محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828253471
«تو » ت و واو نيست
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«تو » ت و واو نيست شرح کوتاه چند آرزوي شبه شباني که راه را نمي شناخت ، اما رمه هايش را رها کردو به کوهستان پناه برد ، به اميد خدا کدام پارچه ؟ از کدام طاق بافته هاي گران بها ؟ کدام دست ماهر بدوزد ؟ کدام گرماي بي نظير، چين و چروک اش را يک نواخت کند ؟اصلا از کدام حرير ؟ با چه تار و پودي ؟ از تن کدام پيله ؟دنبال لطافت ام. لطيف ترينم. خودت گفته اي که جامه نو بپوشم. مفهوم نو چه است ؟ کدام جنس را مي شود کنار تو بر تن داشت که وقتي نوازش مي کني ، دستت به جامه ام که مي رسد ، زمخت نباشد . چه لباسي را لطيف بدانم و بخواهم ؟من به دنبال لطيف ترين جامه ام که فرشتگان پي نظيرش بگردند و مرا نشان بدهند. دوست دارم در کنار تو ، زيباترين لباس تن من باشد و يکي باشم. دوست دارم نگاهم کني ، لطيف. ترک مي کنم. بي چون و چرا ترک مي کنم. هر چيزي که بد بداني اش. هر لباسي راکه بگويي به من نمي آيد . هر رنگي را که بگويي ياد چيزهاي قشنگي نمي اندازدت. هر کلمه اي راکه بگويي دوست نداري بشنوي. اصلا دوست دارم خودت بگويي با چه اسمي صدايت بزنم ؟ خودت با صداي نوشينت يادم دهي چه طور بگويم « تو» . مثلا شايد دوست داشته باشي قبلش ، يک بار هوا را در سينه ام نگه دارم و بعد از يک نفس عميق بگويم « تو» . چه طور است ؟ کنار مي گذارم. هر چه بگويي ، ماند وسط، هر چه نخواهي ، مي رود کنار. اصلا بي آن که من بخواهم . قانونش همين است. قرار است فقط تو بخواهي .من دوست دارم از همه بيشتر به من نگاه کني. دوش گرفتن ، آداب دارد ؟ تميز شدن ، قانون مي خواهد ؟ چرک را از بدنت دور کني ، مواخذه مي شوي؟من ، بي آداب مي خواهم بروم زير قطره هاي آب فراوان ، دوست دارم يک بار حسابي پوست بيندازم. دوست دارم خودم را خوب بشويم. دوست دارم از فرق سر تا نوک پايم ، يک ذره هم کثيفي نداشته باشم. مي شود کمک کني آب بريزم روي سرم ؟ مي شود بي زحمت ، کمي ستاره بمالي به قلب ناسورم که زود زود مهيايت شود ؟روي زمين ، آب کم است براي شست و شو، جز شبي که ارابه خورشيد با سرعت نور بر آسمان ديده مي شود و چونان که شنيده ام در گذر ارابه اش ، رودي به وسعت عالم پديدار مي شود. همه را مي شويد ، جز آنان که چتري از سنگ به سر گرفته اند...من چتري سنگي نمي خواهم. مي خواهم خوب نگاهم کني. ازهمه بيشتر . چتر سنگي ، مزاحم نگاه تو خواهد بود. يک سال استه هر شب کوچک تر شده ام. مي خواهم امشب زير سايه تو قد بکشم. اين تنها سايه ايست که مي شود زيرش قد کشيد. بگذار به من بخندند. من ايمان دارم مي شود . يک لحظه هم حتي کافي است. دوست دارم نشان تک تک شان بدهم ؛ وقتي صورتم کنار خورشيد بود و سينه ام بالاي ابرها رسيده بود. من تمام وجب هاي از دست رفته ام را دوباره به کف مي آورم.