تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820096503




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اتاق جنگ


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


اتاق جنگ وبلاگ > مسجدجامعی، احمد - در بین عکس‌هایی که روی دیوار قرار داشت، عکسی دسته‌جمعی بود که تعدادی از کودکان را نشان می‌داد که لباس‌های مخصوص تعزیه به‌تن داشتند. وقتی این عکس را نگاه می‌کردیم، خسروشمر با اشاره به افراد گروهش که دوروبر ما ایستاده بودند و همه‌شان جوانان برومندی بودند گفت این کودکان همین جوانان دوروبر شما هستند که از همان سال‌های کودکی، آنها را برای اجرای تعزیه تربیت کرده‌ام. او همچنین اشاره کرد که ما در اینجا از کودکان بسیاری استفاده و کم‌کم آنها را وارد فضای اجرای تعزیه می‌کنیم.

در بین تمام لوح‌هایی که از دیوار آویزان بود، ورقه‌ای دیده می‌شد که با خودکار آبی شعری روی آن نوشته شده بود. این شعر را آقای فرخ‌رو با دستخط خودش نوشته و آنجا چسبانده بود. شعر به زبان ساده و به این مضمون بود:
عمریست به خوان تو نمک‌گیر شدم / هر شب سر سفره تو من پیر شدم
هرکس به رهی جوانی خود طی کرد / من‌هم در خانه شما پیر شدم
«ایضا»:
آنکه یاران عشق‌بازی می‌کند / وقت پیری سرفرازی می‌کند
عاشق حق را زمین گیرش است / عشق‌بازی موسم پیری خوش است
ای خوش آن عاشق که از روز الست / دل به عشق عترت اطهار بست
همچنین شعر دیگری همراه با تصویری از گنبد و بارگاه حضرت‌امام‌حسین‌(ع) در زمینه چاپ شده بود که در وصف حال خسروشمر بود:
نه من شمرم نه اینجا کربلاست
غرض ذکر مصیبت و برپایی عزاست
که به امر حضرتش خسروشمر معین‌البکاست
بعد از تماشای عکس‌ها و لوح‌های یادبود و شنیدن توضیحات خسروشمر، به اتاق پشت حسینیه رفتیم. این قسمت جایی بود که لباس‌ها و وسایل و تجهیزات مورد نیاز در اجرای تعزیه نگهداری می‌شد. گروه تعزیه اینجا را «اتاق جنگ» می‌نامیدند. در ابتدای ورود دونعش تعزیه- که عکس آنها را قبلا در کنار خاله حسنی دیده بودیم- روی تخته‌ای که با پارچه سبز پوشانده بودند، دیده می‌شد. یکی از این نعش‌ها دست نداشت و حضرت‌ابوالفضل‌(ع) را تداعی می‌کرد. نعش دیگر هم که لباسی سبز و سفید بر تن آن کرده بودند و تیرهای فراوانی در آن فرورفته بود، حضرت سیدالشهداء را به یاد می‌آورد. در صحنه‌های مختلف مربوط به بعد از جداشدن سر از پیکر این دو بزرگوار به بازی گرفته می‌شدند. خسروشمر توضیح داد که هردو نعش را خاله بیش‌از 50سال پیش ساخته و ما همچنان از آن استفاده می‌کنیم. این نکته بسیار جالب بود زیرا به احتمال فراوان به‌خاطر امکانات بسیاری که در حال حاضر وجود دارد آنها می‌توانستند نعش‌های بازسازی‌شده استادانه‌تری بسازند، اما با وجود این از همان ساخته‌های خاله که بیشتر با عشق و نه هنری و مهارتی و امکانات این نعش‌ها را ساخته بود، استفاده می‌کردند. این از ارادت خسروشمر و گروهش به این پیرزن روشن‌ضمیر حکایت می‌کرد، موضوعی که در فرهنگ ما به شکل احترام‌گذاشتن به بزرگترها و پیشکسوت‌ها و حفظ خاطره ایشان پیوسته تاکید و تکرار می‌شود. خسروشمر توضیح داد در کودکی که نقش حضرت سکینه را بازی می‌کردم، نقش ساربان قافله با ساتوری در دست و در حالی که با صدای بلند الله‌اکبر می‌گفت، به صورت نمادین به همین نعش امام ضربه می‌زد. این صحنه مربوط به واقعه بریدن انگشت حضرت و به‌غارت‌بردن انگشتر ایشان به دست ساربان بود. خسروشمر چنان این صحنه را تعریف می‌کرد که معلوم بود این صحنه تاثیر عمیقی بر ذهن او در آن سال‌ها داشته است. * این مطلب در روزنامه شرق منتشر شده است.



چهارشنبه 14 آبان 1393 - 17:33:53





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن