 ماه صرف تدوین 277 بند و جزء در ماده واحده شود. آیا وقتی 65 درصد احکام بودجه مورد بی مهری مجریان دولت قرار می گیرد می توان آن را نشانه پایبندی به قانون دانست. وقتی 65 درصد احکام بودجه اجرا نمی شود یا غلط اجرا می شود چگونه می خواهیم به اهداف برنامه پنج ساله و چشم انداز بیست ساله برسیم. تفریغ 92 نشان می دهد مالیات بر ارزش افزوده را مودیان از مردم گرفته اند اما به خزانه واریز نمی کنند. به عنوان مثال 10هزار میلیارد تومان مالیات بر ارزش افزوده را شرکت پالایش و پخش فرآورده های نفتی از مردم گرفته اما حاضر نیست آن را به خزانه واریز کند. بزودی مجلس بررسی بودجه سال 94 را در صحن علنی آغاز می کند. اگر قرار باشد دولت 65 درصد احکام بودجه را اجرا نکند کما اینکه در سال های گذشته این طور بوده است چرا وقت گرانقیمت دولت و مجلس به بررسی بندها، جزءها و تبصره های ماده واحده صرف می شود و تاملی هم روی اعداد و ارقام جداول که اصل بودجه آنجاست نمی شود. یکی از مواردی که دولت در اجرای بودجه 93 تخلف کرد ،موضوع حذف یارانه ثروتمندان بود. وزیر اقتصاد همان اوایل سال گفته بود 10 میلیون ثروتمند شناسایی شده اند که به راحتی می توان یارانه آنها را حذف کرد. اگر یارانه 10 میلیون نفر حذف می شد، حداقل 5 هزار و 400 میلیون تومان صرفه جویی در مصارف به وجود می آمد و دولت می توانست این مبلغ را برای ایجاد اشتغال و تولیدصرف کند و بخشی از رکود اقتصادی را مدیریت کند در حالی که تولید در سال 93 فقط 18 میلیارد تومان یارانه گرفت. دولت در گرفتن مالیات تنبل است ، کوتاهی هایی دارد که به عنوان نمونه از عدم واریز 10 هزار میلیارد تومان مالیات بر ارزش افزوده یک شرکت دولتی یاد کردیم. دولت وقتی از شرکت های تحت پوشش خود نمی تواند مالیات بگیرد چگونه می خواهد از
شرکت های خصوصی و عمومی مالیات بگیرد. اداره کشور فقط با اخذ مالیات ممکن است خزانه خالی را باید با مالیات پر کرد. اگر نسبت مالیات به تولید ناخالص ها زیر ده درصد باشد، اگر قیمت نفت بالای صددلار باشد، تحریمی هم وجود نداشته باشد، بزرگترین اقتصاددانان هم در راس مدیریت اقتصادی کشور باشند ره به جایی نخواهیم برد. بویژه آنکه اجرای 65 درصد احکام بودجه را هم به طاق نسیان بکوبیم. آیا اینکه ما نتوانیم مالیات حقه را از یک شرکت دولتی سودده بگیریم این هم به تحریم ها مربوط می شود؟ در مورد تفریغ بودجه سخن بسیار است که در آینده به آن می پردازیم. آیا عزم دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی با مدیریت جهادی آن است که اجرای درست 65 درصد احکام بودجه را به فراموشی بسپارد؟ قدس:نا آرامی، ترفندی برای ماندگاری غربی ها در منطقه «نا آرامی، ترفندی برای ماندگاری غربی ها در منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسن حسن زاده است که در آن می خوانید؛منطقه خاورمیانه مدتهاست که از معضل و پدیده شوم تروریسم و افراطی گرایی رنج می برد. تا چند سال پیش افغانستان و عراق مهمترین کشورهای درگیر منطقه خاورمیانه بودند که به سبب حضور و فعالیت نیروهای افراطی وابسته به القاعده متحمل هزینه های بسیار می شدند و برخی از این کشورها نیز به دلیل ناتوانی درمبارزه با فعالیت تروریستها، دست یاری به سوی قدرتهای خارجی درازمی کردند.غربی ها و برخی از کشورهای عربی منطقه نیز که با حمایتهای مادی و معنوی و همچنین اعزام نیروها و اتباع کشورشان برای جنگ به سوریه، به آتش درگیری ها دراین منطقه دامن زدند، عامل مرگ و آوارگی بسیاری و ویرانی کامل این کشور شدند. از این رو برای سردمداران کشورهای غربی، گزینه مناسب این است که با به راه انداختن درگیری دیگری در منطقه، امکان فعالیت این نیروهای افراطی را در بخش دیگری از خاورمیانه فراهم کنند تا به این ترتیب مانع بازگشت دوباره این نیروها به خاک کشورشان شوند. به نظرمی رسد با گسترش افراطی گری در منطقه و مختل شدن امنیت خاورمیانه ،آمریکا ،رژیم صهیونیستی و متحدانشان مهمترین بازیگرانی هستند که می توانند به بهانه تهدید منافعشان ،مقابله با این تهدید و جلوگیری از گسترش آن به داخل خاکشان،به دخالت در امور کشورهای منطقه بپردازند. سیاست حاکمیتی آمریکایی ها، استفاده ابزاری از داعش و سایر گروههاست ولی نه برای بلند مدت، زیرا به خوبی می دانند پایداری تروریسم در خاورمیانه، دامن آنان را خواهد گرفت و آمریکایی ها در این خصوص بیش از آنچه گفته می شود، آسیب پذیرند و شاهد آن برجهای دوقلوست، ماجرایی که اخیراً نقش سعودی ها در انجام آن آشکارتر شده است. در واقع آمریکا و غرب قصد دارند، از مهره گروه های تروریستی برای تأمین منافع خود در منطقه بهره ببرند، اما بی گمان می دانند که این تحرکات نمی تواند محور مقاومت ضد تروریستی را متوقف کند و جلوی زنجیره پیروزی ها را بگیرد و باز می دانند که پژواک این سیاستها و رفتارها را در خارج از منطقه خواهند دید. آمریکایی ها با تشکیل یک ائتلاف بین المللی با حضور 70 کشور از جهان و منطقه سر و صدای زیادی به راه انداختند که به نظر می رسد هدف اصلی آن، القای قدرت تصنعی داعش و ایجاد هراس میان ملتهای منطقه بود. بی گمان جبهه ها و صف بندی ها کاملاً قابل شناسایی است و در شرایطی که جبهه تروریسم بین المللی در خاورمیانه با شکستهای پیاپی «داعش» و سایر گروه های تروریستی در عراق و سوریه در آستانه فروپاشی قرار گرفته، تکاپوی بزرگ برای جلوگیری از نابودی کامل این گروه ها کلید خورده است. غرب به دنبال بازتولید جریانهای تکفیری جدید است، به عنوان نمونه بوکوحرام در نیجریه که بزرگترین دارنده چاه های نفت است، شکل گرفته و در حال فعالیت است. هدف از تشکیل ائتلاف به بهانه نبرد با گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه به سرکردگی آمریکا، نیز در راستای ماندگاری در منطقه برای پیشبرد اهداف خود است. آمریکا در حالی با شعار مبارزه با گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه، قصد آغاز جنگی فراگیر در منطقه آشوب زده خاورمیانه را دارد که این کشور با سیاست گزینشی در رویارویی با تروریسم، راهبرد حمایت و مبارزه با این پدیده شوم را در سرلوحه کار خود قرار داده است. بررسی نقشه راه آمریکا و تحلیل طرح این کشور و همپیمانان آن در نبرد با داعش، نشان می دهد هدف از تشکیل این ائتلاف، رویارویی با گروه تروریستی داعش نیست، بلکه آنها هم اکنون تلاش می کنند به بهانه مبارزه با گروه های تروریستی، امنیت منطقه را هدف قرار دهند. سیاست مبهم و رفتار دوگانه آمریکا در نبرد با تروریستها نشان می دهد که هدف واشنگتن نبرد با گروه های تروریستی نیست، بلکه اسباب کشی دوباره به منطقه برای تحقق اهداف استعماری بر زمین مانده است. ائتلاف مبارزه با داعش تردید بر انگیز است و در مرحله نخست فقط منافع واشنگتن را تأمین خواهد کرد؛ زیرا که آمریکا از این گروه های تندرو برای ترساندن کشورهای حاشیه خلیج فارس استفاده می کند تا از راه فروش سلاح به کشورهای منطقه اقتصاد خود را نیز پویا نگه دارد. سیاست روز:گشودن جبهه جدید علیه سوریه «گشودن جبهه جدید علیه سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می خوانید؛سوزاندن خلبان اردن به دست داعش با بازتاب های گسترده جهانی همراه بود. حادثه ای تروریستی که در دیدگاه نخست جنایتی علیه بشریت را نشان می دهد که ضرورت