کوچک نيستم. درام قد مي کشم . بگذار باورم نکنند. بگذار بگويند سايه نشستن ، کمر بستن به نابودي است. اصلا من از روزگار بودن ها خسته ام . من سايه مي خواهم . من مي خواهم نباشم. مي خواهم هر که خواست نگاهم کند ، تو را ببيند. مي خواهم توي خانه ات ، يک اتاق به من بدهي. دوست دارم پسوند نامم. « تو » باشد . پيشوند شناسه ام بخورد«تو».من زير سايه «تو» باشم، بيشتر نگاهم مي کني. امشب مي خواهم شاعر شوم، بزرگ ترين شاعر. سخت مشتاقم که بهترين شعرم را همين امشب بسرايم. درست وقتي داري من را از همه بيشتر نگاه مي کني . دوست دارم همه کلمه ها در خدمت دوست داشتن من باشند. دوست دارم يک شعر بگويم ، هزار شعر بزايد. با رديف «تو» . با قافيه « تو». مملو از « تو» و با مضمون نازنين «تو». دوست دارم صله بگيرم. دوست دارم جيب هايم را از شيريني هاي جشن ات پر کنم. دوست دارم اشاره کني که جلويم را نگيرند تا هر چه مي خواهم بردارم. من در قحطي زمين ، بيشتر سال را در گرسنگي به سر مي برم. حتما از من بهتر مي داني زمين ، چه روزگار اسفناکي را پشت سر مي گذارد ، در اين همه روز گرم و سرد که ارابه خورشيد بر آسمان ديده نمي شود و قطره هاي شراب تو بسيار نادر است... نمي خواهم بوي نامطبوع بدهم، مي داني و مي فهمي. من عطر مي زنم. به قول مادرم ، شايد دوش مي گيرم. مي خواهم بلغت کنم. سرم را بگذارم زير دست هايت و گريه کنم. قدر تمام دلتنگي ام. قدر تمام بغض هاي از سر نديدنت. قدر تمام اشک هاي ريخته ، قدر دانه دانه اشک هاي نريخته. بوي خوب مي دهم. وسط آن همه گل که تو در خانه ات مي گذاري ، بوي من نبايد توي ذوق بزند. من هم بايد يک گل باشم وسط باقي گل هايي که در باغچه ها خانه ات کاشته اي. دوست دارم نگاهم کني و در آغوشت نگه ام داري. دوست دارم يک دل سير در آغوشت بمانم.چشم، کدام است ؟ همين که من با جفتي که از نوع چنيني اش دارم، هر روز هزار ها هزار تصوير مي بينم و هيچ کدام شان آن قدر تکانم نمي دهد ، حتي که شب ، وقت آرميدنم ، کمي پلک هايم سبک شوند؛ همين ها ؟همين دو تيله که مدام مي لغزند ؛ چه بر صراط مستقيم وچه بر مسير معوج ؟من فکر مي کنم چشم ، چيز ديگري است. چنان که دل، نه آن گوشت و لخته هاي خون است که مسير تردد قطره هاي خون را در بدن پاک مي دارد و قطره ها را نوبه نو مي کند. من امشب چشم ، لازم دارم. مي خواهم ببينم همه لحظه هايي را که داري من را نگاه مي کني. من چشم هاي خداوند عزيزم را دوست دارم. با تکه اي چوب مي خواهم قاب بسازم.روي اجزايش ، با وسيله هاي نجاري ، حک کنم « تو » و فردا که وقتي از خواب برمي خيزم ، ببينم چارچوب اش شده است گردا گرد يک بنفشه همه شکوفه و ريشه کرده است در زمين و زمين ، سراسر شده پر از چلچراغ و باغ . آن وقت ، در گل برگ هر گل ، نوشته باشد «تو» و دم کرده گل هاي پر از عطر « تو » بشود شفاي هر نارسايي بي دوا. به من ياد داده اند زياد بخواهم و البته من نمي دانم « کم » چه است و قدر « زياد » کدام است. من مي خواهم هر چه ياد گرفته بوده ام را از خاطر ببرم. مي خواهم بدانند هيچ چيز نمي دانم و مي خواهم مسير راه را تو نشانم دهي ، هر چه آمده ام ، نيامده ام و هر چه بالا