واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:فيلمساز مولف آلماني و خالق آثار مهمي مانند «آگوئيره ، خشم خداوند» و «فيتز کرالدو» هنوز هم در 64 سالگي مانند گذشته بسيار پرکار است. علاقه مندان به سينماي هرتسوگ بيش از هر چيز شايد او را يک «مستندساز» تام و تمام عنوان دهند که البته بسيار هم درست است و هر چه بيشتر هم که به سن و سال او افزوده مي شود، اين روند شدت بيشتري به خود مي گيرد. حتي خودش درباره اثر مهمي مانند «فيتز کرالدو» اذعان مي کند: داستان همان تقابل انسان با طبيعت است ، بالا بردن کشتي از بدنه يک کوهپايه و رساندنش به آن سو مگر چيزي جز مبارزه بشر و تقابلش با طبيعت است.... از آغاز هزاره سوم ، هرتسوگ که 10 فيلم به کارنامه اش اضافه کرده ، باز هم دستمايه اوليه کارش يا تماما به سينماي مستند برمي گشته و يا اين که وام گيرنده اين نوع خاص از سينما بوده است. اما جدا از علاقه مندي هرتسوگ به اين نوع سينما، اين که او در 64 سالگي بيايد و به تعبيري اولين فيلم واقعا امريکايي اش را به زبان انگليسي بسازد و طي ساخت فيلم ، با توجه به حساسيت هاي خاص او که طي کار مديريت و انضباط خاص خودش را بر زمان و مکان! حاکم مي کند و اين اوضاع با توليد و پروسه هاي کار در هاليوود فرسنگ ها فاصله دارد؛ از آن رويدادهاي باور نکردني به نظر مي رسيد. جدا از اين ، ورنر هرتسوگ در ساخت نجات در سپيده دم سناريو را به زبان انگليسي نوشته بود کاري که پيش از اين يا نيازي نداشت و يا اين که او زير بار نمي رفت. مورد ديگر به قهرمان فيلم برمي گردد. «ديتر دانگلر»، خلبان نيروي هوايي ارتش ايالات متحده امريکا، او که در سال 2001 درگذشت دوستي بسيار عميقي با هرتسوگ داشت و سرگذشت افسانه وارش بارها هرتسوگ را غلغلک داده بود تا فيلمي درباره گريز دانگلر از زندان لائوس بسازد. اين بار هرتسوگ داستان دوست ديرينش را در قالب يک فيلم سينمايي با عنوان «نجات در سپيده دم» ساخته و روانه اکران کرده است. فيلمي که هم با استقبال تماشاگران و هم منتقدان روبه رو شد. ضمن اين که استقبال در اينجا به معناي ديده شدن فيلم از سوي علاقه مندان به سينماي هرتسوگ است که از کار آخرين او رضايت داشتند وگرنه در مقياس عام ، فيلم هرتسوگ اکران محدود داشت و گروههاي کوچک سينمايي (شامل 50 سالن به بالا) فيلم را از 14 ژولاي نمايش دادند. هرتسوگ با بهترين زمينه چيني ما را وارد دنيايي مي نمايد که در نهايت به دنياي همان کاراکتر فاقد هويت مي رسد و درجا به او هويت فراموش شده را هديه مي نمايد (معماي کاسپار هاوزر را به ياد بياوريد). چنين دنيايي که در ذهن و روح هرتسوگ جاي دارند به تمام معنا رها از هر نوع وابستگي مي شوند و آنچه که از افکار او به عنوان اثري سينمايي تراوش مي کند و ساخته مي شود دقيقا واجد اين المنت ها هستند. تقابل در فيلمهاي او، آنچه که مبارزه انسان و طبيعت ناميده مي شود به معناي واقعي کلمه تقابل از نوع زد و خورد مرگبار نيست ، چنانچه در فيلمهايش انسان در اين چالش ها گاه با طبيعت در حين مبارزه براي نجات ؛ به آن نوع از تعامل دست مي زند که سبب نجاتش نيز باشد. حال چه شده که هرتسوگ در فيلمش «نجات در سپيده دم» دوباره به سراغ «ديتر دانگلر» افسر خلبان آلماني الاصل نيروهاي امريکايي شاغل در جنگ ويتنام رفته است؟ چرا که پيش از اين نيز هرتسوگ در مستندي (محصول 1997) زندگي سراسر هيجان اين خلبان را به تصوير کشيده بود. شايد اين قضيه به نوع داستان برنگردد اما جدا از دوستي او با دانگلر آنچه که وي انجام مي دهد هماني است که هرتسوگ ساليان سال است که به عنوان جهان بيني اش ارائه کرد. باز هم تقابل و تعامل انسان با طبيعت با يک چاشني در رفتار شناختي آدمها. در فيلم او طبيعت ، هم يک دشمن است (تقابل) که بايد از آن بگذري و اينجا يک جنگل تو در تو داريم که شايد انسان تنها مخلوقي باشد که نتواند در آن با شرايط ويژه دانگلر به عنوان يک خلبان فراري ، سازگاري يابد. از ديگر سو همين طبيعت ناسازگار با توانايي هاي بسيار تاثيرگذار در نابود کردن دانگلر گاهي فرشته نجاتش هم هست. تغذيه او از اين طبيعت دشمن و استتار او 2 امتياز نهايي هستندکه به دانگلر داده است. در اينجا اما نقش تقابل انسان با طبيعت (شايد هم در يک دورنماي ظريف و فلسفي) نيز به ورطه اي ديگر به لحاظ درجه اقتدار در نيستي و نيست کردن مي افتد چرا که ديگر دشمن انسان ، در اين جنگل خودش است. فيلمنامه هاي آلماني! حقيقت هاي تحريف شده؟! هرتسوگ فيلمنامه اي به زبان غير آلماني ندارد! اين جمله را بارها خودش در گفتگوهايش تکرار کرده يا کساني که درباره آن مطلب نوشتند اذعان کرده اند؛ اما سپيده دم نجات اين گونه نيست. سناريوي فيلم به زبان انگليسي است و خود هرتسوگ نيز آن را نوشته ، چرا که در صورت ارائه شدن آن به زبان آلماني محال بود آن را به خود وي براي برگردان انگليسي بدهد. خودش با ويراستاري هاي اطرافيان زبده اش سناريو را به انگليسي نوشت و فيلمي باز هم متعلق به کارگردان ساخت. عين هميشه ؛ هر چند به هر حال اين فيلم يک اثر داستاني امريکايي به حساب مي آيد، اما باز هم هرتسوگ هر آنچه مي خواسته مانند وقتي که فيلمهاي ديگرش را کار مي کرد، انجام داده و زيربار هيچ دستور و منتي نرفته است. انگار تمام آن اعتراضات کم اثر اين بار دست به دست هم دادند تا مقابل اين کارگردان بايستند و با صداي بلند تحريف در مستندهاي هرتسوگي را عيان کنند؛ اما از تمام اين اظهارنظرها آنچه هرتسوگ اعلام کرد در واقع همان مواردي بود که احتمالا مرحوم علي حاتمي ، کارگردان فقيد سينماي ايران گفته بود. هرتسوگ درباره تغيير نامها و مکان ها در فيلم نجات در سپيده دم يا تفاوت هاي بسيار آنچه در واقعيت اتفاق افتاد با آنچه که به عنوان کاراکتر يوجين در اين فيلم مي بينيم ، از همان توضيحاتي داد که مربوط به ، به دست دادن شرايط ويژه و بهتر در درک داستان هستند و اين که حقايق در مستند سياسي هماني است که درتاريخ و در جغرافياي خاصي روي داده و آدميان مرتبط با آنها سند ارائه حقايق هستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]