واضح آرشیو وب فارسی:دکتر سلام:
تربیت کردن فرزندان در صورتی که ارتباط مناسبی بین والدین و فرزندان ایجاد شود، امری موثر و لذت بخش است. برقراری ارتباط مناسب یکی از عوامل افزایش اعتماد به نفس و احترام دو طرفه است.
وقتي براي اولين بار کودکتان گريه ميکند و شما او را در آغوش ميکشيد، وقتي براي اولين بار با چشمانش به شما نگاه ميکند و وقتي براي اولين بار به صورت شما لبخند ميزند، يک معنا بيشتر ندارد و آن هم اين است که کودکان از همان روز اول تولد، به دنبال برقراري ارتباط هستند. ولي چند درصد از ما در اين ارتباطاتي که با فرزندانمان داريم موفق هستيم و به تمام اهداف کوتاه مدت يا بلند مدت خود رسيده ايم؟ چند درصد از ما توانسته ايم با آرامش و بدون دعوا و بگو و مگو، با فرزندانمان به توافق برسيم؟ «زن روز» با اين مقدمه مينويسد: تعداد بسيار زيادي از والدين، واقعا با اين مشکل رو به رو هستند که نميتوانند ارتباط درستي با فرزندانشان برقرار کنند. در اين مطلب به بخشي از دغدغه ذهني اين والدين پاسخ داده خواهد شد.
شناخت ويژگيهاي شخصيتي
اولين گام براي رسيدن به يک مذاکره و ارتباط درست، اين است که از ويژگيهاي شخصيتي فرزندتان باخبر باشيد و تلاش کنيد تا طبق آن ويژگيها با او رفتار کنيد. براي مثال اگر شما کودکي نافرمان و لجباز داريد حتما لازم نيست که با او رئيس مآبانه رفتار کنيد بلکه شما بايد با توجه به ويژگيهاي شخصيتي او، به دنبال روش سازنده تري باشيد و شايد لازم باشد که براي رسيدن به اهدافتان با او به توافق برسيد و او را هم در تصميم گيريها شريک کنيد.
حفظ احترام؛ واجب تر از نان شب
هيچ وقت فراموش نکنيد که براي رسيدن به يک ارتباط خوب و مفيد، نياز داريد کهاندکي متفاوت از بقيه با فرزندانتان، رفتار کنيد چرا که روابط ميان شما و فرزندان مانند عابر خيابان نيست که مقطعي و زودگذر باشد بلکه درازمدت و طولاني است بنابراين شما به رفتاري احتياج داريد تا بتوانيد اين روابط را حفظ کنيد و آن را زخمي نکنيد. يکي از کارهايي که به شما در رسيدن به يک رابطه خوب و موفق کمک ميکند اين است که هميشه و در همه حال احترام و منزلت فرزندتان را حفظ کنيد و آن را در نظر بگيريد و با اين کار عزت نفس او را افزايش دهيد.
کمي هم قدرت بدهيد
گفته ميشود که کودکان دوست دارند در خانواده نظم برقرار باشد و قوانيني وجود داشته باشد. به عبارت ديگر آنها نياز دارند بفهمند که هر رفتاري چه پيامدي خواهد داشت و بنابراين بر اساس آن پيامد، تصميم بگيرند، هنوز هم ميخواهند آن رفتار را انجام دهند يا خير؟ ضمن آن که وجود نظم و قوانين در خانواده يکي از مسائلي است که نياز بهامنيت کودکان را برآورده ميکند. اما در عين حال همه کودکان دوست دارند تا از اندک قدرتي هم در خانواده برخوردار باشند و گاهي اوقات هم والدين به حرف آنها گوش کنند تا بتوانند کارهايي که فکر ميکنند برايشان ارزشمند است انجام دهند ولي اگر اين احساس را نکنند و والدين را انعطاف ناپذير بيابند از آنها فاصله ميگيرند و به دنبال راه هايي ميگردند که هر طور شده، آنها را به خواسته هايشان برساند، حتي به قيمت زير پا گذاشتن قوانين پدر و مادرشان.
شفاف سازي کنيد
چرا نميتوانم اين کار را انجام دهم؟ چرا نبايد اين غذا را بخورم؟ چرا نبايد بيرون بروم؟ و هزاران چراي ديگري که کودکان از شما ميپرسند تا بلکه شما را از تصميمي که گرفته ايد منصرف کنند. بنابراين هر وقت به کودکتان دستوري ميدهيد خود را براي اين پرسش هميشگي وي آماده کنيد و براي آن پاسخ و دليلي روشن و قانع کننده داشته باشيد. با اين کار کودکان از منطق زيربنايي تصميمات شما آگاه ميشوند و بنابراين وقتي که شما نيستيد تلاش ميکنند با در نظر گرفتن همان منطق، تصميمات درست بگيرند و علاوه بر آن ياد ميگيرند که چطور با مراجع قدرت کنار بيايند.اما اگر هر باري که از شما ميپرسند چرا؟ با پاسخ «همين که هست»، رو به رو شوند، ممکن است در مقابل شما بايستند يا در بهترين حالت تا وقتي شما بالاي سرشان ايستاده ايد به حرفتان گوش کنند.
پيامدهاي رفتار را مشخص کنيد
وقتي شما به عنوان والدين پيامد انجام کاري را براي فرزندتان روشن کرديد و مشخص کرديد در صورت انجام يک رفتار مشخص با پيامد مشخصي رو به رو ميشود، آن گاه فرزندان هم از قدرت پيش بيني پيامد رفتارشان برخوردار ميشوند و در نتيجه در قبال کاري که ميخواهند انجام دهند، احساس مسئوليت بيشتري ميکنند. براي مثال وقتي شما به فرزندتان ميگوييد: «اگر قبل از ساعت ده به خانه آمدي، دفعه بعد هم ميتواني خودرو را با خودت ببري» او ميفهمد که اگر بعد از دوازده بيايد ديگر از خودرو خبري نخواهد بود و بنابراين اگر چنين اتفاقي بيفتد مسئوليت رفتارش را ميپذيرد و ديگر با شما بر سر دادن خودرو يا ندادنش بحث نميکند. با مشخص شدن قواعد روشن هم احساس مسئوليت را در فرزندان افزايش دهيد و هم از بحث و مذاکره در آينده پيشگيري کنيد.
خواستههاي واقعي را بشناسيد
وقتي کودکي ميگويد: «اين دسر را دوست دارم بخورم» يا وقتي نوجواني ميگويد: «دوست دارم تا ساعت يک بعد از نصف شب در بيرون از خانه باشم!» حتما اين کارها برطرف کننده يکي از نيازهاي او است. براي مثال نوجواني که ميخواهد تا ساعت يک بيرون باشد شايد ميخواهد نياز به استقلالش را نشان دهد يا کودکي که به دسر خاصي علاقه دارد شايد آن دسر مادهاي دارد که بدنش به آن احتياج دارد. بنابراين در هر خواسته فرزندان، نيازي وجود دارد و مهم اين است که شما از آن باخبر شويد و بتوانيد از راه ديگري نيازش را تأمين کنيد. راهي کم خطرتر و با امنيت بيشتر.
درست برداشت کنيد
گاهي اوقات والدين فکر ميکنند واقعا ميدانند منظور فرزندشان از اين نوع رفتار چيست و فرزندان هم فکر ميکنند که ميدانند منظور والدينشان از اين که به آنها ميگويند: «نه!» چيست. اما در واقع آن چه که هر دو فکر ميکنند، اشتباه و نادرست است. براي مثال پدري ممکن است فکر کند که درخواست فرزندش از کمک مالي به اين دليل است که او نميخواهد کار کند و تصميم گرفته شيوه تنبلي را در پيش بگيرد بنابراين به او ميگويد: «نه!» و فرزند هم فکر ميکند علت «نه» گفتن پدر اين است که به او اعتماد ندارد. در حالي که هر دو اشتباه برداشت ميکنند! براي رسيدن به اين برداشت درست فقط کافي است که برداشت و ذهنيت خود را به اطلاع طرف مقابل برسانيد و از او بخواهيد در صورت اشتباه بودن، منظور خود را به صورت کامل بيان کند.
28 آذر 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دکتر سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]