واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:در 3 سالي که از اکران فيلم موفق و خوش ساخت «آخرين سامورايي» مي گذرد ، کارگردان 54 ساله اين فيلم جز ساخت يک فيلم داستاني تلويزيوني به نام «زندگي 4 پاره» کار ديگري انجام نداده بود و خيلي ها از عدم حضور او (البته در مقام کارگردان) در تعجب بودند تا اين که در 8 دسامبر آخرين فيلم او يعني الماس خون (blood Diamond) به اکران عمومي رسيد و در 1910 سينما به طور سراسري نمايشش آغاز شد. لوکيشن اصلي فيلم الماس خون قاره سياه است. توجه به قاره آفريقا براي فيلمسازي در عرف پروسه توليدي هاليوودي چندي است که پر از تب و تاب است. تا 5 سال پيش به اندازه انگشتان 2 دست نيز فيلمي در آفريقا ساخته نمي شد ، اما تقريبا پس از ساخت فيلم تاثيرگذار «هتل رواندا» و جايگاهي که در مراسم اعطاي جوايز اسکار سال 2004 پيدا کرد ، توجه به آفريقا نيز به يکباره در دستور کار تهيه کنندگان و استوديوهاي بزرگ و کوچک و مستقل قرار گرفت. سود بردن از زمان و مکان خط سير داستاني الماس خون ابتدا چنان خالي از ظرافت رخ مي نمايد که گويي با يک مقاله سفارشي درباره کارگران معادن الماس در قاره سياه تفاوتي ندارد. مانند هميشه در اين معادن کارفرماي خشن و خبيث خون کارگر جماعت را در شيشه مي کند تا آنها از قعر زمين ارزشمندترين شي دنيا را بالا بياورند و اين روند ادامه دار است تا آنجا که کارگر 6 نوجوان رشد مي کند و به طور طبيعي به بزرگي و ميانسالي مي رسد و سپس در آستانه کهنسالي از کار کنار گذارده مي شود تا نوجواني ديگر دست به کار شود و اين روند ادامه مي يابد ، اما خب قرار است اين داستاني باشد از يک سرگذشت کمي تا قسمتي واقعي که چارلز لي ويت آن را نوشته و سي گابي ميشل نيز در نگارش آن به وي کمک کرده و با فيلمنامه اي که خود لي ويت آن را تنظيم و براي ساخت آماده کرده ، ادوارد زوئيک آن را به زبان تصوير درآورد. لي ويت مکان اصلي رخداد ماجرا را سيرالئون قرار داده جايي که در ابتداي دهه 90 يک جنگ تمام عيار داخلي در آن جريان داشت. حالا الماس و آن کارگر کذايي به اين هرج و مرج اضافه مي شوند و براي تکميل ماجرا پاي يک تاجر دون پايه نيز به ماجرا بازمي گردد و دوستي ابتدا پر از ترديد آن کارگر و معدنچي آفريقايي با تاجر سفيد براي يافتن يک الماس قيمتي و عجيب و صورتي رنگ است که به داستان شکل و روح مي دهد. در کنار اين 2 ، يک خبرنگار زن امريکايي که شيفته حقيقت يابي و انتقال آن به مردم است نيز وجود دارد. با اين توضيح کوتاه درمي يابيم آن قصه سر راست هميشگي و کليشه اي با استفاده از عناصر زمان و مکان (سيرالئون + موقعيت زماني و بحراني آن) مي تواند به قصه اي تراژيک و تريلري جنايي - گنگستري تبديل شود. با اين توضيح که هر چند نگاه زوئيک نگاهي حقيقت ياب به معناي واقعي کلمه به اين استثمار و وحشيگري ها نيست ، اما الماس خون يک فانتزي هم نيست. زوئيک تا آنجاکه شده حتي به مقدار کم سعي کرده نگاه حقيقت يابي به ماجرا داشته باشد. الماس صورتي بليت رهايي از استثمار سفيدها داستان لي ويت از همان ابتدا تماشاگر را با مکان آشنا مي کند و زوئيک در 15 دقيقه ابتدايي مي کوشد مهره هاي اصلي در پيشبرد ماجرا را معرفي کند. در حالي که حال و اوضاع هيچ کس در آن مقطع زماني در سيرالئون روبه راه نبود؛ يک تاجر جوان که اصليتي آفريقايي داشته ، اما سفيدپوس است دوستي پر از تنشي را با يک کشاورز سيرالئوني پي مي گيرد. دني آرچر (با بازي عالي و توانمند لئوناردو دي کاپريو) همان تاجر خرده پا مصمم است با کوشش و همراهي با سولومون وندي (با بازي دي جي مون هان سو) به قطعه الماسي دست يابد که رنگ آن صورتي است و به هزار و يک دليل فعلا از دسترس استثمارگران سفيدپوست و امريکايي دور مانده. دستيابي به اين شيء با ارزش نه تنها زندگي هر دوتاي آنان را به لحاظ مادي از اين رو به آن رو مي کند ، بلکه اين موقعيت مي تواند از لحاظ روحي و معنوي نيز براي آنان بسيار ثمربخش باشد. همچنان که آنها در جستجوي الماس صورتي هستند ؛ ابتدا در اين غفلت مانده اند که کسان ديگر از جمله قاچاقچي هاي بدنام نيز در پي يافتن اين الماس هستند و براي رسيدن به آن ثروث عظيم کشتن انسانها از هر رنگ و طبقه و مليتي آسان ترين کار محسوب مي شود. بازسازي واقعيت زوئيک در سکانس هايي که به ناآرامي هاي سيرالئون اختصاص دارد توانا کار کرده ضمن اين که به علت وجود اين رخدادها (هر چند جزيي) اشاره مي کند و در اين خصوص از وجود يک کاراکتر مکمل رسانه اي بخوبي سود مي جويد. درکنار دني آرچر و سولومون وندي ، مدي بو ون قرار دارد. خبرنگار خانم و ماجراجويي که اصرار به کشف حقايق و مهمتر از آن انتقال آنها به مرزهاي ديگر دارد. مدي که از پيش با دني آشناست به همراه او و سولومون ضمن اين که از مناطق پرخطر مي گذرند ، هر آن امکان کشته شدن و يا دستگيري شان مي رود. ضمن اين که ناخواسته شاهد فجايع بي شماري مي شوند که مدام تحليل آنها را از اين وقايع به دنبال دارد و اختلاف سلايق گاهي باعث تندخويي بين آنها نيز مي شود. اما هدف مشترک آنها اصلي ترين آيتم درحفظ آرامش و اتحادشان است. شرح وقايعي که به سر سولومون آمده و تعريف آنها از سوي وي نيز بيشتر تماشاگر را با آنچه که به يک مرد سيرالئوني (که مجبور است در معادن الماس به کار گماشته شود) به عنوان ظلم و ستم بي حد به سياهان آشنا مي کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]