تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوشى و آسايش، در رضايت و يقين است و غم و اندوه در شكّ و نارضايتى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816829523




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شراب کهنه حافظ و مدعیان امروز ادبیات


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شراب کهنه حافظ و مدعیان امروز ادبیات تهران - ایرنا - شراب در شعر حافظ، ابزاری برای تاکید بر عرفان مهرورزی، دوری از مدعیان دروغین و پشت کردن به زهد ریایی است و شگفتا که این حقیقت را حافظ آشکارا نیز گفته است و عده ای هنوز در پی اثبات زمینی بودن شراب حافظ هستند.


** دوری از مدعیان و صوفیان راه گم کرده
تصوف که در اصل به معنای روی گرداندن از جهان برای رسیدن به حق بود، با نشستن گرد تاریخ و دگرگونی های محتوایی، دست کم در برهه ای از تاریخ ایران به مجموعه ای از روابط مرید و مرادی میان بزرگان تصوف و پیروان طریقت تبدیل شد و آن هدف نخستین، یعنی توحید و حرکت به سوی حقیقت مطلق را به دست فراموشی سپرد. در چنین فضایی، شمس الدین محمد شیرازی چشم به جهان گشود. او نه تنها به روی گرداندن از جهان اعتقاد نداشت، بلکه این جهان را پلی به سوی معاد می دانست که انسان نباید از آن غافل شود. افزون بر این، محمد شیرازی بر این باور بود که عرفان حقیقی اسلام باید بر رابطه انسان و خدا تمرکز داشته باشد و نه رابطه انسان ها با یکدیگر.
شمس الدین محمد شیرازی در جوانی قرآن را از بر کرده و تخلص حافظ را برای شعرهایش برگزیده بود. حافظ که عرفان قرآنی را در تضادی آشکار با عرفان های بشری روزگار خویش می دید، در انتقاد از باورهای ضدقرآنی چه به زبان طنز و کنایه و چه آشکارا دریغ نکرد:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
در عرفان حافظ، همه چیز به خدا ختم می شود و اگر هادی و مرشدی هم در این دنیا هست، وظیفه اش نه جلب مومنان به سوی خود، که هدایت مومنان به سوی معبود است. به تعبیر دکتر منصور فهیم، "انگشت اشاره همه انبیا و اولیای الهی رو به آسمان است. حتی یک پیامبر یا امام معصوم را سراغ ندارید که انگشت اشاره اش را رو به خود گرفته باشد."
به همین دلیل است که حافظ ترجیح می دهد دردش (نیاز طبیعی به معنویت و الهیات) را از طبیبان مدعی پنهان کند و چشم امید به رحمت الهی بدوزد.

** عرفان مهرورزی در مقابل عرفان زاهد
خدایی که حافظ در قرآن یافته، آفریدگاری است که در سرآغاز هر سوره اش، خود را با دو صفت "رحمان" و "رحیم" معرفی می کند و به بندگانش یادآوری می کند که از حال آنان غافل نیست و از "رگ گردن" به آنان نزدیک تر است. بنابراین، یکی از جنبه های اختلاف و احتمالا بزرگترین اختلاف میان عرفان حافظ و عرفان صوفیان، همین است که حافظ بر جنبه های رحمانی خداوند تاکید می کند و زاهدان بر همان ظواهر شریعت تکیه می کنند که عمدتا عاری از عنصر عشق و عطوفت است:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سانِ حافظ
قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت
و باز در جای دیگری می گوید:
دل سراپرده ی محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست (طلعت = رخ)
من که سر در نیاورم به دو کون
گردنم زیر بارِ منت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست
طوبی درخت بهشتی است و حافظ به زاهد می گوید دغدغه های فکری تو بهشت است و دغدغه فکری ما محبت خداوند (قامت یار) است.

** ارتباط عشق و شراب
حافظ یک عاشق است و برای رسیدن به معشوق، مسیری جز عشق نمی شناسد و ابزاری که گذر از این مسیر دشوار را ممکن می کند، از نگاه او، شرابی است که مست می کند و باعث می شود دشواری های راه به چشم نیاید. اما این شراب، عقل را زایل نمی کند و سردرد نمی آورد. بر خلاف تصور برخی، شراب حافظ، صرفا یک تشبیه شاعرانه نیست، بلکه دقیقا همان شرابی است که خداوند در قرآن وعده اش را به مومنان داده است: «برگردشان (بر گرد بهشتیان) پسرانی جاودان به خدمت می گردند با جام ها و آبریزها و پیاله هایی از باده ناب روان که نه از آن سردرد گیرند و نه بیخرد گردند...» (الواقعه – 17 تا 19).
در واقع، شراب حافظ نماد پاکی و پاکباختگی است و در مقابل ریای ریاکار قرار می گیرد:
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
کجاست دیرِ مغان و شرابِ ناب کجا؟
حافظ برای خاطر آن کسانی که در عصر وی، معنای شرابِ عرفانیِ او را درک نمی کردند، آشکارا گفته است که شراب مورد نظر او، آینه رخ یار است و نه شراب عقل کاه:
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما!
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
و در این غزل، حافظ همه عناصر بهشتی اش را در قالب یکی از زیباترین تصویرسازی ها در ادبیات ایران ارایه می کند:
زلف، آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و سُراهی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالینِ من آمد بنشست
سر فراگوشِ من آورد به آواز حزین
گفت: ای عاشق دیرینه ی من! خوابت هست؟
عاشقی را که چنین باده ی شبگیر دهند
کافرِ عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر (دُردکش = کسی که پیاله شراب را تا تفاله های آخرش می نوشد)
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آنچه او ریخت به پیمانه ی ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده ی مست
خنده ی جامِ می و زلفِ گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه ی حافظ بشکست
حافظ محبت پروردگار و عشق به الوهیت را به معشوقی تشبیه می کند که نیمه شب با چنان وضعی سراغ عاشق دیرینه اش رفته و با دلخوری از او می پرسد حالا که من سراغ تو آمده ام، می خواهی بخوابی؟! بدیهی است هر انسانی که ذره ای عقل داشته باشد، با دیدن چنین صحنه ای خواب از سرش می پرد. حافظ به زاهد می گوید منش ما، یعنی منش عشق به خداوند، چیزی نیست که خود برگزیده باشیم، بلکه چیزی است که آفریدگار از روز الست در نهاد انسان گذاشته است. (اشاره به سوره اعراف – آیه 172)
حافظ حتی احساسات زمینی اش را هم با همین ابزارها به آسمان وصل می کند:
کنون که می دمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرحبخش و یارِ حور سرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز؟
که خیمه سایه ی ابر است و بزمگه لبِ کشت
چمن حکایت اردیبهشت می گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت (بهشت = رها کرد)
به مِی عمارت دل کن که این جهانِ خراب
برآن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت
وفا مجوی ز دشمن که پرتویی ندهد
چو شمعِ صومعه افروزی از چراغِ کنشت
مکن به نامه سیاهی ملامتِ منِ مست
که آگهست که تقدیر برسرش چه نوشت؟
قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ
که گرچه غرق گناه است، می رود به بهشت
اگر اندیشه عرفانی حافظ در کار باشد، زمینِ خدا جلوه ای از بهشت موعود خواهد شد و در این صورت، غم و غصه و خشم و نفرت جایی در زندگی نخواهد داشت. با عرفان حافظ است که انسان می تواند با همسرش در طبیعت قدم بزند و همسر خود را حوری بهشتی (یار حور سرشت، الواقعه - 22) ببیند و بادی که می وزد را نسیم بهشت بداند و در این صورت، از آن شراب فرحبخش که عقل را زایل نمی کند و پیشتر بدان اشاره شد نیز بهره مند شود. چنین کسی اگر گدا هم باشد می تواند ادعای سلطنت کند.
در بیت پنجم، حافظ هشدار می دهد که اگر با اراده خودت به دنبال تلخی های زندگی بروی، مانند کسی هستی که تا پرستشگاه (کنشت) می رود، اما جذب آرایه ها و چراغ هایش می شود و از پرستشگاه بهره ای نمی برد. در واپسین بیت نیز حافظ از خوانندگان می خواهد سر خاکش بیایند و برایش فاتحه بخوانند.

