واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم: ديويد مريل يک کارگردان خيالي هاليوودي است که در دهه 50 ميلادي زندگي و کار مي کند. او که براي ساخت فيلم جديدش مدتي را در فرانسه سپري کرده به خانه اش برمي گردد اما در بازگشت متوجه نکته اي مي شود که برايش بشدت عجيب است. شرافت فردي و حرفه اي او توسط کميته فعاليت هاي ضدامريکايي زيرعلامت سوال رفته است. سناتور مک کارتي و همدستانش به بهانه شکار کمونيست ها در دل هاليوود دست به يک تصفيه زده اند و بسياري از هنرمندان را بيکار کرده اند. حالا ديويد هم در معرض اتهام قرار گرفته و تا نتواند «بي گناهي» خود را ثابت کند ، نمي تواند کار تازه اي را جلوي دوربين ببرد. تا قبل از اين که کميته او را براي اداي شهادت فرا بخواند ، او مجبور است براي مدتي از همسر و پسرش دور بماند. ديويد به ديدار وکيل استوديويي اش مي رود. در اين ديدار محرمانه او يکي از افراد بانفوذ استوديويي را هم ملاقات مي کند. گفته مي شود او نمي تواند پروژه هاي جديدش را جلوي دوربين ببرد. پيدا شدن سر و کله مامورين اف بي آي هم بر مشکلات مي افزايد. حالا ديويد حتي نمي تواند در برادوي مرکز معروف تئاتري نيويورک هم کار کند. به گفته بازارياب ها ، وي توان و اجازه کارگرداني يک فيلم کوچک را هم ندارد. چند نفر از دوستان قديمي اش در کمپاني مي گويند او مي تواند کارگرداني يک فيلم جديد را شروع کند ، اگر در کميته حاضر شده و شهادت دهد ، بالاخره ديويد رضايت مي دهد که در حضور اعضاي کميته حاضر شده و شهادت دروغ بدهد. او مي خواهد نام دوستان و همکاران قديمي اش را لو بدهد اما زماني که با برخورد سرد ، خشن و بي رحمانه اعضاي کميته فعاليت هاي ضدامريکايي روبه رو مي شود ، متوجه مي شود که در زندگي اش چيزهاي مهمتر و با ارزش تري وجود دارد. او بايد از حق و عدالت دفاع کند. اقدام درستي که او انجام مي دهد ، الهام بخش دوستان ، همکاران و اعضاي خانواده اش مي شود تا آنها هم همان شيوه را در رويارويي با کميته فعاليت هاي ضدامريکايي در پيش بگيرند. «محکوم به سوءظن» (1991) ساخته ايروين ويتکلر تهيه کننده معروف سينما ، يکي از دوران هاي سياه تاريخ امريکا و صنعت سينماي کشورش را مورد بحث و بررسي قرار مي دهد. پديده مک کارتيسم که بعد از پايان جنگ توسط سناتور افراطي دست راستي مطرح شد ، ضرر و زيان زيادي به هاليوود زد و بعدها الهام بخش توليد فيلمهاي زيادي در اين ارتباط شد ، مک کارتي با شعار «رخنه کمونيست ها» در هاليوود ، يک دادگاه فرمايشي به راه انداخت و با کمک دوستان و همفکرانش ، اکثر هنرمندان فعال سينما را پاي ميز محاکمه کشاند. کساني که به دادگاه احضار شدند (که البته شامل اکثريت هنرمندان سرشناس در رشته هاي اصلي فيلمسازي مي شوند) بايد با لو دادن همکاران «کمونيست » خود ، ثابت مي کردند که افرادي وطن پرست هستند. مک کارتي به اين بهانه سينماي هاليوود را از وجود نيروهاي خوشفکر و مترقي تسويه کرد و راه را بر توليد فيلمهاي اجتماعي و معترض بست. برخورد هنرمندان با دادگاه مک کارتي متفاوت بود. گروهي اصلا به دادگاه نرفتند و با استناد به قانون اساسي امريکا ، آن را اقدامي غيرقانوني اعلام کردند. گروهي هم (از جمله الياکازان فيلمساز سرشناس و رونالدريگان که بعدا رئيس جمهور امريکا شد) با کميته همکاري کردند. در اين بين عده زيادي از هنرمندان در دادگاه حاضر شده و آن را تبديل به محلي براي افشاگري و سخن گفتن عليه مک کارتي و سيستم تفتيش عقايد کردند. فيلم وينکلر به نوعي قصه اين گروه را تعريف مي کند. حرف اصلي فيلم اين است : براي تو کدام يک مهمتر است ، دوستانت ياکشورت؟ بسياري از آدمهاي شريف و صادق گزينه اول را انتخاب کردند و برخي ديگر دومي را اما براي کساني که در بگير و ببندهاي هاليوود در اواخر دهه 40 و اوايل دهه پنجاه ميلادي گير افتاده بودند ، تصميم گيري کار بسيار مشکلي بود. انتخاب اولي به معني بيکاري و زنداني شدن بود و انتخاب دومي به معني خيانت به آرمان ها و ايده آل ها. حالا که سالها از آن واقعه گذشته ، اکثر مردم بر اين اعتقادند که کميته فعاليت هاي ضد امريکايي يک جنبش دروغين دست راستي بود که از سوي جناح مهمي از دولتمردان حاکم حمايت مي شد. در شرايطي که حکومت شوروي از دهه 30ميلادي تنها نيروي مقاوم در برابر خطر فاشيستي بود ، طبيعي بود که بسياري از روشنفکران هاليوودي (بازيگر ، فيلمنامه نويس و کارگردان) ديد مثبتي نسبت به اين کشور داشته باشند، اما اگر بحث آزادي بيان است ، نبايد کسي را به خاطر ديدگاه هايي که دارد محکوم ، زنداني يا بيکار کرد اما ديدگاه مک کارتيسم اين گونه فکر نمي کرد. کميته فعاليت هاي ضد امريکايي چيزي بيشتر از يک اعتراف شخصي از «متهمان» خود مي خواست. آنها مي خواستند شاهدان ، نامهاي ديگران را معرفي کنند و اين چيزي بودکه بسياري از هنرمندان نمي توانستند آن را تحمل کنند. اينک صنعت سينما از آن دوران به عنوان دوران سخت ياد مي کند که گروهي قليل باعث خجالت عمومي شدند. جون کرافورد بر سر اعضاي کميته داد کشيد و ليليان هلمن و آرتور ميلر کارهاي آنان را سخيفانه ارزيابي کردند. دالتون ترومبو کار آنها را غيرقانوني خواند و همفري بوگارت (که همسرش لورن باکال کنارش نشسته بود) سيگار خود را به سمت آنها پرت کرد. حالا تاريخ از اين آدمها به عنوان افرادي آزادانديش ياد مي کند. مک کارتي و همفکرانش حکم کاراکترهاي خبيث و شرور اين قصه تماشايي را دارند. رابرت دنيرو در فيلم وينکلر در نقش ديويد مريل ظاهر شده است. آنت بيننگ ، جورج وندت ، پاتريشيا وتيگ ، سام واناميکر و مارتين اسکورسيزي هم در فيلم بازي دارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]