واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: زندگی شیرین این دو مجری
آزیتا رضایی و مجتبی ظریفیان قبل از آن كه زن و شوهر باشند یك زوج هنری هستند كه بچههای ایران آنها را با نام خاله رویا و عمو مهربان میشناسند.
آزیتا رضایی در رشته ادبیات فارسی تحصیلكرده و سالها سابقه كار تئاتر كودك را در كارنامه حرفهایاش دارد.ظریفیان نیز دامپزشكی خوانده و پس از سالها كار تئاتر سال 87 وارد تلویزیون شده و بازی و اجرای برنامههای پرمخاطبی چون «موتور امداد»، «صبح به خیر بچهها» و «یه لقمه خنده» را برعهده گرفته است.
این زوج هنری همچنین اجراهای مشتركی را در برنامههای «آبرنگ»، «شكوفههای بهاری» ، «بامابیا» و «رستوران كودكان» با یكدیگر داشته اند و میكوشند خاطراتی خوش، همراه با آموزش را در ذهن كودكان از خود برجای گذارند.
ابتدا بگویید چطور با یكدیگر آشنا شدید؟
خاله رویا: سال 81 قرار بود تئاتر «شهر خوب بچهها» را نویسندگی و كارگردانی كنم و از مجتبی دعوت كردم در آن كار بازی كند. او هم قبول كرد. بعد كمكم دستیار كارگردان و شاعر كار شد و چند تئاتر با هم كار كردیم. سال 87 نامزد شدیم و سال 88 هم ازدواج كردیم.
معیارتان برای ازدواج چه چیزهایی بود؟
آزیتا: درستكاری و راستگویی برایم مهم بود نه این كه یك شخص بخواهد از خود تصویری دروغین بسازد.
مجتبی: این كه بتوانم به او اعتماد كنم و به اصطلاح خیالم از همه نظر راحت باشد.
چه ویژگی خاصی در همسرتان دیدید كه با او ازدواج كردید؟
آزیتا: یكرنگی
عمو مهربان: آزیتا صورت معصومی داشت و شخصیتی محكم. در ضمن او خیلی اجتماعی و كاربلد بود.
همسرتان چقدر در پیشرفت شما موثر بوده؟
آزیتا: زیاد. گاهی میشود كه دوست ندارم كاری را بپذیرم، اما مجتبی اصرار میكند و كمكم میكند بعد میبینم چه خوب شد كه قبول كردم.
مجتبی: خیلی. من تئاتر، فوتبال و درس خواندن را دوست داشتم. همسرم باعث شد تصمیم نهایی را بگیرم و تئاتر را انتخاب كنم و داشتههایش را بیمنت در اختیار من گذاشت.
در كارها چقدر با هم مشورت میكنید؟
آزیتا: زیاد مشورت میكنم، اما تصمیم نهایی را خودم میگیرم.
مجتبی: چون همكار هستیم، باید مشورت كنیم. ما مكمل هم هستیم ولی حق رای خود را داریم.
دست پختتان چطور است؟
آزیتا: به نظرم بد نیست. (با خنده)
غذای مورد علاقه شما چیست؟
خاله رویا: غذاهای گیاهی و البته هر غذایی كه با بادمجان درست شده باشد.
مجتبی: گراتنی كه آزیتا درست كند، خورش بادمجان مامانم و لازانیای خاله مریم را دوست دارم.
چقدر با هم روراست هستید؟
آزیتا: صد درصد. تا به حال سعی كردهایم حتی یك بار هم به یكدیگر دروغ نگوییم.
مجتبی: بالای نود درصد. ما همه چیمان رو است. چیز قایمكی نداریم.
چقدر به گذشت و فداكاری در زندگی اعتقاد دارید؟
آزیتا: بدون گذشت كه اصلا زندگی امكانپذیر نیست. خوب است در قبال اشتباهات همسرمان از جمله طلایی «اشكالی نداره» استفاده كنیم.
عمو مهربان: به نظر من گذشت كلید خوشبختی است. آدم هر قدر گذشت كند، همان اندازه گذشت میبیند، بسیاری مسائل را كه ما بزرگ میكنیم، با گذشت حل شدنی است.
اولین هدیهای كه از همسرتان گرفتید، چه بود؟
آزیتا: یك سرویس ظرف صنایع دستی با نقاشی روی شیشه.
مجتبی: كتاب شازده كوچولو
اهل قهر كردن هستید؟
آزیتا: نه. توانش را ندارم چون كار سختی است، اما گاهی سرسنگین میشوم.
