تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834457060
2 کتاب تازه از نشر بوتیمار
واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا:
2 کتاب تازه از نشر بوتیمار
1393-07-20, 08:06
«تو بی‌دلیل زیبایی» نوشته‌ی مهدی آخرتی و «لیتیوم کربنات» نوشته‌ی بهاره ارشد ریاحی توسط نشر بوتیمار منتشر شدند.
68 امین کتاب از مجموعه کتاب‌های (دوره دوم شعر معاصر) با عنوان «تو بی‌دلیل زیبایی» نوشته‌ی مهدی آخرتی توسط نشر بوتیمار وارد بازار کتاب شد. به گزارش خبرنگار ایلنا؛ این مجموعه‌ی شعر، 114 صفحه دارد و با شمارگان 1000 نسخه با قیمت 6000 تومان به فروش می‌رسد. در پشت جلد کتاب قطعه‌ای از این مجموعه را می‌خوانیم: «....شیرین شده تنت آنقدر که پیراهنت چاک برداشته
وقتی نگاه می‌کنم به تو احساس می‌کنم برای خودم کسی شده‌ام تو بی‌دلیل زیبایی.... «لیتیوم کربنات»
«لیتیوم کربنات» نوشته‌ی بهاره ارشد ریاحی از مجموعه کتاب‌های داستان ایرانی نشر بوتیمار؛ به چاپ رسید. این کتاب 96 صفحه دارد و با قیمت 6500 تومان با شمارگان 1000 نسخه در بازار کتاب به فروش می‌رسد. پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «شانه‌هایت را محکم بین دست‌هایم گرفتم. خواستم که در چشم‌هایم نگاه کنی و راستش را بگویی. نگاه کردی. سرد بود. سرد بود و ساکت. تاریک بود و سرد. از لابه‌لای درزهای لباسم سوز تو می‌زد و به استخوانم می‌رسیدو از زیر چشم‌بند سیاه، سنگریزه‌ها و کلوخه‌های خاک یخ زده را می‌دیدم کخ زیر دمپایی‌های پلاستیکی‌ام می‌غلتیدند و نور چراغ‌قوه‌ی مرد پشت سری‌ام، از آنها سایه‌های بلند بی‌شکل و غریبی می‌ساخت. حتما تو را هم از همین الان مسیر برده‌بودند. نیمه‌شب بوده. همان شب اول گم شدنت. که فردایش برف آمد. سردترین شب بود در تمام زمستان‌های این چند سال...»
1393-07-20, 08:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها