تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820388316
الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت الگوی نظری با کارکرد هنجاری است/ بررسی مفهوم الگوی پیشرفت
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
دین و اندیشه > اندیشکده ها
الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت الگوی نظری با کارکرد هنجاری است/ بررسی مفهوم الگوی پیشرفت
خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت یک الگوی نظری با کارکرد هنجاری است؛ یعنی ساختاری است که به توضیح نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت میپردازد. این الگو میتواند به زبان ریاضی یا منطقی ارائه شود و لازم است که در آن از روشهای علم امروز برای توضیح امور پیچیده استفاده شود. این روشها از قبیل تجرید، سادهسازی، توجه به عوامل مهم، طبقهبندی و تقسیم امور و مانند آن است.
در این مقاله با تبیین مفهوم دو واژه ی الگو و پیشرفت و با بیان وجه توصیف الگوی پیشرفت به اسلامی و ایرانی بودن، به این نتیجه رسیدیم که الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، یک الگوی نظریه ای با کارکرد هنجاری است؛ یعنی ساختاری است که به توضیح نظریه ی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت می پردازد. پیشرفت عبارت است از: فرآیند حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب. الگوی پیشرفت مشتمل بر سه امر است: الف) تحلیل وضعیت موجود؛ ب) تبیین وضعیت مطلوب؛ ج) راهبرد حرکت از وضعیت موجود به مطلوب. نظریه ی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت سه امر فوق را براساس مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی و در چارچوب احکام و حقوق اسلامی و منطبق بر شرایط امروز ایران ارائه می کند. در بیان وجه توصیف این الگو به اسلامی بودن به صورت تفصیلی به توضیح اختلاف مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی توسعه کلاسیک با اسلام پرداخته و نشان دادیم که اختلاف در این مبانی چگونه موجب اختلاف در الگوی پیشرفت می شود. مقدمه نظرات گوناگونی دربارهی مفهوم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در ضمن مقالات ارسالی به اولین کنگره الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اظهار شد که نشانگر اختلافات و ابهاماتی در این باره بود. در این مقاله تلاش میکنیم در حد توان و با الهام از بیانات مقام معظم رهبری، این ابهامات را بر طرف کرده و تعریف روشنی از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ارائه دهیم. مفهوم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با تبیین چهار مطلب به خوبی روشن میشود: مفهوم الگو، مفهوم پیشرفت، وجهی اسلامیت الگو و وجهی ایرانیت آن. در ادامه به تبیین هر یک از این امور خواهیم پرداخت. مفهوم الگو الگو معادل کلمهی مدل «model» در زبان انگلیسی است. «یک مدل، یک الگو، طرح، معرفی (به ویژه کوتاه) یا تشریح است که برای نشان دادن هدف اصلی یا کارکرد یک موضوع، سیستم یا مفهوم در نظر گرفته شده است»1. مدل علمی، معرفی فیزیکی، ریاضی، یا منطقی از یک سیستم از موجودات تکوینی، پدیدهها، یا روشها (فرایندها) است. یک مدل، یک نگرش تجریدی سادهشده از واقعیت پیچیده است. مدل ممکن است بر نگرشهای ویژهای متمرکز شده و بر تقسیم و تغلیب قواعد کلی برای یک مشکل مرکب تأکید کند. به صورت قراردادی یک مدل تفسیری است که با موجودات و پدیدههای تجربی و روشهای مادی به طریق ریاضی یا منطقی مرتبط است. مدلها نوعاً وقتی استفاده میشوند که ایجاد شرایط آزمایشگاهی ای که در آن دانشمندان بتوانند نتایج را بهطور مستقیم اندازهگیری کنند، یا ممکن نیست یا عملی نیست. اندازهگیری مستقیم نتایج تحت شرایط کنترلشده همواره دقیقتر از تخمینهای مدلها خواهد بود. در صورتی که اندازهگیریها انجام نشود، مدلها برای پیشبینی نتایج از فرضیات استفاده میکنند. هر چه تعداد فرضیات در یک مدل افزایش یابد، دقت و ارتباط مدل کاهش مییابد» .2 مدلها میتوانند دو نوع کارکرد توضیحی را که اساساً متفاوت هستند، انجام دهند. از یک سو، یک مدل میتواند توضیحی از یک بخش انتخابشده از جهان (سیستم هدف) باشد که بسته به طبیعت هدف، اینگونه مدلها یا مدلهای پدیدهها هستند و یا مدلهای دادهها. از سوی دیگر، یک مدل میتواند یک نظریه را توضیح دهد، از این جهت که قوانین و اصول موضوعهی آن را تفسیر نماید. این دو مانعه الجمع نیستند، زیرا مدلهای علمی میتوانند هر دو کارکرد را در یک زمان داشته باشند3. مدلهای پدیدهها یا داده ها را میتوان به حسب روشهای بازنماییِ شناخت به انواعی تقسیم کرد. مهمترین این انواع عبارتند از: مدلهای مقياس، مدلهای ایدهآلی، مدلهای قیاسی، مدلهای پدیدهشناختي. مدلهای مقیاس تصویر کوچکشده سیستمهای هدف هستند؛ مانند مدل چوبی یک ماشین یا پل. مدل ایدهآلی عبارت است از سادهسازی تعمدی برخی چیزهای پیچیده به هدف مهار کردن بیش از حد آن. سطح بدون اصطکاک، .... بنگاههای آگاه به همه چیز و بازارهای در تعادل کامل برخی از مثالهای شناختهشدهی این نوع از مدلها هستند. مدلهای قیاسی به مقایسهی دو شی میپردازند که با هم شباهت دارند. بر اساس انواع مختلف شباهتها، انواع مختلفی از قیاس را میتوان تشخیص داد. برای نمونه، یک نوع ساده از قیاس، نوعی است که مبتنی بر خواص مشترک است. بین زمین و ماه قیاسی وجود دارد بر اساس این حقیقت که هر دو بزرگ، جامد، غیرشفاف، کروی شکل، دریافتکنندهی گرما و نور از خورشید، دورانکننده بر محور خودشان و جذبکنندهی مواد دیگر هستند. مدلهای پدیدارشناختی به طرق مختلف ولی مرتبطی تعریف شدهاند. یک تعریف سنتی، این مدلها را مدلهایی میپندارد که تنها ویژگیهای قابل مشاهدهی هدف را نشان میدهند و از فرض کردن سازوکارهای پنهان و مانند آن خودداری میکنند. رویکرد دیگر4 مدلهای پدیدار شناختی را به عنوان مدلهایی تعریف میکند که مستقل از تئوریها هستند. در منطقِ مدرن، یک مدلِ نظری، ساختاری است که همهی جملات یک نظریه را صحیح میکند. البته این در جایی است که نظریه (معمولاً با منطق قیاسی)، به صورت مجموعهای از جملات در یک زبان رسمی باشد5. ساختار مزبور عبارت است از یک مدل به این معنا که این ساختار چیزی است که نظریه نشان میدهد. به عنوان یک مثال ساده، به نظریهی هندسهی اقلیدسی توجه کنید. نظریهی هندسهی اقلیدسی مشتمل بر اصول موضوعهای است- مثل «هر دو نقطه بهوسیلهی یک خط راست به هم وصل میشوند» - و مشتمل بر قواعدی است که از این اصول موضوعه استخراج میشوند. هر ساختاری که در آن این جملات صحیح است، یک مدل از هندسهی اقلیدسی است6. در ادبیات علمی متعارف، مدلها برای توصیف و تبیین پدیدهها یا دادههای مربوط به واقعیت خارجی به کار میروند. بدیهی است این مفهوم از الگو یا مدل نمیتواند در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت مقصود باشد؛ زیرا این الگو برای توصیف و تبیین وضع موجود در ایران نیست، بلکه برای تغییر و اصلاح آن است. آنچه تناسب بیشتری با بحث ما دارد مدلهای نظری است؛ زیرا ما نیز در صدد تبیین یک نظریه هستیم. با این تفاوت که نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت به تبیین یک واقعیت یا پدیده یا سیستم خارجی نمیپردازد، بلکه در پی تبیین اهداف و راهبردهای پیشرفت بر اساس احکام و آموزههای اسلامی و مطابق با شرایط ایران است. از تعریف مدل نظری در ادبیات متعارف در مییابیم که مدل، یک ساختار فیزیکی، ریاضی یا منطقی برای توضیح و تفسیر یک نظریه است. نظریهی واحد ممکن است در قالب ساختارهای متفاوتی توضیح داده شود و یک نظریه میتواند چند الگو داشته باشد؛ تنها شرط موجود این است که همهی جملات نظریه در قالب ارائه شده صحیح باشند. البته در بارهی رابطهی نظریهها و مدلها در فلسفهی علم نظرات متعددی ابراز شده است و مرز روشن و مورد اتفاقی بین این دو وجود ندارد. «یکی از پیچیدهترین پرسشها در بارهی مدلها این است که چگونه مدلها با نظریهها ارتباط پیدا میکنند. تفکیک بین مدل و نظریه بسیار مبهم است؛ در زبانِ علمیِ بسیاری از دانشمندان خطکشی بین این دو مفهوم، اگر غیرممکن نباشد، بسیار مشکل است»7. مدلها بر اساس کارکردشان به چهار گروه بزرگ تقسیم میکنند: - مدلهای شناختی: کار این چنین مدلی معرفی یک سیستم به گونهای است که خصوصیتهای مورد نظر سیستم را با کنار گذاشتن خصوصیتهایی که مهم نیستند به وضوح نشان میدهد؛ - مدلهای پیشبینیکننده: این مدلها بر اساس شناختی که از یک سیستم در موقعیت مشخص وجود دارد، رفتار آتی سیستم مزبور را در موقعیتهای جدید پیشبینی میکنند؛ - مدلهای تصمیمگیری: عمل این مدلها تهیهی اطلاعات برای تصمیمگیرنده است و امکان اخذ تصمیمات مطلوب در جهت دستیابی به اهداف از قبل تعیین شده را فراهم میکنند؛ - مدلهای هنجاری: عمل این مدلها، ارائهی تصویری تا حد امکان دقیق از سیستمی است که باید ایجاد شود8. الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت یک الگوی نظری با کارکرد هنجاری است؛ یعنی ساختاری است که به توضیح نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت میپردازد. این الگو میتواند به زبان ریاضی یا منطقی ارائه شود و لازم است که در آن از روشهای علم امروز برای توضیح امور پیچیده استفاده شود. این روشها از قبیل تجرید، سادهسازی، توجه به عوامل مهم، طبقهبندی و تقسیم امور و مانند آن است. نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت، چنانچه در ادامه به تفصیل توضیح خواهیم داد، نظریهای است که بر اساس مبانی بینشی اسلام و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی و منطبق بر شرایط ایران است. بر این اساس، الگوهای متعددی از نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت ممکن است ارائه شود. همهی این الگوها به شرط آنکه تمام جملات نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت در آنها صحیح باشد، میتوانند به عنوان مدل یا الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت محسوب شوند. ولی باید توجه داشت که روش مدلسازی در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با مدلهای نظریهی هنجاری متعارف در علوم تفاوتی اساسی دارد و آن اینکه در ساختن این الگو، افزون بر تجربه از عقل و وحی نیز کمک خواهیم گرفت و این مقتضای تفاوت مبانی معرفتشناسی اسلام و مکاتب دیگر است. بنابراین، الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت ساختاری است که تمام جملات نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت را صحیح میکند. نظریهی اسلامی- ایرانی پیشرفت به صورت مجموعهای از جملات ارائه میشود که مشتمل بر اصول موضوعه و قواعد متخذ از عقل، وحی و تجربه است و الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت هر ساختاری است که به تفسیر این نظریه میپردازد، به گونهای که همهی جملات نظریه در آن صدق کند و صحیح باشد. مفهوم پیشرفت در تعریفی عام که بر اساس همهی بینشها و منشها درست است، پیشرفت عبارت است از فرآیند حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب. بر این اساس، الگوی پیشرفت باید مشتمل بر سه امر باشد: الف. تحلیل وضعیت موجود؛ ب. تبیین وضعیت مطلوب؛ ج. راهبرد حرکت از وضعیت موجود به مطلوب. الگوهای پیشرفت حداقل در یکی از این سه با یکدیگر اختلاف دارند و یکی از مناشی اصلی اختلاف نیز جهانبینی حاکم بر این الگوها است؛ چیزی که از آن به متاپارادایم الگوهای توسعه یاد میشود. برای نمونه، اگر همچون مکتب لیبرالیسم معتقد به دئیسم، اصالت ماده، اصالت تجربه، اصالت فرد و ... شویم، پیشرفت را به گونهای معنا خواهیم کرد و بر اساس مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلامی، به مفهوم دیگری از پیشرفت خواهیم رسید. این مطلب را در تبیین مفهوم اسلامی بودن الگو به تفصیل شرح خواهیم داد. مفهوم اسلامی بودن الگو الگوی اسلامی پیشرفت، الگویی است که مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلامی و در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی باشد. تفاوت در این مبانی و چارچوبها موجب تفاوت در تبیین و تحلیل وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و راهبردها میشود. در ادامه تنها به بررسی تفاوتهای مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی لیبرالیسم با دیدگاه اسلامی میپردازیم و با مروری سریع نشان میدهیم که تفاوت در این مبانی چگونه موجب تفاوت در مفهوم پیشرفت میشود. تفاوت در مبانی معرفتشناختی مبانی مهم معرفتشناختی در شش محور بیان