مجتبی: نه به خدا. نمیتوانم با آزیتا قهر كنم.
فكر میكنید چه عواملی باعث موفقیت در زندگی مشترك میشود؟
خاله رویا: زنها و مردها اصلا شبیه هم نیستند و دو دنیای كاملا متفاوت دارند، حالا قرار است بیایند و در كنار هم زندگی كنند و اگر قلق یكدیگر دستشان بیاید خوب زندگی میكنند. شناخت كلیدهای ورودی مانند احساسات طرف مقابل، خانوادهاش، رفتار سنجیده داشتن، بخشنده بودن و درس گرفتن از اشتباهات گذشته عوامل مهمی است.
مجتبی: به نظر من درك متقابل، حمایت خانوادهها و كینهای نبودن.
بهترین تفریح شما چیست؟
آزیتا: منچ بازیكردن.
مجتبی: با پسرخالههایم پلیاستیشن و فوتبال بازی كنم.
ارزشمندترین چیزی كه در زندگی دارید، چیست؟
آزیتا: همدیگر رو.
عمو مهربان: خانوادهام، خواهرانم و خواهر خانمم.
چه آرزویی برای همسرتان دارید؟
آزیتا: شاد بودن.
مجتبی: بتوانیم در كنار هم برای بچهها برنامههای خوبی بسازیم كه لایق چشمهای معصومشان باشد.
با مشكلات زندگی چطور كنار میآیید؟
آزیتا: كار سختی است، اما با فكر و درایت مشكلات را پشت سر میگذاریم.
مجتبی: الان مشكلات اقتصادی بیشتر شده و این مختص یك قشر خاص نیست مال همه مان است، شاید بهتر باشد صبوری كنیم و كمتر سختگیری كنیم تا راحت تر بگذرد.
رابطهتان با كارهای خانه چطور است؟
خاله رویا: اصلا خوب نیست. كار خانه را دوست ندارم، اما انجام میدهم. دلم میخواهد كسی باشد كه كمكم كند. به نظر من خانهداری یك شغل است، اما شغل من نیست. در ضمن از اتوكردن لباس خیلی بدم میآید.
مجتبی: فاجعه است. البته گاهی خانه را جارو میكنم.
كدام یك از شما بیشتر اهل پول خرج كردن است؟
آزیتا: در امور مربوط به خانه من بیشتر خرج میكنم چون درایت اقتصادی بیشتری دارم. مجتبی بیشتر ولخرجی میكند از بس كه مهربان است عاشق این است كه ببیند كی چی دوست دارد و برود برایش بخرد خیلی هم هله و هوله میخرد.
مجتبی: فكر میكنم پنجاه ـ پنجاه خرج میكنیم. البته خانمها بهتر مدیریت اقتصادی بلدند. من زیاد حساب جیبم را ندارم.
اوقات فراغت را چه میكنید؟
آزیتا: اوقات فراغتی به آن صورت نداریم. اگر وقتی باشد با خانوادههایمان میگذرانیم، تئاتر میرویم. من عاشق خواهرزادهام هستم و بیشتر با او بازی میكنم.
عمو مهربان: من عضو تیم فوتبال هنرمندان هستم. با بچهها به نفع خیریه بازی برگزار میكنیم.
چه پستی دارید؟
مجتبی: فوروارد و هافبك وسط.
اهل مطالعه هستید؟
آزیتا: مطالعه را خیلی دوست دارم. بیشتر در زمینه شعر و ادبیات و روانشناسی كودك مطالعه دارم.
مجتبی: مطالعه تخصصی كم دارم، اما به شعر طنز و كتاب كودك علاقهمندم.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
آزیتا: رسیدن به یقین و فرزانگی. دوست دارم به مرتبهای برسم كه با خودم، خدا و جهان پیرامونم در صلح و آشتی كامل باشم.
مجتبی: همیشه شاد و سالم زندگی كنم.
یك جمله یادگاری به ما بدهید.
خاله رویا: زندگی بدون شادی ارزشی ندارد. شاد باش و شادیها را تقسیم كن.
عمو مهربان: شاد بودن هنر است/ شاد كردن هنری والاتر/ لیك هرگز مپسندم به خویش/ كه چو یك شكلك بیجان شب و روز/ بیخبر از همه خندان باشم / بیغمی عیب بزرگی ست كه دور از ما باد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]