مبارزه با تروریسم را بیش از پیش الزام آور می سازد. مطالبه جهانی برای مبارزه با تروریست ها با محوریت حمایت از سوریه و عراق در حالی گسترش یافته است که رفتارهای غرب در قالب ائتلاف آمریکایی ضد داعش بیانگر نکاتی قابل تامل است که در صورت عدم مقابله با آن پیامدهای منفی برای صلح و امنیت جهانی و مبارزه با تروریسم به همراه دارد. آمریکایی ها با ادعای حمایت از امنیت اردن و گرفتن انتقام خون خلبان اردنی در حالی وارد عرصه نظامی شده اند که برآیند رفتاری آنان در منطقه از عدم صداقت آنان و حتی اجرای ابعاد جدید حمایت از تروریسم حکایت دارد. این امر زمانی آشکارتر می شود که هر زمان تروریست ها در منطقه تحت محاصره ارتش سوریه و عراق قرار گرفته اند آمریکا مستقیما برای این گروه ها تسلیحات ارسال کرده است. حال این سوال مطرح می شود که کمک آمریکا در حوزه اردن به تروریست ها چگونه خواهد بود و دلیل این اقدامات چیست؟ پاسخ به این پرسش را در تحولات منطقه می توان مشاهده کرد. در حوزه عراق و سوریه و حتی مرزهای ترکیه ارتش عراق و سوریه و نیروهای مردمی توانسته اند شکست های سنگینی به تروریست ها وارد سازند و عملا حلقه محاصره را تنگ تر سازند. در لبنان و مرزهای این کشور با سوریه نیز حزب الله مقابل تروریست ها ایستاده است. صرفا مرزهای جولان برای حمایت صهیونیست ها از تروریست های داعش و النصره باقی مانده بود که عملیات حزب الله در قنیطره و شبعا این منطقه را نیز از حوزه تروریست ها خارج ساخت. اکنون تنها یک حوزه برای حمایت غرب از تروریست ها وجود دارد و آن منطقه مرزهای اردن با سوریه و عراق است. اکنون اردن خواسته یا ناخواسته گرفتار بازی آمریکا شده است بگونه ای که آمریکایی ها به بهانه انتقام خون خلبان اردنی و تبعه ژاپنی حضور نظامی در این کشور را اجرایی می سازد در حالی که این حضور ایجاد کننده منطقه امن برای تروریست ها در مرزهای اردن با سوریه و عراق می گردد. طرحی که آمریکا در منطقه ای مانند کوبانی،جولان و قلمون و عرسال به دنبال آن بود اکنون در مرزهای اردن پیگیری می شود. این سناریو زمانی تقویت می شود که منابع خبری ماه ها پیش از حضور نیروهای آمریکایی و انگلیسی و اخیرا ژاپنی در این منطقه خبر دادند. آمریکایی ها با ادعای آموزش مخالفان سوریه و مقاله با داعش در مرزهای اردن به ایجاد فتنه ای جدید در منطقه می پردازند چراکه اگر آنها واقعا به دنبال مقابله با قاتلان خلبان اردنی بودند به حمایت از ارتش عراق و سوریه می پرداختند نه آنکه به آموزش معارضان سوری بپردازند که در جمع تروریست ها قرار دارند و از عوامل کشتارها در منطقه و تامین کننده منافع صهیونیست ها هستند. وطن امروز:جورج بوش اروپا» و آینده نامعلوم فرانسه «جورج بوش اروپا و آینده نامعلوم فرانسه»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم محمد ایرانی است که در آن می خوانید؛ «فرانسوا اولاند» رئیس جمهور محبوبی در فرانسه محسوب نمی شود. هر چقدر هم تلاش کند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد اما وی از پشتوانه محکمی برخوردار نیست. وی تلاش کرد بی تجربگی خود در امور سیاست خارجی را با حضور در جنگ در کشور «مالی» پنهان کند و این در حالی بود که پیش از این، پاریس به دلیل مشارکت در جنگ لیبی خود را بر سر زبان ها انداخته بود. هرچه اولاند در به راه انداختن جنگ موفق بود، در مدیریت پیامدهای ناشی از این جنگ های خونبار ناکام بود و حملات پاریس مهر تاییدی است بر این واقعیت که فرانسه بی جهت و به دلیل همراهی با سیاست های نادرست کشورهای جنگ طلبی چون آمریکا، اکنون امنیت داخلی خود را در خطر می بیند. اولاند