** زهد ریایی
حافظ، ریای زاهدانِ مدعیِ کرامات را تجلی سوره "الماعون" و کسانی می داند که نماز می خوانند، اما در حقیقت، ریا می کنند و از نماز خویش غافلند:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیادِ مکر با فلکِ حقه باز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت؟
وآهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد (= نمایش وضو گرفتن و دست درازی به مال مردم)
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد
حافظ! مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد
در بیت دوم، آهنگ عراق ساختن و بازگشت حجاز، عبارت هایی کنایی است که از تسلط حافظ بر موسیقی ایرانی حکایت دارد. عراق و حجاز، نام دو گوشه در موسیقی است که برای آوازهای مذهبی کاربرد دارد و "بازگشت" نیز یکی از فنون تغییر گام در موسیقی سنتی ایران است.
و باز در جای دیگری می فرماید:
سحرگه رهرویی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی! شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی
یکی از اختلاف های آشکار میان برداشت عرفانی حافظ و باور زاهدان هم عصر او، تاکید حافظ بر فروتنی است. در شعری که با مطلع «ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی، در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی» آغاز می شود، حافظ می فرماید:
ساقی بیار آبی از چشمه خرابات
تا خرقه ها بشوییم از عُجبِ خانقاهی (عُجب = تکبر)
عمریست پادشاها کز مِی تهیست جامم
اینک ز بنده دعوی وز محتسب گواهی
در واقع، این مخالفت با تکبر هم بر عرفان قرآنیِ حافظ استوار است (1). درست به همین دلیل است که او بلافاصله در بیت بعدی، نزد خداوند شکایت کرده است که "پادشاها! عمریست که از شراب شناخت تو دور مانده ایم" و محتسب که نقطه مقابل عرفان حافظ و نماد زهد ریایی است را به طنز، شاهد دعوای خود گرفته است. البته درباره این شعر گفته اند که برای یکی از حاکمان زمان حافظ سروده شده است، اما به نظر نمی رسد دست کم این بیت که گواهی گرفتن از محتسب برای خالی بودن جام می و عجب خانقاهی مطرح می شود، ربطی به مفاهیم زمینی داشته باشد.

** با مدعیان امروز
یکی از ویژگی های شعر حافظ این است که آشکار سخن نمی گوید و هرکس می تواند حسب حال خویش، آن را تفسیر کند و از آن لذت ببرد. درست به همین دلیل است که دیوان حافظ با وجود دشواری تشبیه ها و استعاره ها، احتمالا پرطرفدارترین دیوان شعر ایران است.
حافظ این ویژگی استادانه اش را از جمله در غزل زیر نمایش می دهد:
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد (شاهد = زیبارو)
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه ی حور و پری گرچه لطیف است، ولی
خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد
تا آنکه می رسد به این بیت:
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هرکسی بر حَسَبِ فکر، گمانی دارد
حافظ بالاخره نمی گوید که شاهد کیست و باید بنده طلعت چه کسی شد؟ اما با مجموعه ای از واژگان مبهم (آن، فلان، گمان،...) دقیقا به مخاطب القا می کند که باید عاشق کسی شد که چیزی فراتر از ظواهر دارد و خواننده می تواند از این شعر هم در وجه زمینی اش استفاده کند و هم در معنای آسمانی اش.
بقیه عناصر شعری حافظ هم به همین سادگی قابلیت تفسیرهای فراوان و متناقض دارند. اما دست کم در یک مورد، حافظ صراحت دارد و آن کاربرد "شراب" در وجه شاعرانه و عارفانه است. نغز آنکه "گوته" بزرگترین شاعر تاریخ آلمان، شرابِ حافظ را درک کرده بود و از مخاطبانش می خواست همان شراب حافظ را بنوشند که دلهایشان را شاد می کند. گوته در جای دیگری نیز با حافظ درد دل می کند، او را بزرگترین شاعر تاریخ می نامد و می گوید که می خواهد همچون او عاشق شود و همچون او بنوشد. شاعران غرب که از دیرباز، ادبیات را در مدح شراب انگوری به کمال رسانده بودند؛ پس گوته چیزی را در حافظ یافته بود که در شاعران همکیش و هم سرزمینش نمی یافت. تعجب می کنم از دوستانی که قلمفرسایی می کنند تا ثابت کنند که شراب حافظ همان الکل گرفته شده از انگور است (2). و شگفت زده می شوم از دوستانی که به نقل (درست یا نادرست) از برخی بزرگان، گفته اند بعضی شعرهای حافظ الکلی و بعضی عرفانی است (3).
فکر می کنم حضرت حافظ، "بیت آخر" از شعرِ زیر را در وصف حال همین دوستان نوشته باشد:
عیب رندان مکن ای زاهدِ پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش
هرکسی آن درَوَد عاقبتِ کار که کشت
همه کس طالبِ یارند، چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ی عشق است، چه مسجد چه کنشت
سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکده ها
مدعی گر نکند فهم، گو سر و خشت!
از: زمان رضاخانی
فراهنگ **9163**1601**

قرآن و فروتنی (1):
حدید - 23، لقمان - 18 و 19، اسراء - 37، فرقان - 63، و...
در الکلی بودن شعر حافظ (2):
http://saqiname.blogfa.com/post-66.aspx
در ترکیبی بودن شعر حافظ (3):
http://aghlaniyat14.blogfa.com/post/61


20/07/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن