واضح آرشیو وب فارسی:فارس: /یادداشت/
سینمای ایران و گذار از «پایان باز» به «آغاز باز»!/«ضدفیلمها» سال نوی سینما را تهدید میکنند
برآیند پنج روز اول جشنواره سیوسوم بیش و پیش از هرچیز نشاندهندهی این است که سینمای داستانگو و قصهپرداز در بدترین شرایط خود در چندین سال اخیر به سر میبرد.
خبرگزاری فارس- گروه سینما : «پایان باز» چندسال یکی از بحثهای اصلی سینمای ایران بود. فیلمهایی که مطابق مد روز و با تقلید ناشیانه از برخی کارگردانها، عملا نصفه بودند و پایانی نداشتند و سازندگانشان آن را فیلمی با «پایان باز» میدانستند که قرار است مخاطب را با خود درگیر کند و آنها را به مثلا به تامل وادارد. در مورد آن مد روز و نیمهکاره رها شدن فیلمها و پنهان شدن فیلمسازانشان زیر عنوان دهانپرکن و پرطمطراق «پایان باز» بحثهای زیادی صورت گرفت و خیلیها فهمیدند که پایان بسیاری از آن فیلمها نشاندهندهی ناتوانی سازنده در جمع کردن داستان فیلم خود است نه مسئلهای ناشی از هوشمندیش برای به تامل واداشتن مخاطب. حالا اما یکی از بحرانهای سینمای ایران در جشنوارهی سیوسوم فجر نه فیلمهایی با «پایان باز» بلکه فیلمهایی با «آغاز باز» است، به این معنا که در اتفاقی عجیب و خطرناک مشکل قصهگویی و داستانپردازی درعمده فیلمهای جشنواره امسال- و سال پیشروی سینمای ایران- به جایی رسیده است که میتوان گفت اساسا داستانی در فیلم وجود ندارد و قصهی فیلم اساسا آغاز هم نمیشود که حالا بخواهد پایانی باز یا بسته داشته باشد. جشنواره سیوسوم بیش و پیش از هرچیز نشاندهندهی این است که سینمای داستانگو، سینمای قصهپرداز، سینمای عامهپسند، سینمای مخاطبمحور، سینمای جریان اصلی یا هر اسم دیگری که رویش بگذاریم در بدترین شرایط خود در چندین سال اخیر به سر میبرد و موج فیلمهای «بیمخاطب» و «ضدقصه» به اسم سینمای «تجربهگرا» و سینمایی که مثلا به «فرم» و «فرمالیزم» بیش از داستان توجه میکنند- که این هم دروغی بیش نیست- برخلاف تمام کشورهای صاحب سینما دارد جای سینمای جریان اصلی را در سینمای ایران میگیرد و این یعنی دوری بیش از پیش مخاطب عام از سینما، با فیلمهایی که حتی منتقدان و اهالی رسانه نیز در سالن مطبوعات به سختی آنها را تحمل میکنند. در این بین نکتهی منفی ماجرا هم آنجاست که دولت در حال حمایت و ترویج همین نوع سینماست. وقتی جایزهی برگزیدهگان جشنواره سفر به جشنواره «کن» باشد و دولت سینما و تبلیغات و نشریه رایگان را در اختیار فیلمهایی قرار دهد که در بین نزدیک به 80 میلیون جمعیت ایران تنها یک درصد مخاطب دارند و در جشنواره نیز گروهی خاص با جوایزی ویژه به همین آثار اختصاص یابد طبعا نتیجه هم چنین وضعیت بغرنجی خواهد بود. حاصل چنین سیاستی هم تولید انبوه فیلمهایی است که در آنها صرفا چند شخصیت سردرگم و بیهویت در حال مکالمه یا مشاجره باهماند بیانکه درامی خلق شود، گرهی شکل بگیرد یا شخصیتی جذاب به نمایش درآید. هیچ چیزی وجود ندارد و اساسا هیچ ماجرا، قصه یا داستانی آغاز نمیشود و نتیجه، مخاطب سردرگم و حتی گاهی عصبانیست که ممکن است بعد از دیدن این فیلمها در زمان نمایش عمومی همان واکنشی را نشان دهد که بعد از دیدن فیلمهای اخیر کیارستمی نشان داد؛ به سراغ صاحب سینما برود و پولش را بخواهد. بنابراین یکی بحرانهای اصلی پیشروی سینمای ایران در سال اینده بحران سینمای عامهپسند و جریان اصلی است. بحران سینمایی که مخاطب را به سینما بکشاند و بدون دستاویز قرار دادن ابتذال فرمی و اخلاقی آنها را راضی از سالن خارج کند و در دل روایت جذابش مضمون مورد نظر را هم منتقل کند. در پنج روز اول جشنواره تنها سه-چهار فیلم به چنین مرزی نزدیک شدند؛ «عصر یخبندان» مصطفی کیایی، «رخ دیوانه» ابوالحسن داودی و «چهارشنبه 19 اردیبشهت» وحید جلیلوند. یادداشت: امیر ابیلی انتهای پیام/
93/11/17 - 17:14
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]