در پی حمله به مجله «شارلی ابدو» به دلیل هتک حرمت به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای دستیابی به محبوبیت میان هموطنانش بشدت دست و پا می زند و با راه انداختن کارناوال تبلیغاتی در 11 ژانویه برای حمایت از آنچه آزادی بیان نامیده شد تقریبا 40 رهبر جهانی را به همراه مقامات ارشد کشورهایی که بسیاری از آنها خود از بزرگ ترین ناقضان حقوق بشر و آزادی بیان و حتی بزرگ ترین و منفورترین قاتلان و تروریست های جهان هستند، با خود در پاریس همراه کرد. آنها بازو به بازو در سراسر خیابان های پاریس راهپیمایی کردند و این شد گزارش تصویری در این رابطه که «جهان علیه تروریسم متحد است(!)». اگرچه به نظر می رسد در این راهپیمایی مشخص شد جهان صرفا شامل کشورهایی است که همراه و همسو با سیاست های امپریالیستی و استعماری قدرت های بزرگ و متحدان باشند و مابقی کشورها حقی به نام حقوق بشر، عدم زیر سوال رفتن حاکمیت و غیره را برای خود نباید قائل باشند. در بحبوحه این مسائل، اولاند که مدت ها به دنبال آن بود در کانون توجهات قرار گیرد، خود را در ردای یک دولتمرد مقتدر و رهبری قاطع و پدر ملت به رخ کشید و در حالی که ملت فرانسه سرخورده از پیامدهای سیاست های نادرست دولتمردان شان است، در نطق سال نوی میلادی خود از به کارگیری سیاست های تند در برخورد با تروریسم بویژه آنچه اکنون به درونمایه سیاست های تجاوزکارانه غرب در برابر جامعه مسلمانان تبدیل شده یعنی مرتبط دانستن تروریسم با اسلام بدون آنکه روشن شود منظور کدام اسلام است؛ اسلام ناب که به مهربانی و خویشتنداری و رحمانیت اشاره دارد یا اسلام خودساخته گروهک هایی چون داعش که بر کسی پوشیده نیست نوزاد سیاست های استثماری و استعماری غربی برای پیشبرد اهداف سیاسی است، خبر داد: «اگر ما بتوانیم با تروریسم در عراق مبارزه کنیم، مانند اقدامی که در آفریقا صورت دادیم، می توانیم نسبت به امنیت خود امیدوار باشیم. در صورت لزوم ما قادریم در عراق با شدت و کارایی بیشتری عمل کنیم؛ ناو هواپیمابر ما در ارتباط نزدیک با دیگر کشورها به سر می برد و قادر است در صورت بروز هرگونه تنشی وارد عمل شود.» این سخنان اولاند حاکی از آن است که وی به تجربیات گذشته توجهی نکرده و از همان سیاست هایی پیروی می کند که روزی از سوی جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری پیشین آمریکا به کار گرفته شد و آمریکا را درگیر چنان باتلاقی کرد که هنوز هم این کشور از زیر فشار سیاست ها و اقدامات آن کمر راست نکرده است. بوش نیز شدت عمل بسیاری به خرج داد و بدون منطق و از روی احساس با اجرای سیاست های تند برای حصول اطمینان از سلطه و هژمونی آمریکا در امور جهانی تحت نام مبارزه با «تروریسم»، جهان را به صحنه جنگ های خونین افغانستان و عراق تبدیل کرد. این سیاست ها نتیجه ای در پی نداشت و هیچ یک از اهداف راهبردی آمریکا تحقق پیدا نکرد و «خاورمیانه جدید»ی که دولت آمریکا نومیدانه در اندیشه ظهور آن بود به بستری برای رشد تروریسم مشابهی تبدیل شد که ظاهرا آمریکا به دنبال مبارزه با آن بود. پیش از ماجراجویی های بوش در غرب آسیا، القاعده به نظر واقعیتی دور به نظر می رسید که نمود عینی نداشت اما یک دهه بعد، پس از تهاجم آمریکا به عراق، این گروه به غرب آسیا و شمال آفریقا نفوذ کرد و الهام بخش گروه های کوچک و بزرگی شد و اکنون القاعده که در لباس داعش سوریه و عراق را به خاک و خون می کشد، به دنبال تشکیل «حکومتی» از سرزمین های اشغالی در این دو کشور است. اما چرا اولاند در حال تکرار سیاست های شکست خورده دولت بوش است و در تضاد با سیاست ها و اصول منطقی رؤسای جمهوری چون ژاک شیراک عمل می کند؟ شیراک با پیش بینی فجایع احتمالی، کشورش را از درگیر شدن در جنگ بوش علیه عراق دور کرد و به درستی نیز چنین کاری کرد. اما پس از آن فرانسه دستخوش تغییراتی شد و رهبرانی چون نیکلا سارکوزی و اکنون اولاند مسؤول تغییراتی شدند که به نظر می رسد نتایج مثبتی برای این کشور به همراه نداشته است. اولاند زمانی که در مه 2012 به ریاست جمهوری رسید، برخی امیدوار بودند بحران های اقتصادی، نرخ بالای بیکاری، عدم وحدت سیاسی و بی اعتمادی و سرخوردگی ملت فرانسه در دوره وی به پایان رسد اما او در این راه موفقیت چندانی نیافته است. با این حال مسائل کنونی فرانسه به مشکلات اقتصادی برنمی گردد بلکه ظهور فاشیسم که با ظهور احزاب راستگرا و نئوفاشیستی تجلی یافته، در حال اضمحلال حس هویت ملی فرانسوی است. طبیعتا ناکامی های اولاند موجب کاهش محبوبیت وی در نظرسنجی هاست. محبوبیت وی بشدت کاهش یافته و وی برای نجات خود از این باتلاق تصمیم به انجام اقدام دقیقا عکسی گرفته که برای جلوگیری از آن به ریاست جمهوری رسیده بود و آن نرفتن به جنگ بود. تصمیم وی در 11 ژانویه 2013 به منظور بمباران مواضع «شبه نظامیان اسلامگرا» این شهرت را برایش به دنبال داشت که وی رئیس جمهوری «قاطع» است اما آغاز جنگ ها آسان و پایان دادن به آنها بسی سخت و دشوار است و جنگ های اولاند را استثنایی نیست. جنگ در مالی هیچ ارتباطی با شبه نظامی گری مذهبی نداشت بلکه اوضاع نابسامان داخلی و حضور در منطقه ای پرتنش زمینه ساز درگیری های داخلی در این کشور شد و اینگونه است که با تحمیل جنگ از سوی کشورهای غربی و مداخله آنها، نتیجه، بروز فاجعه خواهد شد. در حالی که آمریکا به دنبال حضور سیاسی خود در آفریقا بود و چین به گسترش حضور اقتصادی خود فکر می کرد و قدرت های منطقه ای نیز هر یک برای تحمیل نفوذ خود دست و پا می زدند، انتخاب اولاند دست زدن به اقدامی بود در ردای رهبر بزرگی که به دنبال احیای شکوه استعماری دیرین خود در آفریقاست. «مالی» که زمانی الگوی دموکراسی در قاره سیاه محسوب می شد اکنون به کشوری شکست خورده بدل شده است با مجموعه ای از مشکلات، اختلافات قومی و نژادی و سرازیر شدن سلاح های بی شمار از لیبی که خود از سوی قدرت های غربی و در راس آنها فرانسه، به نابودی کشیده شد. لحظه باشکوه اولاند - به زعم خودش! - 13 سپتامبر 2013 فرارسید؛ زمانی که اعلام کرد در جنگ علیه «افراط گرایان اسلامی» به پیروزی رسیده است اما وی نیز در اعلام پیروزی اش عجولانه اقدام کرد به مانند سخنرانی «پیروزی» بوش کمی پس از تهاجم به عراق که بر عرشه یک ناو جنگی آمریکایی اعلام کرد: «ماموریت ارتش آمریکا به اتمام رسید(!)» اما نه تنها جنگ عراق به پایان نرسید بلکه جنگ های دیگر، یکی پس از دیگری در بخش های مختلف غرب آسیا و شمال آفریقا بروز کرد. در حالی که مشکلات اقتصادی اولاند در خانه فشارها را بر وی افزایش داده، جنگ تنها به تخریب هر چه بیشتر وجهه وی منجر خواهد شد. وی نوامبر 2014 «کمترین نمره میزان محبوبیت یک رئیس جمهور در عصر مدرن را به دست آورد»؛ تنها 12 درصد! به نظر می رسد اولاند راه را برای نجات خود تنها در جنگ می بیند- لیبی، مالی، سوریه، عراق و... - اما مداخله هرچه بیشتر فرانسه در امور دیگر کشورها به هر بهانه ای، امنیت داخلی این کشور را بیش از پیش تهدید خواهد کرد. اولاند به ظهور و سقوط جورج بوش بیندیشد تا شاید امروز در آتش جنگی دیگر گرفتار نشود تا شب های زیبای پاریس به کابوس وقوع حملات مشابه ماه گذشته تبدیل نشود. پیروزی در جنگ ها مانند یک ماده مخدر اس





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن