واضح آرشیو وب فارسی:الف: راز پویایی موسیقی آذربایجان از زبان شهرام ناظری
تاریخ انتشار : شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۱۷
بدون شک هر کسی که اهل فن باشد و از هنر درکی داشته باشد به ویژگیهای هنری آواز عالیم قاسم اف پی برده و درک میکند که ذات هنر او در چیست.شهرام ناظری در یادداشتی نوشت؛ بدون شک هر کسی که اهل فن باشد و از هنر درکی داشته باشد به ویژگیهای هنری آواز عالیم قاسم اف پی برده و درک میکند که ذات هنر او در چیست. به عقیده من این آوازخوان آذربایجانی، موسیقیدانی است که نظیرش را نه تنها در منطقه باکو بلکه در تمام جهان شرق نه دیدهایم و نه حتی خواهیم دید. البته زمانی نصرت فاتح علی خان نیز همین جایگاه را در بین موسیقیدانان مشرق زمین داشت اما با فقدان او در حال حاضر تنها عالیم قاسم اف است که به چنین جایگاه ویژهیی دست یافته است.آواز عالیم قاسم اف و در کل موسیقی آوازی منطقه آذربایجان و باکو به موسیقی ایرانی شباهتهای بسیاری دارد اما روح حرکت و زندگی که در موسیقی این سرزمین جاری وساری است، هنر هنرمندان آن را از دیگر کشورهای همسایه متمایز کرده است. متاسفانه در موسیقی آوازی ایران این روح حرکت و پویایی از بین رفته و اغلب آوازها بیش از حد تغزلی شده و تحرک و پیچ و تاب خود را از دست دادهاند اما موسیقی آذربایجان به دلیل روحیه قدیمی و حماسیاش و نیز تحرک، پیچ و تاب و التهابهای شعری و آوازی همچنان پویایی و حس جاری موسیقی را حفظ کرده است. علاوه بر این شرایط زندگی اجتماعی و نیز لحن حماسی اشعار این سرزمین بر این تحرک و پویایی افزوده است، چنانکه وقتی عالیم قاسم اف حتی آوازهای متر آزاد هم اجرا میکند باز هم حرکت و روح دارد. به عقیده من این مساله به دلیل ذات کلی فضای موسیقی آذربایجان است که متاسفانه در سالهای اخیر در موسیقی ایرانی افت کرده و از تاثیرگذاری آن کاسته است. همین هم باعث شده که در دنیای امروز، عدهیی موسیقی ایرانی را یک موسیقی حوصله سر بر و کم خریدار تلقی کنند.من در تمام سالهای فعالیت هنریام نه در حد عالیم قاسم اف اما به نوبه خود سعی کردهام این تحرک دور شده از موسیقی ایرانی را دوباره به آن برگردانم. به همین دلیل هم سعی کردهام در اغلب آثار موسیقاییام سراغ جنبههای سوررئالیستی شعر بروم و نیز به مقوله حماسه در موسیقی ایرانی بپردازم و بیشک در این میان اشعار مولانا و فردوسی بیش از سایر شاعران ایران زمین مرا به دستیابی این مقوله سوق میداد. زمانی که آلبوم «گل صدبرگ» منتشر شد، هر چند جنبههای هنری مختلفی داشت اما طراوتی در لحن صدا و شیوه آوازخوانی من وجود داشت که همه (از پیر و جوان) از آن تاثیر گرفتند و روح جاری در این موسیقی را درک کردند. به گواه بسیاری از مردم و اصحاب موسیقی، بعد از انتشار آلبوم «گل صد برگ» فضای موسیقی ایران گرمتر شد. این برای من افتخار بود که مردم بهواسطه صدای من، با موسیقی ایرانی آشتی کنند اما تصور میکنم طراوت صدا و لحن پیچیده آوازها بود که در آن دوران موسیقی ایرانی را از حالت کم تحرکش خارج کرد و به آن جان دوباره بخشید. زمانی که میخواندم «چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون... » بیشک حس سوررئالیستی شعر را با تمام وجود حس کرده و در آوازم نیز آن را پیاده کرده بودم. بنابراین من هم نه اندازه آواز خوانان منطقه آذربایجان اما در جایگاه خودم سعی کردم با چنین ذهنیتی کار هنریام را پیش ببرم و در موسیقی ایرانی تاثیرگذار باشم.در مورد عالیم قاسماف هم اگر عنوان «بلبل شرق» را به او نسبت دادهاند، بیدلیل نیست و بیشک اگر قرار باشد در مشرق زمین کسی این عنوان را به خود اختصاص دهد آن فقط در خور این هنرمند بیبدیل است.البته ناگفته نماند که حمایتهای فرهنگی هر کشور و نیز برنامهریزیهای صحیح در رسیدن یک هنرمند به چنین جایگاهی بیتاثیر نیست. جمهوری آذربایجان از این نظر تفاوتهای عمدهیی با ایران دارد. متاسفانه وقتی هنوز از تلویزیون ایران تصویر ساز پخش نمیشود و صداوسیما حقوق مادی و معنوی هنرمندان را جدی نمیگیرند، دیگر نمیتوان انتظار داشت که ما هم در سطح جهانی و بینالمللی کارمان را پیش ببریم. من به عنوان یک موسیقیدان ایرانی بعد از ٣٥ سال هنوز موفق نشدهام حقوق مادی و معنوی خود را از صداوسیما دریافت کنم. علاوه بر این بعد از پنج سال کار مداوم روی چهار پروژه مهم موسیقایی و پژوهشی در زمینه شاهنامه فردوسی، دوتار خراسان، نیما یوشیج و ریتمهای سماع که همه پروژههایی ریشهیی و اساسی هستند و با خرج خودم ضبط شدهاند، قادر به انتشار آنها نیستم چون هیچ تهیهکنندهیی حتی نمیتواند به یکسوم مخارجی که برای ضبط این آثار خرج شده آنها را خریداری و منتشر کند. با این اوصاف من به عنوان یک هنرمند چطور میتوانم کار خود را ادامه دهم؟ آیا باید سراغ کارهای سطحی و سفارشی بروم که از هنر به دور است و فقط در بازار موسیقی خریدار دارد؟ من هرگز نمیتوانم ذات ماندگار هنر و موسیقی فاخر را نادیده بگیرم اما بیشک با چنین مشکلاتی من و اغلب هنرمندان سرخورده میشویم. بنابراین حمایتهای فرهنگی دولت و برنامهریزیهای مملکتی نیز در روند کاری یک هنرمند بیتاثیر نیست و میتواند نسل جوان موزیسینهای ما را از ارایه آثار عامهپسند و بازاری دور کند. متاسفانه حال موسیقی امروز ما در حد فاجعه بد است.منبع: اعتماد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]