میشوند: اثبات واقعیت، انواع واقعیت، اثبات امکان شناخت، انواع شناخت، ابزارهای شناخت و ارزش شناخت. ما در این میان تنها به برخی تفاوتهای مهم میپردازیم. در فلسفهی اسلامی، واقعیت به دو قسم مادی و مجرد تقسیم میشود و جهان از دو نظام علی و معلولی مادی و مجرد تشکیل شده است که با یکدیگر هماهنگ هستند و تدبیر هر دو به دست خداوند متعال انجام میشود. اما در لیبرالیسم، واقعیت مجرد وجود ندارد. اصالت مادّه، نتیجهی اصالت تجربهی حسی است که تجربهگرایان به آن معتقدند و نوع و قلمرو موضوع مورد شناخت را تعیین میکند. ليبراليسم معتقد به تجربهگرايي است. تجربهگرایان در مورد ابزار شناخت و قلمرو، هر یک با یکدیگر اختلاف دارند. برای مثال جان لاک تجربهی حسی را ابزار شناخت دانسته و معتقد است عقل بر روی شناختهای حسی تأمل میکند9. هیوم عقل را ابزار شناخت تصورات مجرد مانند عدد، و حس را ابزار شناخت واقعیت خارجی میداند10. در فلسفهی اسلامی، ابزارهای شناخت عبارتند از: حس، عقل و قلب. ادراکات شهودی که بهوسیلهی قلب درک میشود، عقل تصدیقات و مفاهیم ثانویهی فلسفی و منطقی را درک میکند و حس زمینهساز درک مفاهیم حسی است11. لازم به ذکر است که وحی از نوع ادراکات شهودی پیامبران (صلوات الله علیهم) است. آیات قرآن کریم نیز که بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شده از ادراکات شهودی پیامبر (ص) است. تفاوت در ابزار شناخت، موجب تفاوت در منابع شناخت میگردد. تجربهگرایان تنها منبع شناخت را عالم ماده که قابل تجربه است، میدانند؛ ولی در فلسفهی اسلامی غیر از عالم طبیعت و ماده، منابع دیگری برای شناخت وجود دارد؛ از قبیل عالم مجردات که با ادراک شهودی و عقل قابل شناخت است، آیات قرآن کریم که ادراکات شهودی بدون خطای پیامبر اکرم (ص) است و روایات معصومین علیهم السلام که بیانات کسانی است که در درک حقایق اشتباه نمیکنند. تفاوت در مبانی هستيشناختي تفاوت در مبانی هستیشناختی را در چهار محور خداشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی و جهانشناسی بیان خواهیم کرد. خداشناسی ليبراليسم معتقد به اصل دئیسم است. بر اساس فلسفهى دئيسم، خداوند منشأ جهان هستى است و طبيعت را بر اساس قانونمندىهايى، چنان به وجود آورده است كه به صورت خودكار به حيات خود ادامه مىدهد. در اين بينش، خداوند پس از خلقت، به هيچ وجه در امور جهان دخالت نمىكند؛ زيرا قوانين طبيعى كه به وسيلهى آفريدگار در طبيعت گنجانده شده، چنان امور را پيش مىبرد كه بهترين وضعيت به وجود مىآيد (نظام احسن). البته قانونمندى ويژهى طبيعت نيست و قوانين معتبر جاودانى و جهانى بر كليّهى پديدههاى اجتماعى نيز مسلّط است. در اين فلسفه، خداوند مانند ساعتسازى است كه پس از ساختن ساعت و راهاندازىاش، آن را رها مىكند. بدین ترتیب، خداوند در چهرهى معمارى بازنشسته نمايان میشود؛ معمارى كه پس از خلقت كنارى رفته، تنها به نظارهى ساختمان با شكوهى كه آفريده است، بسنده مىكند12. روشن است که انکار خداوند یا قائل شدن به عدم دخالت او در جهان هستی پس از آفرینش آن، مخالف نگرش اسلامی است. در نگرش اسلامی خداوند متعال حکیم13، مدبّر14، محیی15، مالک16، مَلِک17، ربّ18، حافظ19، مراقب20، قیوم21، فعال ما یشاء22، هادی23 و رزّاق24 است. از ديدگاه قرآن، خداوند نه تنها آفريننده و مالك جهان است، بلكه پرورشدهنده و نگاهدارندهى آن نيز به شمار مىرود. او به همهى ذرّات هستى احاطهى علمى و وجودى دارد و برپادارندهى همه چيز است. اگر لحظهاى عنايت خود را از اين جهان بردارد، اين جهان به كلّى نابود مىشود. خداوند علّت ايجاد و بقاى جهان است؛ هدايت تكوينى همهى موجودات و نيز هدايت تشريعى انسان به دست اوست. او روزى آفريدهها را به وسيلهى اسباب مادّى و غيرمادّى، تقدير مىكند. اين تصوير از خداوند با تصوير معمار بازنشستهاى كه ليبراليسم از خدا ارائه مىدهد، به كلى متفاوت است. انسانشناسی انسان در جهانبينى ليبراليستى داراى ويژگىهاى فردگرايانه است. در اين جهانبينى انسان موجود واحدى است كه مالك علىالاطلاق وجود و اموال خويش است. اميالش اهداف و ارزشهاى او را برمىگزيند، عقلش راه دستيابى به آن اهداف را به خوبى نشان مىدهد. موجودى كه در شناخت حقيقت تنها به تجربهى خود تكيه مىكند، به پذيرش فرمانهاى اخلاقى دين، جامعه يا دولت ملزم نيست و تنها از اميال خويش فرمان مىپذيرد25. در مفهوم ليبرالى ماهيت انسان، افعال انسان از انرژى طبيعى تمنيات و اميال ذاتىاش سرچشمه مىگيرد و عقل وسيلهى هدايت انسان براى ارضاى اين تمنيات و اميال است. تمنيات چنان نيرومندند كه فرد را به ارضاى خود وادار مىكنند و عمل و رفتار انسان، به طور طبيعى، در پرتو احساسات و تمنيّات خودخواهانه شكل مىگيرد؛ زيرا فرد در پى خوشبختى، لذّت و ارضاى تمنيات خويش است. اميال، واقعياتى تغييرناپذير و نهاده شده در طبع بشرند كه اخلاق و ارزشها بايد خود را با آنها سازگار كنند. بنابراين، هر چه فرد خواستار دستيابى به آن است، از نظر او، خوب است26. بر اين اساس، لیبرالیسم انسان را موجودى مىداند كه غرایز حيوانى را به رهبرى پذيرفته و ناگزير بايد سلطنت غرایز را بپذيرد و كمالش نيز در ارضاى هر چه بيشتر تمايلات حيوانى است. بر اساس جهانبينى لیبرالیسم، كمال مطلوب انسان، ارضاى هر چه بيشتر خواستههاى مادّى است. اين مطلب وقتى وارد حوزهى اقتصاد مىشود، چنين تبيين مىگردد. هدف انسان در فعاليتهاى اقتصادى دستيابى به حداكثر مطلوبيت (در مصرف) و حداكثر سود (در توليد و سرمايهگذارى) است. مفهوم خويشمالكى نيز يكى از وجوه فردگرايى ليبرال را بيان مىكند. به موجب اين مفهوم هر كس مالك خود و زندگى و كار خويش است؛ اينها به خداوند، جامعه يا دولت تعلّق ندارد، دارايى خود اوست و مىتواند هر گونه مايل است با آن رفتار كند. بنابراين، تملّك دارايى مادّى بيان مشخص آن مالكيتى است كه ما از قبل بر خويشتن و اعمال و پيشهى خويش داريم؛ حتّى كسى كه هيچ دارايى مادى نداشته باشد، باز هم مالك جسم مهارتها و كار خويش است. اين امر مىتواند يكى از دلايل مبناى ايدئولوژيك آزادى فرد و مالكيت خصوصى در نظام اقتصاد سرمايهدارى ليبرالى به شمار آيد. در جهانبینی اسلامی هدف از آفرينش انسان، حركت او سمت كمال (عبوديت پروردگار) است. قرآن كريم مىفرمايد: «ما خلقت الجنّ والأنس الاّ ليعبدون»27؛ «جنّ و أنس را جز براى اينكه مرا عبادت كنند، نيافريدم». در نگرش اسلامى انسان موجودى دو بعدى است؛ يك بعد مادّى دارد و يك بُعد مجرّد و غيرمادّى. بعد مادّى انسان، بدن است و بعد مجرّدش، روح. در آيهى زير به هر دو بُعد انسان تصريح شده است: «و اذ قال ربّك للملائكة انّى خالق بشرا من صلصال من حَمَأٍ مسنون * فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين»28؛ «و [اى پيامبر به خاطر بياور] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گلى خشكيده، كه از گِل بدبويى گرفته شده، بشرى مىآفرينم * هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم و از روح خود در او دميدم، همگى برايش سجده كنيد». آفرينش بدن انسان از خاك به جنبهى مادّى انسان و نفخ روح در آن به جنبهى مجرّد و غير مادىاش اشاره دارد. اين معنا در آيهى 9 سورهى سجده و آيات 12 - 14 سورهى مؤمنون نيز ديده مىشود. قرآن واقعيت انسان را همان روح مىداند. همراهى روح و پيكر در دنيا به اين سبب است كه بدن ابزار كار اوست و اگر اين ابزار از او گرفته شود، نمىتواند كارى كند يا به تكامل برسد. روح انسان از دو ويژگى برخوردار است و هر ويژگى را مىتوان بخشى از روان ناميد: 1. ويژگى عقلانى و ادراكى؛ 2. ويژگى نفسانى و غريزى. مراد از ويژگى عقلانى و ادراكى، همان نيروى درك و شعور انسان است. در پرتو اين نيرو، انسان محسوسات ديگر را درك مىكند؛ به كشف معارف الهی و رازهاى نهفته در طبيعت توفيق مىيابد؛ بايدها و نبايدها را نتيجه مىگيرد و بر اساس آن، اهداف و مسير زندگى خود را تعيين مىكند. ويژگى نفسانى و غريزى، همان تمايلهاى فطرى يا غريزى انسان است كه انسان را براى انجام دادن كارها به حركت درمىآورد. اين خواستههاى درونى و نيازهاى روحى، امور نفسانى ناميده مىشود. ويژگىهاى امور نفسانى عبارت است از: 1. ريشه در آفرينش انسان دارد؛ بدين سبب جهانى و همگانى است؛ 2. به آموزش نياز ندارد. هر چند اوضاع جغرافيايى، موقعيت اقتصادى و عوامل سياسى و فرهنگى در پيدايش اين امور مؤثر نيست؛ ولى بر شدت و ضعف آن اثر مىگذارد. امور نفسانى دو نوع هستند: 1. امور فطرى؛ 2. امور غريزى. امور فطرى يعنى تمايلات متعالى انسان، مانند خداجویی و عدالتخواهى و تمايل به كردار نيك كه به جنبهى ملكوتى وى مرتبط است و زمينه را براى حركت او به سوى خدا فراهم مىسازد. امور غريزى به تمايلاتى گفته مىشود كه جنبهى تعالى ندارد و بيشتر قدر مشترك ميان انسان و حيوان است، مانند تمايل به امور جنسى و خودخواهى. همهى اين امور براى بقا، رشد و تكامل انسان در جهان مادّى ضرورى است. اسلام نه خواهان سركشى و مرزناشناسى غرایز است و نه در پى سركوبى آنها؛ نظر اسلام تعديل غرایز و رهبرى آنها به وسيلهى خود است. در نگرش اسلامى، انسان داراى اراده و اختیار است. اگر انسان مجبور بود، ارسال رسل لزومی نداشت و حساب و کتاب در قیامت بیمعنا بود. حتی در این دنیا نیز وضع قانون و مجازات مجرمین منطقی نداشت. قرآن کریم در آیات زیادی به روشهای گوناگون به اختیار انسان در گزینش راه درست یا غلط تصریح کرده است. برای نمونه در ذیل به چند آیه اشاره میکنیم: 1. وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكمُْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْيَكْفُر29؛ و يا محمّد (ص) به اينان بگو: حق با پروردگار شما است، پس هر كسى كه بخواهد ايمان بياورد (بياورد) و هر كسى كه بخواهد كافر شود (كافر شود). 2. لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَة وَ يَحْيىَ مَنْ حَىَّ عَن بَيِّنَةٍ30؛ تا هر کس هلاک میشود بر اساس دلیل روشن هلاک شود و هر کس زنده و رستگار میشود با دلیل رستگار شود. انسان مىتواند عقل خود را بر تمايلات حيوانىاش حاكم كرده، بدین ترتیب راه كمال را بپيمايد و مىتواند شهوات را حاكم وجود خود ساخته، عقل را به اسارت او درآورد و بدين ترتيب از قلّهى رفيع انسانيت سقوط كند. حضرت امير(ع) در كلامى نورانى مىفرمايد: «العقل صاحب جيش الرحمن و الهوى قائد جيش الشيطان والنفس متجاذبة بينهما فأيها غلب كانت فى حيّزه»31؛ عقل همراه لشگر خداوند رحمان است و هوس (تمايلات حيوانى) رهبر لشگر شيطان شمرده مىشود و نفس انسان ميان اين دو قرار دارد. هر يك از اين دو نفس را به سوى خود مىكشد. بنابراين، هر لشگرى غلبه كند نفس زير فرمانش خواهد بود. بر اين اساس، انسان نه تنها ناگزير به پيروى از تمايلات حيوانى نيست؛ بلكه كمالش در حاكميت خرد بر غرایز است. در جهان بينى اسلامى، كمال نهايى انسان قرب به خداوند متعال و رسيدن به مقام رفيع عبوديت است. بنابراين، آنچه موجب نزديك شدن انسان به خدا شود، ارزش اخلاقى دارد و هر چه مانع اين قُرب باشد يا موجب دورى انسان از خداوند گردد، ضدارزش و بَدْ است. مقايسهى نگرش لیبرالیستی و اسلامی نشان میدهد كه كمال نهايى انسان در جهانبينى اسلامى و لیبرالیسم دو تفاوت عمده دارد: 1. در جهانبينى اسلامى، كمال نهايى انسان به روح و جنبهى غيرمادّىاش مرتبط است، ولى در جهانبينى لیبرالیسم كمال مطلوب انسان در قلمرو غرایز حيوانى و جنبهى مادّىاش تحقق مىيابد؛ 2. در جهانبينى اسلامى، كمال نهايى انسان امرى آخرتى و فرامادى است، ولى در جهانبينى لیبرالیسم امرى مربوط به جهان مادى شمرده مىشود. به همين دليل، لیبرالیسم عقل را براى دستيابى به كمال نهايى كافى مىداند و نیاز به وحى را انكار مىكند؛ زيرا مدّعى است كه ارضاى نيازهاى مادّى از توان عقل بيرون نيست. در جهانبينى اسلامى، دستيابى به كمال نهايى انسان (نزديكى به خداوند متعال) از توان عقل بيرون است؛ زيرا عقل به تنهايى نمىتواند تأثير فعل ارادى انسان بر قرب روح به خداوند متعال را تشخيص دهد. ما نمىتوانيم براى شناخت رابطهى كار خود با كمال نهايى، به روابط علّى و معلولى «اين جهانى» تكيه كنيم؛ زیرا اين امر تنها رابطهى كار با نتيجهى دنيوىاش را آشكار مىسازد. اين جاست كه اهميت نقش وحى در شناختن احكام اخلاقى روشن مىشود. پيشتر دربارهى خويشمالكى كه يكى از وجوه فردگرايى ليبرال است، توضيح داديم. در مقابل اين انديشه، اسلام نظريهى خدامالكى و خليفه بودن انسان را مطرح مىكند. بر اساس اين نظريه، خدا مالك همه چيز است: «و للّه ما فى السموات و ما فى الارض»32؛ «آنچه در آسمانها و زمين است، مال خداوند است». البته اين مالكيت، مالكيت تكوينى است؛ يعنى هستى همهى آنچه در آسمانها و زمين است، از خداست. بر اين اساس، وجود ما، قواى ذهنى و بدنى ما، خانه و زندگى و همهى نعمتهاى درون و برون ما را خداوند پديد آورده، ملك اوست و او انسان را جانشين خود در زمين قرار داده است. «و هوالذى جعلكم خلائف الارض»33؛ «اوست خدايى كه شما را جانشين خود در زمين قرار داد». «واذ قال ربّك للملائكة انّى جاعلٌ فى الارض خليفة»34؛ «[اى پيامبر، به يادآور] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمين جانشين قرار خواهم داد». همه چيز از آن اوست. انسان تنها جانشين او در زمين است و در مقابل وى مسئول شمرده مىشود؛ يعنى او حق دارد از ما بپرسد كه چرا اين كار را كردى و چرا در پيكرت يا ثروتت اين گونه تصرّف كردى؟ چون همه چيز مال اوست و ما نمايندهى او هستيم. افزون بر اين، خليفه بودن انسان اقتضا مىكند كه مالكيت انسان به حدودى كه خداوند تعيين مىكند، محدود شود. بنابراين، خدامالكى و خليفه بودن انسان دو نتيجه دارد:35 1. انسان، در تصرّف در جان و مال خود، به حدودى كه خداوند تعيين كرده است، محدود مىشود؛ 2. انسان در برابر خداوند مسئول است و اگر از حدود تجاوز كند مؤاخذه مىشود. اين نتايج اقتضا مىكند كه انسان در برابر همهى كسانى كه خداوند برايشان حقوقى قائل شده، مسئول باشد. بنابراين، انسان در مقابل ولىّ خدا مسئول است؛ زيرا خداوند اطاعت او را بر همه واجب كرده است. همچنين در برابر جامعه و جانها و مالهاى ديگران مسئول است؛ زيرا خداوند حقوقى را براى جامعه و مردم در نظر گرفته است. اين مسئوليتها در پرتو مسئوليتى كه انسان در برابر خداوند دارد، به وجود مى آيد. در بينش توحيدى هيچ مسئوليتى، در عرض مسئوليت خداوند نيست و همهى مسئوليتها در طول و به تبع مسئوليتى است كه انسان در برابر خدا دارد. جامعهشناسي جامعه تركيبى از افراد است. اگر از روحها، انديشهها، عواطف و ارادهها چشمپوشى كنيم و تنها به پيكر افراد بنگريم، جامعه چيزى جز جمع جبرى افراد نيست؛ ولى وقتى به روحها، انديشهها، عواطف، ارادهها و هر آنچه به انسانيت انسان مربوط است بنگريم، مسئله كمى مشكل مىشود. ما، براى آسانى كار، بدنها را شخص و روحها، انديشهها و... را هويت و شخصيت مىخوانيم. اكنون پرسش اين است كه تركيب شخصيتها در جامعه چگونه تركيبى است؟ بر اساس اندیشهی اصالت فرد در لیبرالیسم، شخصيتها مانند بدنها از يكديگر جدا هستند و تركيب ميان آنها اعتبارى است. هر كس داراى انديشه و خواستها و اعتقادات خاص خويش است و شخصيت خود را مىسازد. انسان هرگونه (تنها يا اجتماعى) كه زندگى كند، يك شخصيت دارد. جامعه نيز چيزى جز جمع جبرى شخصيتهاى مستقل نيست. بر اساس جنبهى ارزشى اصالت فرد، بايد منافع فرد بر منافع جامعه مقدّم شود؛ زيرا منافع جامعه امرى موهوم است، تنها منافع فرد حقيقت دارد و منافع جامعه مجموع جبرى منافع افراد است. بنابراين، اگر زمانى منافع جامعه چنان تفسير شد كه با منافع فرد منافات داشت، بايد در تفسير منافع جامعه تجديد نظر كرد؛ آنچه منافع جامعه معرّفى مىشود، زير پاگذاشت و منافع فرد را كه اصيل است، محافظت كرد. بر اساس نظريهى فردگرايى روششناختى، پديدههاى اجتماعى چيزى جز مجموعهای از افراد كه با هم نسبتهاى گوناگون دارند، نيست. دانشگاه چيزى جز افرادى كه فعاليت دانشگاهى مىكنند (استادان، دانشجويان، اُمنا، رؤسا و سرایداران) نيست. در نگرش اسلامی، افراد در جامعه شخصيت مستقل دارند، ولى در عين حال از يكديگر اثر مىپذيرند. به سبب اين تأثير و تأثرها، بيشتر افراد از انديشهها، عواطف، باورها و آداب و رسوم و منافع مشترك برخوردار مىشوند. و زمينهى انتزاع روح جمعى يا هويت جامعه فراهم مىآيد؛ زيرا هويت جامعه از قدر مشترك هويت افراد انتزاع مىشود. بنابراين، هويت جامعه نه امرى موهوم يا اعتبارى است و نه حقيقتى مستقل از هويت افراد، بلكه امرى انتزاعى است؛ يعنى خودش در خارج وجود ندارد، ولى منشأ انتزاعش حقيقى است. هر چند اين روحِ جمعى از قدر مشترك هويت افراد انتزاع مىشود؛ ولى، در عين حال، بر هويت افراد نيز تأثير مىنهد و آنان را به موافقت با خود مىخواند. طولى نمىكشد كه فرد احساس مىكند روح جمعى حاكم بر جامعه بخشى از شخصيت اوست؛ مانند بيشتر افراد جامعه مىانديشد، احساس مىكند و واكنش نشان مىدهد. البته برخى از افراد از چنان توانى برخوردارند كه مىتوانند بر اين روح جمعى اثر گذارند و انديشهها، عواطف و به طور كلّى فرهنگ جامعه را عوض كنند. اين ديدگاه را اصالت فرد و جامعه مىنامند. قرآن كريم احتمال چهارم را تقويت مىكند. در اين كتاب آسمانى دو دسته آيات به چشم مىخورد. گروهى از آيات فرد را مخاطب قرار مىدهد و مسئول اعمال خود مىداند. اين آيات هدايت و ضلالت و زندگى و مرگ را به فرد نسبت مىدهند. برای مثال مىفرمايد: - «و كلّ نفس بما كسبت رهينه»...36؛ «هر كس در گرو كرداری است كه انجام داده است»؛ - «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ»...37؛ «و هر انسانى، اعمالش را به گردنش آويختهايم»؛ - «و أن ليس للانسان الاّ ما سعى * و أنّ سعيه سُوفَ يُرى»...38؛ «براى انسان، جز سعى و كوشش بهرهاى نيست * و تلاش او به زودى ديده مىشود»؛ - «فمن اهتدى فانّما يهتدى لنفسه و من ضلّ فانّما يضلّ عليها و ما أنا عليكم بوكيل»...39؛ «هر كس هدايت يابد براى خود هدايت شده و هر كس گمراه گردد به زيان خود گمراه مىشود و من مأمور [به اجبارِ] شما نيستم». در برابر اين آيات، آيههايى نيز امّتها و اقوام را مخاطب قرار داده، هر امّتى را زنده، داراى اجل و مسئول كردار خويش مىشمارد. برای مثال مىفرمايد: - «تلك أمة قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم ولا تسئلون عمّا كانوا يعملون»...40؛ «آنها امّتى بودند كه در گذشتند. آنچه كردند براى خودشان است و آنچه شما كرديد نيز براى شما است و شما مسئول اعمال آنها نيستند»؛ - «و ترى كل امه جائيه كلّ امه تُدعى الى كتابها اليوم تُجزون ما كنتم تعملون»...41؛ «در آن روز، هر امتى را مىبينى [كه از شدت ترس] بر زانو نشسته، هر امتى به سوى كتابش خوانده مىشود. [و به آنها مىگويند:] امروز جزاى آنچه انجام داديد به شما مىدهند»؛ - «كذلك زيّنا لكلّ امه عملهم ثمّ الى ربّهم مرجعُهُم فينبّئهُم بما كانوا يعملون»...42؛ «اين گونه براى هر امتى عملشان را زينت داديم. سپس بازگشت همهى آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مىكردند، آگاه مىسازد»؛ - «و لكلّ امه أجل فاذا جاء اجلهم لايستأخرون ساعه ولا يستقدمون»43؛ براى هر قومى سرآمد معينى است و هنگامى كه سرآمد آنها فرار رسد، نه ساعتى از آن تأخير مىكنند و نه بر آن پيشى مىگيرند. مىتوان گفت در دستهى اوّل از آيات، افراد با هويت فردى خود مخاطب قرار گرفتهاند و در دستهى دوّم، روح جمعى و هويت جامعه مخاطب است كه از قدر مشترك و وجه غالب هويت افراد يك جامعه انتزاع مىشود. البته وجود روح جمعى به اين نحو و تأثير آن بر شخصيت افراد جامعه هرگز به معناى مقهوريت و بىارادگى افراد نيست. هر كس مىتواند بر خلاف هويت جامعه بكوشد و حتى آن را متحول سازد. بدين سبب خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «يا ايّهاالذين آمنوا عليكم انفسكم لا يضرّكم مَنْ ضلّ اذا اهتديتم» ...44 ؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مراقب خود باشيد. اگر شما هدايت يافتيد، گمراهى گمراهان به شما زيان نمىرساند». تاريخ بر درستى اين سخن گواهى مىدهد. چه بسيارند بزرگانى كه بر خلاف روح جمعى كوشيدند و شخصيت جامعه را تغيير دادند. بر اين اساس، منافع جامعه چيزى جز منافع تك تك افراد جامعه است و طبيعى است كه وقتى منافع فرد يا افرادى با منافع جامعه تعارض كرد، بايد منافع جامعه مقدّم شود. همچنین این نگرش ما را وادار مىكند كه روشهاى موجود براى تبيين پديدههاى اجتماعى را كه در فلسفهى علوم اجتماعى مطرح مىشود، مورد بازبينى قرار دهيم؛ ما نمىتوانيم فردگرايى روششناختى را که زیربنای اقتصاد لیبرالیستی است، بپذيريم؛ زيرا اين روش بر اساس جدايى و استقلال افراد در هويت و اثر بنا شده است و نتيجهى منطقى آن است. بر اساس نگرش ما، افرادى كه در يك جامعه زندگى مىكنند، در يكديگر اثر مىگذارند و هويت افراد تحت تأثير يكديگر واقع مىشود. علاوه بر اين، آثار يك جمع سازماندهى شده و منظم، جمع جبرى اثرهاى افراد آن جمع نيست. بحث روش تبيين در علوم اجتماعى، موضوع كتابهاى متعدد و گسترده است. ما بايد با توجّه به مبانى هستىشناسانهی خود در مورد فرد و جامعه و نيز با در نظر گرفتن مبانى معرفتشناسانه و هستىشناسانهى علم، وارد اين بحث شويم و روشى سازگار با اين مبانى برگزينيم. اين تحقيق بسيار ارزشمند و راهگشاست و بايد انجام گيرد. ما، در اين بحث، تنها نتيجه گرفتيم كه فردگرايى روششناختى نمىتواند قابل قبول باشد؛ اما اين كه روش درست در تبيين پديدههاى اجتماعى چيست؟ نياز به مقدمات ديگر دارد و از عهدهى بحث ما خارج است. یکی از نکات مهم در جامعهشناسی اسلامی، توجه به سنتهای الهی حاکم بر جوامع انسانی است. سنّت به معناى طريقه و روش است و مراد از سنت الهی، قوانين و روشهايى است كه خداوند جهان، حاكم فرموده است. قرآن كريم بارها به وجود سنتهاى الهی در جوامع انسانى تصريح كرده و بر تغييرناپذيرى سنت الهی تأكيد مىكند: «قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين»45؛ «پيش از شما سنتهايى وجود داشت [و هر قوم طبق اعمال و صفات خود سرنوشتهايى داشتند كه شما نيز داريد] پس در زمين گردش كنيد و ببينيد سرانجام تكذیبكنندگان (آيات خدا) چگونه بود»؟ «فلن تجد لسنة الله تبديلاً و لن تجد لسنةالله تحويلاً»46؛ «هرگز در سنت خدا تبديل نمىيابى [سنت الهی تبديل به سنت ديگر نمىشود] وهرگزدرسنتالاهىتغييرنمىيابى». اين عبارت، با تفاوتى مختصر در آيهى 77، أسراء و 62 احزاب و 23 فتح نيز به چشم مىخورد. قرآن و روايات علاوه بر بيان اصل اين قانون، به بعضى از سنتهاى الهی نيز تصريح كردهاند. بخشى از اين سنتها كه مىتواند در حوزهى اقتصاد نيز مؤثر باشد، به قرار زیر هستند. سنت نيكبختى و بدبختى جوامع «انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم»47؛ «خداوند وضع هيچ ملتى را دگرگون نمىكند تا خودشان در خود تغيير ايجاد كنند». «يعنى هيچ مردمى از بدبختى به خوشبختى نمىرسند، مگر اين كه عوامل بدبختى را از خود دور سازند و بالعكس يك ملّت خوشبخت را خدا بدبخت نمىكند، مگر آن كه خودشان موجبات بدبختى را براى خويش فراهم آورند»48. «اين قانون، كه يكى از پايههاى اساسى جهانبينى و جامعهشناسى اسلام است. به ما مىگويد مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كس در دست خود شما است و هر گونه تغيير و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام، در درجهى اوّل، به خود آنها بازگشت مىكند. شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثير اوضاع فلكى و مانند اينها هيچكدام پايه ندارد. آنچه اساس و پايه است، اينكه ملّتى خود بخواهد سربلند و سرافراز و پيروز و پيشرو باشد و يا به عكس خودش تن به ذلت و زبونی و شکست دهد. حتی لطف خداوند یا مجازات او بىمقدّمه دامان هيچ ملّتى را نخواهد گرفت، بلكه اين اراده و خواست ملتها و تغييرات درونى آنهاست كه آنها را مستحقّ لطف يا مستوجب عذاب خدا مىسازد»49. اين سنت عام است و در خصوص بهبود يا ركود وضع اقتصادى اقوام نيز صادق مىنمايد. تقوا سبب نزول بركات الهی «ولو أنّ اهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماءِ والارض و لكن كذّبوا فأخذناهم بما كانوا يكسبون»...50؛ «اگر مردمِ شهرها و آبادىها ايمان مىآورند و تقوا پيشه مىكردند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين بر آنها مىگشوديم؛ ولى آنان [به جاى ايمان] تكذيب كردند [و كفر ورزيدند] پس ما هم، به خاطر كردارشان، آنان را [با قهر خود] گرفتيم». «بركات، جمع بركت، به موهبتهاى ثابت و پايدار گفته مىشود، در مقابل چيزهاى گذرا. در معناى بركت، كثرت، خير و افزايش وجود دارد. بركات شامل بركتهاى مادّى و معنوى مىشود. از اين آيه استفاده مىشود كه بايد اكثريت جامعه اهل ايمان و تقوا باشند (اهل القرى) تا مشمول الطاف و بركات شوند و نيز مىتوان استفاده كرد كه سرمايهگذارى روى فرهنگ معنوى جامعه، بازده اقتصادى هم دارد»51. شکر سبب فزونى نعمتها «لئن شكرتم لأزيدنّكم و لَإن كفرتم إن عذابى لشديد»...52؛ «اگر سپاسگزار نعمتهاى الهی باشيد، آن نعمتها را مىافزاييم و اگر كفران نعمت كنيد، البته عذاب من شديد است». يكى از معانى شكر در اين آيه، شكر عملى است؛ يعنى استفادهى درست از نعمتهاى خداوند. شهید مطهرى (ره) اين آيه را چنين معنا مىكند: «اگر از مواهب الهی قدردانى و حقشناسى كنيد و به نحو مطلوب بهرهبردارى نماييد، آنها را بر شما افزايش مىدهيم و اگر ناسپاسى كنيد و آن نعمتها را بيهوده در راه خلاف مصرف كنيد، عذاب من البته شديد است»53. يكى از نعمتهاى خداوند متعال، مال است. راه درست استفاده از دارايى، رفع نيازهاى خود و ديگران و پرهيز از اسراف و تبذير است. اگر ثروت در اين راه مصرف شود، خداوند متعال بر آن خواهد افزود؛ ولى اگر در مسير گناه به كار گرفته شود خداوند آن را مايهى عذاب شديد آخرت قرار مىدهد. عدل سبب افزايش بركات امام على (ع) فرمود: «بالعدل تتضاعف البركات»54؛ «بهوسيلهى حاكميت عدل بركات و نعمتهاى خداوند دو چندان مىشود». حاكميت عدالت در جامعه، علاوه بر آثار اجتماعى و سياسى، آثار اقتصادى نيز دارد. اثر اقتصادى آن افزايش نعمتهاى الهی است. حضرت امير (ع)، در مقابل اين بيان، كلام نورانى ديگرى دارد و مىفرمايد: «اذا ظهرت الجنايات ارتفعت البركات»55؛ «وقتى در جامعه جنايتها و ظلمها آشكار شود، بركات و نعمتهاى الهی رخت بر میبندد». بنابراين، حاكميت عدالت در جامعه موجب فزونى بركات مىشود و ظهور جنايت و ظلم به زوال نعمتها مىانجامد. قوانين و سنتهاى حاكم بر جوامع انسانى بسيار است و ما تنها نمونهاى از آنها را بيان كرديم؛ شمارش كامل آنها از عهدهى اين مختصر بيرون است و به كتابى مستقل نياز دارد. جهانشناسي در قرون وسطى، جهان را نمايش هدفدارى مىدانستند كه به مشيت و عنايت الهی تحقق يافته، به سوى خداوند در حركت است. مشخصههاى جهانشناسى آن روزگار چنين است: 1. جهان مخلوق خداوند است؛ 2. جهان منظم و قانونمند است؛ 3. جهان هدفدار است (به سوى خداوند در حركت است)؛ 4. پايدارى جهان به مشيت و عنايت الهی است. در قرن هفدهم، پيشرفت علمى زمينه را براى نفى بعضى از اين مشخصهها آماده ساخت و در قرن هيجدهم مشخصّهى چهارم به كلّى نفى شد. در اين قرن، طبيعت نظام ماشينوارِ كامل علّت و معلولى انگاشته مىشد كه مقهور قوانين دقيق و مطلق است؛ به طورى كه همهى حوادث آيندهاش به گونهای تغييرناپذير تعيّن يافته است و به صورت خودكار و به بهترين نحو عمل مىكند. نفوذ اين انديشه در اقتصاد با اين توجيه آغاز مىشود: انسان و جوامع انسانى نيز از اين قاعده مستثنا نيستند؛ آنها نيز پديدهاى طبيعىاند كه به صورت خودكار و به بهترين نحو در حوزهى اقتصاد عمل مىكنند. مفهوم نظام طبيعى در اقتصاد نيز از همين نگرش برمىخيزد. فيزيوكراتها، اقتصاد را جزئى از نظام طبيعى و تابع قوانين آن مىدانستند و بدین ترتیب معتقد بودند كه اعمال اقتصادى مانند اعمال فيزيكى به مجموعهای از قوانين تغييرناپذير طبيعى وابسته است. در واقع، سيستم آنها يك نوع فيزيك اقتصادى بود كه تحت عنوان فيزيوكراسى بر اين ديدگاه استوار بود كه قدرت قوانين طبيعى در اقتصاد عيناً مثل قوانين طبيعى در فيزيك است. قوانين طبيعى از نظر فيزيوكراتها مطلق و تغييرناپذير است»56. «در نظر فيزيوكراتها، نظام طبيعى نظامى است خواستهى خدا و به خاطر سعادت ابناى بشر؛ نظامى است ناشى از مشيت الهی»57. مفهوم نظام طبيعى، در دورهى بعد، بر اقتصاددانان كلاسيك نيز اثر مىگذارد و حتى در زمانى كه عقيده به مشيت الهی جاى خود را به قوانين اقتصادى مىدهد، همچنان ادامه مىيابد. آدام اسميت نيز نظام طبيعى را باور داشت؛ ولى آنچه او مىگفت با نظام طبيعى فيزيوكراتها متفاوت بود. به اعتقاد او انسان در يك اقتصاد آزاد به انگيزهى سود شخصى سعى مىكند«كه سرمايهى خود را به بهترين وجه به كار اندازد، بدون آن كه متوجه باشد عمل او براى جامعه نيز مفيد است. بنابراين، در يك اقتصاد آزاد جستوجوی منافع شخصى با مصلحت و منافع عمومى مطابقت پيدا مىكند و در نتيجه رفاه جامعه تأمين مىشود»58. در برابر اين عقيده، فيزيوكراتها مىگفتند: «نظام طبيعى سبك و اسلوب و يا كمال مطلوبى است كه با نبوغ فكرى كشف گرديده و به وسيلهى حكومتى مستبد و روشنفكر بايد به اجرا گذارده شود. در نظر اسميت بر عكس، نظام اقتصادى واقعيتى است خودآ و خودساز كه به وجود آوردنى نيست. خود به خود به وجود مىآيد و از هماكنون موجود است»59. در مبانى فلسفى اقتصاد سرمايهدارى، نظام طبيعى حاكى از نظم جهان است؛ ولى ميان نظم جهان از ديدگاه قرآن و نظمى كه در فلسفهى اقتصاد سرمايهدارى توضيح داديم دو تفاوت وجود دارد: 1. مادّهگرايان منشأ اين نظم را خودِ طبيعت معرّفى مىكنند و در مبانى فلسفى نظام اقتصاد سرمايهدارى، بر اساس دئيسم، گفته مىشود خداوند تنها اين نظم را پديد آورده است و در پايدارىاش نقشى ندارد. قرآن خداوند را نه تنها علّت حدوث، بلكه علّت بقاى اين نظم نيز به شمار مى&rl
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]
صفحات پیشنهادی
نظریهپرداز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از عقل و نقل مدد می گیرد/ بررسی فعالیتهای مرکز پیشرفت
دین و اندیشه اندیشکده ها سیدحسین میرمعزی نظریهپرداز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از عقل و نقل مدد می گیرد بررسی فعالیتهای مرکز پیشرفت یک عضو شورای عالی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با بیان اینکه فرق ما با کسانی که درباره توسعه غربی نظریه پردازی می کنند این است که ما یک بخشی از ارئیس دبیرخانه حوزوی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت: 28 اندیشکده برای تبیین اهداف الگوی اسلامی ایجاد میشود
رئیس دبیرخانه حوزوی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت 28 اندیشکده برای تبیین اهداف الگوی اسلامی ایجاد میشودرئیس دبیرخانه حوزوی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت گفت ایجاد 28 اندیشکده برای تبیین الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت پیشبینی شده است و تاکنون 14 اندیشکده در حال فعالیت بوده و 14عضو شورای عالی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت تاکید کرد استفاده از ادبیات علوم دینی اسلام در عرصه علمی جامعه
عضو شورای عالی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت تاکید کرداستفاده از ادبیات علوم دینی اسلام در عرصه علمی جامعهعضو شورای عالی مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت بر استفاده از ادبیات علوم دینی اسلام در عرصه علمی جامعه اسلامی تاکید کرد و گفت امروزه دانشگاهها نباید از ادبیات غربی در توسالگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت از بطن علوم انسانیِ اسلامی متولد میشود
دین و اندیشه اندیشکده ها رضا غلامی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت از بطن علوم انسانیِ اسلامی متولد میشود رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با هر تعریفی از بطن علوم انسانیِ اسلامی متولد میشود گفت تا زمانی که نتوانیم علوم انسمسئول گفتمانسازی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خواستار شد گفتمانسازی الگوی اسلامی ـ ایرانی در حوزههای علم
مسئول گفتمانسازی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خواستار شدگفتمانسازی الگوی اسلامی ـ ایرانی در حوزههای علمیهمسئول گفتمانسازی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفتمانسازی الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت در میان طلاب سطح دو و سه حوزههای علمیه را خواستار شد به گزارش خبرگزاری فارسنظریه تربیتی و فرهنگی اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی تبیین می شود
دین و اندیشه همایش ها و میزگردها نظریه تربیتی و فرهنگی اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی تبیین می شود نشست تبیین نظریه تربیتی و فرهنگی اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی امروز 31 شهریورماه برگزار می شود به گزارش خبرگزاری مهر نشست تبیین نظریه تربیتی و فرهنگی اولینمعاون پژوهشی مرکز مدیریت حوزههای علمیه: حمایت حوزههای علمیه سبب نهادینه شدن الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت، می
معاون پژوهشی مرکز مدیریت حوزههای علمیه حمایت حوزههای علمیه سبب نهادینه شدن الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت میشودمعاون پژوهشی مرکز مدیریت حوزههای علمیه گفت حمایت حوزههای علمیه از مرکز الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت سبب نهادینهشدن فعالیتهای این مرکز در نظام اسلامی خواهد شد و محجتالاسلام خسروپناه: محتوای الگوی پیشرفت اسلامی، عقلانیت اسلامی است/معیشت مدرن و تفاوت با هستیشناسی اسلامی
حجتالاسلام خسروپناه محتوای الگوی پیشرفت اسلامی عقلانیت اسلامی است معیشت مدرن و تفاوت با هستیشناسی اسلامیرئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت تئوری ما در تحول علوم انسانی علوم انسانی ـ اسلامی است این تئوری باید در پیشرفت اسلامی مدنظر قرار بگیرد و در این راستا باید از روشالگوی اسلامی پیشرفت در گلوگاه اتصال علوم طبیعی و انسانی قابل طرح است/ درآمدی روش شناختی بر الگوی پیشرفت
دین و اندیشه اندیشکده ها رفیعی آتانی الگوی اسلامی پیشرفت در گلوگاه اتصال علوم طبیعی و انسانی قابل طرح است درآمدی روش شناختی بر الگوی پیشرفت خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه الگوی اسلامی پیشرفت در گلوگاه اتصال و مفصل بین علوم طبیعی و انسانی و میدان اداره زندگی قابل طرح است ببعد از جنگ مدیریت جهادی قدری کمرنگ شد/ نارسایی های الگوی پیشرفت غربی
دین و اندیشه همایش ها و میزگردها رجایی نیا بعد از جنگ مدیریت جهادی قدری کمرنگ شد نارسایی های الگوی پیشرفت غربی رئيس دبيرخانه حوزوي مركز الگوي اسلامي ايراني پيشرفت با بیان اینکه حضرت امام ره با بحث مدیریت جهادی کشور را جلو بردند مدیریت جهادی در تفکر ایشان و الگوسازیهایی کهبرگزاری نشست الگوی اسلامی پیشرفت در حوزه علمیه مروی
خبرگزاری رسا برگزاری نشست الگوی اسلامی پیشرفت در حوزه علمیه مروی خبرگزاری رسا ـ در نشست الگوی اسلامی پیشرفت و مدیریت تربیت در خانواده مقالات و نظریات ارائه شده نقد و بررسی شد به گزارش خبرگزاری رسا نشست الگوی بهبود مستمرفضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت در حوزه علمیه مروی تهالگوی بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت بررسی شد
الگوی بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت بررسی شد خبرگزاری رسا ـ نشست الگوی بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت با هدف بررسی دو رویکرد اساسی در زمینه تربیت و الگوی پیشرفت اسلامی برگزار شد به گزارش خبرگزاری رسا نشست علمی الگوی بهبود مستمر فضای حاکم بر نهاد&rمدیرکل دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری آذربایجان غربی اعلام کرد ارائه الگوی ایرانی اسلامی مهمترین راهکار
مدیرکل دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری آذربایجان غربی اعلام کردارائه الگوی ایرانی اسلامی مهمترین راهکار کاهش آسیبهای اجتماعیمدیرکل دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری آذربایجان غربی گفت ارائه الگوی ایرانی و اسلامی مهمترین راهکار در کاهش آسیب اجتماعی است به گزارش خبرگزابررسی وضعیت کرمان در سفر رئیس جمهور به استان/ لزوم تغییر الگوی مصرف آب شرب
استانها شرق کرمان حجت الاسلام انصاری اعلام کرد بررسی وضعیت کرمان در سفر رئیس جمهور به استان لزوم تغییر الگوی مصرف آب شرب کرمان - خبرگزاری مهر معاون پارلمانی رئیس جمهور گفت وضعیت کرمان طی سفر رئیس جمهور به این استان مورد بررسی قرار می گیرد به گزارش خبرنگار مهر حجت الاسلاامام خمینی معتقد بودند تمدنی را میخواهیم که بر پايه شرافت استوار باشد/ پیشآمد و پس آمد الگوي توسعه اسلامي
دین و اندیشه اندیشکده ها علیرضا پیروزمند امام خمینی معتقد بودند تمدنی را میخواهیم که بر پايه شرافت استوار باشد پیشآمد و پس آمد الگوي توسعه اسلامي خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه تحقق توسعهی الهي با تحقق تمدن اسلامي قرين است يعني با طي اين مسير است كه تمدن اسلامي دستایران اسلامی الگوی همه کشورهای منطقه است
حجتالاسلام والمسلمین بهرامی ایران اسلامی الگوی همه کشورهای منطقه است رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح گفت دفاع مقدس همچنان در مقابل استکبار ادامه دارد و یک الگوپذیری در کشورهای منطقه توسط جمهوری اسلامی ایران نهادینه شده است به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی باشگاه خبرنگاران ح-
گوناگون
پربازدیدترینها