رفته ام ، به زير آمدن بوده. من مي خواهم بخواهم و مي خواهم قدر خواستنم را تو نشانه کني. تو هر چه مي داني علامت بزن ، اما بدان که من ، همين مني که نمي داند قدر خواستنش بايد چه قدر باشد ، مشتاق و محتاج است. وقتي داري من را نگاه مي کني ، اندازه شوقم را در برق چشم هايي که سويش کم شده ، ببين و قدر خواستنم را با پلک ات، نشانه بگذار. من دعا مي کنم. همه کاري که مي توانم بکنم، اين است. دعا ، همه درخشش من است و قدر خواستنم ، همين اندازه برق چشم هايم. به من ياد نداده اند چه گونه بخواهم . نگاهم کن ، بياموزم. دوست دارم پايت را ببوسم. دوست دارم بگويم خيلي دوستت دارم و تو نگاه کني من را . دوست دارم دوش بگيرم و خوش بو شوم. لباسي را بپوشم که تو دوستش مي داري.دوست دارم جوري دوست داشته باشم که تو دوست مي داري. دوست دارم دوست هايم را تو انتخاب کني ؛ بيايم اول به تو نشان شان بدهم ، بگويم دلت مي خواهد با اين ها دوست باشم ؟دوست دارم « دوست » ام صدا کني ، دوست دارم دوستم باشي. دوست دارم درمانده شوم ، تو بيايي کمکم. دوست دارم مريض شوم تو بيايي بالينم. دوست دارم راه خانه را گم کنم ، تو ستاره شوي و نشانم دهي از کدام طرف. دوست دارم بخندم و تو شادم کرده باشي ، گريه کنم و تو را بهانه کرده باشم. دوست دارم هرچه دارم ، تو بخري. دوست دارم هر چه مي خواهم ، از تو بگيرم. دوست دارم با نمک سفره تو ، آش بپزم. دوست دارم بي همگان به سر شود ، اما هرگز بي تو به سر نشود. دوست دارم سوي چراغ خانه ام تو باشي ، آرامش شبم تو شوي و روزها تو بر پنجره اتاق ام طلوع کني. دوست دارم وقتي مي رسي بالاي سرم، بگويم مي خواهم نماز بگزارم و تو را سجده کنم. دوست دارم برسي بالاي سرم و وقت صلاة شده باشد. دوست دارم تو هر چه بالاتر مي روي ، من از هميشه بروم پايين تر. دوست دارم دل ات را ببرم. دوست دارم بشنوم مي گويي دوستت دارم. دوست دارم رمه تو شوم. تو هي ام کني و بدوم. تو نگه ام داري و چوب ام بزني. دوست دارم شبانم تو باشي. دوست دارم که اين همه دوستت مي دارم ، مي گذاري اين کلمه ها را بگويم ؛ مي گذاري از خوش حالي ، حس سبکي کنم. دوست دارم مي گذاري همه دل شوره هايم اميد بشود و دوست دارم که مي گذاري آدرس خانه ات را بدانم. دوست دارم که اجازه مي دهي با يادت آب بنوشم و هر وقت جان ام خسته شد ، در آرام خاطرات ، آسوده بخوابم. دوست دارم روي يک بوم ، شبي که همه نقاشان خوابند، انگشت هاي هنرمند تو را خيال کنم و آن خيال را منقوش کنم و از فردا صبح ميدان شهر بشود نمايشگاه آخرين اثر رمه اي که ازخون اش زيباترين خيال شبان اش را کشيده و ديگر نيست ... دوست دارم بيايم کنارت و در آغوشت بمانم. منبع: مجله خيمه شماره 36- 35/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]
صفحات پیشنهادی
«تو » ت و واو نيست
«تو » ت و واو نيست شرح کوتاه چند آرزوي شبه شباني که راه را نمي شناخت ، اما رمه هايش را رها کردو به کوهستان پناه برد ، به اميد خدا کدام پارچه ؟ از کدام طاق بافته هاي گران ...
«تو » ت و واو نيست شرح کوتاه چند آرزوي شبه شباني که راه را نمي شناخت ، اما رمه هايش را رها کردو به کوهستان پناه برد ، به اميد خدا کدام پارچه ؟ از کدام طاق بافته هاي گران ...
شعرها و چیزها (ت)
«تو » ت و واو نيست-«تو » ت و واو نيست شرح کوتاه چند آرزوي شبه شباني که راه را ... دوست دارم يک شعر بگويم ، هزار شعر بزايد. ... مي خواهم بدانند هيچ چيز نمي دانم و مي ...
«تو » ت و واو نيست-«تو » ت و واو نيست شرح کوتاه چند آرزوي شبه شباني که راه را ... دوست دارم يک شعر بگويم ، هزار شعر بزايد. ... مي خواهم بدانند هيچ چيز نمي دانم و مي ...
گمگشته دل
كارگردان پيشكسوت تئاتر از كليشه شدن بازيگران هنرهاي نمايشي انتقاد كرد. . مطالب بعدی. بي ستاره · «تو » ت و واو نيست · ابوریحان بیرونی ، دانشمند ایرانی ...
كارگردان پيشكسوت تئاتر از كليشه شدن بازيگران هنرهاي نمايشي انتقاد كرد. . مطالب بعدی. بي ستاره · «تو » ت و واو نيست · ابوریحان بیرونی ، دانشمند ایرانی ...
جايزه «واو» بهمن اهدا مي شود
12 ژانويه 2009 – جايزه «واو» بهمن اهدا مي شود دبير جايزه ادبي «واو» از برگزاري مراسم اختتاميه ... فائزه شاكري، دبير جايزه بهترين رمان متفاوت سال «واو» به فارس، گفت: ... رسانهها درمعماري فرهنگي و بازگشت به تاريخ پرافتخار اردبيل ت. ... نذر مهرباني هاي تو ... دو سالانه يازدهم عكس ايران ؛ آمار و ارقام، تعيين كننده كيفيت عكاسي نيست ...
12 ژانويه 2009 – جايزه «واو» بهمن اهدا مي شود دبير جايزه ادبي «واو» از برگزاري مراسم اختتاميه ... فائزه شاكري، دبير جايزه بهترين رمان متفاوت سال «واو» به فارس، گفت: ... رسانهها درمعماري فرهنگي و بازگشت به تاريخ پرافتخار اردبيل ت. ... نذر مهرباني هاي تو ... دو سالانه يازدهم عكس ايران ؛ آمار و ارقام، تعيين كننده كيفيت عكاسي نيست ...
مراحل رشد شناخت و اندیشه ی کودک
شگفت نیست که ساده زیستی، دلاوری، گذشت، فداکاری و مددکاری تارزان قهرمان یگانه و این ... بگذریم که باغچه ی خانه ی پدری با آن بته های خزنده ی توت فرنگی و پنجاه و دو .... علت و معلولی ندارد و خیال می کند که لیوان آماده ی شکستن بود واو آن را نشکست.
شگفت نیست که ساده زیستی، دلاوری، گذشت، فداکاری و مددکاری تارزان قهرمان یگانه و این ... بگذریم که باغچه ی خانه ی پدری با آن بته های خزنده ی توت فرنگی و پنجاه و دو .... علت و معلولی ندارد و خیال می کند که لیوان آماده ی شکستن بود واو آن را نشکست.
پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى
13 ژانويه 2009 – ... *دليل مقدم شدن عبادت بر استعانت در آيه( اياك نعبد و اياك نستعين فقط تو را مى پرستيم و فقط از تو يارى مى جوييم) چيست؟ ... اولا «واو» نشانه ترتيب نيست. ... رسانهها درمعماري فرهنگي و بازگشت به تاريخ پرافتخار اردبيل ت.
13 ژانويه 2009 – ... *دليل مقدم شدن عبادت بر استعانت در آيه( اياك نعبد و اياك نستعين فقط تو را مى پرستيم و فقط از تو يارى مى جوييم) چيست؟ ... اولا «واو» نشانه ترتيب نيست. ... رسانهها درمعماري فرهنگي و بازگشت به تاريخ پرافتخار اردبيل ت.
دانستنيهاي كامپيوتر
يعني علاماتي بي فايده در نوشتن به كار مي رود در فارسي نوشتن "واو معدوله" و "ها» غير ملفوظ" از ... اصواتي هستند كه تلفظ مي شود اما در خط نشانه اي براي آن ها نيست. ... هاي (س،ص، ث) كه هر سه در فارسي يكسان خوانده مي شوند و هم چنين (ذ، ز، ض، ظ) و نيز (ت، ط). ... مي كنيم مانند "و" كه پنج مورد نوشتن دارد يكي براي بيان ضمه در كلمات "خوش" و "تو".
يعني علاماتي بي فايده در نوشتن به كار مي رود در فارسي نوشتن "واو معدوله" و "ها» غير ملفوظ" از ... اصواتي هستند كه تلفظ مي شود اما در خط نشانه اي براي آن ها نيست. ... هاي (س،ص، ث) كه هر سه در فارسي يكسان خوانده مي شوند و هم چنين (ذ، ز، ض، ظ) و نيز (ت، ط). ... مي كنيم مانند "و" كه پنج مورد نوشتن دارد يكي براي بيان ضمه در كلمات "خوش" و "تو".
جواهري كه او را گم كردم
... از سایت مجله راه زندگی تنظيم از: كيانا نصرت زاده براساس سرگذشت محمد ـ ت از تبريز به مادرم گفتم كه وقت زن گرفتنم نيست. ... يعني تو هيچ علاقه خاصي به سوسن نداشتي؟ ... يا كه شايد آن روز دير شده باشد واو زندگي ديگري را شروع كرده باشد.
... از سایت مجله راه زندگی تنظيم از: كيانا نصرت زاده براساس سرگذشت محمد ـ ت از تبريز به مادرم گفتم كه وقت زن گرفتنم نيست. ... يعني تو هيچ علاقه خاصي به سوسن نداشتي؟ ... يا كه شايد آن روز دير شده باشد واو زندگي ديگري را شروع كرده باشد.
نکته سنجي هاي « زمخشري » در تفسير « کشاف
$واژه هاي کليدي : « واو» عطف ـ لفظ و معني ـ تکرار ـ همنشيني و گزينش ابوالقاسم محمود ... را مي گويد : « در غياب تو بر آن بودم تا به خوارزم آيم و مرا در رسيدن به غرض و مراد ياري ... در ارتباط با حضور « واو » عطف يا غيبت آن در جمله هاي مشابه است ، مانند آيا ت زير ... ترديدي نيست اين برخورد يا محصور در « ذبح فرزندان » بني اسرائيل بوده که ...
$واژه هاي کليدي : « واو» عطف ـ لفظ و معني ـ تکرار ـ همنشيني و گزينش ابوالقاسم محمود ... را مي گويد : « در غياب تو بر آن بودم تا به خوارزم آيم و مرا در رسيدن به غرض و مراد ياري ... در ارتباط با حضور « واو » عطف يا غيبت آن در جمله هاي مشابه است ، مانند آيا ت زير ... ترديدي نيست اين برخورد يا محصور در « ذبح فرزندان » بني اسرائيل بوده که ...
گویش شیرازی
البته اين موضوع خاص لهجه شيراز نيست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال : آقو با ... درتعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبديل به واو می شود: (ارزان_ ... بادبزن baggele باقله = باقلا balxune بالخونه= بالاخانه bato ب ت= با تو be ...
البته اين موضوع خاص لهجه شيراز نيست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال : آقو با ... درتعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبديل به واو می شود: (ارزان_ ... بادبزن baggele باقله = باقلا balxune بالخونه= بالاخانه bato ب ت= با تو be ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها